محل ماموریت!-بزن...بکشش...نه...ارباب فرمودن ببریمش خدمتشون.اشاره ای به زنده بودنش نکردن.
-چهار نفر بعدی از سمت راست حمله کنن.مرگخوارای اون قسمت به نیروی کمکی احتیاج دارن.
-بچه ها کسی دست چپ منو ندیده؟
-حالا با راست بجنگ...وسط این غلغله ما کجا دنبال دستت بگردیم؟
-چطوری با راست بجنگم بابا...چپ دستم من!
-سیبل؟کجایی؟سریع از اون تونل مخفی خودتو به قرار گاه برسون.تو این وضعیت نمی شه به رسیدن پیغام ها اعتماد کرد. برو به گروه دوم بگو تعدادشون بیشتر از اونیه که فکر می کردیم.نیروی کمکی بفرستن.
سیبل با دستپاچگی به دور و برش نگاه کرد.
-من؟...نمی شه...به یکی دیگه بگو!
ولی اطرافش کاملا خالی بود.لینی وارنر در حالیکه دو اسیر را به هم بسته بود و کشان کشان بطرف جاروی حمل اسرا می برد فریاد کشید.
-مگه نمی بینی وضعیتمونو؟همه درگیرن.زود باش!نترس...کسی نگاه نمی کنه.تبدیل شو و برو.اگه اینجوری بری بیرون تونل مخفی لو می ره.
پنج ساعت بعد...ارتش شکست خورده مرگخواران که به سختی زخمی ها و اجساد همراهانشان را حمل می کردند وارد خانه ریدل شدند.لرد سیاه از شنیدن خبر شکست مفتضحانه مرگخواران بسیار خشمگین شده بود.
-چطور ممکنه؟یکی به ما بگه اینجا چه خبره...بعد از اون همه نقشه و آمادگی قبلی و تسلیحات...به چه جراتی برگشتین و می گین شکست خوردین!تو!دست چپت کو؟
لینی به جای مرگخوار یکدست جواب داد.
-ارباب همونطور که خدمتتون عرض کردیم تعدادشون زیاد بود.نیروی کمکی که خواسته بودیم نرسید.ما هم مجبور شدیم عقب نشینی کنیم.
لرد سیاه قدم زنان از جلوی صف یارانش عبور کرد و در مقابل لینی متوقف شد.
-کدوم نیروی کمکی؟کسی چنین درخواستی نکرد.
نگاه متعجب و پرسشگر لینی به طرف سیبل برگشت...سیبل سرش را پایین انداخته بود.
یک ساعت بعد:-شما رو به هورکراکس سوم ارباب, بین وسایلتون بگردین ببینین یه دست چپ پیدا نمی شه؟
-تو چیکار کردی سیبل؟سرنوشت همه تو دستای تو بود.پیغام رو نرسوندی؟
سیبل نگاهی را از چهره لینی دزدید.
-سعی کردم...به موقع نرسیدم...دیر شد!
-به خاطر چشمان تیز بین عقاب!بگو ببینم جانورنمای تو چیه؟
چهره سیبل کمی سرخ شده بود.راه فراری نداشت.ارتش سیاه به خاطر او شکست خورده بود و حالا همه با عصبانیت و کنجکاوی چشم به او دوخته بودند.کمی من و من کرد...
-اممم...چیزه...ح...حلزون!
سکوت سنگینی بر اتاق حاکم شد...بعد از چند ثانیه صدای ضعیفی پرسید:
-یعنی؟...سرعتت هم...همونقدره؟
سیبل سرش را به نشانه تایید تکان داد.لینی متوجه موقعیت بد سیبل شده بود.
-راهی نداره که عوض بشه؟