هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷

تره ور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۲ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
از حموم مختلط وزارت !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 178
آفلاین
بلیز علامت شومش رو لمس کرد و فقط دو فرد قزوینی مرگخوار این پیام را دریافت کردن، اما چرا ؟ مگه سیستم ارتباطی علامت های شوم این طوری نبود که با لمس یکی از اون ها بقیه علامتا همه میسوختن ؟ هوم ؟ و این نکته ای است بس فلسفی و خارج از درک بشریت که بهش میگن رول پلینگ غیر هری پاتری !!!

-- چند لحظه بعد --
دو عدد قزوینی مذکور به دفتر وزارت آپارات میکنن وبا صحنه ارزشی وسط دفتر مواجه میشن !

قزوینی 1 : به نظرت کدوم سیفیت تره ؟
قزوینی 2 : من فکر میکنم ، آسپ سیفید تر باشه ، خیلی جیگره !
قزوینی 1: من میگم بلیز سیفید تره !
قزوینی 2 : منم دارم به همین نتیجه میرسم که بلیز سیفید تره ! بیا عمو جان !!!
بلیز: ...نه من سیفید تر نیستم !

بعد بلیز سریع دست میکنه تو پروفایل توسعه یافته ش و از معرفی شخصیتش یه چیزی در میاره !
نقل قول:
خصوصیات ظاهری: سیاه پوست و قد بلند و لاغر اما ورزیده. موی سیاه .. چشمانی سیاه و بی رحم و خشانت بار


بلیز : همون طور که دقت کردین نوشته سیاه پوست ! یعنی سیفید نیستم ! کسی که سیفیده اینه ! این اسپ !

قزوینی 1: یادش بخیر من بچه بودم به اسب میگفتم اسپ !

دو قزوینی دست و پای آسپ رو میگیرن و اونو از دفتر میبرن بیرون .

-- چند ساعت بعد --
آسپ در حالی که در حالی که چندان خوش حال به نظر نمیرسه برمیگرده به دفتر.
بلیز پاهاشو انداخته رو میز و داره شیرموز میخوره .

بلیز : ایول ! عجب این شیرموزا خوشمزن ! توشون چی ریختی ؟
آسپ : بلیز بیا میخوام باهات خیلی جدی حرف بزنم .
بلیز : بنال .
آسپ : بیا این چارتا دافی که این جا هستن رو بگیر و وزارت و نظارت و اینا رو بیخیال شو !
بلیز : باید فکر کنم ! دختر زیاد رو بورس نیست جدیدا !
آسپ : مهدکودک وزارت مال تو ! توش پر پسر سیفید میفیته !
بلیز : باید فکر کنم !


ویرایش شده توسط تره ور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۲۰:۲۳:۲۰
ویرایش شده توسط تره ور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۲۰:۲۸:۴۵
ویرایش شده توسط تره ور در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۲۱:۰۰:۳۴

تصویر کوچک شده


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۹:۳۴ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷

مورگان الکتوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۳ شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 620
آفلاین
باب: من اینجا چه بوقی میزنم!

در این لحظات بلیز و آسپ به این صورت به باب نگاه می کنند و برای خروج ناگهانی باب، ناگهان یک عدد اسنیپ از در وارد میشه، باب رو قورت میده و از در خارج میشه!

بلیز و آسپ:

و در همین لحظات بلیز به خودش میاد و جفت پا میره تو صورت آسپ!

- دوف دیش دنگ دنگ دنگ... دوف. دویش

________________________________________________________

دو نگهبان اتاق آسپ در حالی که به دقت صداهای اتاق گوش فرا میدهند و هم زمان در حال نگهبانی و حراست از اتاق نیز هستند، در ادامه با یکدیگر بحث می کنند!!!( نشانگر توانایی نگهبانان وزارتی!!)

نگهبان شماره ی 1: این صدا ها چیه؟ مگه کلاس خصوصی گذاشتن؟


نگهبان شماره 2: نه! دارن گفتمان می کنند!! ولی خداییش وزیر هم سیفیته ! یه شب تنها گیرش بیارم....

در همین حوالیه که سر و صدا ها می خوابه و سکوت برقرار میشه.

________________________________________________________

درون اتاق، بلیز و آسپ به شدت در هم گره خورده اند به طوری که دست بلیز تا آرنج در حلق آسپ فرو رفته و پای آسپ به طرز فجیعی، به صورت غیر طبیعی دور گردن بلیز حلقه زده، لازم به ذکره که یک صحنه ی خارج از چارچوب هم برقراره!! (در راستای بیناموسی تر شدن پست!!)

در همین اوقات، بلیز به صورت ناگهانی علامت شوم رو لمس میکنه و پیام کمکی ، به نزدیک ترین شخص ممکن مخابره میکنه! (ورژن جدید علامات شوم!! )


کیلومتر ها آن طرف تر- قزوین!!!

دو عدد قزوینی با حس کردن علامت شوم روی بازو های خود، آپارات می کنند.


ویرایش شده توسط مورگان الکتو در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۱۹:۳۸:۳۴
ویرایش شده توسط مورگان الکتو در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۱۹:۴۰:۳۷
ویرایش شده توسط مورگان الکتو در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۱۹:۴۷:۱۶

تصویر کوچک شده


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
در راستای بیناموسی !!

----

-زرشک! دیگه چی؟ تصویر کوچک شده

آل: هیچی سلامتی شما و مرگخوارا..

- نمیشه مردک!

آل:چرا نشه؟ یه کم مهربونی کنید! جوون من!

- پس باید یه کاری کنی .. تصویر کوچک شده

آل: بوگو من هرکاری باشه انجام میدم..

بلیز : پچ پچ پچ پچ پچ ..

فلش بک

آلبوس سوروس پس از پذیرفتن شرط دادن وزارت خونه با مرگخوار ها با لحن التماس آمیز به بلیز :
- فقط یه خوایش داشتم زابینی جوون ..پسر سفید ِ بابا ! ( قابل توجه دامبلدور ) !

بلیز : ؟؟

- هیچی .. اگه میشه کسی نفهمه که من میخوام وزارت رو به مرگخوارا بدم و من ترسیدم و این حرفا ! نگید که وزیر کم آورده جلو شما ها ! خب ؟ تصویر کوچک شده

بلیز : نمیشه ! اِ صبر کن .. مثینکه نامه اشتباهی بود .. ماله شما نبوده! ببخشید!
آل قدرتشو بدست میاره و میاد بزنه تو سر بلیز که ناگهان باب از غیب ظاهر میشه :

- باب قرار شد این طوری نشه دیه! تصویر کوچک شده

و همه چیز روال عادی اشو طی میکنه!

فلش بک ، فینیتو !


[b]دیگه ب


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۷:۲۶ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
يهو در باز ميشه و گلگومات ميپره تو: وزير وزير ... بليز زابيني داره مياد بالا ... اجازه ي ملاقات ميخواد....

به چهره دیو بی شاخ دم خیره شده و با این حالت انگشتان دراز خود را،که گویا تازه لاک قرمز رنگ خزی را بهش زده بودن به میز کوبید.
- بگو بیاد ببینم چی میشه.بلکه مرگخوارا دست از سر کچل من بردارن.به ریش مرلین همین یک دونه مویی هم که زیر این کلاه برام باقی مونده بود داره میفته.باید بگم تا نیفتاده بذارنش جزو منابع تاریخی.


گلگومات بدون انداختن هرگونه پارازیت از اتاق خارج شد.با قدمهایی سنگین،که صدایش ساختمان وزارت را بلرزه می انداخت از پلهای وزارت پایین رفته وشخصی را صدا زد.بعد از چندی انتظار،در اتاق وزیز باز شد.مردی با ردای سیاه و بلند وارد شد. چهره مرد مدیریت و نظارت درست را بیاد انسان میانداخت.با چشمان آرام و سیفیتش نگاهی به آسپ انداخته و بر روی ندیک ترین صندلی نشست.


اسپ نگاهی از روی بیحوصلگی به وی کرد و کلاهش را که بخاطر طلسمهای متعددی که از پنجره به داخل اتاقش فرستاده میشدند افتاده بود را از روی زمین برداشته و دوباره بر روی سرش نهاد.
- چی میخوای؟تخت وزارت برات کافی نبود؟حتما باید کلاهم رو هم بدم؟من که گفتم که کلاه رو برای این میخوام که کچلیم معلوم نشه.نکنه گلگی رو هم باید تقدیم کنم؟


بلیز صبورانه نگاهی به کلاه بس بلند و شیپور مانند آسپ انداخته و لبانش را لیسید(فکر های بیناموسانه نکنید.بیچاره لباش خشک شده بود)بعد از ده بیست بار لیسیدن و خیس نمودن دهان خود،سرفه کوتاهی کرد.نامه ای را از جیب خود بیرون کشیده و بر روی میز دامبول کوچک گذاشت:
بخونش.جلوی همه بخونش.تو که وزارت رو دادی.دیگه کاری نمیتونی بکنی.مردم هم که همه اینو فهمیدن.توی نامه نوشته که وزارت رو به مرگخوارا میدی. به من.فقط در اون صورت میتونی کلاهت رو نگه داری.وگرنه ما به تمام جامعه جادوگری میگیم ناظر محفل کچله.


آلبوس کوچک با شنیدن این کلمات ،مخصوصا جمله آخر دستان لاک زده خود را در دهان مبارک نموده و شروع به جویدن ناخن با کمی لاک نمود:
نه...تورو خدا نگین.اگه بگید من خودکشی میکنم. تا الان هیچ کس نفهمیده من کچلم.میخونم...میخونم.
_______________________________
لطفا ژانگولری بازی در نیارین.با همم.البته با یک کسان بخصوصی هستم.مثلا نیاید نگید یهوی ترس وزیر پریده یا بلیز نامه رو اشتاهی داده یا یک همچین چیزی.


ویرایش شده توسط باب آگدن در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۱۸:۱۰:۳۸



Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۷

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
آلبوس سوروس نشسته رو صندلي پشت ميز وزارتش و داره شامپياين ميل ميكنه! يه چند تا داف هم دور ميز وزارت نشستن و دارن برنامه هاشون رو براي وزير اعلام ميكنن:
داف اول: من وزارت رو به قسمتهاي مختلف طبقه بندي كردم
داف دوم: من براي هر قسمت مسئولاني انتخاب كردم
داف سوم: من كارهايي رو كه مسئولان انجام بدن رو تفهيم كردم بهشون
داف چهارم: منم شاهد بودم كه مسئولان كارشونو انجام ميدادن و به ارباب رجوع ميرسيدن
آلبوس سوروس: خوبه خوبه!!

يهو در باز ميشه و گلگومات ميپره تو: وزير وزير ... بليز زابيني داره مياد بالا ... اجازه ي ملاقات ميخواد


ویرایش شده توسط ادی ماكای در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۱۷ ۱۶:۵۰:۳۳

جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۰:۵۲ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۷

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۷ سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۷
از اون دنیا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 208
آفلاین
1-از تاريخچه ي حذب چه ميدانيد؟
من از حذب هیچی نمیدونم چی برسه تاریخچش


2-آيا ميدانيد تنها حذب است كه ميماند و نه چيز ديگر؟
ما نفهمیدم حزب میمونه یاچیز یا هیچ یا دیگر ولی میدونیم تا وقتی لرد کبیر هس ماهم هسیم پس زنده باد لرد کبیر


-آيا مديران در برابره حذب ميتوانند كاري از پيش برند؟ توضيح دهيد!

عمرا تا ما اسلی ها ولرد هستیم هیچ مدیر خیرخواهی کاری از پیش نمیبره !!!!!!!!!

4-شما كدام يك را ميپرستيد؟
د)بچه سيفيد و تپل همسايه ي ما{عاشقشم سیرم نمیکنه ولی گوشتش تازه اس حالا ادرسش کجا هس}



Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۴:۳۱ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷

نیکلاس   فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۴ شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۳۸ جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 174
آفلاین
1-از تاريخچه ي حذب چه ميدانيد؟
یاری اندر حذب نمی‌بینم اینان را چه شد ...
یاری= یاری رساندن ، یارگیری
حذب= محل تجمع افرادی که ... ،الافان مخ تعطیل
دیدن= نابینایی ،وجود ندارد
اینان= اعضای قبلی حذب ،تعطیلان تازه درخواست دهنده.

2-آيا ميدانيد تنها حذب است كه ميماند و نه چيز ديگر؟
خیر چنین چیزی ممکن نیست ،چون شما نمی‌دانید که چیز چقدر وسیع است و چه کاربردهایی دارد، پس فقط چیز است که می‌ماند و دیگر هیچ.

3-آيا مديران در برابره حذب ميتوانند كاري از پيش برند؟ توضيح دهيد!
(یعنی برای سوالهای قبلی نباید توضیح می‍‌دادیم !)
بلی مدیران نمی‌توانند کاری از پیش ببرند!! بلکه کار را از پس میبرند.

4-شما كدام يك را ميپرستيد؟
الف)آفتابه مرلين
ب)ريش سرژ
ج)جوراب
د)بچه سيفيد و تپل همسايه ي ما
ه)زندگي در قروين در جوار برادر حميد
و)گزينه الف و نون (نون و پنير و سبزي)
ز)برو بچه ... برو با همسنه خودت بيست سوالي بازي كن

بله دوستان دقیقاًجواب جوراب می‌باشد ،بدین سان که من میخواستم به حذب بپیوندم ولی از آنجا که جوراب همه شما بو می‌دهد بیخیال آن شده از اتاق بیرون می‌روم...


شناسه ، شناسه ، شناسه.

هنگامی که به دنبال من آمدی تا تو را برای خودم انتخاب کنم ، حس خوبی نداشتم ، اما به خاطر خودت ، انتخابت


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۱:۴۳ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷

سیریوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۷ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
از تو چه پنهون آواره ام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 422
آفلاین
به حمایت از ققنوس این یار شیرین و دیرین: قوهاهاهاها!

===


1-از تاريخچه ي حذب چه ميدانيد؟(5 نمره)
...
0

2-آيا ميدانيد تنها حذب است كه ميماند و نه چيز ديگر؟(5 نمره)
سوالی داشتم. آیا شما می‌دانستید که تنها حزب است که می‌تواند بماند؟!
5

3-آيا مديران در برابره حذب ميتوانند كاري از پيش برند؟ توضيح دهيد!(6 نمره)
تا به‌حال که نبرده‌اند!
(ر.ک به سوال اول)
2


4-شما كدام يك را ميپرستيد؟(4 نمره)
الف)آفتابه مرلين
ب)ريش سرژ
ج)جوراب
د)بچه سيفيد و تپل همسايه ي ما
ه)زندگي در قروين در جوار برادر حميد
و)گزينه الف و نون (نون و پنير و سبزي) ------------- <(o.O)>
(به یاد هدویگ فقید، یگانه الکی خوش سایت)
ز)برو بچه ... برو با همسنه خودت بيست سوالي بازي كن

3


جمع نمرات : 10
وصعیت : قبول!


باز جویم روزگار وصل خویش...


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۰:۳۳ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷

مورگان الکتوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۳ شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 620
آفلاین
1-از تاريخچه ي حذب چه ميدانيد؟ در گذشته ی خیلی خیلی دور، عده ای بودند از جمله سرژ و ققی و ادی وآرشام و بسی دیگر که به ناگاه ایده ای به ذهنشان رسید و از آسمان ها نازل شدند و حذبی را ایجاد کردند که البته حزب نبود!! بعدها اشخاص زیادی برای احیای آن تلاش نمودند از جمله آنیتا دومبل که البته اندکی موفق بودند!! ( این بود خلاصه ای از آنچه می دانستیم)

2-آيا ميدانيد تنها حذب است كه ميماند و نه چيز ديگر؟ در برخی اوقات بله!

3-آيا مديران در برابره حذب ميتوانند كاري از پيش برند؟ به هیچ وجه! چون منوی مدیریت هم محدودیت دارد!


4-شما كدام يك را ميپرستيد؟

الف)آفتابه مرلين
ب)ريش سرژ ( تنها گزینه ی قابل پرستش!)
ج)جوراب
د)بچه سيفيد و تپل همسايه ي ما
ه)زندگي در قروين در جوار برادر حميد
و)گزينه الف و نون (نون و پنير و سبزي)
ز)برو بچه ... برو با همسنه خودت بيست سوالي بازي كن


تصویر کوچک شده


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۰:۱۷ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷

بلاتريكس  لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۰ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۰۹ دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۷
از شیون آوارگان
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 97
آفلاین
سوالات زير را پاسخ دهيد تا شما نيز يك حذبي باشيد:

1-از تاريخچه ي حذب چه ميدانيد؟هیچی

2-آيا ميدانيد تنها حذب است كه ميماند و نه چيز ديگر؟خیر اوباش هم هستند

3-آيا مديران در برابره حذب ميتوانند كاري از پيش برند؟ توضيح دهيد!بلی منوی مدیریت

4-شما كدام يك را ميپرستيد؟
الف)آفتابه مرلين لازم میشه!
ب)ريش سرژ
ج)جوراب
د)بچه سيفيد و تپل همسايه ي ما
ه)زندگي در قروين در جوار برادر حميد
و)گزينه الف و نون (نون و پنير و سبزي)
ز)برو بچه ... برو با همسنه خودت بيست سوالي بازي كن








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.