هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۵

جرج  ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۵ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۶ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷
از مغازه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
يکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه.

بلاتریس لسترنج.
قد:180 سانتی متر
رنگ مو: مشکی
چشم : شیاه
ظاهر: قد بلند با هیکلی تقریبا لاغر با موها بلند.
خصوصیات: کمی خشن .
بلاتریس در خانوادهای جادوگر و اصیل در سال 1934 به دنیا امد.
او برای تحصیلات به هاگوارتزرفت و درهفت سال به تحصیل علوم و فنون جادوگری پرداخت. بلاتریس در هاگوارتز به گروه اسلیتیرین رفت تا مانند بقیه اصیل زاده ها در ان گروه باشد. چون او از خانواده های اصیل بود و از مشنگها بیزاری خاص داشت به رهبر اصلی مخالفان یعنی لرد ولدمورت می پیوندد و دوباره تحت اموزش او قرار می گیرد.بلتریس که بعد ناپدید شدن لرد ولدمورت در شبی که سعی داشت هری پاتر را بکشد برای پیدا کردن سر نخی از ارباب خود فرانک والیس لانگ باتم را تا سر حد دیوانگی شکنجه می دهد و به همین درزندان ازکابان حبس می شود.این مدت که پانزده سال طول می کشد برای او بسیارعذاب اوربود چون که بعضی از افراد گروه انها با معرفی کردن بقیه به زندان نمی رفتند. لردولدمورت دوباره بعد از بدست اوردن بدن جدیدش به دنبال ازاد کردن کسانی بود که به خاطر اون به زندان ازکابان رفته بودند. اوموفق شد پانزده نفر از یاران خود را فراری دهد که بلاتریکس هم جزو انها بود . بلاتریکس در وزارت سحر و جادو طی مبارزه ای که با پسر عموی خود اشت او را کشت و همراه لرد ولدمورت فرارکرد.

یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه.

نام : گیدئون .
نام خانوادگی: پریوت.
قد: 185 سانتی متر.
رنگ چشم: قهوه ای.
ظاهر: مردی هیکلی و قد بلند با موهایی سیاه نسبتا کوتاه با عینکی گرد برروی چشم .
گیدئون در خانواده ای جادوگر درسال 1945 درشهر لندن به دنیا امد و در هاگوارتز به تحصیل مشغول شد. پدر او در وزارت سحر و جادو درقسمت شبکه پودر فلو کار می کرد.او درهمان لحظه که کلاه بر روی سرش قرارگرفت به گروه گریفیندور پیوست. گیدئون درهمان زمان کاراگاه شدن را بخاطر مبارزه با جادوی سیاه بسیار دوست
می داشت.او بعد از هفت سال تلاش سخت با نمرات عالی به استخدام وزارت سحر و جادو در امد ودر قسمت مبارزه با جادوی سیاه مشغول به کار شد. او دارای دو فرزند به نامهای جک و الکس است که انها درهاگوارتز مشغول به تحصیل هستند .گیدئون درطی سالهایی که در وزارت بود تلاش بسیاری برای از بین بردن کسانی که از جادوی سیاه استفاده می کردند انجام داد و دربرخی از مبارزات جراحت های بسیاربدی برداشت. او که تمام ویژگی برای ریاست دفتر اروری را داشت بعد از چند سال به مقام رئیس دفترآروری منصوب شد و از اولین نفراتی بود که به در خواست آلبوس دامبلدور به عضویت در محفل ققنوس درامد.او برای محفل کارهای زیادی انجام می داد چون بسیار با تجربه تر از کسانی بود که به محفل پیوسته بودند. این فرد بسیار شجاع سرانجام در مبارزه ای ناجوانمردانه با پنج مرگخوار کشته شد.


اگر به یک انسان فرصت پیشرفت ندهید لیاقت چندان تاثیری در پیشرفت او نخواهد داشت. ناپلئون


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

با تشکر

یکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه

لوسیوس مالفوی

مو : بلند و طلایی رنگ
قد : 180 سانتی متر ( 1 متر و 80 سانتی متر )
چشم : سبز روشن ( روشن تر از چشمان هری پاتر )
ظاهر : مردی قد بلند ، با موهای بلند و طلایی رنگ که آن ها را گوشه ای از سرش جمع میکند ، با چشمانی سبز و نافذ ، و با ردای پر پیچ و تاب
ویژگی : همیشه عصای بلندی در دست دارد که در راس آن یک افعی با دهان باز جا خوش کرده است .
تخصص : رام کردن وزرای سحر و جادو
شغل : رئیس یکی از بخش های تصمیم گیری برای فعالیت های وزارت سحر و جادو
محل زندگی : در کاخ های شخصی خود در ویلی اشتاینر و دیگر مکان ها

لوسیوس مالفوی جادوگر 45 ساله ای است که همسر نارسیسا بلک است و یک فرزند پسر به نام دراکو دارد . لوسیوس یکی از جادوگران پر قدرت و پر نفوذ در وزارت سحر و جادو است ، علاوه بر این رئیس یکی از بخش های مهم وزارت خانه است ، توانسته با کوه های پولی که به وزارت می پردازد بسیار در بین آنان نفوذ داشته باشد و حرفش به قول معروف خریدار داشته باشد . همچنین صاحب مدال مرلین درجه یک میباشد که توانسته با کوه های گالیونی که به وزارت سحر و جادو کمک میکند ، آن را به دست آورد ؛ مدالی که برای شجاعت و کارهای بزرگی که افراد میکنند باید به آنان اعطا شود ، نه به میزان و وجب پول هایی که میپردازند .
او یکی از یاران وفادار به لرد سیاه است که برای ملاقات او در صف اول ملاقات کنندگان جا میگیرد ، او یکی از مرگخوار های لرد است ، یکی از افرادی که سالها پیش به جرگه مرگخواران پیوند خورده و برای لرد فعالیت میکند . علی رقم اینکه او بعد از نابود شدن لرد تاریکی جهت پیدا کردن ارباب خود برنیامد ولی در بسیاری از جنگ ها و فعالیت ها شرکت نموده و فعالیت های او در این زمینه شایان تقدیر است ، البته همین که جزو یاران وفادار لرد باشد و نشان سیاه لرد تاریکی بر روی بازوان دستش خود نمایی کند برایش کافی است .
نمونه ای از فعالیت های او به دستور لرد سیاه این بوده که در سال پنجمی که هری پاتر در مدرسه جادوگری هاگوارتز به تحصیل علم میپرداخته و قرار بوده است که با ترفندی هری را به وزارتخانه بکشانند ، به همراه تعدادی از مرگخواران به وزارت جادو رفت و هری را اسیر کرد ، بالاخره بعد از کشمکش های فراوان و جنگ با جرگه محفل قننوس و سپیدی نا موفق ماند .
محل زندگی او کاخ های شخصی ای است که با مال و منال بسیار آنان را خریده است و مدام به هر یک از آنها سر میزند ، آخرین آمارگیری ها نشان میدهد که لوسیوس صاحب 7 کاخ بزرگ و شاهی در مناطقی از جمله ویلی اشتاینر ، لندن و ... است ، او نیز به عنوان یکی از ثروتمند ترین جادوگران نیز انتخاب شده است که ثروتش بالغ بر 6 میلیارد و ... است .
همچنین او مانند سایر انسان ها علایقی دارد ، او از به سخره گرفتن افراد فقیر و ندار و تحقیر نمودن آنان در مقابل دیگران مسرور میشود و به این کار خود علاقه وافری نشان میدهد ، او در تمام طول زندگی 45 ساله اش ، با دوز و کلک فعالیت نموده و فکر میکند همه چیز را میتوان با پول خرید . نمونه ای از تحقیر افراد توسط او در اوایل سال دوم هاگوارتز در کوچه دیاگون اتفاق افتاد که در یکی از مغازه های کتاب فروشی به تحقیر آرتور ویزلی یکی از جادوگران وزارت خانه که از وضعیت رفاهی چندانی بهره مند نبود اکتفا کرد .
بخشی از فعالیت عمده او سر در آوردن از فعالیت های محفل و آلبوس دامبلدور است ، تا بتواند او و اطرافیانش را تحویل مامورین وزارت بدهد و به فعالیت سپیدی خاتمه !
نمونه ای از فعالیت های او برای گرفتار کردن سپیدی گرفتن حکم اعدام هیپوگریفی با نام کج منقار در سال سوم و همچنین انداختن روبیوس هاگرید به زندان آزکابان در سال دوم است که با ترساندن مامورین وزارت و رئسای بخش های مختلف نفوذ خود را بیشتر کرد و خود را هر طور که بود به خواسته خود رساند ، ولی در آخر هر دو بی نتیجه ماند که از تمثیل پیروزی خوبی بر بدی است .
لوسیوس فرزند خاندان اصیل جادوگری مالفوی است ، که بعد ها با فشار خانواده خود برای ازدواج با فردی اصیل زاده ، به گرفتن نارسیسا که یکی از دختران خاندان اصیل بلک بود اکتفا نمود . او در زندگی به فرزند و همسرش عشق میورزد و همواره سعی نموده رفاه و امنیت را در خانواده خود پیاده کند که تا حدودی موفق بوده ، همچنین او با تلاش های فراوان خود پسرش دراکو را به سمت و سوی لرد سیاه و پیوستن به جرگه سیاهی سوق داد و یا منتقل کردن دفترچه خاطرات ریدل یکی از هورکراکسس های لر سیاه به جینی ویزلی که باعث شد او کمک های فراوانی برای قوی تر شدن لرد انجام دهد ؛ یکی از فعالیت های لوسیوس مالفوی است .
از نسبت های فامیلی او میتوان گفت که او با سیریوس بلک نیز نسبت دور فامیلی دارد ، از دیگر فامیل های او میتوان به رودولفس لسترنج ، و یا خواهر های همسرش بلاتریکس لسترنج و آندرومیدا تانکس اشاره نمود.



یکی از سرداران نیرو های خوبی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه


آرتور ویزلی


مو : کم مو و همچنین وسط سر بدون مو
قد : 178 ( 1 متر و 78 سانتی متر )
چشم : یشمی رنگ
ظاهر : فردی نسبتا بلند قد و طاس و همچنین لاغر ، با لباس هایی وصله پینه دار و مندرس ، با موهای قرمز و عینک کائوچویی
ویژگی : فردی با ادب ، دانا و آرامش بخش
شغل : رییس بخش سو استفاده از وسایل مشنگی ( در گذشته ) ، رئیس دفتر شناسایی و توقیف وردهای دفاعی و اشیای حافظتی تقلبی ( حال )
محل زندگی : در پناهگاه که بارو نام دارد .

آرتور ویزلی جادوگر 40 ساله ای است ، که یکی از اعضای محفل ققنوس میباشد ، نام همسرش مالی است و 7 فرزند به نام های : رونالد ، جینی ، پرسی ، بیل ، چارلی ، فرد ، جرج دارد . آرتور یکی از مسئولین و رئسای وزارت سحر و جادو به شمار میرود که سالهای زیادی است که در آنجاست ، از گذشته به عنوان رئیس بخش سو استفاده از وسایل مشنگی فعالیت میکرده است ، ولی در سال ششم ( هری در هاگوارتز ) از طرف وزیر جدید سحر و جادو روفوس اسکریم جیور ترفیع مقام به او داده شد و به مقام ریاست دفتر شناسایی و توقیف وردهای دفاعی و اشیای حافظتی رسید .
او حدود 10 سال است که در جرگه محفل ققنوس و سپیدی در حال فعالیت است ، و کمک های بسیاری را برای محفل کرده است . او اطلاعات جدید درباره بازگشت لرد سیاه را از درون وزارتخانه کسب نموده و خبر رسانی میکند ، در بعضی موارد از طرف محفل دستور میگیرد که کشیش بدهد چه در منطقه سکونت محفل و چه در وزارت جادوگری .
اگر چه او فعالیت های بسیاری نموده است ، ولی هنوز در تنگ دستی به سر میبرد و مال و منالی برای خود جمع نکرده است ، چرا که او از آن دسته افرادی نیست که در برابر رشوه برای ارباب رجوع کار کند و به کسب حلال بسیار معتقد است ؛ همچنین او با رفتار بسیار خوب خود دوستان بسیار در وزارت جادوگری و ... دارد که او را دوست دارند ، از جمله دوستان صمیمی او میتوان به آلبوس دامبلدور بزرگترین جادوگر قرن اشاره کرد .
در هنگام فعالیت هایش چندین بار آسیب دیده است و مجروح شده است ، خطرناک ترین و جدی ترین مجروحیت او مربوط به سال پنجم هری در هاگوارتز است ؛ هنگامی که او در وزارت خانه و در حال کشیش برای محفل به سر میبرده است ، نجینی مار قدرتمند و فوق العاده خطرناک لرد سیاه او را گزید و سم خود را به بدنش تزریق نمود ، که با انتقال او به سنت مانگو جان سالم به در برد که جان خود را به دلیل اینکه هری متوجه گزیدگی او شده بود مدیون هری پاتر است .
او همواره سعی نمود تا فرزندانش را به سمت و سوی محفل ققنوس که همان راستی است ، سوق دهد . تنها فرزندش که از سوی خواندن او به طرف محفل عاجز ماند ، پرسی ( فرزند سوم اوست ) است . پرسی هنگامی که از سوی وزیر سحر ترفیع مقام گرفت ، به پدرش گفت که دامبلدور را حمایت نکند ، ولی آرتور که مخالف این نظر بود ، با او جر و بحث کرد و در نهایت بحث ها منجر به دعوای آنان شد ، و هم اکنون فرزندش در خانه ای جدا زندگی میکند .
بزرگترین آرزوی او در زندگی این است که بفهمد ، هوا پیما ( وسیله ای برای پرواز ماگل ها ) چگونه پرواز میکند و در آسمان شناور باقی میماند !


کلاس خوبی بود و تکالیف کاملی داشت پروفسور امیدوارم امتیاز دادنتون هم کامل باشه ! !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲:۲۷ دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۵ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۴۷ جمعه ۶ فروردین ۱۴۰۰
از ته چاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 730
آفلاین
1- يکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)

نام: پرفيوس
شهرت: كافاي
لقب: گرگِ حرام زاده!
پرفيوس از زني به نام آناستان كه نروژي الاصل بود زاده شد. آناستان شامپايك كه چهارمين ساحره ي تمام تاريخ جادوگري بود. از آنجا كه هرگز پدر پرفيوس مشخص نشد، به وي لقب حرام زاده دادند...!
پرفيوس از همان اوان كودكي با مادر خود در كلبه اي در اعماق جنگلي ناشناخته زندگي ميكرد، مادر وي هر روز از كلبه خارج ميشد و و شب هنگام بازميگشت... و در تمام طول اين مدت وي به انجام فعاليت هاي سياه ميپرداخت.
شب هنگام آناستان براي فرزند خود داستان تعريف ميكرد، داستان هايي كه جزقه ي خوي حيواني و پليدي را در وي مي افروخت... از سن 10 سالگي به بعد وي به تدريج در مسائل مربوط به دنياي سياه جادوگران درگير شد...
سر انجام پرفيوس در اين زمينه رشد يافت و نهايتآ يكي از بزرگان جامعه ي سياه وقت شد...
پرفيوس در زمان خود جنايات بسياري را رغم زد و خدمات شاياني به جامعه ي سياه انجام داد!!!
پرفيوس در سن 275 سالگي توسط يكي از مريدانش كه به وي خيانت كرد كشته شد...



2- یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)

نام: آلاماس
شهرت: ديگرمان
لقب: بعضي وي را با نام "پدر بزرگ" ميشناسند.
آلاماس كه به گفته ي بزرگان دنياي جادوگري يكي از پاكترين و مقدس ترين جادوگران تاريخ جادوگريست، از مادري مشنگ و پدري جادوگر زاده شد.
آلاماسِ نيمه اصيل در قرون وسطي جادوگري ميزيسته.
آلاماس در اوايل قرن وسطي به دنيا آدم. پدر وي در دهكشان صاحب مغازه اي كوچك بود و مادرش نيز به امور منزل ميپرداخت. آلاماس از همان كودكي به عموي مهربان خود "ساليس" علاقه فراواني داشت. ساليس كه جادوگري بسيار مهربان بود نيز آلاماس را صميمانه دوست ميداشت.
اينگونه بود كه آلاماس خصوصيات نيك اخلاقي و فنون جادوگري را از عموي خويش فراگرفت.
آلاماس در دوران جواني عموي خويش را از دست داد، ساليس، طي درگيري در دهكده كشته شد. اين درگيري كوچك بر سر زورگويي يكي از بزرگان دهكده به فردي عامي بود، كه ساليس براي دفاع از آن فرد قدم پيشنهاده بود و پس از پرخواش فرد زورگو، در درگيري مختصري كه بوجود آمده بود توسط يكي از نوچه هاي آن فرد كشته شد.
اين مسئله تاثير به سزايي در ادامه ي روند زندگي آلاماس گذاشت! آلاماس از آن پس در پي استيصال حق و حمايت از مظلومان برآمد و ايستادگي دربرابر ظلم و ظالم را پيشه ي خود گردانيد.
اينگونه بود كه آلاماس به عنوان يك مجي در جامعه ي وقت جادوگري نمايان شد و پس از پاره اي فعاليت در دهكده به گروه هاي سفيد جادويي پيوست و مراحل پيشرفت و كمال را به سرعت طي نمود تا اين كه در سن 50 سالگي به سركردگي يكي از بزرگترين قبيله هاي مبارزه با سياهي وقت خود درآمد.
آلاماس در اكثر جنگهاي خونين و وحشتناك قرون وسطي جادويي حضور يافت و سرانجام در سن 300 سالگي در حالي كه كاملآ خوش احوال بود، به صورت ناگهاني در بستر جان باخت و مرگي راحت و آسوده را رقم زد و به خواب ابدي رفت...


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۶:۵۴:۳۰ پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۶
[size=small]


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۵

الکسا بردلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۳ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹
از اينجا... شايدم اونجا... شايدم هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 362
آفلاین
1-یکی از سرداران نیروهای بدی را نام برده و زندگینامه ی کامل او را بنویسیدکه جامع و کامل باشه.(15 امتیاز)سیلویا کادوهاتا
سیلویا کادوهاتا یکی از معدود سرداران ساحره در قرون وسطی بود او یکی از اصلی ترین ارگان های نیروی سیاه بود که در زمان خود قدرتی فوق العاده داشت و از عزت و احترام زیادی برخوردار بود.
وی در سال 1437 در خانواده ی ژاپنی الاصل مقیم رومانی به دنیا آمد و هم به دلیل مشنگ زاده بودن و نیز تبعیض نژادی موجب ایجاد نفرت زیادی در او شد که این نفرت نیز قدرتی فوق العاده را به دنبال داشت.
او که تنها با نگاه خود قادر به سوزاندن اشیا و افراد بود قدرت خود را اندک اندک پرورش داد تا قادر به ایجاد آتش سوزی های بزرگ و خانمان سوز گردید به طور مثال در سال 1458 در آتش سوزی جنگل های دارینوس که عده ی کثیری از ارتش سفید در آن حضور داشتند را به آتش کشید و علاوه بر کشتن انسان های بی گناه باعث از بین رفتن گونه های نادر گیاهی و جانوری جادویی شد که در نوع خود جنایتی محسوب می شود.
وی در آغاز سده ی شانزدهم میلادی یعنی سال 1499 در حالی که به آسمان چشم دوخته بود آتش گرفت و بدین وسیله تقاص جنایت های پیشین خود را پس داد.
2-یکی از سرداران نیروهای خوبی را نام برده و زندگینامه ی کامل او را بنویسیدکه جامع و کامل باشه.(15 امتیاز)
سر جاناتان مندلتون
سر جاناتان مندلتون یکی از مهم ترین مشاهیر انگلستان بعد از مرلین است. وی در سال 1442 با از بین بردن یک گله ی 12 تایی از اژدهایان خون خوار ولزی که به گرین ویلج دهکده ای در نزدیکی نیوهمپشایر حمله کرده بودند موفق به دریافت سه مدال مرلین درجه یک گردید.
او که به مدت سی و هفت سال فرمانده ی سپاه سفیدی بود در مدت زندگی خود(1400- 1493) توانست به مدت پنج سال آرامش نسبی برقرار کند که به دوران طلایی معروف بود، در نوع خود بی نظیر است . از ویژگی های قابل ذکر او آن است که او به جز مرلین تنها فردی بود که به جای چوبدستی از عصای جادویی نگین نشان استفاده می کرد به گونه ای که برخی او را همسطح با مرلین می دانند.
از دیگر ویژگی های او پرواز بدون جارو و همچنین رویاندن سبزه و طراوت در محیط اطرافش بود.
در نوامبر سال 1493 وی را در حالی که در بستری از گل خوابیده و جان به جان آفرین تسلیم نموده بود پیدا کردند و این مسئله ی وجود آن همه گل و گیاه در اواسط زمستان برای همه تعجب بر انگیز بود.
از مجموعه کتاب هایی که در مورد زندگی این فرد نوشته شده است می توان به کتاب «ایمان برای قلبی شجاع» نوشته ی آلبرت زیگفرید اشاره کرد.


[b][siz


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
تکالیف درس تاریخ جادوگری


1.یکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز )
سوروس اسنیپ Severus Snape


مو: سیاه و روغن زده، تا شانه هایش می رسد
چشم: سیاه و براق، ولی مثل چشم های هاگرید با محبت نیستند
دندان ها: کج و معوج و زرد (ز.آ.14)
رنگ چهره: بیمار مانند، همیشه رنگ پریده توصیف شده
ویژگی خاص: بینی دراز و کج، اخمو، بر روی بازوی چپش علامت شوم وجود دارد ولی همیشه واضح نیست
تاریخ تولد: 9 ژانویه، 1960 (جی کی)
گروه: اسلیترین
ردا: سیاه و مواج
تخصص: معجون ها، ولی دفاع در برابر جادوی سیاه را ترجیح می دهد. او همچنین یک چفت کن عالی می باشد
دفتر: مجاور کلاسی که در آن معجون سازی درس می دهد

سوروس اسنیپ رئیس گروه اسلیترین و استاد معجون ها در هاگوارتز است. او یک مرد قد بلند با بینی عقابی و موهایی سیاه و روغن زده است که تا شانه هایش می رسد. وی شخصیت نامطبوع عجیبی دارد اما معجون ساز ماهری است و نزد دامبلدور احترام و اهمیت خاصی دارد. اینکه چه وقایعی در زندگی اسنیپ رخ داده که احترام دامبلدور را جذب کرده، ناشناخته است ولی یک چیز قطعیست و آن اینکه دامبلدور به او فرصت مجددی داده است همانطور که به اغلب افراد می دهد. اسنیپ داستان خود را برای دامبلدور گفته است و دامبلدور حرف او را باور می کرده است.

اسنیپ معجون سازی درس می دهد. سبک تدریس وی بر اساس ترس و قلدری کردن بنا شده است. او بیشتر به اعضای گروه خودش توجه می کند و تلاش های گروه گریفندور را نادیده می گیرد و به خصوص نسبت به هری خصومت دارد. این به دلیل تنفر او از پدر هری می باشد. وی همچین نسبت به نویل نیز بی رحم است، دلیل خاصی برای این کار وجود ندارد به جز اینکه حس می کند نویل از او می ترسد. اسنیپ بسیار تند زبان است و رفتارش معمولا توجیه ناپذیر است. مثلا زمانی که هرماینی با طلسم دندان بزرگ کن جادو شده بود ،گفت:« من هیچ فرقی نمی بینم »

در سال پنجم هری، به خواسته ی دامبلدور اسنیپ به هری چفت شدگی آموزش داد. البته عنوان کلاس، کلاس های معجون تقویتی بود.

اسنیپ در سال 1970 وارد هاگوارتز شد و در اسلیترین قرار گرفت. او با جیمز پاتر ، سیریوس بلک و ریموس لوپین هم سال بود. بر طبق گفته سیریوس او از آن زمان به جادوی سیاه علاقه فراوان داشت و بعد از فارغ التحصیل شدن، بیشتر از همه دانش آموزان با وردها و طلسم های جادوی سیاه آشنا بود. خاطراتی که توسط هری در درس چفت شدگی، از اسنیپ دیده شد نشان می دهند که پدر اسنیپ جادوگری شیاد و بد زبان بوده است.


2.یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)
آلبوس پرسیوال ولفریت برایان دامبلدور
جنسیت: مذکر
رنگ مو: سفید نقره فام
رنگ چشم: آبی
محل اقامت: دفتر مدیریت هاگوارتز
گروه: گریفیندور
خون: نیمه اصیل
صاحب: محفل ققنوس
قدرت‌های ویژه: قدرت جادویی بالا - آشنایی با طلسم های مدرن
عضویت در: هیات ویزنگامونت
مهارت ها

چوبدستی: ؟
وسائل: قدح اندیشه، آیینه آرزوها، زمان برگردان، لامپ خاموش کن، وسایل نقره ای رنگ بی نام.
جوراب ها: به یک جفت جوراب گرم علاقمند است
غذاهای مورد علاقه: لیمون چکیده شده، شکلات گرم
عضو گروه های: نشان مرلین، اولین درجه و جادوگر اعلی؛ موسس و راز دار محفل ققنوس (م.ق.6)
رئیس کل کنفدارسیون بین المللی جادوگران (موقتا اخراج شد (م.ق.5))
رئیس کل دیوان عالی جادوگران یا همان ویزینگاموت (موقتا اخراج شد (م.ق.5))

مشهور برای: شکست دادن جادوگر سیاه، گرینوالد در سال 1945، پیدا کردن 12 استفاده برای خون اژدها
استعدادها: چفت شدگی، تغییر شکل، ذهن جویی (م.ق.38)، بدون چوبدستی می تواند جادو کند؛ بدون شنل نامرئی می تواند نامرئی شود. (ت.ا.12) ، احتمالا می تواند درون شنل نامرئی را ببیند (ت.ا.14)، می تواند با چوبدستی اش پیغام انتقال دهد (ج.آ)
سپر مدافع: هنگام مسابقه کوییدیچ از آن استفاده کرد ولی شکلش مشخص نشده بود (ز.آ.9) دوباره در جام آتش از آن استفاده کرد و این دفعه به صورت « پرنده شبح مانند » توصیف شده بود. سپس رولینگ تایید کرد که سپر مدافع دامبلدور ققنوس است.
بدترین خاطره/ترس: ؟
بوگارت: ؟
پیش گویی: بر طبق گفته پروفسور مینروا مک گونگال، دامبلدور پایان هاگوارتز را پیش بینی کرده است. (ت.ا.16)
سابقه حبس: دلورس آمبریج سعی می کند دامبلدور را برای تشکیل دادن یک گروه غیر قانونی دستگیر کند ولی موفق نمی شود.
علاقمندی ها: موسیقی چیمبر و بازی بولینگ ده میله ای


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۷:۵۸ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۵

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 256
آفلاین
1.یکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز )

یکی از این سرداران همان تام ریدل میباشد که که هم به صورت ولدمورت در صحنه حضور داشت و هم به صورت تام ریدل!این سپاه جز موفق ترین سپاهای زمان جنگ بود ،چرا جمعیت سیاهی لشکر آن سر به فلک میکشید و تقریبا 300000000 نفر بود!(نکته:در آن موقع تعداد جادوگران محدود بوده!)
تام از همان کودکی به جادوی سیاه و شمشیر علاقه مند بود و همیشه از شمشیرش در برابر دیگران دفاع میکرد! تا اینکه بالاخره چوب جادو اختراع و او شمشیرش در گوشه ی از خیابان رها کرد!سرانجام از او در دوران نوجوانی دعوت به همکاری با ولدمورت شد و او هم که به آرزوی دیرینه ی خودش رسیده بود قبول کرد ،سپاهی تشکیل داد و با آن به جنگ ژاندارک رفت!اما مشکل اصلی این بشر این بود که نمیتوانست نقشه ی درست و حسابی بکشد ، در نتیجه همین موجب کشته شدن او در جنگی ساده شد!
-------------------------------------
2.یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)

ژاندارک به همراه دامبلدور در تمام مراحل در برابر دشمنان ایستادگش کرد!نقشه هایش برای جنگ چیزی شبیه نقشه های ناپلئون بناپارت بود و او تصمیم داشت سرار اروپا را تبدیل به جادوگران کند و سپس به آسیا بیاید! لشکرش که تعداد اندکی داشت به خوبی هدایت میکرد و در رستگاری آنها نقش اساسی داشت! از دامبلدور برای کارها کمک میگرفت و همیشه موفق بود و سرانجام او بود که تا ریدل را در جنگی ساده کشت!به همین راحتی!اما سرانجام در آتش سوزاندندش و افراد سپاه او هیچ کاری نتوانستند بکنند!البته عده ای هستند که میگویند اسم اصلی ژاندارک "مک گوناگول "بوده(!) که شاید درست باشه!


همه چیز همینه...
Only Raven


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱:۳۳ جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۸۵

ارنی مک میلانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۳ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۶
از دوردست ترین قله
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 135
آفلاین
به نام یزدان پاک

1.یکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز )

آنتونی مالفوی
این سردار یک سال پس از کشته شدن سالازار پا به عرصه قدرت گذاشت و یکی از سرداران معروف سیاهان نام دارد .
دراکو مالفوی نتیجه نتیجه ی وی است که آثار سیاهی را میتوان در آن جستجو نمود . از خصوصیات بارز آنتونی میتوان به : اذیت و کشتن مشنگ ها ، تخریب اموال و ملک های وزارت خانه ، علاقه بیش از حد به طلسم شکنجه گر و یا صلیب کشی و ... اشاره نمود .
او پس از سالها جنگ در برابر سفید ها در 51 سالگی توسط " راپید ساموئل " کاراگاه وقت وزارت دستگیر و به عنوان یکی از خطرناک ترین افراد ، به آزکابان برده شد و توسط سه دیوانه ساز ، خاطراتش به فنا و کشته شد ، و در قبرستان ریدل ها دفن شده است !
2.یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)

فابیو مودی
این سردار بزرگ ارتش سفید ، در سال 1470 میلادی به دنیا آمد و در سال 1510 کشته شد .
این کاراگاه کار کشته وزارت ، صد ها جادوگر شوم و سیاه را دستگیر نمود و نشان بهترین کاراگاه قرن را به خود اختصاص داد . الستور مودی ، کاراگاه برجسته حال حاضر وزارت ، یکی از دورترین نوادگان اوست و مانند او یکی از برجسته گان میباشد .
فابیو در جنگ های بزرگ و مختلفی حضور داشت و یکی از دستان و تکه ای از پوست صورتش را در این جنگ ها از دست داد .
از خصوصیات او میتوان به : شجاعت و نفرتی که نسبت به سیاهان داشت اشاره کرد .
کتاب " پله پله تا نابودی " ، کتابی از اوست که تنها چند ورقه از آن در حال حاضر وجود دارد و صفحات اصلی آن نابود شده است .
به گفته ی خودش طلسم بیهوشی تنها افسونی است که همه از آن غافلند و پیشنهاد کرده است که در جنگ ها از آن به عنوان شگرد استفاده کرد !


پاتر , رولینگ خزیده کردت !!


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۵

پروفسور سینیستراOld


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۲ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۳ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۱
از وقتی ایرانسل اومده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 256
آفلاین
1.یکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز )


"ایوان لسترنج "معروف به- ایوان خفن- که جد همین رابستن لسترنج خودمون است. وی در سال 1868میلادی در یکی از محله های فقیر نشین لندن به دنیا آمد و چنانکه خود بعدا" در گفتگو با روزنامه ی پیام امروز گفته شرارت را از همان زمین های خاکی محله یشان آغاز کرد. وی ابتدا در ورود به هاگوارتز جادوگری مطیع بود اما همین که از زیبایی های جادوگری به شگفت آمده بود شروع به سوء ستفاده از جادوگری کرد و چندین بار در آستا نه اخراج بود اما با پادر میانی سالازار اسلیترین که از دوستان خانوادگیشان بود نجات یافت.وی زمانی به مدرسه ی هاگوارتز آمده بود که تنها 5 سال از تاسیس آن می گذشت و قوانین آن هنوز جا نیفتاده بود و این فرصت مناسبی برای افرادی مثل ایوان بود تا به جادوی سیاه روی آورد. وی در عمرش همواره از سالازار به خوبی یاد می کرد و او را الگوی خود در جادوگری قرار داد. وی هنگام فارغ التحصیلی به کارهای مخوف خود ادامه داد. قتل هزار ان هزار ماگل و غیر ماگل از کارهای خبیثانه ی وی می باشد. وی با جادوگری مانند خود به نام " نارسیسا نات " ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند بود. دختری به نام پاتریشا و پسری به نام ماتیوس که هر دو راهش را ادامه دادند. وی به فجیع ترین شکل ممکن قربانیان را می کشت و طلسم شکنجه گر از طلسم های مورد علاقه اش بود . چنان که بعدا" نسلش نیز این علاقه را دوباره به جامعه ی جادوگری نشان داد. وی به خباثت در طول تاریخ جادوگری شهره است. سر انجان گودریگ گریفیندور که از سوی وزرات سحر و جادوی آن زمان ماموریت یافته بود تا او را دستگیر کند توانست او را در کوهستان های شمال به دام اندازد. در دادگاه روانشناسان این مشکلات و قتل های خوف انگیزش را در دوران کودکی او می دانند. زیرا وی در محله ای فقیر نشین زندگی می کرد و همواره توسط همسن و سالان ماگل خود مورد تمسخر قرار می گرفت. بنابراین تصمیم به انتقام گرفته است. به این ترتیب او محکوم شد که تا آخر عمر د ر آزکابان زندانی شود. وی بعد از گذراندن 5 سال از محکومیتش در سن 54 سالگی در گذشت.


2- یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)


"فردریک شکلبوت" که در سال 1971میلادی به دنیا امد. وی در خانواده ی اصیل شکلبوت در سیبری به دنیا آمد . اما بعدا " به لندن مهاجرت کردند. وی وقتی به هاگوارتز رفت همه را از جمله گودریگ گریفیندور را از استعداد جادوگریش شگفت زده کرد . همین باعث شد که همواره در کانون توجه قرار گیرد. وی علا قه ی زیادی به کارآگاهی داشت و تواناییش در کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه باعث شد بهعد از فارغ التحصیلی سریعا " به استخدام وزرات سحر و جادو در آید . وی در تمام عمرش همواره با جادوی سیاه مقابله کرد.و به ریاست دفتر کاراگاهان وزرات سحر و جادو در آمد. البته در میان حمایت های گودریگ گریفیندور نیز تاثیری داشت که بعدها خود شکلبوت در مصاحبه ای گفت : (( تمام زندگیم را مدیون گودریگم .)) وی با سیلویا ترزینکی یکی از همکارانش در دفتر کاراگاهی ازدواج کرد که حاصل آن فرزندی به نام کریس شد که پدر کینگزلی شکلبوت خودمان است.وی همچنین برنده ی جایز ه ی جادوگریه پیشرفته از وزرات سحر و جادو شد که تنها دو نفر پیش ازاو به این جایزه دست یافته بودند.
وی در یکی از ماموریت هایش به هنگام دستگیری دارن کارکاروف که یکی از پلید ترین جادوگران آن زمان بود توسط ورد آودا کداورا کشته شد.

ر وحش شاد و یادش گرامی


ـ «خدا را دیدی؟»

ـ «خدا؟… دیوانه شده­ای؟… کجا ست؟»

ـ «همین که می­پرسی «کجاست؟»، یعنی نخواهی دید!… بگذریم!…»


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۵

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
استاد گرانقدر من به دليل قاط زدن كامم نتونستم اين پست رو به موقع بزنم اگر از ما قبول بداريد كه ممنون ميشويم اگر نداريد هم كاري نميتواينم بكنيم به هر حال استادي گفتن دانشجويي گفتن



***********************




.در مورد خواص ، مواد سازنده و تاریخچه نسخه ی اولیه چوب جادویتان یک مقاله بنویسید



چوب من رو بانو بلاتريكس برام تهيه كرده و برام 0 گفته چوب تو از بهترين چوبهاي جهانه و تنها دو نفر از اون دارند يكي خودم و يكي هم وينكي زنم و اين كه هري بو گندوي خون كثيف ميگه چوب تو يك چوب عاديه اصلا مهم نيست
چوب وند من از درخت كاج كه يك درخت بسيار كم يابه ساخته شده و مغز اون از موي بدن خودمه و اين باعث ميشه قدرت چوبم دو برابر شه به طوري كه سرعت من تو غيب و ظاهر شدن بسيار بالاست و در اخرين ركوردي كه گرفتم 2 صدم ثانيه بود و با هر كي بخواد كل ميندازم و اين اصلا ربطي به قدرت طبيعي من در غيب و ظاهر شدن نداره
چوب من به دليل وي‍‍ژه بودنش و به دليل اين كه خودم اولين استفاده كنندشم تاريخچه اي نداره ولي شايد بعدها از من و چوبم به عنوان تاريخچه ي اين چوبها نام برده شه



.زندگی نامه یکی از افرادی که در ساختن و تکمیل کردن چوب جادو نقش داشتند و چگونگی تکمیل و بعد از تکمیل چه چیز هایی اضافع شد.


سيريوس بلك كبير ( جد جد سيريوس بلك ارباب سابق من . همون طور كه ميدونيد در خانواده هاي با اصل و نصب اسامي اجداد بر روي فرزندان گذاشته ميشه تا اسم ها زنده بمونن)
وي فردي بود كه بر روي طول چوبهاي جادو تحقيق كرد و به نتايج سازنده اي دست يافت او رابطه اي بين طول چوب و جنس آن و مغز ان پيدا كرد به طوري كه هر چه چوب بلند تر باشد بايد از جنس سخت تري ساخته شده باشد و هر چه چوب كوتاه تر باشد بايد از جنس نرم تري ساخته شود . همچنين بايد چوبهاي كوتاه مغزهاي قوي و چوبهاي بلند مغزهاي ضعيفتري داشته باشند.



یک مقاله در مورد چگونگی کار و ایجاد طلسم در چوب جادو



اولين جايي كه طلسم به وجود مي ياد ضمير نا خود آگاه آدميه بعد از اون در مغز آدمي شكل ميگيره سپس توسط مغز بر زبان جاري ميشه .
بعد از اداي طلسم فرد جادوگر به وسيله ي دست خود حركت متناسب با طلسم رو انجام ميده و انر‍ژي درونش رو با اين حركت آزاد ميكنه حال چوب دستي به منزله ي يك پل و رابط بين دست و طلسم گفته شده عمل ميكنه و انرژي دست رو به طلسم پيوند ميزنه و باعث ميشه در نهايت يك ورد خونده بشه و يك جادو انجام بشه


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۳۲ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۵

پروفسور پي ير برنا كورد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۱ سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۹:۴۶ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 141
آفلاین
سلام پروفسور

1- یکی از سرداران نیرو های بدی را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز )
موریس ریچارد مولان
وی یکی از سرداران و در واقع میتوان گفت فدائیان سپاه سیاهی بوده است و یکی از صمیمی‌ترین دوستان سالازار اسلیتیرین به شمار می‌آمده است. در جنگ‌های قرون وسطی که به قول استاد جنگ بین خوبی و بدی یا خیر و شر به آن اتلاق می‌شده، مهمترین عامل در پیروزی یا شکست در یک مرحله یا تمام جنگ حس و یا ندای درونی شخص در مبارزه حرف اول را می‌زده است. بدین معنی که اگر به فرض شخصی جز سپاه بدی بود و با تمام وجود دل در گرو دنیای سیاه سپرده بود در جنگ چنان از خودگذشتگی از خود نشان می‌داد که کسی را یارای مقابله با وی نبود. "موریس ریچارد مولان" یکی از همین سرداران بود که چنان فریب دنیای سیاه را خورده بود و چنان شیفتة این دنیا شده بود که در هنگامة جنگ دست از جان شسته با نهایت نفرت طلسم‌ها را به سمت جادوگر مقابل روانه می‌ساخت. این جادوگر پلید در سن 12 سالگی و با دعوت‌نامه‌ای که از مؤسسان مدرسه هاگوارتز و شخص سالازار دریافت کرد پا به این مدرسه گذاشت و راه ورود به دنیای سیاه را نزذ سالازار به خوبی فراگرفت و پس از فارق‌التحصیلی بدون هیچ تحقیق و بررسی راه این دنیای سراسر مکر و کینه و تزویر و پلیدی را در پیش گرفت و در همان اوائل شروع جنگ به یکی از سرداران شجاع دنیای سیاه تبدیل شد و چنان رعب و وحشتی را در دل مردمان ایجاد کرد که خود گودریک گریفندور در نابودی یا دستگیری وی تلاش کرد. موریس سرداری فاتح بود و تقریباً تمامی کسانی که با وی به مبارزه و یا در اصطلاح دوئل پرداختند کشته شدند، تا اینکه سرانجام توسط ریونکلاو سردار مبارز و شجاع دنیای خوبی در یک دوئل وحشتناک به هلاکت رسید. با کشته شدن موریس جنگ کاملاً به نفع خوبی تغییر جهت داد و در اندک مدتی پیروزی از آن دنیای خوبی شد.
گفتنی است موریس جزو معدود جادوگرانی از نسلی غیر از نسل اسلیتیرین بود که می‌توانست به زبان مارها سخن بگوید. همچنین ورد کرشیو اختراع موریس می‌باشد و او از این جهت که علاقه‌ای عجیب به شکنجة دیگر جادوگران و لذت بردن از این کار داشت این طلسم نابخشودنی را پایه گذارد تا ابزار سرگرمی‌اش را فراهم کند.

2- یکی از سرداران نیرو های خوب را نام برده و زندگی نامه او را بنویسید که جامع و کامل باشه ( 15 امتیاز)
ریونکلاو
سرداری نام آشنا که خود یکی از مؤسیسن مدرسة بزرگ هاگوارتز بود و یکی از دوستان صمیمی گودریک و هافلپاف. ریونکلاو جزء سرداران از خود گذشته و شجاعی بود که در راه مردم و حفظ جامعه‌اش جانش را هم فدا می‌کرد.
ریونکلاو در کودکی و در همان سنین آغازین بلوغ به قدرت درونی فوق‌العاده‌اش پی برد و لی به دلیل عدم وجود یک مکان مناسب برای پرورش و هدفمند کردن این استعدادها او سخت افسرده و پریشان شد. وی چون به قدرت شگرف خود پی برده بود سعی در مهار آن و استفادة مناسب از آن نمود و برای نیل به مقصود راه سفر را در پیش گرفت تا بتواند به کسانی دست پیدا کند که احتمالاً چون او از چنین قدرتی برخوردار بودند و در مهار آن موفق شده بودند. ریونکلاو پس از سفرهای طولانی و خطرناک و آشنایی با دنیای سیاه و نیز دنیای سپیدی و پاکی، بنابر دستور فطرتش به سمت خوبی میل پیدا کرد و نزد اساتیدی بزرگ به کسب علم و مهارت در زمینة جادوگری پرداخت و پس از آنکه از نزد اکثر جادوگران بزرگ زمان خود چیزها آموخت در سن 22 سالگی به خدمت گریفندور رسید و در نزد وی مراحل تکمیلی جادوگری را طی کرد و در سن 25 سالگی به یکی از بزرگترین جادوگران زمان خود تبدیل شد. ریونکلاو و گریفندور که اکنون با آمدن هافلپاف یک جمع سه نفره تشکیل داده بودند تصمیم به احداث مکانی برای آموزش کودکانی که در وجودشان جرقه‌های جادوگری هویدا بود گرفتند و در همین زمان بود که اسلیترین هم به این جمع اضافه شد و این چهار دوست وفادار مدرسة علوم و فنون جادوگری هاگوارتز را تاسیس کردند و سال‌های زیادی را صرف آموزش کودکان مستعد جادوگری نمودند. اما در طی گذشت سال‌ها کم‌کم اختلافایت بین این چهار دوست و خصوصاً بین اسلیترین و سه نفر دیگر به وجود آمد و موجب جدا شدن اسلیترین از این جمع صمیمی شد و مدتی بعد هم جنگ بین بدی و خوبی که بنابر اقوالی شروع آن به سالازار نسبت داده شده شروع شد. در این زمان ریونکلاو به عنوان یکی از برجسته‌ترین جادوگران زمان و نیز یکی از سرداران خوبی پا به عرصة نبرد نهاد و تعداد زیادی از جادوگران دنیای سیاهی را به هلاکت رساند. ریونکلاو سال‌های زیادی عمر کرد ولی دقیقاً سن مرگ وی مشخص نیست ولی گفته شده که وی بیش از یک قرن زندگی درخشان و در خدمت دنیای بدون جادوی سیاه داشته است.
مهمترین مشخصة ریونکلاو هوش و خلاقیت سرشار وی را می‌توان نام برد.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.