- ببین
دختــره ی گندزاده... خانوم محترم! بنده به عنوان یک جن خانگی اصیل و خانواده دار حق و حقوقی برای خودم دارم ... من جن قانعیم و جایگاه خودم رو میدونم که باید همواره در خدمت جادوگران
بااصالتـ... مهربان و سفید باشم، اما وقتی همین حداقل حق و حقوق من هم رعایت نمیشه و شئونات من زیر سوال میره من چی کار باید بکنم؟ من درخواست آزادی دارم ... درخواست لباس!
- چه جن باهوشی ... چه ادبیات قوی ای داری تو ... من کاملا درکت میکنم عسیسم
در همین اثنا که هرمیون با آه و ناله به حال زار لرد خانگی که به موقع خودش را کنترل کرده بود تا از الفاظ وضع خراب کن استفاده نکند، همدردی میکرد، جیمز همراه تدی خودش را به هری رساند و زیرگوشش گفت:
- بابا تا زندایی مجبورمون نکرده لباس بدیم به اینا یه کاری کن حواسش پرت شه ... کلی گالیون خرجشون کردیم
- خیالت تخت! جلب کردن توجه و حواس خوراک خودمه پسرم
هری چشمکی به آندو زد و ناگهان پخش زمین شد! بدنش به رعشه افتاده بود و به حالت تشنج یک دست و دوپایش میلرزید و البته با یک دست هم زخمش را گرفته بود ...
- آااااااای زخمم
لرد که تصور میکرد هری حضورش را تشخیص داده طرح آزادی را به زمان دیگری موکول کرد و فرار به مرلینگاه را به قرار ترجیح داد.
ملت محفل بهت زده به هری خیره شده بودند و هرمیون که میدید همه فقط نگاه میکنند و برخی هم چوبدستی های دوربین دارشان را درآورده و مشغول فیلم برداری شده اند دست به کار شد و با تکان مختصری به چوبدستیش لیوان آب قندی ظاهر کرد و به خورد هری داد! هری لیوان را تا ته سر کشید و فورا دست از لرزاندن برداشت!
- زخمم تیر میکشه! این نشانه ی خطره ... نشانه ی توطئه! شما خودتون گل های گلید ... چرا وقتی نشون میداد پرچم سفیدو، بلاتریکس لسترنج میخند؟
- منظورت چیه هری؟
- خوب در واقع منظوری که ندارم ... چرا دارم ... آها
چرا از وقتی که ما صلح کردیم پروف غیب شده؟ حتما اونا دامبلدورو گروگان گرفتن و بعد پرچم سفید هوا کردن
در همان لحظه اسنیپ که تازه از حمام برگشته بود شنل حوله ای به تن جلو آمد و با لحنی آدم ضایع کنانه گفت:
- نخیر! آقای پاتر ... طبق معمول به خاطر غرور بیش از حد به خودت مطمئنی اما اشتباه میکنی، من به بهانه خریدن شامپو از ایوان به خونه ریدل نفوذ کردم و فهمیدم لرد سیاه هم مفقود شده.
- دروغگوی کله چرب! من دامبلدور نیستم که بهت اعتماد کامل داشته باشم ... من خودم دیدم که تو پروف رو کشتی و از برج پرت کردی پایین خائن، الانم میخوای جلوی مارو بگیری که پروف رو نجات ندیم
- خوددانی اما بابت این گستاخیت 50 امتیاز از گریفیندور کم میشه!
کله چرب هم خودتی ... با این شامپوهای بنجل ایووان موهای قشنگم از موهای بدفرم و خشک و به هم ریخته ی پدرت هم بدتر شده سورس در حالی که پارت دوم جمله را زیرلب ادا میکرد و با بغض به موهایش دست میکشید از صحنه خارج شد.
هری با استیل رهبر های دموکرات گفت:
- خوب پس لشگرکشی میکنیم به خونه ریدل! اگه پروف دست اونا باشه که باید برای نجاتش دست به کار شیم و اگر هم این کله چرب راست بگه الان که ولدمورت نیست بهترین فرصت برای حمله به مرگخواراشه؛ کیا موافقن؟
جمعی از ملت جوزده ی محفل با شور و هیجان خاصی به سبک این
موافقت خود را ابراز کردند و عده ی کثیر دیگری که عمده ی آنها را ویزلی ها تشکیل میدادند و هرکدام در جنگ اخیر داغ ده ها برادر و خواهر را دیده بودند نیز مخالف بودند ...
__________________
با نگاه گذرایی به سر های بی شمار که در اثر ضربات الا به دو نیم تقسیم میشدند و مقدار اندکی مغر ازشان شرّه میکرد و میریخت کف زمین حساب کار کاملا دست آلبوس آمد ... نیازی به شنیدن دیالوگ های الادورا و مروپ نبود حقیقتا!
- الا این جن ریشوی کثیف میدونه ما با جنایی که کمیت و کیفیت لازم رو به صورت همزمان نداشته باشن چی کار میکنیم؟
- تا الان باید فهمیده باشه بانو
- تازه خیلی خوش شانسه که نوتلّای مامان الان نیستن و میتونه به افتخار وصل شدن سرش به دیوار این عمارت نائل بشه! خشم کره مربّای مادر از ناکارآمد بودنش ممکن بود باعث بشه چیزی ازش باقی نمونه که قابلیت نصب به دیوار رو داشته باشه
آلبوس هرچه سعی میکرد فونتش را بنفش و ایتالیک کرده و با حرف های حکیمانه و سپید باعث متحول شدن دو مرگ خوار شود موفق نمیشد و در نتیجه ساکت تمرگیده بود سر جایش! ظاهرا اجنه از ورژن متفاوتی از زوپس بهره میبردند
- مروپ بانـــــو
از شما بعیده این همه بیخیالی و منفعل بودن
این صدای مرگخواری با موهای وزوزی بود که دوان دوان وارد شده بود و پس از گذاشتن پاشنه های کفشش روی شکم و صورت دامبلدور و عبور از روی او خودش را به مروپ و الا رسانده بود.
- شر و بدبختی گریبانگیر همه مون شده، بی ارباب شدیم، بی سرور شدیم، بی تاج سر شدیم و شما دست روی دست گذاشتید؟
مروپ با دیدن اشک، چیزی که از بلاتریکس کاملا به دور بود و شنیدن حرف هایش دگرگون شد و گفت:
- زنگوله مون راست میگه ها
اصلا حواسمون نبود که کیک پنیر مادر جدی جدی غیب شده ... باید یه کاری بکنیم!