-سلام به بینندگان عزیز، به برنامه ی "هرکی خودش رو لو بده" خوش آمدید.
اینجانب دیانا ویلیامسون در اینجا ملقب به "خبرنگار آبی" می خواهم زیر آب یکی را...اممم چیزه ببخشید، میخواهم از آقای گیبن درخواست کنم تا برای مصاحبه بیان.
این شما و اینم
گیبن خفن هافل!داداداااام!
-بله من خیلی خفنم.
-آقای گیبن به اطلاع ما رسیده که شما باعث شدید که برادرتون برن زندان؟
- نه ،من کاری نکردم، تقصیر خودش بود.
-خوب میریم سر سوال بعدی...چرا شما لقب گیبنشتاین رو گرفتید؟
-چرا شما ایقدر سوال میپرسید؟
- من قراره با تو مصاحبه کنم...حالا جواب بده.
- باشه الان میگم، من کلی لقب دارم مثل راهرو، گیبن خفن و...
بعد از کلی حرف خسته کننده، بازم گیبن سوال اصلی رو جواب نداد.-خوب داشتم میگفتم، دلیل اینکه چرا به من میگن"گیبنشتاین" اینه که خودم خواستم.
-نمیشد اینو زود تر میگفتی؟
و در ضمن دلیلش این نیستش به نظر من اشتباه گفتی.
- کاملا درست گفتم.
- راستشو بگو...آملیا چند بار تلسکوپشو تو سرت شکونده؟
-خیلی کم.
- من هی میام شایعه سازی کنم تو...اممم چیزه ببخشید...خوب از یک تا صد یه عدد رو انتخاب کن.
-رادیکال پنجاه و یک.
- نمیشه یه عدد بهتر بگی؟
-نه.
-یکی از ترساتون؟
-اینکه تو یه سوال دیگه ازم بپرسی.
-مطمئن باش میپرسم...میشه یه لبخند بزنید؟
گیبن:
-خوب خودمم خسته شدم...میتونی بری.
چند روز بعد در روزنامه ها:نقل قول:
گیبن خفن ملقب به "گیبنشتاین" از این مصاحبه ترس داشت، البته بیشتر از اینکه من ازش سوال بپرسم استرس داشت، ایشون همیشه یه هافلیه خندانن به این صورت هم هستنتا الان رادیکال پنجاه و یک بار عضو مرگخواران شده، مشکلی نیست، حتما خودشون دوست داشتن و همچنین کلی تلسکوپ آملیا فیتلوورت، خورده تو سرش.البته ایشون یه شخص کاملا وفادار هستن و یکی از اشخاصین که من خیلی دوسشان دارم.:))
خوب برای اطلاعات بیشتر میتونید خودتون برین اطلاعاتی رو جمع کنید.
پایان.
امضا:دی ملقب به ساز دوست!