هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۹:۲۲ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#8

مگان جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۸:۱۹ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از جادوگران رفتم...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 39
آفلاین
بعد از لحظاتی مشورت آلبوس و لرد به سمت هم اومدند و کل تو کل همدیگه قرار گرفتن. یه جورایی شبیه اون پوستر فیلم هشت شدند!

لرد با خشم گفت:
- هفته ی دیگه می خوام نابودت کنم پشمک. خودتو برای یه باخت حسابی آماده کن.

آلبوس نیشخندی زد و جواب داد:
- برو بچه... یادمه تو هاگوارتز سر کلاس کوییدیچ و پرواز روی دسته جارو بر عکس می نشستی. :zogh:

محفلیون:
مرگخوارا: :d:

لرد برگشت و چهار استخوان انگشت های دست راستش رو توی دهان تک تک مرگخوارانش خورد کرد و با عصبانیت فریاد زد:
- خفه شین احمقا... سریع بر می گردیم خانه ی ریدل.

سپس رو به دامبلدور حرکت رو انجام داد و همراه با مرگخواران غیب شد.

با این حرکت دوباره موجی از شادی و خنده محفلی ها را در بر گرفت. :d:

ساعتی بعد، خانه ی شماره دوازده میدان گریمولد

تقریباً همه ی اعضای محفل در آشپزخانه جمع بودند. جیمز از ریش های دامبلدور آویزون شده بود، جینی روی زمین با عروسک هاش بازی می کرد. الفیاس هم که تازه از پله ها پایین آمده بود به شدت نفس نفس می زد.
در همین لحظه صدای زنگ در خانه به همراه فحش های ناموسی مادر سیریوس به گوش رسید.

لحظاتی بعد سیریوس، مگان و جسیکا که هر کدام یه جاروی آذرخش روی شونشون گذاشته بودند وارد شدند.

همه خوشحال از اینکه سه بازیکن با تجربه ی کوییدیچ در جمعشون دارند شروع به تشویق کردند.

آلبوس با صاف کردن گلویش محفلی ها رو ساکت و شروع به حرف زدن کرد:
- خب دوستان من. همونطور که می دونین ما باید توی یه مسابقه ی حساس با مرگخوارا بجنگیم. اینو بدونین که ما پیروز میشیم چون تیمی که من در نظر گرفتم فوق العاده قویه.

محفلی ها نگاه هایی ذوق زده و کف کرده را نثار سه بازیکن مشهور کوییدیچشون کردن.

دامبلدور ادامه داد:
- و حالا اسامی را می خونم. دروازه بان، الفیاس دوج. مدافعین، جینی و چو ویزلی. مهاجمین، آلبوس دامبلدور و جیمز سیریوس پاتر و هری جیمز پاتر و جستجوگر، هرمیون گرنجر.

ملت محفلی که توی لیست تیم بودن:
سیریوس، مگان و جسیکا:


ویرایش شده توسط مگان جونز در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۷ ۱۰:۱۰:۱۱
ویرایش شده توسط مگان جونز در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۷ ۱۲:۳۱:۴۷

خداحافظی بعد از 5 سال...!


پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱:۰۰ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#7

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
خلاصه تاپیک تا اینجا :

سالازار برای پیدا کردن چند استاد آموزش کوییدیچ و شروع کلاس ها به لرد نامه میده که چند مرگخوار برای این کار بفرسته ، هری که ازا ین ماجرا آگاه بوده به محفل میره و خبر رو به اونها میده !
اما این لرد و آلبوس هستن که مشتاق معلم شدن هستن .مرگخوار ها از این قضیه زیاد راضی نیستن ! در این بین درگیری بین محفلی ها و مرگخوار ها به وجود میاد !

--------
سالازار و هری در کناری به دور از این درگیری ها یک جلسه فوری تشکیل میدن تا برای این آموزشگاه بهترین تصمیم رو بگیرن . هری زودتر از سالازار شروع میکنه و میگه :

-همش تقصیر توئه ، من بهت گفتم که بذار محفلی ها رو بیارم . اگر بهم اجازه میدادی این مشکلات الان به وجود نمیومد .
-ساکت شو ببینم ، مشخصه چی میگه اصلا ؟ اینجا آموزشگاه منه ، منم زودتر مرگخوار ها رو دعوت کردم ! اونها استاد میشن و بحث تمومه.
-من که عمرا اجازه بدم لرد و دوستاش یه جلسه هم اینجا تدریس کنن ، میگم انجمن رو قفل کنن ، چه فکری کردی ؟

درگیری شدت میگیره ، اون طرف مرگخوار ها و محفلی ها هر چی ا دهنشون در میومد به همدیگه گفتن ، این طرف سالازار و هری چوب دستی ها رو کنار گذاشته بودن و سعی میکردن با دست و پا و گاز و غیره اون یکی رو شکست بدن .

بومب !

ایوان روزیه به صورت وارد صحنه میشه . منوی مدیریت رو در دست میگیره و همه رو خشک میکنه .

-این همه موضوع و آموزشگاه و ماجرا هست اینجا ، جفتتون قفل کردید رو یه آموزشگاه کوییدیچ ؟ خجالت بکشید . :vay:

ایوان قدمی میزنه و دستی به چونش میکشه ، بعد نگاهی به لرد و دامبلدور میندازه و به سر جاش بر میگرده و ادامه میده :

-شما ها از کجا میدونید که کوییدیچ بارتون هست ؟ جادوگر خوب بودن به معنی بازیکن خوب بودن نیست . همتون باید تست بشید . یه تیم کوییدیچ تشکیل بدید ، گروه سیاه و گروه سفید . هفته بعد یک مسابقه انجام میدیم و برنده آموزشگاه رو در دست میگیره . خودمم داور میشم .

بومب !

ایوان غیب میشه و بقیه به حالت عادی بر میگردن ! دو گروه نگاهی از خشم بهم میندازن و بدون هیچ حرفی به سمت رئیسشون ، لرد و دامبلدور میرن تا تصمیم گیری کنن.



بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#6

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
مرگخوارا با دیدن دامبلدور:

محفلیا با دیدن لرد با لباس عجیبش:

لرد دستشو جلو چش مرگخوارا تکون میده تا به خودشون بیان و دست از خیره شدن به دامبلدور بردارن. مرگخوارا بعد از بیرون اومدن از شوک، به سمت لرد حرکت میکنن و دوباره شروع میکنن به پشیمون کردن لرد از انجام این کار.

- ارباب جایی که پای محفلی جماعت بهش باز شده باشه، پایین تر از حضور گرانقدر شماس!

سالازار تلو تلو خوران از پله های آموزشگاه پایین میاد و رو به جمعیت مرگخوارا میگه:

- شما چطور میتونین آموزشگاه جد بزرگوار نوه م رو زیرسوال ببرین و تحریمش کنین؟

مرگخوارا چهره شون در هم میره و خودشونو کنار میکشن تا ببینن اوضاع چطور پیش میره. از اون طرف محفلیا دور دامبلدور جمع شدن و میگن:

- چرا وقتی شما هستین اونا باید با اعتماد به نفس کاذب برا استادی بیان؟

هری دست به سینه وایمیسه و میگه: همش تقصیره سالازاره. من از اولم گفتم که نباید کارشو با خانواده ش قاتی کنه، فقط به خاطر اون این طوری این دو گروه باهم روبه رو شدن!

سر محفلیان حاضر اتوماتیکوار به سمت هری برمیگرده و همه با تعجب میگن: چـــــی؟ یعنی تو نمیخواستی ما برا آموزشگاه کار کنیم و به خاطر لجبازی با اون مارو دخیل کردی؟

هری من من کنان جواب میده: چچچی؟ مممن؟ نه بابا! منظورم این بود که ... تا وقتی افراد خبره ای مث دامبلدور هستن، آخه چه نیازی به فامیل بازیه؟ :worry:

محفلیا شروع به تمجید از هری و تایید کردن حرفش میکنن. در سمت مرگخوارا هنوز لرد با سالازار درگیره.

- آخه جد عزیز، شما اینجا نقش چی رو بازی میکنی؟ چقندر؟ تا وقتی من هستم اونا نباید به خودشون اجازه ی درخواست برا استادی بدن.

سپس اشاره ای به لباسش میکنه و میگه: خودمو آماده نکردم که بیام و با یه مشت محفلی رو به رو شم. برین درستش کنین!

سالازار سرافکنده از جمع مرگخوارا خارج میشه و به سمت هری که اونم از جمع محفلیا خارج شده میره.

- اینجا مال ماس!

- نخیر مال ماس!

سالازار و هری جلو هم قد علم میکنن و هرکدوم خواهان این میشن که گروه خودشون امور آموزشگاهو بدست بگیره.




پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۰:۵۶ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
#5

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1206 | خلاصه ها: 1
آفلاین
دوربین در ضمن این بحث ‏،‏ می گردد و به جای نا معلومی خیره می شود،‏ بعد از بزرگنمایی ‏۱۰۰۰برابر،‏ معلوم می شود نقطه نا معلوم همان خانه گریمولد است.

هری جیمز در حالی که یقه ی بارانی خودش را بالا زده بود ‏،‏ در جلوی در خانه ظاهر می شودو بعد از اطمینان از اینکه کسی اورا نگاه نمی کند ‏،‏ وارد خانه می شود.

-‏ سلاااااااام !‏
-‏ کثافت های بووووووقی ‏،‏ به چه جرأتی خونه منو آلوده کردین ‏،‏ ای.....‏ ‏.
شترق.
بعد از بسته شدن تابلوی خانم بلک ‏،‏ تمام محفلی ها در آشپزخونه جمع میشن ‏
و ‏
هری ‏
در ‏
حال ‏
توضیح ‏
دادن ‏
برنامه ‏
جدید ‏
آموزشگاه ‏
هستش ‏
که...
شترق ‏...
-‏ کی بود که غیب شد ؟
-‏ اااا بچه ها آلبوس کجاست ؟
-‏ من ندیدمش !‏
هری ‏:‏ فکر می کنم بدونم که کجا رفته !‏
محفلی ها (پس از آگاهی از مقصد دامبلدور) ‏:‏ ‏

در جلوی در آموزشگاه کوییدیچ ‏:
آلبوس ‏:‏ به به به ‏...‏ بالاخره به آرزوی دیرینه خودم رسیدم ! الان من اولین کسی هستم که میام اینجا و کرسی استادی آموزشگاه رو بدست میارم.

آلبوس در حال وارد شدن به آموزشگاه بود که ‏....
شترق....
لرد در حالی که به سختی از چنگ مرگخوارانش که سعی می کردن اون رو از رفتن منصرف کنن ‏،‏ فرار کرده بود ‏،‏ در جلوی در آموزشگاه ظاهر شد.

آلبوس ‏:
لرد ‏:‏ ‏

آلبوس ‏:‏ تو اینجا چی کار می کنی ؟
لرد ‏:‏ تو خودت اینجا چی کار می کنی ؟
-‏ من اومدم که استاد این آموزشگاه بشم ! تو اینجا چه غلط ‏...‏ نه نه ‏،‏ تو اینجا چی کار می کنی ؟
-‏ من هم اومدم واسه این کار ‏،‏ حالا زود باش از سر رام برو کنار!‏
آلبوس با لحن ناراحت و غمگین از این که برای اون رقیبی پیدا شده ‏:
-‏ نخیرم ‏،‏ من اول اومدم اینجا ‏،‏ پس این کار مال منه!‏
-‏ اهکی ‏،‏ فکر کردی ‏،‏ می بینی این کار مال کیه!‏

در طرفین سوژه در مقر محفلی ها و مرگخواران ‏:
اعضای هر دو گروه در حالی که نگران سردسته های خود هستن ‏،‏ تصمیم می گیرن که به آموزشگاه اپارات کنن.

شتتتتتتتتترق....‏ ( افکت اپارات دسته جمعی مرگخواران و محفلی ها)‏

آلبوس و لرد ‏:‏ ‏


ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۵ ۲۱:۵۲:۳۶
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۵ ۲۲:۱۷:۴۵

و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
#4

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
جغد آزادانه برفراز آسمان خانه ریدل سرگرم پرواز بود که طلسمی سبز رنگ بطرفش رفت و جغد را به همراه نامه نقش زمین کرد.

لرد سیاه که درحال پیاده روی عصرانه خودش بود نامه را از روی زمین برداشت.
-کدوم ابلهی این کارو کرد؟چند دفعه بهتون بگم به هر چیز متحرکی که میبینین آواداکداورا نزنین؟

سری با موهای وزوزی سیاهرنگ پشت پنجره طبقه دوم پنهان شد.
-بلا دیدمت.سی نمره از اسلیترین...کم نمیکنم...چون اینجا هاگوارتز نیست.منم که عقده استاد شدن ندارم.درسته که چند بار درخواست دادم و رد شد.ولی هرگز هیچ علاقه ای به تدریس نداشتم.

لرد نامه را باز کرد...


چند دقیقه بعد:


لرد ردای کوئیدیچ دوران تحصیلش را پوشیده بود.سه مرگخوار دستهای لرد را گرفته بودند و او را به سمت عقب میکشیدند.

-ارباب خواهش میکنم...خودتونو کنترل کنین.ارباب ما آبرو داریم!:vay:
-ارباب این ردا براتون کوچیک شده.حداقل ردای خودتونو بپوشین.
-ارباب آخه اصلا مگه شما کوئیدیچ بلدین؟:vay:

لرد سعی کرد خودش را از لابلای دستان سه مرگخوار نجات دهد.
-ولم کنین.کروشیو...البته چوب دستیم روی میزه ولی بازم کروشیو..جد بزرگوارم از من دعوت به همکاری کرده.میفهمین؟من استاد میشم.

روفوس نامه را از روی زمین برداشت و جلوی چشمان لرد تکان داد.
-ارباب کسی شما رو دعوت نکرده.جد بزرگوارتون گفتن تعدادی از مرگخوارا رو بفرستین برای تدریس.تازه اگه شما برین اونجا که همه فرار میکنن!




پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
#3

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
سوژه ی جدید

در یکی از روزهای گرم بهاری ، در حالی که پرندگان زیبا از فرط گرما بیهوش افتاده بودند سالازار اسلایترین کبیر درون دفتر مجهز و خنکش مشغول شمردن پولهایی بود که از ثبت نام ورودی های جدید آموزشگاه به دست آورده بود .

در همین حس و حال بود که ناگهان در باز شد و هری پاتر کله زخمی وارد شد .
سالازار به محض دیدن هری با یه حرکت سریع تمامی پولهای روی را میز جمع کرد و داخل کشویش ریخت .

- اون چی بود؟

- چی چی بود؟

- نمی دونم ، فکر کنم یه چیزی رو میز بود .

- اشتباه می کنی چیزی نبود . :d:

- مطمئنی ؟

- شک داری ؟ شـــک داری؟ شـــــــــــــــــــک داری؟!

- نه، نه ، چیزه...، اصلا ولش کن .

سالازار از صندلیش بلند شد و به سمت پنجره رفت و با ژست خاصی رو به پنجره ایستاد و در حالی که مشغول تماشای منظره ی گرم بهاری بود گفت :

- کاری داشتی که داخل اومدی؟

هری لیستی از جیب داخل ردایش در آورد و گفت :

- آره ، اون لیستی که دادی تا وسایل مورد نیاز آموزشگاه رو بخرم

- خب ...

- همه رو تهیه کردم ، فقط تنها مشکلم اینه که نتونستم استاد ی واسه تدریس پیدا کنم ، البته برای بخش آموزش جستجوگری خودم هستم ولی بقیه ی بخش ها مون خالیه .

سالازار برگشت و دوباره پشت میزش نشست . قلم و کاغذی از کشوی میزش در آورد و مشغول نوشتن نامه شد .

- هری عزیز ، نگران نباش ، من الآن برای نوه ی عزیزم ، لرد بزرگ نامه ای می نویسم که چند تا از مرگ خواراش رو بفرسته تا اینجا مشغول تدریس بشن .

هری که گویی کروشیوی به او زده بودند گفت :

- چی چی چی چی چی؟ چشمم روشن ، ببین من نیاوردمت اینجا ناظر شی تا واسه اون نوه ی کچلت و اون احمق هایی که دورش جمع شد نون خونه باز کنی ، اگه اینطوریه من میرم بروبکس محفل رو میارم که اتفاقا الآن همشون بیکارن .

سالازار از جایش بلند شد و در حالی که به زور از پشت ابروی بلندش هری را نگاه می کرد نامه اش را به پای جغدی بست و سریع او را روانه ی خانه ی ریدل کرد .



ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۵ ۱۴:۴۰:۵۹

" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
#2

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
به زودی این تاپیک شروع به کار می کند.


این تاپیک با تغییر روند کاری ، از حالت آموزشی به حالت رول پلینگ تغییر ماهیت می دهد .
به زودی سوژه ی جدید در این تاپیک داده خواهد شد .


ویرایش شده توسط سالازار اسلایتیرین در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۵ ۱۴:۰۸:۰۵

این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۰
#1

ویکتور کرام old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۳ سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵
از من بدبخت تر تو دنیا،تویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 374
آفلاین
در اینجا در چند وقت یکبار یک سوژه داده میشود و شما پیرامون همان سوژه نمایشنامه می نویسید .

توضیحات کامل و اولین سوژه در پست بعدی زده خواهد شد .


»»» ارزشـی گولاخ «««







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.