1. هیجان انگیز ترین طلسم نه آوداکداورا، نه کروشیو و نه هیچ چیز ترسناک دیگه است! ورد خلع سلاح! هیجان انگیز ترین ورد هست، چون هری با همین ورد تونست ولدمورت رو نابود کنه! تونست خیلی کارها انجام بده. و وقتی یکی میخواد یه جاروی خطرناک روی شما اجرا کنه، خب اگه خلع سلاحش کنید؛ تعجب میکنه و هیجان زده میشه! چون اون وقت باید با دست بجنگه و این هیجان زیادی داره. انگیزش زیاده!
کارایی اش هم اینه که طرف خلع سلاح میشه و دیگه نمیتونه روی شما هیچ جادویی انجام بده، بنابراین شما از اون یک قدم جلو می افتید.
طرز استفاده هم که چوبدستی اتون رو میگیرید به سمت ِ اون طرف و ورد رو با صدای بلند یا توی مغزتون میگید! طرف چوبدستی یا هر چیزی که توی دستش باشه؛ از دستش دور میشه. و به سمت شما میاد!
2. -برای اینکه بذارم صبح ها بیای توی سایت.. من هم بیام!.. اِهِم! باید اول من رو کاندیدای وزارت کنی.
آسپ: ایگور..! این کار خیلی سخته.. استرجس به این سادگی ها قبول نمیکنه.
-پس من رو هم فراموش کن!
آسپ: شِت! من که رول هم دیگه نمیزنم
.. باید بدم یکی دیگه راست و ریستش کنه.. همم..گابر!
اتاق استرجس-همم.. آره آره! این کاندیدا خیلی خوبه..
-اَه، گابر! یه کار بکن، این برخلاف منافع ماست.
-خب.. ایمپریو!
استرجس همان طور که روی صندلی اش خم شده بود کاغذ هایش روی دستش را رها کرد. گابریل و آسپ به هم نگاه شادی انداختند. سپس با حرکت چوبدستی ِ گابریل؛ استرجس از روی میزش بلند شد.
-هممم.. به نظرم بهتره این گابر رو هم مدیر کنم
!
آسپ پاشو روی پای گابریل میکوبه:
-شتر، رول باید کوتاه باشه فِسِش نده!
استرجس به دستور گابریل به سمت میزش برمیگرده. پشت اون میشینه و کاغذ ها رو دوباره بررسی میکنه.. اولین اسمی که به ذهنش خطور میکنه رو مینویسه :
-آره.. کسی که خیلی توی سایت زحمت کشید. شناسه اشم همه میگن مرموزه. من از آدم های مرموز خوشم میاد! مری فریز باود!
سپس دومین کاغذ را بلند کرد.
-این جیگر هم ، هم توپوله.. هم سیفید.. عمه مارج!
آسپ: عمه مارج کجاش جیگره
؟
استرجس یک لحظه لرزش کوچیکی میکنه! اثر طلسم داره کم میشه.
استر: آهان! ایگور.. ایگور باید باشه.. ایگور کارکاروف.. خوبه.. ایول! چه هیجان انگیز..
گابر: آسپ..میدونم رول داره طولانی میشه، میشه یکم اذیتش کنم؟ اقا این یارو خیلی روش زیاده.. بذار دستشو کنیم تو پریز برق.
آسپ: پریز برق؟ این دیگه چیه؟
-یه چیز مشنگیه! بذار دلم خنک میشه..
استر به سمت پریز کشیده میشه و دستشو تا آرنج میکنه توی پریز..
-
جیلییییزززز..ویلیییییزززز! جیلیز ویلیز !! جززززز..گابریل و آسپ میزنند قدش و غیب و ظاهر میشن. سپس، استرجس خودشو از پنجره پرت میکنه پایین!! که هیجان داشته باشه.
اتاق آسپ و ایگور -اِی قربونت برم کاندیدا.. اِی هلو! کاندیدا! وزیر، سرباز!
-
سپس ایگور به سمت دوربین برمیگرده و ..
-
!