فنر پا روی پا انداخته بود و داشت به کمک تبلت ماگلی اش دعواهای وزیر جدید رو سر و سامون میداد.
- فنریر ما آمدیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661728ed623.gif)
- چندبار میای اینجا الاف؟ فکر کردی ما علافیم؟ لیست تیم رو که دادی، دیگه چی میخوای؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5320697087344.gif)
الاف طول اتاق رو طی کرد تا پشت میز فنریر و در جایگاه"مشتری" قرار بگیره.
- تیم را دادیم، ولی چه دادنی؟ به دلمان نچسبید، ایضاً فراموش کردیم اسم تیم را درون نامه بنویسیم. برای همین منت گذاشتیم حضوری آمدیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661728ed623.gif)
فنر صفحه تبلت رو قفل کرد تا مبادا یه نفر دیگه از رای های داده شده و باطله خبردار بشه و شر به پا کنه.
- میشنویم.
- رابسورولاف!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661728ed623.gif)
- هن؟!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52412e9281b98.gif)
- اسم تیممان را گفتیم. رابسورولاف!
گری بک پوکر فیس طور اسم عجیب رو روی کاغذ و با فونت b nazanin نوشت.
- آتش زنه مبارکمان دروازه بان هست.
- مگه گربه نیست؟ گربه راه نمیدیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5320697087344.gif)
- بگوییم اینجا رو آتش بزنه؟
فنریر که میخواست دعوای وزارت رو به صورت لایو ببینه بیخیال جر و بحث شد و اسم آتش زنه رو هم نوشت. به علاوه پرانتزی که حاوی جمله"گربه سیاه و زشت کنت" میشد.
- مدافعین هم سوروس اسنیپ و بلاتریکس لسترنج(م) هستند. و برای خط حمله رابستن لسترنج و بچه اش و کریس چمبرز(م) رو مد نظر داریم.
- فضایی و بچش؟
- چطور زن اصغر آقای بقال که یه ماگل بی سر و پاست میتونه کوییدیچ بازی کنه ولی فضایی ما نمیتونه؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413a50bb0ac.gif)
- جستجوگر؟
- چه کسی به غیر از ما لیاقت این پست رو داره؟ در ضمن، کاپیتان هم هستیم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661728ed623.gif)
فنر دوباره به صندلی تکیه داد و تبلت رو دستش گرفت تا از اختیارات مدیریتی اش استفاده کنه و چند رای رو همینطور الکی باطل اعلام کنه.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
الاف هم دست آتش زنه رو گرفت( که معلوم نیست از کجا وارد دفتر کوییدیچ شده بود) و از همان طولی که اومده بود برگشت. با این تفاوت که وقت بیرون رفتن، از روی شونه هاش نگاهی به عقب و فنریر انداخت و گفت:
- در ضمن، قالب سایت خیلی تاریک و بی روحه!
و در رو بست!