نقد پست 141 خاطرات یاران ققنوس نوشته شده توسط آدر کانلی* برای فضاسازی هات باید یه نوع نوشتن رو انتخاب کنی. یا فورمال باشه یا اینفورمال. همزمان که جفتش رو استفاده میکنی، از زیبایی فضاسازی هات کم میکنه و باعث میشه که خواننده فک کنه که دقتی در نوشتنشون انجام ندادی.
نقل قول:
آبش آرام و روان بود و ماهی های زیادی درآن شنا می کردند.
آبی آرام و روان داشت و ماهی های زیادی در آن شنا می کردند. *تو توصیفات نباید زیاده روی کنی. اگر هم فکر میکنی رو یه مورد خاص باید بیشتر کار کنی، میزان وقتی که براش میذاری تو پستت باید بیشتر بشن.
نقل قول:
لباس رکابی پاره و کهنه و خشن و کلفتی پوشیده بود که بازو های لخت و قوی اش را نشان می داد.
4 تا صفت و در مجموع 5 تا توصیف از لباس طرف رو پشت سر هم گذاشتی. اگر احساس میکنی که لباس یکی از شخصیت ها تو کل داستانت مهم هستن، بهتره که کلمات و جملات بیشتری رو بهشون اختصاص بدی. هر دو تا صفت رو تو دو تا جمله متفاوت بگی. حتی مجبور نیستی پشت سر هم بگی همه رو. میتونی مثلا چند تا دیالوگ بگی و بعد یه توصیف دیگه بکنی.
تو این تیکه خاص، به نظر خودم نیازی به این همه توصیف نبود. لباس رکابی خشن دقیقا یعنی چی؟ صرفا چون یه صفت بذاری جلوی یه کلمه ، معنی دار و قشنگ نمیشه. باید صفت های مناسب بذاری.
تیکه دومش که در مورد بازو هاش حرف زده بودی ، خیلی قشنگ بود. خوب تصویری تو ذهن خواننده ایجاد کردی که چجور آدمی رو به روی شخصیت اول داستان وایستاده.
*خلاقیت خیلی بالایی داری آدر. سوژه های خیلی قشنگی پیدا میکنی و خیلی خوب پرورشون میدی. خیلی خوب مراحل شیطانی شدن شخصیت اولت رو توصیف کردی. از چیزهای کوچیک شروع شد تا کم کم خشن تر شدن و بالاخره نزدیک بود به یک اتفاق خیلی وحشتناک تبدیل بشه. اینکه بتونی تک تک مراحل این تبدیل شدن از یه بچه پاک و سالم به یه شیطان رو بنویسی خیلی کار سختی هست و تو این پست به خوبی انجامش دادی بودی.
بقیه توصیفات صحنه هم خوب بود. شخصا با خوندشون میتونستم خودم رو تو صحنه های مختلف تصور کنم. در مورد توصیف بیش از حد چندین مورد بیشتر دیدم و یا صفت هایی نامربوطی که به بعضی از کلمات میزنی. اگر به اونها بیشتر دقت کنی ، خیلی عالی تر هم میشن.
*احساس میکنم که یه ذره با عجله مینویسی و یا اینکه چندین دور از روی متن نمیخونی. این اشکال نداره اگر صرفا برای تفریح پست مینویسی. من خودم خیلی اوقات از روی پست هام تو این سایت یه بارم نمیخونم. چون هدفم صرفا اینه که چند تا پست بزنم و لذت ببرم از در کنار بقیه نوشتن. اما اگر تو هدفت جز لذت، نویسنده بهتری شدن هم هست باید چندین دور بخونی. بعضی جاهایی که به نظرت عجیب میرسن رو بلند بخون، از خانواده یا دوستت درخواست کن که گوش کنن و ببینن که خوب هست یا نه. برای مثال، تخم مرغ مرغ هامون. یه چنین تیکه ای داشتی تو پستت که مطمئن هستم که اگر چند بار میخوندی حتما میتونستی بهترش کنی. تخم مرغ دیگه نیازی به توضیح دادن نداره که برای مرغ هست. تو خود کلمه تخم مرغ متوجه میشیم ما که در مورد چی داریم حرف میزنیم. چند مورد دیگه هم اینجوری بود که با توجه به بقیه پستت، مطمئنم میتونستی بهتر بنویسیشون.
*اینی که اینجا میگم رو فقط در حالتی بخون که میخوای از نظر نویسندگی هم پیشرفت کنی. یه چیزی تو دنیای ادبیات داریم به نام (Deus ex Machina). این به این معنی هست که نویسنده از یه اتفاق عجیب غریب استفاده کنه تا به شخصیت هاش کمک کنه. در واقع از شانس و سرنوشت و این صحبت ها. چیزی که خانم رولینگ خیلی ازش استفاده میکنه و همین باعث شده که کتاب های هری پاتر جز اثر های ادبی قوی دنیا نباشه. بیشتر شبیه کتابی تفریحی به وجود آورده. این یه وسیله ای هست که نویسنده ها ازش استفاده میکنن تا یه پایان شاد و خوب برای خواننده ها درست کنن.
شما هم از همین مورد استفاده کردی. یه بچه هشت ساله تونست با چیزی که خود شیطان بهش داده بود اونو از بین ببره. تازه در حالی که شیطان با پدرش هم درگیر بود. حتی پدر کوچکترین زخمی هم بهش وارد نشد. میبینی که این سری اتفاقات که افتاده خیلی احتمال کمی داره که انجام بشه. حتی اگر شما فانتزی مینویسین، باید انتخاب کنی که از این مساله استفاده داری میکنی یا نه. یعنی ممکنه شما بگی که خب دنیای فانتزی که واقعی نیست و پس اتفاقات غیر واقعی توش میتونه بیفته. اما این درست نیست، شما در دنیای فانتزی هم باید به شانس و اقبال یه درصد منطقی بدی.
*پیشنهاد آخرم هم این هست که به عنوان عضو محفل، سعی کن پست های ادامه دار و در هماهنگی با بقیه بچه ها بفرستی. تو پست های ادامه دار هم سعی کن که طول پستت کمتر باشه تا نفرات بعدی وقت کمتری صرف ادامه دادن بکنن. پست تکی، طولش مهم نیست. هرچقد عشقت کشید میتونی بنویسی. دو خط یا دو هزار خط مثلا. اما تو ادامه دار ها سعی کن کوتاه تر بنویسی.
در پناه عشق باشی.