به دلیل باند پیچی خیلی خفن مرگخوارا لرد جامعه تا شب به راحتی جام جهانیشو نگاه می کنه و حالشو می بره!
پرستار هم سر ساعت میاد و آمپول ضد خواب سه مرگخوار بیچاره رو می زنه.ولی گویا موقع تزریق آمپول به مونتاگ دستش می لرزه و تیکه ای از باندپیچی مونتاگ پاره می شه!
مونتاگ که متوجه این پارگی می شه با تکون دادن خودش به صورتی ارزشی و به طوری که هیچکس متوجه نشه باندپیچی خودش رو مقداری شل می کنه به طوری که بتونه به راحتی دستاشو که قبلا به بدنش بسته شده بودن تکون بده.
لرد در حال نگاه کردن مسابقات جام جهانی کوییدیچ:
لرد:ایول...برو...خودشه...اه گل نزد!...آواداکداورا.
بازی کنی که توپ رو خراب کرده بود به صورت کاملا مرموزی خشک و نقش زمین می شه!
همینطور که لرد در حال نگاه کردن تی وی بود مونتاگ هم خودشو باز کرد و ناله ای خفیف سر داد:
مونتاگ:من گشنمه!
لرد با دیدن مونتاگ که دیگه کلا از باندپیچی خارج شده بود عصبانی می شه و بهش تشنج دست می ده و مثل سرعی ها می لرزه و روی زمین می افته.
مونتاگ:پرستار ، پرستار ، پرستار ، پرستار ، پرستار!!!!!!!
پرستار نفس نفس زنان وارد اتاق می شه.
مونتاگ:لرد ، لرد ، لرد ، لرد ، لرد!!!
پرستار:باب ساکت شو بیمارستانو گذاشتی رو سرت...این چش شد؟
مونتاگ:تشنج کرد ، تشنج کرد ، تشنج کرد ، تشنج کرد ، تشنج کرد!!!
صدای بلیز و بلا به صورتی کاملا نامفهوم شنیده می شه:
بلا و بلیز:اووووو...اییییییییی...آآآآآآآآآآآآآآ...اواو.....هوووووووووو!
ناگهان در باز می شه و صورت چلنگر میون چهارچوب در پدیدار می شه!!
چلنگر:اینا گفتن که سریعا عملش کنید تا لردمون از دست نرفته!
پرستار به سمت در می ره و با گفتن " ممنون " در رو می بنده و دوباره به سمت لرد میاد.
پرستار:باید عمل بشه...مغزش تومور داره!!!
ملت مرگخوار:چه توموری؟لردمون از دست رفت!
پرستار:تومور بدخیم داره!در ضمن بیماریش مسریه!
آنی مونی با شنیدن این جمله سریعا به روی تختش می پره و با سرعتی وصف ناشدنی دوباره باندی که قبلا دورش بود رو به طور کاملا سفت و محکمی دور خودش می بنده!!!
پرستار:چی شد؟
مونتاگ:
می ترسم!
پرستار سرشو به نشانه تاسف تکون می ده و از در اتاق خارج می شه.
مونتاگ و بلیز و بلا:اوووو....اییییی....اووووووووووووووو!
دوباره این یارو چلنگر میاد و می گه:
_اینا گفتن که ما رو با این تنها نزارین!باید اینو قرنطینه کرد!
بعد از رفتن چلنگر در دوباره باز می شه و ایندفعه پرستار با یه برانکارد به سمت لرد میاد و با چوبدستیش اونو روی برانکارد می زاره.
دیری دیری دیری دیری....(صدای گذاشتن فیلم رو دور تند!!!)
لحظاتی بعد
یووووووووو(صدای برگشتن فیلم به سرعت عادی)
پرستار برانکارد رو به اتاق عمل می بره و لرد رو روی تخت می زاره.رو به دکتر می کنه و میگه:
_مریض آماده است دکتر!
دکتر دستکشاش رو روی پرش می کشه و آماده عمل میشه.
سپس عینکش رو روی نوکش جابجا می کنه وپس از ور انداز کردن مریض به پرستار می گه:
هدویگ:چاقو لطفا!