هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:  جعفر کدوالادر    1 کاربر مهمان





Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸ دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۸۹

فنریر گری بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۱ دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۴۳ دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
لودو برای اینکه نولان بیشتر به عمق فاجعه پی ببره چوب دستیش رو به حالتی که نوکش به سمت قلب نولان باشه میذاره رو میز و میگه:ببین مردک.ارباب ما همیشه پیشنهادهایی میده که طرف هیچ وقت نتونه ردش کنه.پیشنهاد اول،تو میای و اون فیلم رو کارگردانی میکنی و ارباب هم لطفش شامل حالت میشه. یا اینکه مشمول پیشنهاد دوم میشی.اول سر کره اسبت رو توی تختخوابت پیدا میکنی.بعدم خودتو وسط اقیانوس در حالی که داری صبحونه کوسه ها میشی مشاهده میکنی!امیدوارم واضح و شمرده گفته باشم!!

نولان که رنگی توی صورتش نمونده با ترس و لرز میگه:ارباب شما به سینمای کلاسیک و پدرخوانده علاقه داره؟!من چیز...من قبول میکنم!

در لوکیسن هاگوارتز واقع در محوطه خانه ریدل همه چی عادی به نظر میرسید.نارسیسا در حال تست گریم برای بازیگرها بود و در همین بین با شصت نوع قلم و پودر و رنگ به صورت مدل های بخت برگشته حمله میکرد!

آنتونین مشغول فیلم برداری از سومین پنجره دهمین طبقه ششمین برج هاگوارتز بود و بقیه هم در حال جا به جایی لوازم بودن.

لرد روی صندلی کارگردان نشسته و در حال صادر کردن دستورات لازم برای عوامل صحنه است:تو دراکو،حواستو جمع کن.وقتی من بهت کروشیو میزنم تو میخوای جا خالی بدی،ولی میخوری به درخت کناریت و نقش زمین میشی،بعدم طلسم میخوره بهت.برای اینکه کار طبیعی تر باشه میخوام طلسمو واقعی بزنم.خودتو از الان آماده کن!

دراکو با صدای جیر جیر مانندی میگوید:هرچی ارباب دستور بده!

و بعد به دنبال اسنیپ میره تا پیشاپیش معجون آرام بخش یا مسکنی ازش بگیره!

همه چیز همون طوری که لرد میخواست در جریان بود تا اینکه جارویی در آسمان پیدا شد.بلا به آسمون نگاه میکنه و میگه:ارباب ارباب لودو و اون یارو نولان دارن میان.

لرد:کرشیو.لازم نبود کسی اعلام کنه.ارباب خودش میبینه.همه اماده باشین.فرصت ندارم دو ساعت طرفو زیر و رو کنین.وقتی رسیدن پایین باید همه چیز آماده باشه که صحنه رو فیلم برداری کنیم.صحنه شکستن در سرسرا توسط من و ورودم به همراه مرگخوارا!

بعد در همون طور که کم شدن ارتفاع جاروی لودو رو نگاه میکنه اضافه میکنه:دعا کنین لودو درست توجیهش کرده باشه.چون اگه حتی یه کلمه حرفش باعث عصبانیت ارباب بشه اول اونو میکشم،بعد مجبورتون میکنم طرف ده دقیقه یه کارگردان دیگه پیدا کنین!



Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ سه شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۹

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
لرد چرخي زد و به سمت آتش سبز شومينه برگشت و به آن خيره شد سپس...

- يك دقيقه اجازه ميدهيد آقاي نويسنده ، من بايد حتما يه بلايي سر نويسنده ي پست قبلي بيارم كه چطور جرات كرد بنويسد تصميم لرد قاطع نبود . مگه ميشه لرد تصميمش قاطع نباشه ، كروشيو روفوس.
تصميم لرد آنقدر قاطع است كه دركتابهاي ابتدايي درسي به نام تصميم ولدمورت وجود دارد . كروشيو ...

- حالا اجازه دارم ادامه بدم ؟

- بله بفرماييد.


لرد چرخي زد و به سمت آتش سبز شومينه برگشت و به آن خيره شد سپس گفت :

- لودو ،سريعا به هاليوود برويد و كريستوفر نولان را راضي كنيد كه به اينجا بيايد .

لودو مكثي كرد ، دستهايش را بر روي هم ميماليد و اندكي ترس در ته صدايش موج مي زد گفت :

- قربانتان شَوَم ، مي توان بپرسم اين نولان كي هست و آيا لياقت ساخت فليمهاي شما را دارد يا نه؟

- كروشيو لودو ، مي خواهي بگويي كه ارباب قدرت انتخاب كارگردان برتر رو نداره و بايد بره كارگردان اون عله موزمار رو بياره .

لرد بر روي پاشنه ي پا چرخيد و رو به يارانش كرد و گفت :

- براي اطلاعتون ميگم ، اين كارگردان يكي از بزرگترين كارگردانهاي دنياست ، جديدترين فيلمش "شواليه ي تاريكي " در هفته ي اول ركوردي را زد كه هيچ فليمي تاكنون نزده ، بنابراين كسي است كه تضمين مي كنه فيلم ارباب فروش خوبي خواهد داشت .

- شرمنده ارباب ...جسارت ما رو ببخشيد .


روز بعد - دفتر نولان

نولان تكيه اي بر روي صندلي چرمش زد و گفت :

- قبول ، ولي من يه شرطهايي دارم .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
سرانجام لودو ، مارکوس و نارسیسا به راه افتادند تا پیتر جکسون را پیدا کرده و نزد لرد بیاورند . البته بلا و لوسیوس و آنی مونی هم پیش لرد بودند تا اوامر او را اجرا کنند .

لوکیشن فیلم برداری ارباب حلقه های 10
- جون لودو ، خیلی سرم شلوغه . نمیشه الان این کارو ول کنم بیام یه کاری دیگه بگیرم .
لودو با ناراحتی گفت : حالا ما یه بار از تو یه چیزی خواستیم ها !
جکسون برای اینکه سعی کند لودو را راضی نگه دارد ، گفت : ولی در عوض یکی رو سراغ دارم که کارش حرف نداره !‌
- کی ؟
جکسون لبخند ملیحی زد و گفت : دیوید یاتس ... کارگردان فیلم هری پاتر !
لودو ، مارکوس و نارسیسا با تجب فریاد زدند : کارگردان فیلم عله ؟
عمرا ارباب اجازه بده !
- ولی اون خیلی کارش عالیه ها ... بعد از من ، اون بهترین کارگردان دنیاست !
لودو ، مارکوس و نارسیسا با اضطراب نگاهی به هم انداختند . آنها به خوبی میدانستند که اگر نتوانند اربابشان را راضی نگه دارند ، چه بلایی به سرشان خواهد آمد .

خانه ی ریدل
سکوت بر تمام سرسرای خانه ی ریدل حکمفرما شده بود و هیچیک از مرگخوارانی که به صف در کنار لرد قرار گرفته بودند ، جرئت صحبت کردن به خود نمیدادند . همچنین وجود روفوس هم باعث نمیشد تا مرگخواران دلیل زنده بودن او را از لرد سوال کنند .
لرد سیاه که بر صندلی سلطنتی خود نشسته بود ،از این سکوت طاقت فرسا به ستوه آمد و با عصبانیت نعره زد : پس اون کارگردانی که گفتید کجاس ؟
مارکوس که مسئولیت رساندن این خبر مهم را بر عهده داشت ،قدری جلو رفت و پس از تعظیم ، شروع کرد به صحبت کردن ...
- سرورم ، متاسفانه اون مرد مریض بود برای همین نتونست کارگردانی این کار رو به عهده بگیره !
- کروشیو ! چطور جرئت میکنی بزرگترین ذهن جوی دنیا رو گول بزنی ؟! من متوجه شدم که اون نپذیرفته و همچنین متوجه شدم که اون فردی به نام دیوید یاتس رو به تو پیشنهاد داده ولی واضحه که تو یه چیزی رو هم از من و هم از ذهنت دور میکنی . اون چیه ؟
- اررباب ، متاسفانه باید بگم که دیوید یاتس کارگردان فیلم ...
- فیلم چی ؟
- ارباب ، اون کارگردان فیلم عله اس ! و اگه میخواید که فیلمتون ، بهترین فیلم بشه ، میتونید از اون استفاده کنید !
مرگخواران :
لرد بلافاصله پس از شنیدن این حرف از صندلی اش بلند شد و با صدای بلند فریاد زد ...
- کارگردان فیلم اون پسر ؟ هرگز !
ولی خود لرد هم متوجه شده بود که این تصمیمش با قاطعیت نبود !


ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جیور در تاریخ ۱۳۸۸/۱۲/۲۰ ۱۷:۲۰:۰۲

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ جمعه ۱۸ دی ۱۳۸۸

ریـمـوس لوپـیـنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۶ چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
از قلمروی فراموش شدگان !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 395
آفلاین
ولدک داستان بعد از این که یوزر پسورد مای کامپیوترش داد سریع آپارت کرد به یه جای نامعلومی تا چندتا محفلی شکار کنه

مرگ خوارها هم به سرعت جور پلاسشونو جمع کردن و به سوی خونه ریدل روانه شدن !

هووم تیم کارگردانی و گریم واینا ... آروم به سوی اتاق خوابولدک رفتن و با کلی بدبختی مای کامپیوتر لرد روشن کردن به این صورت !

شامپو بدو بدو رفت پشت یه دوچرخه ترکیده نشست و شروع به پا زدن کرد تا برق ایجاد کنه و دایی مونتی هم رفت پشت سیستم شروع کرد به ریخت زغال سنگ تو کیس کامپیوتر تا سیستم عاملش بالا بیاد !

بلاخره بعد از کلی مشقت سیستم بالا اومد و یوزر پسورد رو می خواست !

روفس: پسوردو زود باش بخون بلا !
بلا: اهم اهم .... اهم ..
رفوس : بلا زود باش دیه !
بلا سرشو آروم انداخت پائین و زیر لب پسوردوخوند !
من از هرچی مو وزوزیه متنفرم !

ملت با شنیدن پسور شکمشون گرفته بودن و هرهر می خندیدن !

بعد از زدن پسور سیستم کلی عکس ارباب روی دسکتاپ بود که کنار هم چیده شده بودن و سر مبارک ولدکو از زوایایی مختلفی و با نور های خواصی عکس برداری شده بود!


نارسیسا با یه تیپ پا رفوسو از پشت سیستم بلند کرد و فتوشاپوباز کرد و عکس اربابو شروع به ویرایش کرد !

- اول براش یه گیس خوشگل می ذارم .... بعد براش دماغی به دارازای دماغ پنوکیو می ذارم!

نارسیسا همینطوری که داشت شعر می خوند عکس ارباب دست خوش تغییراتی می کرد !

ناگهان در باز شد و ارباب با نورافکن مبارکشون وارد شدن !
نارسیسا مالفوی تو اون عکس جیگرمنو اینطوری کرد ؟
-بله ارباب ، دستور رفوس بود !
- من؟ ارباب دروغ میگه !

ولدک : آواداکدورا !
رفوس با مجیک سبز رنگ حواله دیوارشد و به صورت 180 درجه روی دیوار سیاه رنگ ولدک شپلخ شد !

ارباب : یه کارگردان جدید می خوام ، میرید پیتر جکسونو می دزدین میارین، فیلم شیشم عله هماومد کلی هم فروخته ولی ماها هنوز اینجاایم!

مرگخوارها : بله


در قلمروی ما چیزی جز تاریکی دیده نمی شود !
اینجا قلمروی فراموش شدگان است !


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
لرد سوار بر موتور با سرعت به سمت دریاچه میرود و لحظه به لحظه به زمین نزدیک می شود تا این که... بوم
- کروشیو، کروشیو، کروشیو... این چه صحنه ایه روفوس؟ لرد ولدمورت با موتور مشنگی وارد بشه؟ خجالت نمیکشی؟
- ببخشید ارباب ببخشید...خواهش می کنم عفو کنید...
- خیلی خوب بابا چه زود جو گیر میشه! حالا صحنه رو باز سازی کنید، ارباب خودش میدونه چی کار کنه و چطوری بیاد تو صحنه.

مرگخوارها با مشقت فراوان صحنه رو تمیز میکنند و سپس فیلم برداری از سر گرفته میشود.
لرد چوبدستی به دست وارد صحنه می شود و شن سیاهش پشتش موج میخورد.
- اوهوی! کجا قایم شدی پاتر؟ بیا تا آخرین ملاقاتمون رو داشته باشیم!
- کـــــــــــــــــــــــات!
- کوفت کات! بیا بیرون دیگه پاتر.
- ولی ارباب شما نگفتین کی پاتر باشه!
- دراکو رو بگید بیاد!
- موهای دراکو که رنگش نقره ایه ارباب! پاتر مو مشکیه!
- کروشیو، هر چی من گفتم!
- چشم!

دراکو وارد صحنه می شود وجلوی لرد قرار میگیرد.
دراکو که با دیدن هیبت و عظمت و خوفیت لرد تمام دیالوگ هایش پریده بود با ترس و لرز گفت: السلام علیک یا لرد کبیر ابن سالازار
- بالاخری اومدی هری آماده ی مرگ باش!
- نه اربـــــــــــــــاب! غلط کردم!
دراکو با سرعت فرار میکند و لرد هم به دنبالش.
- خوب تموم شد!
- چی تموم شد ارباب؟
- سکانو میگم روفوس. هوس کروشیو کردی؟
- نه ارباب ولی باید دوباره بگیریم!

- من حوصله ندارم دوباره بازی کنم. اربابتون کارهای مهم تری داره. همینو با ماکپیتوتر درستش کن! اولش کاری کن که من مثلا دارم بدون چوب پرواز میکنم و میام. بعد موهای دراکو رو مشکی کن یه عینک براش بزار و یه زخمم بنداز رو کلش! بعد دیالوگش رو به سلام لرد سیاه، تو عشق نداری و این جور چیزا تغییر بده و بعدم به جای فرار کاری کن بمونه و بمیره، حرف های من و خودتو هم حذف کن. همه ی این کارارو میشه در عرض 2 ثانیه با فولتو شاپ انجام داد. کیف کردین چه ارباب خفن و واردی دارید؟
-
- ارباب شما که اینقدر تو همه چیز ماهر هستید میشه خودتونم این کارا رو بکنید؟
- کروشیو! وقت ارباب ارزشمندتر از این حرف هاست! تا من برم یه چند تا محفلی رو تار و مار کنم شما همه چیزو درست کردید.
مرگخوار ها:


ویرایش شده توسط لودو بگمن  در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۱۴ ۲۳:۲۱:۰۲
ویرایش شده توسط لودو بگمن  در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۱۴ ۲۳:۲۹:۰۹

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
با اين حرف لرد، همه به تكاپو افتادند تا دكور صحنه را عوض كنند!
در اين ميان روفس به سراغ لرد رفت و به او گفت:

- لرد كبير! براي اجراي اين صحنه به هزينه زيادي احتياج داريم! ما بايد دكور هاگوارتز رو اينجا درست كنيم كه خيلي سخته! تازه به كلي سياهي لشگر نياز داريم!

لرد نگاهي بس تحقير آميز نظاره روفس مي كند و با سرعت زيادي چوبدستي مبارك را تكان مي دهد... در يك آن زمين شروع به لرزه مي كند... ماسه هاي ساحل درون زمين فرو مي روند... اشكال محو و نابود مي گردند... زمين به طور خود مي چرخد... تمام مرگخواران از اين دگرگوني به وحشت افتاده اند... و ناگهان... بوووووووووووووووم...فيـــــــــــــــــش... همه مرگخواران بر روي زمين مي افتند و با حيرت به اطراف مي نگرند! هاگوارتز، با شكوه و جلال هميشگي رو به روي آنان ظاهر شده بود!

روفس: ارب...باب!!

همه محو قدرت و دانشجادويي لرد شدند!

ولدمورت بعد از ارادت مرگخواران رو به آنان كرد و گفت:

- حالا شروع كنيد! روفس!

- بله... ارباب!

- مي توني كارت رو ادامه بدي!

- اممم... ارباب... ميشه اول فيلم نامه رو بخونيد؟

- چي؟ من فيلم نامه رو بخونم؟ كروشيو روفس! ارباب هر جور و هر چيزي كه بخواد ميگه! برو سر كارت!

روفس نيز به همراه بقيه شروع به نصب كردن ميكروفون و پروژكتور و دوربين و ساير وسايل مربوطه شد...

- صدا ، نور ، دوربين ....اكشن!!

دوربين اين بار از اعماق هاگوارتز به سمت بيرون حركت مي كند، از دخمه ها و راهرو مي گذرد، از درهاي عظيم بلوط سرسراي ورودي بيرون مي رود، از محوطه مي گذرد، از نزديك درياچه عبور مي كند، به سمت هاگزميد مي رود كه ناگهان صداي روفس به گوش مي رسد:

- هووووووووووووووووووووووووووي! دالاهوف كجا ميري؟ نزديك درياچه!
دوربين دوباره بر مي گردد و نزديك درياچه مي رود، به سمت بالا حركت مي كند و نماي زيبايي از قلعه با شكوه هاگوارتز را به نمايش مي گذارد! سپس آرام آرام نزديك مي رود و رو به روي قلعه متوقف مي شود؛ ناگهان موزيك شروع به نواختن مي كند:

دي دي ديـــــــــن دي دي ديـــــــــن دي دي ديــــــــــن دي دي ديـــــــــــن ديري ري ري ري ري ديرين دين دين دين دين دين دين دين دين ديـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن!

لرد سوار بر موتور ماگلي، به همراه اسكورت كنندگانش وارد صحنه مي شود...


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۱۴ ۲۱:۴۰:۱۱


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸

لورا مدلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 298
آفلاین
_ مای لرد اصن اینا ولش کنید بیاین اون صحنه که من و شما همدیگرو می بینیمو بازی کنیم.

لرد در حالی که با یک دستش یک من آرایش را پاک می کرد : واقعا کروشیو بلا! چطور جرات می کنی این حرفو بزنی، کروشیو!

سپس رو کرد به عوامل پشت صحنه و ادامه داد: من بدون این همه گریم بازی می کنم..فهمیدین؟

در فکر مرگ خوار ها:

ده مین بعد:

- صدا ، نور ، دوربين ....اكشن!!

دوربین از وسط ابرهاي كومولوس رد شده و با سرعت به سمت زمين مي آيد .
از وسط جنگلها و روي درياها مي گذرد و در دشتي وسيع جلوي پاي جنازه اي مي ايستد .

جنازه ي يك پسر جوان در وسط دشت افتاده بود . پسر بدون دماغ و سری کچل
رداي مشكي اش خاكي شده بود و دهانش پر خون شده بود .
آثار درگيري بر سرو صورتش نمايان بود ولي چوب دستي اش همچنان محكم در دستانش بود .

ناگهان جنازه سرفه اي مي كند و خون روي دوربين پاشيده مي شود.یهو جنازه پا میشه و می گه:کروشیو روفوس!اصن کی گفته من باید اینطوری باشم هان؟ من اصلا این صحنه ها رو بازی نمی کنم ..بریم صحنه ی بعد!بریم صحنه ی...

_دیدار من و شما مای لرد...دیدار من و...

لرد حرکتی به چوب دستی می ده و با آرامش رو به بلا می گه:آواداکدوارا


بلا در حالی که مثل تام و جری میدوه و نور سبز دنبالش از نظر ها دور می شه: :hammer

لرد نگاه پر ابهتی می کنه و می گه:ارباب دوست داره صحنه کشتن عله رو بازی کنه...


ادامه دارد



Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۰:۳۳ یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۸

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۶ پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۴۹ پنجشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۸
از دل تاريكي ها
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 302
آفلاین
سوروس از ميان جمعيت برخاست و گفت :

- ارباب ، من مي تونم يه سري اسم پيشنهاد كنم .

لرد با غرور هميشگي اش سري تكان داد و گفت :

- بگو .

ارباب از اونجايي كه من نويسنده ام و مي خوام فيلمم بسي گولاخ بشه ، به نظر من و با توجه به سوژه ي و ايده اي كه من در ذهنمه بهتره اسم فيلم رو بزاريم آغاز ولدرموت (Voldormor Beging) تو مايه هاي آغاز بتمنه و همينطوري ممكنه كه فروشش زياد هم بشه .

لرد دستي به چانه اش برد و با قيافه اي فيلسوفانه و بسي متفكرانه گفت :

- براي شروع خوبه ، من از اين خوشم اومد .

ملت مرگخوار :

- كروشيو !! تا يه ذره روتون ميخندم پررو ميشيد .

روفوس سرخوش از انتخاب اسم فيلم از ارباب اجازه گرفت و به سخنانش ادامه داد:

- خب براي شروع كار ما به يه سري عوامل پشت صحنه نياز داريم و بعدش مي تونيم بريم سراغ بازيگرها براي قسمت اول .

سرفه اي كرد و ادامه داد :

- من براي تصويربرداي دالاهوف رو ميخوام ، براي گريم نارسيس رو ، براي صدابرداري رابستن و نور پردازي به كله ي لرد .

- كروشيو ، چطوري جرات كردي ؟

- ببخشيد ارباب ، از دهنم پريد بيرون

- مگه هرچي به ذهنت مياد بايد بگي ؟ كروشيو !!

چند روز بعد

- صدا ، نور ، دوربين ....اكشن !!

دروبين از وسط ابرهاي كومولوس رد شده و با سرعت به سمت زمين مي آيد .
از وسط جنگلها و روي درياها مي گذرد و در دشتي وسيع جلوي پاي جنازه اي مي ايستد .

جنازه ي يك پسر جوان در وسط دشت افتاده بود . پسر خوش قيافه اي بود و موهاي صافش ژوليده شده بود .
رداي مشكي اش خاكي شده بود و دهانش پر خون شده بود .
آثار درگيري بر سرو صورتش نمايان بود ولي چوب دستي اش همچنان محكم در دستانش بود .

ناگهان جنازه سرفه اي مي كند و خون روي دوربين پاشيده مي شود . پسر به سختي بلند مي شود و در حالي كه با ردايش دهانش را پاك مي كند مي گوبد :

- نارسيسا ، كروشيو ، مرديم زير اين گريم سنگين .

- كات


[color=0000FF][b]" - خوش به حالش رفته تو آسمون پيش خدا !!!
دست كوچكش كه در دستانتم بود محكم فشردم و پرسيدم :« كي ؟!»
با انگشت


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۸

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۷ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۰:۱۷ جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 177
آفلاین
-اهم،خوب ديگه كافيه! نميخواد فكر كنيد ارباب خودش كارگردان ميشه.

روفوس در حالي كه سرش رو ميخاريد سعي كرد با ملايمت بگه:
-ولي ارباب شما قراره شخصيت اصلي بشيد اينطوري خسته ميشيد

-كروشيو!اشكال نداره. روفوس كارگردان ميشه ولي تو تيتراژ اسم ارباب رو مينويسيد.

روفوس كه از شدت هيجان نزديك بود غش كنه براي دو ثانيه غيب شد و اين بار با يه كلاه و عينك دودي برگشت و شروع به سخنراني كرد.

-خب،قبل از همه چيز ما به يه نويسنده احتياج داري كه افتخارات ارباب رو به صورت فيلم دربياره من براي اين كار سوروس رو انتخاب ميكنم. نه بلا نميشه تو بشي چون اون موقع فيلم از مسير اصليش خارج ميشه.
خب در مرحله ي بعد...

-كروشيو!چرا از ارباب نميپرسي كه موافقه يا نه؟

-ام،ارباب موافقيد؟

-هوم.ارباب موافقتشو اعلام ميكنه.

-خوبه.بعد از اون ما هم بايد چندتا فيلم درست كنيم تا مثل محفلي ها چند قسمت شه. براي اين كار هم من ميگم كه بهتره افتخارات ارباب رو دسته بندي كنيم و در هركدوم فقط يه گوشه ش رو نشون بديم.كسي پيشنهادي داره؟

ايوان در حالي كه صداش رو صاف ميكرد شروع به صحبت كردن كرد:
- من چندتا اسم پيشنهادي دارم مثل "لرد و مرگخواران" ، "عله بايد بميره" ، "لرد اين دفعه ميبره" ، "لرد نبايد شكست بخوره" ، "ترميم شكست هاي تامي" و...

بلا:

-يا مثلا": "ارباب و بلا" ، "بر آب رفته" ، " بلا عشق لردي" ،...

-كروشيو!كروشيو به توان هزار!مرگخواراي پررو!اين اسمهاي چرت و پرت چيه؟ كروشيو! از همين الان ارباب بهتون يه ساعت وقت ميده تا بهترين اسم ها رو پيدا كنيد وگرنه اسم فيلم رو ميذاريم "مرگ مرگخواران"!



Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
سوژه ی جدید
همه ی مرگخواران در سرسرای خانه ریدل نشسته و در حال گوش کردن به سخنان اربابشان بودند . در میان آنها ایوان فقط غایب بود که به دلیل شوره ی بیش از حد سرش نزد طبیب رفته بود .
- همه گوش کنید ! هر وقت محفلی ها رو دیدید محلت بهشون ندید ! همشون رو نابود کنید !
در این لحظه روفوس دست خود را بالا برد و گفت : ارباب اجازه ؟
- کروشیو ! بگو !
روفوس گفت : ارباب ، البته یه کمی وضعیت مشکوکه ! محفلی ها مدتی هست که دیده نمیشن . معلوم نیست کجا رفتن ! خبری ازشون نیست .
همین که لرد خواست پاسخ او را بدهد ، در خانه به شدت باز شد و ایوان با حالتی آشفته وارد شد .
- ارباب بدبخت شدیم ! بیچاره شدیم ! خار و خفیف شدیم !
- کروشیو ! بگو ببینم !
ایوان ادامه داد : ارباب ، محفلی ها دارن برای عله فیلم میسازن و از قهرمانی هاش میگن ! تا الان شش تا فیلم ازش ساختن . عله و سنگ جادو ، عله و تالار اسرار ، عله و زندانی آزکابان ، عله و جام آتش ، عله و ...
- کروشیو ، بس کن دیگه ! ما هم باید فیلم بسازیم .
در همین لحظه بلا با شور و هیجان گفت : بله ارباب ، تازه فیلممون هم باید از اون صحنه ها داشته باشه که من و لرد ...
- بله ؟
- منظورم اینه که من و لرد در حال کروشیو کردن محفلی ها هستیم .
لرد با حالتی متکبرانه گفت : خب ، شروع کنیم .
روفوس گفت : ارباب ، ببخشید ها ... ولی به همین سادگی نیست . اول از همه باید کارگردان داشته باشیم .
- کارگردان ؟


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.