هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵

دیوید پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۳۷ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۳
از آزکابان فرار کردم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 97
آفلاین
چگونگی بوجود آوردن اولین طلسم سیاه توسط مرلین ؟

مرلین کثیف ترین و نجس ترین چیزها را دور خود در شب چهارده ماه که ماه بیشتر از هر شب دیگری می تابید به دور خود جمع کرد. مانند: لاشه سگ - پهن اژدها و ...
سپس عصایش را بلند کرد و بر سر آن ها چرخواند. ناگهان متوجه شد که نور سیاهی از آن اجسام بلند شد. همچنین نور سبز رنگی از نوک عصایش و ناگهان این دو نور به هم پیچیدند و مانند یک گوی به آسمان پرتاب شدند و قرص ماه آن شب مخلوتی از رنگ سبز و سیاه شد و این بزرگترین و اولین جادوی سیاه در دنیا بود.

چگونگی ایجاد رشته های سیاه بین گروه های استفاده کننده از طلسم های شوم :

از روزی که مرلین اون کار را کرد هر گاه نور ماه به یکی از جادوگرانی که علاقه به سیاهی دارند می تابد این رشته در او به وجود می آید . حال تمامی جادوگران سیاه این رشته را دارا هستند. فقط کافی است قدرت این را داشته باشند که آنرا به کار ببرند. خب مشخص است که لرد سیاه (ع) این قدرت را داشته است.


[c


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵

پاتریشیا وینتربورن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۷ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۲۵ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 122
آفلاین
1_مرلین که حتی در اوون زمانم بسیار پیر بود دامن ردای صورتیشو گرفته بود دستش و به سمت پایین کوچه میدوید مرلین بسیار به سلامتی خودش بی توجه بوده و هنوز یک مترونیم نرفته بود که میشینه رو زمین و میگه:منو بکشن از این جا جم نمیخورم آخ قلبم آخ پام یک مترونیم دویدم بازم به آخر کوچه نرسیدم

مرلین که بخاطر دردهایی که ناشی از ورزش نکردن و خوردنو خوابیدن بود و همچنین پیری مرلین حواسه اونو کاملا پرت میکنه
و باعث میشه تو جیبش دنبال آفتابه بگرده .(من از کجا بدونم چرا دنبال آفتابه میگشت منم اگه هفتا گرگینه دنبالم بودن قاطی میکردم به جای این که دنبال چوب جادوم باشم دنبال آفتابه میگشتم)
مرلین گشت ولی نیافت و در همین موقع بود مخش به کار افتاد و یادش اومد که هفتا گرگینه دنبالشن
یه نگاه به دور اطرافش کرد مردم تو خونه هاشون بودن در خونه هاشونم قفل کرده بودن مرلین که نزدیک بود گریش بگیره چوبشو کشید بیرون . هفت گرگینه به هفت قدمی مرلین رسیده بودن مرلین هفت بار با بغض تکرار کرد بمیرین
هر هفت گرگینه درجا مردن و مرلین باز هم نگاهی به چپو راست انداخت وقتی دید کسی نیست زد به چاک.
من دیشب رفتم پیش مرلین تا از درستی این روایت با خبر شم مرلین به شدت این موضوع رو انکار کردو گفت که
اولا اصلا ردای صورتی نداره
دوما ازهفت سال پیش از به دنیا اومدنش درون عالم ذر روزی یک ساعتو نیم ورزش میکرده و الانم به این کار ادامه میده
سوما ایشون گفت که مثل یه جوون چهلو هشت ساله سالمه
و اضافه کرد که هیچوقت وقتی با خطرات مواجه شده گریه نکرده
و این که هیچ طلسم سیاهی اختراع نکرده
در نتیجه پروفسور مودی چون ایشون همه ی حرفهای منو انکار کردن من مطمئن شدم که دقیقا اولین طلسم سیاه همینطوری اختراع شده
2-چگونگی ایجاد رشته های سیاه بین گروههای استفاده کننده از طلسمهای شوم
همین دیشب که داشتم از خونه مرلین برمیگشتم هوا بسیار تاریک و سرد بود باید عرض کنم که مرلین جان هم چاقو و پنجه بکسم و همینطور ناخن گیرم رو از من قرض گرفتن و گفتن که یه خرده حساب کوچیک با یه کسی دارن و قرار شد دوروز بعد بهم پس بده که البته چشمه من آب نمیخوره به زودیا برشون گردونه
حالا بگذریم دیشب داشتم حد فاصل بین خونه مرلین و خونمو طی میکردم کاملا احساس خلا و تهی بودن داشتمو هنوز هیچی نشده دلم برای چاقوم که هدیه عمو تروس عموی مورد علاقه ی بچگیم خدا بیامرزش که البته بعید میدونم بیامرزه تنگ شده بود
یاد عمو عزیزم که بچگی وقتی چهار سالم بود بهم چاقو پرت کردن یاد داد افتادم جادوگر بزگی بود یه طلسمایی بهم یاد داد که هیچکس بلد نبود
داشتم تو خاطراتم دور میزدم که یادم افتاد چطوری عمومو وقتی شش سالو نیمم بود جلوی چشمام کشتن و منم با پرتاپ چاقو یکی از قاتلاشو کور کردم نامردا ده دوازده نفر بودن از پسشون بر نیومدم عمومو کشتن
خلاصه یاد این موضوع افتادم خونم جوش اومد دیدم دو هفتست هیچ کس بهانه دستم نداده بزنمش
تو این فکر بودم.... که صداهای عجیبی شنیدم که البته عجیبم نبود صدای یه نفر بود کراسیو
فکم اومد پایین خورد روی زمین با یک حرکت سریع پریدم پشت یه بوته .رفتم جلوتر دیدم هفتا مرگخوار دارن یه بنده خدایی که خیلی شبیه یکی از آشنایان قدیمی بودو شکنجه میکنن
دوباره یکی از مرگخورا گفت:کراسیو
من که آدم بی شعوری نیستم برم واسه خودم دردسر درست کنم فردا به کلاس شما نرسم
در نتیجه خیلی بی سرو صدا اومدم برم دیدم نمیشه اوون یارو خفن شبیه یکی از دوستام بود
خون گریفیندوری اجازه نمیداد درگیر نشم چوبمو کشیدم بیرون و یه طلسم بیهوش کننده دسته جمعی اجرا کردم
همشون افتادن رو زمین رفتم سراغ اوون یارو که داشتن شکنجش میکردن دیدم اوونی که فکر میکردم نیست
حالم خراب شد قاطی کردم الکی وقت تلف کرده بودم ساعت سه صبح بود کی مقاله ی دوم شمارو مینوشتم اومدم یه لگد به یارو بزننم دیدم خیلی شبیه دوستمه دلم نیومد رفتم یه لگد زدم به یکی از مرگخوارا
یه دقیقه فکر کردم یاد عمو تروس افتادم که بهم گفته بود از هرچی سرراهت بود استفاده کن به درست ادامه بده
یاده مامان بابام افتادم که از عمو تروس خوششون نمیومد باز قاطی کردم زد به سرم مرگخوارارو بستم و چوباشونم گرفتم
بعد یه تاکسی خبر کردم و همونطور بیهوش سوارشون کردم
پروفسور مودی: پاتریشیا این مقاله چه ربطی داشت اون تاکسیو کجا فرستادی؟
پاتریشیا :پروفسور ربط داره .مرگخورارو بیارین تو
هفتا مرگخور ردیف جلوی کلاس واستادن
بچه ها جیغ کشیدن رفتن ردیف آخر کلاس
پاتریشیا: چه خبره دستاشونو بستم پروفسور حالا سوالاتونو در مورد رشته های سیاه ازشون بپرسین
پروفسور مودی:


ویرایش شده توسط پاتریشیا وینتربورن در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۲ ۱۷:۵۷:۱۸

پ.و


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵

سدی جیگر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۱ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۳۹ شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۰
از دنياي زندگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 185
آفلاین
1. چگونگي بوجود آوردن اولين طلسم سياه توسط مرلين (15+ )


طبق گفته ها مرلین توسط خواهر فرمانروای آب که یک جادوگر سیاه بود ( حالا اسمش یادم نیست ) تحد آموزش جادوگری قرار گرفت اما از آنجایی که مرلین دارای قدرت ماورالطبیعه بود توانست نیروهای اهریمنی رو جذب خود کند و هر روز بر قدرتش افزون گردد تا جایی که یک روز جادوگری که او را آموزش داده بود از وی خواست تا یک ماگل رو کله پا کند اما مرلین این کار رو قبول نکرد و جایی که جادوگر از او نا امید شد و جنگ سختی بین هر دو اتفاق افتاد
گرمپ... ترق تروق...بومب
با بو با بو....ویژ

باز طبق افسانه ها وقتی مرلین میخواست یک طلسم که الان کم اهمیت است رو اجرا کنه تا خوده جادوگر کله پا بشه و اما به جای خواندن درست طلسم اشتباهی عمل کرد و طلسم رو غلط اجرا کرد و با اجرا شدن اشتباهی طلسم موهای جادوگر ماننده رشته ها یی درآمدند و دور گلوی او پیچیدند و جادوگر رو خفه کردن

و چنین شد که اولین طلسم سیاه توسط مرلین ایجاد شد.



2.چگونگي ايجاد رشته هاي سياه بين گروههاي استفاده کننده از طلسمهاي سياه (15+)

اولین رشته های سیاه برای ارتباط بین هم توسط اوریک عجیب غریب ایجاد شد اما از اونجایی که این طلسم قدرت کافی نداشت فقط تا چند صد متری جواب گو بود اما در جاهای دور جوابگو نبود. اما بعد از اوریک هرپوی کثیف دست به کار شد و طلسی پر قدرت تر از طلسم اوریک ایجاد کرد و بر روی مار خود یا همون بازیلیسک اجرار کرد طوری که با مار با فراخوان اربابش متوجه میشد اما به دلیل اینکه این جادوگر سیاه فکر غیب شدن اون مار به این بزرگی رو نکرده بود به همین خاطر این طلسم نیز با شکست روبه رو شد .

اما باز همین فکر به ذهن لرد ولدمورت خطور کرد و او چند سال بر روی ایجاد طلسمی که بتواند مرگخوارانش را در هر جایی که باشند خبر کند کار کرد و آخر هم توانست طلسمی رو ایجاد کند که با اجرای آن همه مرگخوارانش متوجه میشدند و خودشونو ناپدید میکردند و پیش اربابشون ظاهر میکردند با علامتی که روی ساعد خود داشتند .




اوتو بگمن را من ساختم ...
كليك بنما


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵

سدی جیگر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۱ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۳۹ شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۰
از دنياي زندگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 185
آفلاین
1. چگونگي بوجود آوردن اولين طلسم سياه توسط مرلين (15+ )

طبق گفته ها مرلین توسط خواهر فرمانروای آب که یک جادوگر سیاه بود ( حالا اسمش یادم نیست ) تحد آموزش جادوگری قرار گرفت اما از آنجایی که مرلین دارای قدرت ماورالطبیعه بود توانست نیروهای اهریمنی رو جذب خود کند و هر روز بر قدرتش افزون گردد تا جایی که یک روز جادوگری که او را آموزش داده بود از وی خواست تا یک ماگل رو کله پا کند اما مرلین این کار رو قبول نکرد و جایی که جادوگر از او نا امید شد و جنگ سختی بین هر دو اتفاق افتاد

گرمپ... ترق تروق...بومب
با بو با بو....ویژ

باز طبق افسانه ها وقتی مرلین میخواست یک طلسم که الان کم اهمیت است رو اجرا کنه تا خوده جادوگر کله پا بشه اما به جای خواندن درست طلسم اشتباهی عمل کرد و طلسم رو غلط اجرا کرد و با اجرا شدن اشتباهی طلسم موهای جادوگر ماننده رشته ها یی درآمدند و دور گلوی او پیچیدند و جادوگر رو خفه کردن

و چنین شد که اولین طلسم سیاه توسط مرلین ایجاد شد.


2.چگونگي ايجاد رشتههاي سياه بين گروههاي استفاده کننده از طلسمهاي سياه (15+ )


اولین رشته های سیاه توسط اوریک عجیب و غریب اختراع شد اما از آنجایی که اون طلسم قدرت کافی رو نداشت فقط تا چند صد متری پاسخ بود و جاهایی دور جوابگو نبود اما بعد از او هرپوی کثیف برای اینکه همشه بازیلیسک خود رو در اختیار داشته باشه طلسمی با قدرت از طلسم اوریک درست کرد . او خراشی را در بدن مارش ایجاد کرد تا با اجرا کردن طلسم آن خراش باز میشد و مقداری از خون سبز حیوان خارج میشد با این حرکت بازیلیسک متوجه میشد و به طرف اربابش میرفت اما ازاونجایی که مار نمیتوانست ناپدید بشه نمیتوانست به موقع به خدمت اربابش برسد و تا اون موقع هم کار از کار گذشته بود.
اما باز فکرایجادشبیح این طلسم به ذهن لرد ولدمورت خطور کرد و او پس از چند سال توانست طلسمی را ایجاد کند که با اجرا کردنش مرگخوارانش در هر جایی که باشند متوجه میشدند و به خدمت او میرسیدند. علامت هم جمجمه ای بود که ازدهانش ماری خارج میشد و وقتی لرد چوب خود رو روی سائد دست یکی از یارانش میگذاشت همه علامتهای پرنگتر میشدند .



اوتو بگمن را من ساختم ...
كليك بنما


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۵۵ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
1. چگونگی بوجود آوردن اولین طلسم سیاه توسط مرلین . ( 15+ )

مرلين جادوگر سپيد دنياي ما يك بار در زندگيش لغزيد و مرتكب عملي شد كه تمام زندگيش با آن مبارزه كرد.
مرلين پايه ي جادوي سياه رو بنا نهاد.

زمستان يكي از اولين سال هاي دنياي جادويي بود. مرلين نامه اي مرموز دريافت كرده بود و در آن صبح، با عجله داشت به محلي كه در نامه ذكر شده بود مي رفت.
خانه اي يك طبقه بود كه به نظر مي رسيد هر لحظه امكان فرو ريختنش وجود دارد.
درون يكي از اتاق ها مردي بلند قد كنار شومينه ايستاده بود. مرلين با تعجب به مرد خيره شد. او يك مشنگ بود!
از گفتگو هاي آنها خبري در دست نيست اما اتفاقي كه افتاد دنيا را تكاند!
مشنگ در مورد جادوگر ها اطلاعاتي داشت كه مي خواست فاش كنه. مرلين جهان خودش را در آستانه ي نابودي مي ديد. پس تنها كاري را كه به ذهنش مي رسيد انجام داد. چوبش را به طرف مشنگ گرفت. خواست حافظه اش را اصلاح كند...اما نفرتي كه در وجودش بود طلسم را دگرگون كرد.
نور سبز رنگي كه از چوب دستي بيرون آمد و به مرد خورد نخستين و مخوف ترين جادو هاي سياه بود!




2. چگونگی ایجاد رشته های سیاه بین گروه های استفاده کننده از طلسم های شوم . ( 15+ )

تا به حال افراد زيادي در مورد نشان سياه بر روي دست مرگخوارا تحقيق كردن! به نظر بيشتر افراد اين نشان چيزي بيشتر از يك علامت داغ شده است.
آنها معتقند اين نوعي رشته ي سياه است كه مرگخوار ها را به هم پيوند مي دهد.
جادويي شوم كه تنها در بين سياه ترين افراد قابل اجراست!َ



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۵۴ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵

لوسیوس مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 807
آفلاین
1. چگونگی بوجود آوردن اولین طلسم سیاه توسط مرلین . ( 15+ )

در حکایت ها نقل شده که مرلین کبیر وقتی جوان بوده و فقط 630 سال سن داشته برای اولین بار یک جادوی سیاه رو اجرا یا بهتر بگم ایجاد کرد این جادوی سیاه که در حال حاظر اصلا شناسایی و ثبت نشده را مرلین در نبرد با یک سایه مرگ بار به نام شارزاس ایبالیوس اجرا کرد شارزاس که خط فرزند جهنم بود با استفاده از سایه های مرگ بار خود سعی در کشتن مرلین داشت مرلین هم جوان( حکم هرکولس مثلا) در منطقه ای در شرق سمرقند در دره ای به نام خوفنال مرلین با شارزاس درگیر شد سایه های مرگ بار شارزاس در حال دنبال مرلین بودن که مرلین با استفاده از دستان خود نفرین اکسپکتو پاترونیوم را اجرا کرد که و به طرف سایه رفت ولی نفرین تاثیری بر روی سایه نداشت اما نفرین صد ها متر دور تر به شی براق ( مثلا کمی نقره یا چیزی که در سخره های اطراف بوده) برخورد کرد و منعکس شده ولی این بار در بر گشت نفرین تغییر پیدا کرد و به رنگ سیاه و به شکل گردبادی تاریک سایه ها را با خود به آسمان برد...


2. چگونگی ایجاد رشته های سیاه بین گروه های استفاده کننده از طلسم های شوم . ( 15+ ) بیا بریم دشت کودوم دشت...


جادوگران


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ جمعه ۲۲ دی ۱۳۸۵

old ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۵۶ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۵
از 127.0.0.1
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 82
آفلاین
1. چگونگی بوجود آوردن اولین طلسم سیاه توسط مرلین . ( 15+ )

این مقاله اشتباه طلسم های سیاه چند هزار سال قبل از مرلین وجود داشته ولی مرلین اولین کسی بود که این طلسم های مقدس رو جلوی مشنگ ها استفاده کرد باعث شد این افراد چشم ناپاک طلسم های پیشرفته ی ما رو ببنند و به اون ها اسم سیاه بدن و این مرلین با استفاده از قدرت فک زنی بالای خودش مخ این مشنگ ها رو به شدت میزد که فکر کنن خودش خیلی خفنه و مخوفه و ... در حالی که اینطور نبوده

اون فقط با طلسم کردن چند تا تاریخ نویس اسم خودش رو وارد تاریخ کرده و کار های دیران رو به خودش نصبت داده ( یه جوی های دزدیده)

2. چگونگی ایجاد رشته های سیاه بین گروه های استفاده کننده از طلسم های شوم . ( 15+ )

برای این بحث باید وارد فیزیک بدن انسان شد
باید دید کدوم قسمت ها برای ورد رشته های سیاه مناسب هست و کدوم قسمت ها مناسب نیست بعد باید دید شما میخوای به طرف آیسب بزنید یعنی رشته ها رو وارد قسمت غیر منناسب کنید یا میخوای بدون آسب زدن تاثیر مورد نظر و بگذارین

البته باید توجه داشت هر جادوی سیاه رشته ی ها مخصوص خودش رو داره و کسی که به خوبی این ها رو نشناسه نمیتونه ازش استفاده کنه



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۸:۴۱ پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۵

سامانتا ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۹ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۵:۰۸ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰
از ما که گذشت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 248
آفلاین
چگونگی بوجود آوردن اولین طلسم سیاه توسط مرلین ؟



خب در مورد این سوال شایعات زیادی وجود داره اما چیزی که تقریبا تمام جامع جادوگری با این موافق هستند بر می گرده به آخرین سال های زندگی مرلین :
وقتی که مرلین به ریچارد کمک کرد تا شمشیر اکس کالیبور رو از درون سنگ بیرون بکشد و به فرمانروایی برسد روزی ریچارد شوالیه های میزگرد را جمع کرد و گفت که قصد دارد به دنبال اکسیر زندگی رود . بنابراین شوالیه های او با هم به رقابت پرداختند تا برترین آنها در نبود ریچارد به جای او بر تخت بنشیند . در این میان مرلین که می دانست هیچ کدام از آنها لیاقت فرمانروایی بر جای ریچارد را ندارند به دریاچه آب های نقره ایی رفت و ملکه آن را صدا زد.
ملکه به او قایقی داد و گفت این قایق تو را به کسی که لیاقت فرمانروایی دارد راهنمایی می کند . مرلین سوار بر قایق دو شب و دو روز را طی کرد و سرانجام او به کودکی رسید. مرلین از او پرسید که پدرت کجاست و کودک او را نزد پدر ماهیگیرش برد. مرلین در چشم ها ی مرد خیره شد و دریافت این مرد ماهیگیر همان کسی ست که باید برجای او بر تخت نشیند و او را همراه خود به دربار ریچارد برد و خواست تا در نبود او مرد ماهیگیر بر جایش بر تخت بنشیند.
زمان گذشت و ریچارد برای سال ها به دنبال اکسیر رفت . سرانجام روزی برگشت اما متوجه شد که در نبود اوهمسرش با مرد ماهیگیر ازدواج کرده است . دستور داد همسرش را در آتش بیندازند و مرلین متوجه شد که بزرگ ترین خطای زندگیش را مرتکب شده است.
مرلین خشمناک بر سر دریاچه رفت و به ملکه آب ها گفت که تو به من دروغ گفتی!
ملکه آب ها در پاسخ به او گفت : من هرگز به تو دروغ نگفتم ...جانشین ریچارد آن کودک بود نه پدرش و تو به دلیل آن که نیمی انسان و نیمی جادوگر هستی دچار خطا شدی و این خطا همیشه با تو خواهد بود.
مرلین غمگین و ناراحت سرای ریچارد را ترک کرد و به نزد جادوگر غرب "ادریس" رفت . مرلین از او خواست که او را کاملا به جادوگر تبدیل کند . ادریس جادوگری پرفریب و مکار بود . در پاسخ به مرلین گفت این یک شرط بزرگ دارد و آن این است که قسمتی از روحت را به من قرض دهی !
ابتدا مرلین نمی خواست دست به چینن کاری بزند اما سرانجام به دلیل عذاب وجدان ناشی از ریچارد تن به این کار داد اما باز هم اتفاق دیگری افتاد و آن این بود که ادریس متوجه شد که نمی تواند روح مرلین را به چند قسمت کند و قسمتی از آن را از آن خود کند زیرا در یافت که روح مرلین توسط سایمون خدای تاریکی محافظت می گردد .
مرلین زمانی با به یاد آورد که روزی به سایمون کمکی بزرگ کرد و او با محافظت روح او تشکر کرد. مرلین به نزد سایمون رفت اما زمان گذشته بود و سایمون تبدیل به قدرتی پر از سیاهی گشته بود . او گفت که آن طلسم را از روی روح مرلین بر نمی دارد . بنابراین مرلین به جنگ با او رفت!
اما این یک جنگ تن به تن نبود بلکه مرلین به تمام جامعه گفت که دیگر هیچ کس حق ندارد به نزد سایمون برود و همگان باید از او روی برگردانند. سال ها گذشت و دیگر هیچ کس سایمون را به یاد نمی آورد و در حقیقت او نابود شده بود . مرلین در اواخر پیری متوجه شد که چگونه سایمون را نابود کرده است . فراموشی اولین طلسم سیاهی بود که توسط مرلین به وجود آورد ...
اگر باور ندارید یک بار امتحان کنید ...برای سال ها و سال ها کسی را ترک کنید و او را تنها بگذارید روح او می میرد و چیزی که از او باقی می ماند زندگی نامیده نمی شود!

چگونگی ایجاد رشته های سیاه بین گروه های استفاده کننده از طلسم های شوم :

خب این کاملا واضحه پروفسور ...اگر یه نگاه به پروفایل من بندازید متوجه می شید که ما چطوری ما بین گروهمون از رشته های سیاهی استفاده می کنیم ...علامت داغ یا همان نشان سیاهی و همان مار خالکوبی شده بر ساعد دستمان ما را به یکدیگر پیوند می دهد و هنگامی که آن برجسته شود و بسوزد معلوم می شود که ارباب لرد ولدمورت کبیر ما را خواسته است . البته در مورد من یک نموره تفاوت می زنه من برم نرم فرق نداره!
برادرم از این روش به این دلیل استفاده نمود که بی دردسر و بی سر و صدا همه رو یک جا جمع می کنه!


از دفتر خاطراتم :

از او می ترسم... گاه تصور می کنم با هیبتی عظیم در مقابل من ایستاده و م


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۵

آرتور ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۳ پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۲۳ جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۹۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 390
آفلاین
چگونگی بوجود آوردن اولین طلسم سیاه توسط مرلین ؟
يه روز مرلين ديد آفتابه اش نيست.
خيلي پريشان و عصبي پيش همسرش رفت و از وي در مورد آفتابه پرسيد. همسرش كه تازه با او ازدواج كرده بود - و همسر هزارم مرلين بود - و از علاقه او به آفتابه اش خبر نداشت به او گفت: " بله عزيزم.من انداختمش دور. زيرش سوراخ بود ازش آب ميرفت.تازشم اون خيلي قديمي بود كلاس خونه رو مياورد پايين!!!"
مرلين نيز بي اندازه خشمگين شد و 3 روز خود را در اتاقش زنداني كرد. بعد از سه روز بيرون آمد و وردي را بر زبان جاري كرد و همسر خود را به وزغ زگيل داري تبديل كه پا نداشت و نمي توانست راه برود.
اين ورد به اين خاطر سياه است كه كاري نازيبا با يك انسان انجام مي دهد.

چگونگی ایجاد رشته های سیاه بین گروه های استفاده کننده از طلسم های شوم :
اول بار ولدي جان از آن استفاده كرد زيرا 1. نمي خواست مرگخوارا از كارو زندگي بيفتند. 2.هر وقت با آنها كار داشت سريع خود را ظاهر كنند.
پس از آن گروه هاي شيطاني كه به تقليد از ولدي به وجود آمده بودند نيز از اين روش استفاده كردند.


عاقلان دانند...


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۸:۴۷ پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۵

جرج  ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۵ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۶ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷
از مغازه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
1- چگونگی به وجود امدن اولین طلسم سیاه توسط مرلین؟

بر طبق شایعات مرلین روزی از دست همسرش و کسانی که او را در دهکده هاگزمید به خاطر ریش بلندش مسخره می کردند به شدت عصبانی می شود و برای چند ماه به کوهی پناه می برد و دراین مدت طلسمهای زیادی را درست و امتحان می کند و بعد به خانه برمی گردد و در انجا و در دهکده چند اعلامیه میزند.
متن اعلامیه:
هر کس ریش مرا مسخره کند جانش پای خودش هست.

پس از چند روز که مرلین دید همسرش و مردم به این اعلامیه توجه نکرده و باز او را مسخره می کنند یک بار دیگر به انها هشدار داد و دوباره بعد از چند روز به انها هشدارداد و وقتی دید انها باز هم همان رفتاررا با او دارند ناچار شد همسرش و تمام مردم دهکده را با طلسم سیاهی که درست کرده بود بکشد.

پرفسور من وقت نداشتم بقیه رو بنویسم.


اگر به یک انسان فرصت پیشرفت ندهید لیاقت چندان تاثیری در پیشرفت او نخواهد داشت. ناپلئون







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.