هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دستشویی میرتل گریان (ارتباط با سالازار اسلیترین)
پیام زده شده در: ۱۱:۵۶:۴۵ سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳

اسلیترین

سالازار اسلیترین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۵۶:۰۷
از تالار اسرار
گروه:
ایفای نقش
ناظر انجمن
اسلیترین
کاربران عضو
پیام: 262
آفلاین
نقل قول:

مروپ گانت نوشته:
هیس؟ هیس فیس؟ سیس سوسیس؟

اگر جد مامان متوجه شن مامان زبون ماری بلد نیست که دستشویی رو بازکنه چی؟

اهم...جد بزرگوار مامان...مامان زبون ماری بلده ها فقط کیلی کیلی کم دستور زبانشو یادش رفته!

مامان نظارتتونو تبریک میگه، پیاز داغ به قلعه باروندین! اصالتش کم شده بود که به لطف شما دوباره داره زیاد میشه.

سایه تون درخت بلوط مامان!



مروپ عزیزم،

حضور شما در جامعه جادوگری مایه افتخار منه. وقتی می‌بینم که اصیل‌زاده‌هایی مثل شما ارتش سیاهی رو در دست گرفتن و با فداکاری در بقیه نقاط جامعه هم مدیریت می‌کنن، از خوشحالی لبخند شرورانه‌ای می‌زنم. یه جادوگر معمولی شاید از این میزان خوشحالی گریه‌اش می‌گرفت، ولی همونطور که می‌دونی یه جادوگر قدرتمند مثل من هیچوقت از خودش ضعف نشون نمی‌ده و تمام انرژی‌اش رو برای مبارزه با ماگل‌ها نگه می‌داره.

به صورت خلاصه، به شما بسیار افتخار می‌کنم و شاید حتی بتونم بگم که در حال حاضر شما رو نجیب‌زاده‌ترین نواده‌ام در جامعه جادوگری می‌دونم. از زحماتی که به عنوان گرداننده می‌کشی هم تشکر می‌کنم، اگرچه ممکنه خیلی از ماگل‌زاده‌ها لیاقت این زحمات شما رو نداشته باشن.

منتظر حضور گرمت در تالار اسرار هستم تا با هم قهوه‌ای بخوریم و برای آینده دنیای جادوگری نقشه بکشیم. شاید گلرت هم اینجا باشه و بتونیم حتی جلسه‌ای چهار نفره به همراه باسیلیسک عزیزم برگزار کنیم.


(ضمناً نگران زبان ماری هم نباش. با استفاده از تکنولوژی‌های جدید جادوگری، در تالار اسرار رو تغییر دادیم و حالا به صورت اتوماتیک خون شما رو بررسی می‌کنه. به عنوان نژاد برتر، به راحتی می‌تونی وارد تالار اسرار بشی. )


جادوگران اصیل به قدرت بازمی‌گردند، جهان از آن ماست!



پاسخ به: دستشویی میرتل گریان (ارتباط با سالازار اسلیترین)
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶:۲۳ دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۱۳:۰۲:۱۳
از گیل مامان!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
اسلیترین
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 529
آفلاین
هیس؟ هیس فیس؟ سیس سوسیس؟

اگر جد مامان متوجه شن مامان زبون ماری بلد نیست که دستشویی رو بازکنه چی؟

اهم...جد بزرگوار مامان...مامان زبون ماری بلده ها فقط کیلی کیلی کم دستور زبانشو یادش رفته!

مامان نظارتتونو تبریک میگه، پیاز داغ به قلعه باروندین! اصالتش کم شده بود که به لطف شما دوباره داره زیاد میشه.

سایه تون درخت بلوط مامان!


Don't ask me why I still can't leave
This is where I feel at home
This is where my heart always belonged



پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۲۳:۵۸ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹

ماروولو گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۳۵ چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ جمعه ۱۷ تیر ۱۴۰۱
از من بپرس اصیلم اون لخت و پتی مشنگ پرسته نه عیب نداره چیه!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 117
آفلاین
نام تیم: مارا

وزیر: ملانی استنفورد
رخ: افلیا راشدن
اسب: رکسان ویزلی
فیل: اما ونیتی


ما نباشیم، کی باشه؟!


پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۲۳:۳۲ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
نام تیم: پالی چپمن - پومونا اسپراوت - علی بشیر - روبیوس هاگرید

شاه: پومانا
وزیر: روبیوس
فیل: پالی
اسب: علی


تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
از وقتی که ناظر بشم پدر همتونو درمیارم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
در راستا اطلاعیه شمار پنج انجمن تفریحات هاگوارتز و اینا! تیم ناسازگاران به اطلاع میرساند که ایرما پینس به فیل تغییر نفش داده و زاخاریاس اسمیت نقش اسب را ایفا میکند. بدین ترتیب ترکیب تیم ناسازگاران بدین شرح میباشد:
آلبوس دامبلدور:رخ
زاخاریاس اسمیت؛اسب
ایرما پینس:فیل
گابریل تیت:سرباز



هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۰:۲۱ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹

سوجی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۳۳:۰۷ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال گریمولد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 91
آفلاین
تیم "کسایی که با گربه مخالفن (گونی گونی گربه می‌برن!)":

سرباز: سوجی
رخ: گابریل
فیل: پاتریشیا وینتربورن
اسب: ملانی استنفورد

با تشکرات!



پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹

هری پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۵ سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱
از سایه ها نترس، تو فانوسی! :shout:
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 69
آفلاین
...
نام تیم: ناسازگاران!

رخ: آلبوس دامبلدور
فیل: زاخاریاس اسمیت
اسب: ایرما پینس
سرباز: گابریل تیت

موز: هری پاتر




پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۲۳:۴۲ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹

کریچر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۸:۴۳ چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱
از میدان گریمولد، خانه شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 118
آفلاین
-بچه ها بیاین بیرون. داوشمون از خودمونه!

رز این را گفت و عصا و کلاه و صلیبی که بر گردنش آویخته بود را در آورد.
کریچر کلاه تنگی بزرگی که گوش های بزرگش را می پوشاند از سرش برداشت و آن را به کناری پرت کرد.
-کریچر از این کلاه مسخره خسته شد. چه خوب که از شرش راحت شد.

تابلوی سر کادوگان که مقابل آنها قرار گرفته بود تایید کرد.
-آره هم رزم. منم ترجیح میدم این شکلی سفر کنم تا اینکه چند ساعت بی حرکت بشینم.

ریش سیاه با تعجب برگشت.
-تابلو حرف میزنه؟!
-ای بابا آره دیه! گفته بودیم که!

ریش سیاه که در تلاش بود تعجب خودش را از تابلوی سخنگو پنهان‌ کند گفت:
-به هرحال فرقی نمی کنه . شما بزودی به عنوان برده فرو...
-ای بابا همرزم سخت نگیر. ما که مسافر قاچاق کشتی ای بودیم که شما دو دقیقه پیش زدی ترکوندیش. این دوست زلزله مون که اسقف شده بود. هم رزم ما کریچر دستیارش و ما هم که پرتره مورد علاقش و مجبور بودیم چند روز حرکت نکنیم. حالا که حداقل راحتیم دیه چه فرقی می کنه به چه عنوانی سفر کنیم. هرچی تو بگی اصن!

ریش سیاه فیتیله هایی که بین ريشش می گذاشت را روشن کرد تا ظاهر ترسناک تری داشته باشد. ظاهرا اسرای جدیدش اصلا خبر نداشتند توسط ترسناک ترین دزد دریایی تمام دوران ها اسیر شده اند.
ریش سیاه صورتش را نزدیک رز آورد.
-شما ها اصلا در جریان نیستید که... آخ!

کریچر ریش بلند ریش سیاه را کشید.
-دزد دریایی چرا ريشش اینقدر شپش داشت؟ ارباب ریگولوس همیشه توصیه کرد که ملت باید تمیز بود! خب معلوم بود! تو دریا که آدم نتونست بره حموم! اما دزد دریایی نگران نبود دوای دردش پیش کریچر بود.

قبل از اینکه ریش سیاه فرصت پیدا کند فریاد بزند و اسلحه بکشد تا گلوله ای در مغز کریچر خالی کند، کریچر بطری وایتکس را روی صورت ریش سیاه خالی کرد.
رز زلر لحظه ای نگاهش به فرمان بزرگ کشتی افتاد.
-من همیشه آرزو داشتم یکی از اینا برونم!

ریش سیاه شمشیر کشیده بود و در حالی که از سوزش ناشی از وایتکس به خود می پیچید و شمشیرش را در هوا تکان می داد فریاد زد:
-دست بهش نمیزنی دختره ی نادون! اون بچه بازی نی...

بوم!

دیر شده بود. رز خود را به فرمان رسانده بود و با اولین چرخش، کشتی بزرگ و دهشتناک ریش سیاه به نزدیک ترین صخره برخورد کرده بود. یک سمت کشتی نابود شد و سمت دیگر آن آتش گرفت. خدمه کشتی و اسرا هر یک سعی می کردند خود را به آب بیندازند. ریش سیاه، که البته اکنون بی ریش نام مناسب تری برایش بود فریاد زد:
-کشتی عزیزم...

و سعی کرد به رز حمله ور شود که سر کادوگان جلویش را گرفت.
-ای بابا هم رزم سخت نگیر. یه خراش کوچیکه دیه. با یه کم تف و چسب درست میشه!

ریش سیاه تا به حال چنین چیزی ندیده بود. آرزو کرد که ای کاش هردو دستش می شکست و به کشتی حامل این سه موجود که حتی مطمئن نبود انسان اند یا نه حمله نمی کرد. ریش و کشتی اش را از دست داده بود. دیگر دلیلی برای زندگی نداشت. بشکه باروتی پیدا کرد. داخل آن نشست و بشکه را آتش زد.

چند لحظه بعد سیل خون به اطراف پاشیده شد.
-وای بچه ها ببینید! داره بارون قرمز میاد!
-هم رزم کشتی رو دریاب! با همین به سفر ادامه میدیم!
-چرا پرچم کشتی سیاه بود با جمجمه؟ ارباب ریگولوس که سیاه دوست نداشت!
-آره کریچ بیارش پایین عوضش می کنیم! اتفاقا گزینه خوبی هم داریم براش!
::

رز و کریچر با لبخند شیطنت آمیزی به تابلوی سر کادوگان خیره شدند. چند لحظه بعد کریچر بی توجه به داد و فریاد های سر کادوگان که "شکم تونو سفره می کنم نامردا و هم رزم ریش سیاه کجایی دقیقا کجایی که سر کادوگانت رو کشتن. " تابلو را جای پرچم سیاه نصب کرد.

کریچر به کمک جادو کشتی داغون شده را تعمیر کرد. رز چشم بندی به چشم راستش زده بود و با لبخند گشادی کشتی را می راند. کریچر اما مشغول گشت و گذار در قسمت های مختلف کشتی بود. تا اینکه قفس بزرگی پیدا کرد و آن را کشان کشان به عرشه برد. موجود بزرگ و پشمالویی داخل قفس نشسته بود و در حالی که خود را به دیواره قفس میزد دائم میگفت:
-سوسیس! سوسیس!

کریچر گفت:
-کریچر این موجود رو داخل کشتی پیدا کرد. کریچر میخواد نگهش داره. اینجا یه اعلامیه مسابقات شطرنج هم بود!

و اعلامیه را نشان داد. رز اعلامیه را از دست کریچر قاپید و تا بخواند.
-ایول! بچه ها پایه شطرنج هستین؟ فقط چهارتا شرکت کننده میخواد ما سه تاییم!

کریچر به قفس اشاره کرد.
-گرگ اگه با ما شطرنج بازی کرد کریچر براش سوسیس مرغوب خرید!

گرگ سرش را چند بار تکان داد.

-اینم نفر چهارم! پس پایه اید؟

گرگ و کریچر و سرکادوگان یک صدا فریاد زدند:
-آی کاپیتان!

چند ساعت بعد

رز در حالی که فرمان کشتی را گرفته بود فریاد زد:
-رسیدیم سر؟

سرکادوگان که اکنون جای پرچم بود فریاد زد:
-یه جزیره با چندتا بچه گربه میبینم هم رزم!

کریچر دوباره اعلامیه را نگاه کرد.
-پس ما آدرس رو درست اومد!

نام تیم: Queen Anne`s Revenge

اسب: کریچر
فیل: رز زلر
سرباز: فنریر گری بک
رخ: سرکادوگان


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۲۳:۵۶:۴۴
ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۲۳:۵۸:۳۲

وایتکس!



پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۱:۰۳ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹

پلاکس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۹:۲۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
از ما هم شنیدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
نام : «بدون نام»

اسب: کتی بل.
سرباز: دیزی کران.
فیل: جرمی استرتون.
رخ: پلاکس بلک.


ویرایش شده توسط پلاکس بلک در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۱:۰۷:۰۵


پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۹

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
تیم "کسایی که با گربه موافقن (شیر بدون لاکتوز بهشون میدن!)" تقدیم میکند:

شاه: لرد ولدمورت
وزیر: روبیوس هاگرید
سرباز: رکسان خالی
رخ: رودولف لسترنج


ویرایش شده توسط رودولف لسترنج در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۰:۰۲:۰۵
ویرایش شده توسط رودولف لسترنج در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۰:۰۶:۲۱








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.