هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ جمعه ۲ اسفند ۱۳۸۷

لیلی لونا پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۵ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 389
آفلاین
1. وزارت خانه سحر و جادو توسط چه کسی تاسیس شد ، در چه سده ای تشکیل شد و چه وظایفی را در اختیار داشت. همراه با شرح وافی و کافی ( 15 امتیاز )

از سده ی چهارم به بعد میزان خشونت های برخی جادوگران نسبت به مشنگان و بالعکس افزایش یافت. با افزایش این خشونت ها و کش یافتن آن در سده ی پنجم مردی آزاده خواه (!) به فکر حفاظت از جادوگران و جلوگیری از کارهای نا بهنجار جادوگران افتاد. در انتها نیز پیروز شد و توانست وزارتی را به وجود آورد که بر جادوی مردمان هر کشور رسیدگی و نظارت داشته باشدو بتواند جادوی مردمان خود را در برابر مشنگ ها مخفی کند.

وی از همان ابتدا سعی کرد خود را در میان جادوگران و ساحرگان مردی با شخصیت و اخلاقی خوب نشان دهد. بدین ترتیب او توانست حمایت بسیاری از جادوگران و ساحرگان را به خود جلب کند. سرانجام نیز توانست به وسیله ی همین جادوگران تمام قدرت کشور خود را بدست آورد و وزارت خانه ای تاسیس کند. این مرد کسی نبود جز آرسینوس میدرونی!

2.زندگینامه موسس گروه خودتان را در ده الی پانزده خط بنویسید.( به عنوان مثال بادراد ریشو که در راونکلاو عضو است ، زندیگنامه راونا راونکلاو را بنویسد. ) ( 15 امتیاز )

در زمان های بسیار دور دختری زیبا و زیرک در خانواده ی جادوگری به دنیا آمد. از همان ابتدای چشم گشودن این دختر به دنیا همه ی اطرافیان لب به تحسین و تمجید از وی پرداختند زیرا دختری بس باهوش بود.

او توانست در همان سه ماهگی مامان و بابا (!) بگوید و با کارهای خارق العاده اش اطرافیانش را به وجد آورد. سال ها گذشت و دختر به دست پدر و مادرش جادوگری را آموخت ، در این میان نیز جادوهای جدید و عجیب و غریب و همچنین هوش و ذکاوتش مورد توجه همگان قرار گرفت.

سال های بسیاری از زندگی رونا ریونکلاو گذشت و او هرروز بیشتر از پیش به کسب تجربه می پرداخت تا اینکه با دوستان جدیدش هلگا هافلپاف ، گودریک گریفندور و سالازار اسلایترین آشنا شد. این چهار دوست رفاقت نزدیکی با یکدیگر داشتند و طبق صحبت های انجام شده شان سرانجام تصمیم به تاسیس مدرسه کردند.

هر کدام از این چهار موسس دارای نشانی از خودشان بودند که دیهیم ریونکلاو متعلق به رونا بود. این دیهیم طبق گفته های شنیده شده باعث میشود که هوش و ذکاوت در کسی که دیهیم را بر سر می گذارد وارد شود. بعدها این دیهیم توسط هلنا دزدیده و سال ها بعد از آن رونا به دلیل دوری از فرزندش و فشارات روحی به وجود آمده سر بر زمین نهاد!


ویرایش شده توسط لیلی لونا پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲ ۱۲:۱۶:۲۹


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ جمعه ۲ اسفند ۱۳۸۷

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۲:۴۰:۴۲ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
وزارت خانه سحر و جادو توسط چه کسی تاسیس شد ، در چه سده ای تشکیل شد و چه وظایفی را در اختیار داشت. همراه با شرح وافی و کافی ( 15 امتیاز )

تقریبا در اواخر سده ی سوم ، شخصی به نام جان جاکوب ، که شخصی بیست ساله و تازه ازدواج کرده بود به فکر افتاد تا کاری کند که جامعه ی جادوگری توسط ماگل ها از بین نرود ، وی شب ها و روز ها به فکر چاره ای در مورد این موضوع بود ، تا این که شبی به فکر ساختن مکانی برای حفظ جامعه ی جادوگری در مقابل ماگل ها افتاد ، چون در همین اواخر پدرش از دنیا رفته بود ، پول کلانی به دست آورده بود در نتیجه مقداری از پول را صرف ساخت ساختمانی بزرگ و زیبا که همچون قلعه میماند ساخت و نام آن را "وزارت سحر و جادو" نامید ، وی دارای پسران بساری بود که هر کدام یک سال ، یک سال با هم تفاوت داشتند ، پس پسرانش را به شهر های دیگر فرستاد تا در آنجا نیز وزارت سحر جادو داشته باشند ، این کار سال ها ادامه داشت و هنگامی که پدری میمرد ، پسرش را جایگزین خود میکرد ، اما سرانجام آخرین نواده که دارای همسر شد ، همسرش بچه دار نمیشد به همین دلیل تصمیم گرفتند که پس از مرگ او به انتخاب جادوگران و ساحرگان رئیس وزارت سحر و جادو در هر شهری انتخاب شود و اکنون نیز به همین صورت انتخاب میشود.
[b]2.زندگینامه موسس گروه خودتان را در ده الی پانزده خط بنویسید. ( 15 امتیاز )(ریونکلاو--رونا ریونکلاو)[/b]
موسس گروه ریونکلاو را زنی به نام رونا ریونکلاو عهده دار بود ، او چون به رنگ آبی علاقه ی بسار داشت رنگ گروه خود را آبی اعلام کرد و دانش آموزانش با لباسانی آبی رنگ وارد هاگوارتز میشدند ، وی دختر بسیار باهوش و البته زیبایی بود با موهایی بلوند و رنگ پوست رنگ پریده و چشمانی قهوه ای رنگ.

به گفته ی کلاه قاضی ریونکلاو از دره ی کوهستانی می آید که شاید منظورش جایی در اسکاتلند بوده باشد.

وی دختری به نام هلنا دارد که اکنون همه او را با نام بانوی خاکستری می نامند که روح گروه ریونکلاو است.

از گنج هایی که داشت میتوان به دیهیم نیم تاجی که بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر گذاشته میشود هوش و خرد بسیار می آورد ، این تاج توسط هلنا دزدیده شد و در درختی پنهان کرد.

نماد این گروه عقاب است.
و همین طور رونا زیرک ترین ساحره ی عصر خود بوده و با هلگا هافلپاف دوست صمیمی بوده است و بالاخره از دلتنگی مرده است.


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲ ۱۰:۴۰:۴۵

Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۰:۴۲ جمعه ۲ اسفند ۱۳۸۷

ليسا  تورپين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۷ یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۵۴ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۹
از زير بارون...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 124
آفلاین
وزارت خانه سحر و جادو توسط چه کسی تاسیس شد ، در چه سده ای تشکیل شد و چه وظایفی را در اختیار داشت. همراه با شرح وافی و کافی ( 15 امتیاز )


در بين سده هاي 5 و 6 مكاني براي حل مشكلات و اختلافات جادوگري با ماگلي وزارتخانه ها در سراسر جوامع جادوگري تاسيس گرديد.
موسس آن فردي صلح طلب به نام ساگولياك بود.ساگولياك فردي بسيار مقتدر و باهوش بود و كتابي به نام وزارتخانه ي من(!) در رابطه با تاسيس وزارتخانه نوشت.

او در بخش يازدهم اين كتاب در صفحه ي پانصد و هفتاد و چهار درباره ي اهداف تشكيل وزارتخانه و اختيارات آن توضيحاتي داده كه از اين قرار است:

" من اهداف والايي براي ساختن وزارتخانه داشته ام. در جوامع مشنگي وزارتخانه وجود دارد!چرا در جوامع جادوگري وجود نداشته باشد؟من به سلامتي خانواده مي انديشم... ببخشيد من به پيشرفت جامعه ي جادوگري مي انديشم!

امروزه بسياري از ماگلها به راحتي مي توانند جادوگران را تشخيص دهند و يا به آنان آسيب برسانند و يا خسارات جبران ناپذيري به آنان وارد نمايند!پس من اين وزارتخانه را تاسيس نمودم تا از اين هرج ومرج ها و بي نظمي ها جلوگيري شود.همچنين جادوگران هم نبايد به حقوق ماگلها تجاوز كنند و يا از وسايل مشنگي استفاده هاي زيادي بكنند!!"


وي در ابتداي كارش افرادي را گرد خود آورد و حدودا ده پانزده نفر را در وزارتخانه استخدام كرد.ابتدا به دليل كمبود عضو و امكانات، وزارتخانه دچار مشكلات فراواني شد. اما پس از مدتي همه چيز فراهم آمد و ساگولياك توانست با پشتكار بيش از حد خود و به كارگيري امكانات كم وزارتخانه را رونق دهد و هم اكنون در هر شهري يك وزارتخانه ي سحر و جادو وجود دارد كه تمامي سعي و تلاشش اين است كه جادوگران و ماگل ها بدون هيچ اختلافي در كنار هم به راحتي زندگي كنند.آري...اگر ساگولياك نبود ...
كس ديگري وزارتخانه را تاسيس مي نمود! روح او شاد و يادش گرامي باد!

زندگینامه موسس گروه خودتان را در ده الی پانزده خط بنویسید


ميليون ها سال پيش دختري زيبا به نام روونا ريونكلا در دهكده اي كوهستاني در اسكاتلند چشم به جهان گشود.او داراي چشماني به رنگ قهوه اي تيره و همچنين موهايي مشكي بود.صورتي كشيده داشت.
او در همان كودكي داراي هوش و استعداد فراواني بود.به همين دليل به بهترين مدرسه در زمان خودش يعني بــِست اِستودنتس (!!!) به تحصيل جادوگري پرداخت.سالهاي تحصيلش را به خوبي گذراند و طي تحصيل با افرادي همچون گودريك گريفيندور،سالازار اسليترين و هلگا هافلپاف آشنا گرديد.او با هلگا دوستي بسيار صميمي شد و بيشتر اوقاتش را با وي مي گذرانيد.

پس از مدتي اين چهار دوست تصميمي گرفتند تا مدرسه اي بسيار عظيم و عالي براي دانش آموزاني كه مي خواهند به تحصيل جادوگري بپردازند ،تاسيس كنند.آنها مدرسه اي به نام هاگوارتز تاسيس كردند و با اين كار بزرگ خدمات بسيار ارزنده اي به جامعه ي جادوگري ارائه كردند.

آنها چهار گروه را تشكيل دادند.روونا گروهي به نام خانوادگيش يعني ريونكلا تشكيل داد كه بعدها دانش آموزاني در اين گروه (به وسيله ي كلاه گروهبندي )انتخاب مي شدند كه داراي ذكاوت و هوش بالايي باشند.

در كارت شکلات قورباغه ای مربوط به او نوشته شده است: «گفته مي شود كه ایده نقشه متغیر قلعه هاگوارتز توسط او مطرح شده است. او به خاطر هوش وخلاقيتش مشهور بود.»

او ديهيم نيم تاج پادشاهي ساخت كه بر سر هر كسي قرار مي گرفت هوش و ذكاوت مي آورد.اين تاج بعدها توسط دخترش هلنا ريونكلا دزديده شد كه به آلباني فرار كرد و آنرا در درختي پنهان كرد. سپس آن توسط تام ريدل پيدا شد و به جان پیچ تبديل و در اتاق نيازمندي ها پنهان شد. ديهيم توسط آتش شيطان نابود شد.

روونا هنگامي كه در حال مرگ بود به بارون خون آلود دستور داد تا دنبال دخترش بگردد و او را به پيش مادرش آورد تا شايد روونا بتواند دخترش را باري ديگر قبل از مرگش ملاقات كند.اما هلنا نپذيرفت و سپس توسط بارون خون الود كشته شد.

روونا در طول زندگي اش افتخارات بسياري كسب كرد.او زيرك ترين جادوگر زمان خودش بود مرد. او مي گفت: «ما به كساني كه هوششان مسلم است درس مي دهيم.»

او در سن جواني به دليل نامعلومي براثر دلشكستگي مرد.

روحش شاد و يادش گرامي باد!


ویرایش شده توسط ليسا تورپين در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲ ۰:۵۷:۳۱
ویرایش شده توسط ليسا تورپين در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲ ۱:۱۲:۱۲
ویرایش شده توسط ليسا تورپين در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲ ۱۴:۵۵:۲۰
ویرایش شده توسط ليسا تورپين در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲ ۱۷:۳۳:۰۲

[b][color=0066FF] " تا دنیا دنیاست آبی مال ماست / ما قهرمانیم ج


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۷

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
1. وزارت خانه سحر و جادو توسط چه کسی تاسیس شد ، در چه سده ای تشکیل شد و چه وظایفی را در اختیار داشت. همراه با شرح وافی و کافی ( 15 امتیاز )
همان طور كه می دانيم پيش از تشكيل وزارت سحر و جادو شورايی به نام شورای جادوگری وجود داشته است. آخرين شخص كه رياست شورای جادوگری را بر عهده دشته الفريدا كلاگ بوده است. وی در زمان حكومت خويش توانست تلاش بسياری برای يافتن فرق ميان يك جانور با يك انسان كند. در كتاب "جانوران شگفت انگيز و زيستگاه آنها" در مورد اين موضوع چنين می خوانيم:
-«برداك مالدون‌ رييس شوراي جادوگران{پيش از تشكيل وزارت سحر و جادو شوراي جادوگران وجود داشته است.}در قرن چهاردهم اعلام كرد از آن تاريخ به بعد همه اعضای جامعه ی جادوگری كه بر روی دوپا راه ميروند در گروه آدميزادگان و سايرين در گروه جانوران قرار ميگيرند.او با روحيه صميمانه كليه آدميزادگان را احضار كرد تا در كنار جادوگران در جلسه ای شركت كنند ام در كمال شگفتی دريافت كه در اين زمينه مرتكب اشتباه بزرگي شده است.سالن لبريز از جن هايي شد كه هر موجود دوپايي را كه پيدا كرده بودند با خود به جلسه آورده بودند.باتيلدا بگشات در كتاب تاريخچه جادوگری نوشته است:

صداي جيغ و ويغ پرپرك ها ناله ی نشانكها و آواز مداوم و گوشخراش رنگينكها در فضا ميپيچيد و صدا به صدا نميرسيد.همين جه جادوگران و ساحره ها توجه خود را به كاغذهای مقابلشان معطوف كردند پریها و جنهاي كوتوله دورسرشان به پرواز درآمدند و شروع به كركر و ورور كردند.ده دوازده غول غارنشين با چماق هايشان به در و ديوار ميكوبيدند و ميز و صندلی ها را ميشكستنددر اين ميان عفريته ها بر فراز سالن به پرواز درآمده و به دنبال كودكي برای خوردن بودند.رييس شورا از جايش برخاست اما در همان هنگام پايش بر روي يك كپه مدفوع كاكلي لغزيد.او در حالي كه لعن و نفرين ميكردبا عجله از سالن خارج شد.

چنان كه از نظرتان گذشت داشتن دوپا به تنهايي دليل مسلمي براي قرار گرفتن در دسته آدميزارگان نيست.

خانم الفريدا كلاگ جانشين مالدون اعلام كرد تمامی موجوداتي كه ميتوانند به زبان انسانها صحبت كنند از گروه آدميزادگان محسوب ميگردند.بنابراين تمامي موجوداتی را كه قادر بودند منظور خود را برای اعضای شورا بيان كنند برای شركت در جلسه بعدي دعوت كردند.اما اين بار هم با مشكل روبه رو شدند.غولهای غارنشين كه چند جمله ساده را از جنها آموخته بودند باز هم به شكستن وسايل و برهمزدن جلسه پرداختند و ...

تا سال ۱۸۱۱ هيچ يك از تعاريف مطرح شده براي اكثريت جامعه ی جادوگري قابل قبول نبود.گروگن استامپ در بدو انتصاب خود رد مقام وزير سحر و جادو اعلام كرد آدميزاد موجودي است كه هوشمندي لازم براي درك قوانين را دارا باشد.از نمايندگان غولهای غارنشين بدون حضور اجنه مصاحبه به عمل آوردند و به اين نتيجه رسيدند كه آنها توانايي درك هيچ سخنی را ندارند.بنابراين آنها در گروه جانوران قرار گرفتند.براي اولين بار از طريق مترجمين از مردم دريايي دعوت شد كه در گروه آدميزادگان جاي گرفتند.پريان و اجنه كوتوله و جنهای خاكي را به رغم ظاهر انسان نمايشان در گروه جانوران قرار دادند.همه ميدانند كه سانتورها حاضر نشدند در گروه آدميزادگان قرار گيرند و درخواست كردند در گروه جانوران باقی بمانند.»
اولين وزير سحر و جادو گروگن استامپ بوده. وی از آلفريدا كلاگ رئيس شورای جادوگران آن دوره اجازه خواست تا برای مردم سخنرانی ای انجام دهد. بعد از سخنرانی وی مردم به او علاقه مند شدند. وی می خواست وزارتخانه ای با نام سحر و جادو را تاسيس كند و قوانين شورای جادوگران را تغيير دهد. برای موجب شدن اين امر زير نظر آلفريدا كلاگ انتخاباتی برگزار شد. موضوع اين انتخابات اين بود كه "وزارت سحر و جادو را می خواهيد يا شورای جادوگران را؟" در اين انتخابات هفتاد درصد مردم به وزارت سحر و جادو و سی درصد آنان به شورای جادوگری رای دادند. وظيفه ی او طبق گفته های خودش ايجاد كردن زندگی راحت برای مردم بود. او در سال 1811 ميلادی در سده ی نوزده روی كار آمد.

2.زندگینامه موسس گروه خودتان را در ده الی پانزده خط بنویسید. ( 15 امتیاز )

به گفته ی كلاه گروه بندی گودريك گريفندور از يك سرزمين بكر می آيد. در كتاب تاريخ جادوگری باتيلدا بگشات اين موضوع كمی بيشتر معلوم شده است: (گودريك گريفندور در دهكده ای در غرب كشور به نام گودريكز هالو كه از اسم خودش گرفته شده است به دنيا آمد.)
وی معتقد بود كه به هركسی كه توانايی جادويی از خودش نشان دهد بايد اجازه داده شود كه به هاگوارتز بيايد.
گودريك گريفندور، يكی از چهار بنيانگذاران مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز دارای موهايی قرمز و يال مانند، چشمانی سبز و بدنی قدرتمند می باشد. گريفندور بهترين دوئل كننده در زمان خودش و يك مبارز روشن فكر عليه تبعيض نژادی نسبت به مشنگ ها بود.
كلاه قاضی يا گروه بندی و شمشير گريفندور متعلق به وی بوده اند. نماد او شيری قرمز و طلايی رنگ بود.


ویرایش شده توسط كينگزلی شكلبوت در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۱ ۱۹:۱۱:۳۱


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ سه شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۷

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
وزارت خانه سحر و جادو توسط چه کسی تاسیس شد ، در چه سده ای تشکیل شد و چه وظایفی را در اختیار داشت. همراه با شرح وافی و کافی.

مرلین سوم ، که از نوادگان مرلین کبیر بوده و سه نسل با جد بزرگوارش فاصله داشت، اقدام به تاسیس اولین وزارت خانه در تاریک ترین و خطرناک ترین و دورافتاده ترین و بن بست ترین! محله ی لندن نمود. همونطور که قبلا اشاره کردم تاسیس این انجمن! منحوس! ، در سده ی سوم توسط سومین نواده ی اصلی مرلین انجام گرفت، طبق گفته ی پروفسور اولین هدف از تشکیل وزارتخانه :

نقل قول:
از جامعه جادوگری در برابر ماگل ها محافظت بکنه!


بود!
اما باید اشاره کنم که عکس این مسئله هم وجود داشت، حفاظت از ماگل ها در برابر موجودات جادویی و یا حتی جادوگران، باز هم به عهده ی وزارتخانه بود.

روی هم رفته وزارتخانه هیچ وقت چیزی نبود که باید باشد! پس کلا باشد که نباشد!

زندگینامه موسس گروه خودتان را در ده الی پانزده خط بنویسید.

گودریگ گریفندور در دوازده سالگی(!!)در دهکده ای که امروزه به نام این جادوگر بزرگ نامیده می شود چشم به جهان گشود، پدرش وزیر سحر و جادویی بیش نبود و مادرش هم ساحره ای بود بی سوات! دوران نوجوانیش را به سختی و در همان دهکدهی دورافتاده ی زادگاهش گذراند، در اوایل جوانی با بیرون زدن از دهکده، در مدرسه جادوگری دورمشترانگ بلغارستان، با سالازار اسلیترین آشنا شد.

سالازار و گودریگ برای رسیدن به اهداف مهمتر! در پایان سال پنجم تحصیلی دورمشترانگ، مدرسه را ترک گفته و به همراه دو دختر سیریش به نام های هلگا هافلپاف و راونا ریونکلاو - که همانند هرمیون گرنجر که آویزان رون و هری شد- به بریتانیا بازگشتند.

گودریگ گریفندور اولین شخصی بود که اندیشه ی تاسیس مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز را در میان دوستانش مطرح کرد.
چهار بنیان گذار خودشان آستین ها را بالا زده و با خشت و گل شروع به ساخت قلعه ای عظیم نمودند.

جادوگران دیگر که از کنار آنها میگذشتند به ریششان خندیده و سپس به ریششان می خندیدند(!)، در انتها پس از پایان یافتن پروژه ی خفن و عظیمشان که تمام کارهایش را هم گودریگ کرد، بر سر ثبت نام شاگردان اختلاف هایی پیش آمد.

سالازار اسلیترین عقیده داشت که گودریگ چرت می گوید و بوق به مشنگ زاده ها! گودریگ نیز معتقد بود که سالازار چرت میگوید و بوق به اصیل زاده ها! در این میان هلگا و راونا به گیس و گیس کشی مشغول بوده و با صدای بلند بیان می کردند که بوق بر ساده لوح ها و بوق بر باهوش ها!

چهار بنیان گذار تا آخرین دقایق عمر، همانجا داخل قلعه، در تالار اصلی به جنگ و دعوا ادامه دادند بی آنکه حتی یک دانش آموز را دعوت کنند، آنها آنقدر دعوا کردند که همان جا پوسیدند و اسکلت شدند، بلافاصله پس از مرگشان دانش آموزان تشنه ی علم همانند لشکر مغول به داخل مدرسه ریخته و با دیدن عاقبت چهار بنیان گذار، درسی را که باید....آموختند.


ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۲۹ ۱۸:۴۹:۱۹


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ سه شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۷

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۸ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۲:۲۸ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸
از شیرموز فروشی اصغر آقا!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 242
آفلاین
جلسه سوم کلاس تاریخ جادوگری

بچه ها طبق معمول در پشت نیمکت های قدیمی و صیقلی ای نشسته بودند که گویا این صندلی ها نیز از شدت قدمت به درس فعلیشان یعنی تاریخ جادوگری منتقل شده بود ...

درست راس ساعت نه در با صدای عجیبی باز میشه اما باز هم کسی در آستانه در دیده نمیشه و به این دلیل ممدی که همیشه با ورود استاد پارازیت مینداخت ساکت میشه چون میدونست که بادراد هست نه بدعنق که...

بدعنق با لبخند عجیبی وارد اتاق میشه و منجر به چسبیدن ممد به دیوار به شکل یک مایه سبز رنگ میشه.
پیوز ، مهمان ناخوانده کلاس تاریخ جادوگری با صدای ریز و جیغ جیغی اش که برای همه دانش آموزان یاد آور خاطرات مختلفی بود شروع به صحبت کردن کرد.

_ خب خب خب! شاید براتون سوال باشه که بادی کجاست ... بادی الان آنفلونزای باسیلیسکی گرفته و من به جای این ریش دراز قد کوتاه این جلسه رو به شما درس میدم . البته متن درس توسط بادی روی کاغذ نوشته شده و من فقط توضیح میدم ... در هر صورت ریشو تکالیف شما رو هم تصحیح کرده . هوی پاتر بو گندو ...

بدعنق با دست نامرئی اش به آلبوس سوروس پاتر اشاره کرد و ادامه داد.
_ بیا و این تکالیف رو پخش کن ... حداقل عرضه این کارو داشته باش اگر عرضه نگه داشتن وزارت رو نداشتی!!

دانش آموزان :

با اشاره بدعنق تکالیف بر روی میز ظاهر میشه.
[spoiler=تکالیف]
گریفیندور
فرانک لانگ باتم : 26 امتیاز
مرد مومن من بیست امتیاز گذاشتم برای سوال دوم اون وقت اومدی دو خط فقط توضیح دادی؟؟

دیدالوس دیگل : 28 امتیاز
غلط املایی اونقدر زیاد بود که خوندن چهار خط ده دقیقه از وقتمو گرفت!!

کینگزلی شکلبوت : 27 امتیاز
اجنه هیچ وقت زیر بار جادوگران نرفتن!! این مورد حتی در بعضی از کتاب های هری پاتر ( هفت جلد اصلی ) به طور کامل مشهود است!

کورمک مک لاگن : 30 امتیاز
چشمای بادراد بیچاره کور شد! یکم کمتر پسر... چه خبره؟

راونکلاو
هلنا راونکلاو : 29 امتیاز
یک سری مشکلات ریز و بسیار کوچیک داشت ولی خیلی خوب بود چون که یک شرح حال جدی ، خشک و مناسب رهبران شورشی بود.

لونا لاوگود : 28 امتیاز
تو هم قسمت دوم رو کم توضیح داده بودی ولی یک مقدار قسمت اول این مورد رو جبران می کرد!

گلگومات : 30 امتیاز
قربونت بشم ... بادراد ریشو ... می دونستم بالاخره یکی به این موضوع پی میبره!!

هافلپاف
بتی بریسویت : 30 امتیاز
براوو ... عالی بود. موفق باشی.

پیوز : 29 امتیاز
دیگه مایه طنزش زیاد شد باو ... به اجداد من توهین نکن دیه ... هییی

آلبوس سوروس پاتر : 30 امتیاز
خوب بود! کامل ... ولی بوقی زیادی نوشته بودیا!

اسلایترین



جمع امتیازات :
گریفیندور : 28 امتیاز
راونکلاو : 29 امتیاز
هافلپاف : 30 امتیاز
اسلایترین : !!

[/spoiler]

بلافاصله بعد از توزیع تکالیف پیوز با لبخندی پیروز مندانه با اشاره دست توجه دانش آموزان رو برای بار دیگر به درس معطوف میکنه.
_ خب ... ما در درس قبلی میدیدم که قوم دنیای جادوگری زیاد متمدن نبود ! به طوریکه حتی ما جنگ سنتور ها با اجنه ، سنتور ها با جادوگران ، غول های غارنشین با جادوگران و ... را شاهد بودیم. همچنین بی نظمی عجیبی در دنیای جادوگریبه وجود اومده بود که برای دنیای جادوگری خطر زیادی داشت مثل واقعه تاریخی نبرد هیپوموندو با اژدهای شاخ دم مجارستانی درست بر بالای سر شهر لندن که دارای یک میلیون ماگل در آن زمان بود! این واقعه عجیب ترین واقعه کل تاریخ جادوگری نام گرفت.

پیوز لبخندی میزنه و درست در لحظه ای که بچه ها فکر می کنند که بدعنق همیشه بد نیست ، با فریاد پیوز و جیغ جینی ویزلی همه سرها میچرخه همه میتوجه میشه که دامن و تمام مایحتاج دیگر این بانوی بزرگ آسلام ناپدید شده !

جینی به سرعت از کلاس خارج میشه ، عله در حالیکه آب از لب و لوچش آویزونه دنبال جینی میدوئه و پیوز درسش رو ادامه میده.

_ بعد از یک سری اتفاقات اینچنینی ، جامعه جادوگری به فکر افتاد تا جادوگران و تمامی اعضای جامعه جادوگری اعم از حیوان و دیو و سنتور و ... رو در یک جهت مورد پوشش قرار بده و از جامعه جادوگری در برابر ماگل ها محافظت بکنه. به این ترتیب اولین وزارت خانه سحر و جادو در شهر لندن در کوچه ی بن بست و دور افتاده ای تاسیس شد و چیزی نگذشت که تمامی شهر ها دارای وزارت سحر و جادو شدند و درست در همین زمان بود که هاگوارتز مکانی که هم اکنون در آن نشسته ایم برای تعلیم جادوگران توسط راونا راونکلاو ، گودریک گریفیندور ، سالازار اسلایترین هلگا هافلپاف تاسیس شد هر چند قبل از این مدرسه ، مدرسه دورمشترانگ اولین مدرسه تاریخ جادوگری نام گرفته شده بود.

قاررررررت!

پیوز : زنگ نداشتن مدیر خودش با باد معده اعلام کرد!
سپس در حالیکه در هوا چرخی می زد فریاد کنان گفت .
_ تکالیف شما بعد از رفتن من بر روی تخته نوشته میشه...
و جیغ و داد کنان از کلاس خارج شد.

تکالیف :

1. وزارت خانه سحر و جادو توسط چه کسی تاسیس شد ، در چه سده ای تشکیل شد و چه وظایفی را در اختیار داشت. همراه با شرح وافی و کافی ( 15 امتیاز )

2.زندگینامه موسس گروه خودتان را در ده الی پانزده خط بنویسید.( به عنوان مثال بادراد ریشو که در راونکلاو عضو است ، زندیگنامه راونا راونکلاو را بنویسد. ) ( 15 امتیاز )


ویرایش شده توسط بادراد ريشو در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۲۹ ۱۴:۱۰:۵۹

[b][color=FF0000][url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?topic_id=883&post_id=219649#


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۷

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
تکلیف جلسه دوم تاریخ جادوگری !


1. در اولین جنگ بین جادوگران و اجنه ، رهبری هر کدام از جناح ها را کدام شخص بر عهده داشت؟


رهبر جادوگران: برایان دامبلدور ، از اجداد آلبوس دامبلدور بزرگ !

رهبر جن ها: تونی خاکستری ، از جن های قبیله ای !


2. بیوگرافی کامل رهبر جن ها و رهبر جادوگران در اولین جنگ بین آنها را بنویسید.


رهبر جادوگران!

نام: برایان دامبلدور
شهرت: -
تاریخ تولد: ژوئن 647 م.
پدر: فرانک دامبلدور
مادر: ؟

شکل ظاهری: قد بلند با ریش هایی کوتاه و سفید ، لاغر اما دارای قدرت جسمانی بالا ، دارای زخمی عمیق در بالای ابروی راست خود !

برایان دامبلدور که از نیاکان برجسته آلبوس دامبلدور ، مدیر معروف هاگوارتز و بنیانگذار محفل ققنوس ، می باشد در ژوئن سال 647 میلادی در تپه ی ساماندا ، واقع در شمال دره گودریک ، به دنیا آمد. پدرش فرانک دامبلدور سه سال بعد از تولد فرزند خود به علت استفاده نامناسب از جادو در گذشت و از هویت و زندگی مادرش نیز اطلاعاتی در دسترس نیست.

برایان کودکی خود را در ساماندا گذراند و در نوجوانی نیز تنها و یا با مادرش (؟) به دهکده گودریک نقل مکان کرد. از نکات جالب توجه زندگی برایان عدم تحصیل در هاگوارتز می باشد اما این در حالی است که در بزرگسالی استعداد فوق العاده ای در اجرای وردهای جادویی داشت.

او در سال 671 به استخدام وزارت سحر و جادو در آمد و سه سال بعد از آن ریاست گارد وزارت * را بر عهده گرفت. در آن زمان دنیای جادوگران در آتش جنگ سرد با جن ها میسوخت. تهدیدهای متوالی از سوی جن ها و خسارات جانی و مالی متعددی که به جادوگران وارد میشد باعث اعتراض گسترده آنها شده بود و روز به روز فشارها به وزارتخانه بیشتر میشد. برایان که هنوز فرصت کافی برای اصطلاح و تقویت گارد وزارت پیدا نکرده و از شرایط نامطلوب قوای خود آگاه بود بارها وزیر سحر و جادوی وقت را از جنگ بر حذر داشت اما در فوریه 675 به علت افزایش بیش از اندازه فشار مردم و غرور وزیر سحر و جادو جنگ با جن ها به او تحمیل شد.

علی رغم پیروزهای اولیه گارد برایان که جن ها را به شدت متعجب کرده بود ولی سرانجام هفت ماه بعد از آغاز جنگ، ارتش جادوگران شکست سنگینی خورد و با قتل برایان توسط رهبر جن ها همه چیز به پایان رسید.

برایان دامبلدور جادوگری با تدبیر و آگاه بود ، خدمات ارزنده ی او به دنیای جادوگری تا به امروز نیز شهره عام و خاص است. اگرچه گارد وی مغلوب جن ها و خود نیز کشته شد اما پیش بینی ها و پیروزی های اولیه وی و همچنین تلاش او برای اصلاح امور تا ابد در تاریخ جادوگران در یادها خواهد ماند.

*در آن زمان بخش کارآگاهان وزارتخانه وجود نداشت زیرا تحصیلات عالیه آن نیز انجام نمیشد.

----

رهبر جن ها!

نام: تونی
شهرت: خاکستری
تاریخ تولد: 645 م.
پدر: گارسیای وحشی
مادر: سونزئو

شکل ظاهری: قد کوتاه و چشم هایی ناموزون ، بدنی فوق العاده قوی با دستمال مشکی معروفی که سال ها بر روی دست راست خود می بست ، دندان های زرد و بلند !

تونی ، جن شورشی که به وضوح صفت پدر خود و خوی وحشی بودن را دارا بود ، در سال 645 میلادی در جنگل های جنوب انگلستان به دنیا آمد. از زندگی دوران کودکی و نوجوانی وی اطلاعاتی در دسترس نیست زیر وی بعد از شورش سال 672 در دهکده هاگزمید به شهرت رسید.

او با شعار "مالکیت جن های حاکم" روز به روز طرفداران خود را بیشتر کرد و کارهای وحشتناکی در که در دوران قدرت خود انجام داد تا مدت ها فراموش نشدنی بود. ماهیت وحشی ، قتل و تجاوز به ساحره ها از خصوصیات بارز وی بود. او هیچوقت پایگاهی برای خود انتخاب نکرد و سال ها به سفرهای متعدد و وارد کردن خسارت های بیشتر به جامعه جادوگری مشغول بود.

در ژانویه 675 و کریسمس آن سال جنایت های تونی خاکستری به اوج خود رسید و سرانجام یک ماه بعد از آن گارد وزارتخانه به رهبری برایان دامبلدور وارد جنگ با وی شد. شکست های کوچکی که در اوایل از گارد وزارت خود او را از ادامه جنگ بازنداشت و بالاخره در جنگ معروف منطقه جادویی سیلسیا تمام مخالفان خود را کشتار عام کرد و برایان دامبلدور را شخصا به قتل رساند.

تونی 11 سال بعد از آن به علت بیماری سختی که گرفت درگذشت و این در حالی بود که در آخرین ساعات زندگی خود سرانجام به شجاعت بالای برایان دامبلدور اعتراف کرد.


منبع: تاریخچه جادو ، اثر باتیلدا باگشات




Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
جواب تكاليف جلسه دوم تاريخ جادوگري


(1) در جنگ بين جادوگران و اجنه، رهبري هر كدام از جناح ها را كدام شخص بر عهده داشت؟(10 امتياز)

در جنگ بين جادوگران، كه در سنه ي 521 جادوگري در خرابه هاي باستاني اوتري سنت كچپول رخ داد، سلطان كورممد عطا المرلين، رهبري سپاه جادوگران و بوق پـــرور جناني رهبر سپاه اجنه را به عهده داشتند.


(2) بيوگرافي كامل رهبر جن ها و رهبر جادوگران در اولين جنگ بين آنها را بنويسيد.(20 امتياز)

سلطان كورممد عطا المرلين، معروف به عطاكور جد مادري هلنا راونكلا بود. او در سنه ي 500 جادوگري در دهكده ي كوچك راون چشم به جهان گشود. پدر وي از نوادگان مرلين بود و مادرش، از پريان درياچه ي ساتك.

او در همان سالهاي اوليه ي زندگيش، با به آتش كشيدن اسكلات بزرگي از يك هيپوگريف اوليه، كه در خانه ي بزرگ پدري اش نگهداري ميشد، نبوغ ذاتي جادوگري اش را بروز داد. در اين باره نقل است از مادرش كه:

"او خيلي گولاخ بود!"

در سالهاي بعدتر كه بزرگتر شد، با آموزش جادوهاي مختلف دفاعي و تغييرشكل از پدرش و افسونهاي برگشت ناپذير از مادرش به معلوماتش مي افزود(قابل توجه اينكه هنوز هاگوارتزي در كار نبود) و با خواهر و برادرهايش يه قل دو قل، بازي ميكرد.

تا اينكه به سن 18 سالكي پدرش در اثر آبله ي اژدهايي مرد. او كه ديگر رياست خاندانشان را بر عهده داشت، در جايگاه پدر، با مشكلات پيرامون خود بيشتر آشنا شد. يكي از اين مشكلات، مشكلات حكومت بر جن ها بود، كه حجم عظيمي از آنها را زير سلطه ي خويش داشت و در جاي جاي سرزمين اش، از آنها استفاده هاي ابزاري و جوسازي ميشد.

او كم كم بر تمام جريانات واقف شده و با چيرگي زمام امور را در دست گرفته بود. او در اين دوره كشفيات فراواني داشت كه ميتوان از جمله ي آنها، كشف زنجيره ي DNA غول چراغ جادو را نام برد.

روزهاي زندگي وي به خوبي و خوشي طي ميشد، تا اينكه به او خبر رساندند كه:

- چه نشسته اي كه دودمان تو به فناست!

از قرار معلوم، مادرش كه زن زيبا و جيگري بود، به طور پنهاني، با يك جن معروفي به نام بوق پـــرور ازدواج و فرار كرده بود.

سلطان كه در اين زمان 21 سال داشت، چون آبروي سلطنت خويش را در معرض خطر ميدانست، لشكر عظيمي فراهم كرد تا براي برگرداندن مادرش اقدام كند.

بوق پـــرور كه محبوبيت زيادي بين جن ها داشت نيز، با استفاده از اين سلاح عاطفي و قدرتي، لشكري فراهم كرد و براي مقابله با سلطان حركت كرد.

آنها در روز 9 دسامبر 521 جادوگري، در خرابه هاي باستاني اوتري سنت كچپول به يكديگر رسيدند و دمار از روزگار هم درآرودند.

ميگويند عطاكور كه هوش سرشاري داشت، چون خويشتن را در معرض خطر ميديد، فلنگ را بست و از معركه جان سالم به سر برد و رفت و با ساحره اي ازدواج كرد و فرزنداني آورد. در نسل هاي بعد او، راونا راونكلا، كه نامش از دهكده ي محل تولد سلطان گرفته شده بود به همراه سه جادوگر ديگر مدرسه ي باستاني هاگوارتز را بنا كرد. اين مدرسه، در محل همان خرابه هاي اتري سنت كچپول واقع شده، كه به چشم مشنگها خرابه اي بيش نيست.

اما خيلي قبل تر از تولد عطاكور، يعني در سنه ي 475 جادوگري، سركرده ي اجنه كه بوق پـــرور جناني نام داشت، به دنيا آمد. او آخرين فرزند بازمانده از 13 فرزند پدر و مادرش بود. بقيه در اثر بيماري هاي شايع آن زمان در سنين كودكي از بين رفته بودند.

او كه به خاطر شرايطي كه در خانواده داشت، خيلي لوس بار آمده بود، طاقت هيچ گونه سختي و فرمانبرداري از جادوگران اربابي اش را نداشت، مدام شر به پا ميكرد و نمايشهاي ژانگولري خياباني راه مي انداخت و همه او را به خاطر جسارتش دوست داشتند.

تا اينكه در سن 45 سالگي، شيفته ي روحيه ي بزرگ منشانه ي بيوه ي ارباب خويش شد و با او ازدواج و فرار كرد.

در جنگي كه سلطان براي حفظ آبروي خويش به پا كرده بود، او كه نيروي جني زيادي داشت، توانست با رشادت بجنگد و پيروز ميدان شود.

او ساليان درازي با بيوه ي ارباب خويش زندگي كرد و هرگز صاحب فرزندي نشد.


در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۷

گلگوماتold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۵ شنبه ۷ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۴۳ سه شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۸
از مامان اینا چه خبر؟
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 74
آفلاین
1.در اولین جنگ بین جادوگران و اجنه ، رهبری هر کدام از جناح ها را کدام شخص بر عهده داشت؟(10 امتیاز)

رهبری سپاه اجنه : بادراد ریشو!
رهبری سپاه جادوگران : جاسم قارالبن اسلام!

2. بیوگرافی کامل رهبر جن ها و رهبر جادوگران در اولین جنگ بین آنها را بنویسید.(20 امتیاز)

بیوگرافی جن صلوات المرلین علیه ، حجت المرلین والمرلینون بادراد ریشو:
در روز سیزدهم ژانویه سال 1667 میلادی در دهکده هاگزمید جنی در خانواده ای کارگر به دنیا آمد که هیچ کس نمی دانست روزی دنیا را عوض می کند!
مادرش که جالامباتانیا نام داشت ، اسم او را به دلیل ریش بلندش حتی در زمانی که تازه به دنیا آمده بود (!!) بادراد گذاشت. اصل اسم بادراد از واژه باربادوس آمده که معنی ریشو در زبان لاتین می دهد.

بادراد قدی بسیار بلند نسبت به دیگر اجنه داشت و به همین دلیل همبازی های دوران کودکی اش به وی القاب گوریل ، پدرسگ پا دراز ، بابا لنگ دراز، انتر آقا و ... داده بودند

درست در سال 1689 میلادی زمانی که بادراد به سن 22 سالگی رسیده بود ، با جن دیگری آشنا شد که بعد ها به دلایل تفکرات عجیب و قریبش به وی لقب عجیب و قریب داده بودند. او کسی نبود جز اوریک عجیب و قریب!

اوریک نیز که جنی از خانواده ای کارگر بود به زودی به همراه دوست و همراهش بادراد و هوادارانی که داشتند نسبت به آزادی اجنه در جامعه جادوگری به پا خواستند و قیام هایی انجام دادند که از جمله این قیام ها می توان به قیام خونین 15 ژانویه ، نهضت 12 جولای و ... اشاره کرد.

بیوگرافی جادوگر لعنت المرلین علیه جاسم قاربن الجاسم :
در روز بیستم ربیع الاول 1310 هجری قمری معادل 10 ژانویه 1640 میلادی در قاهره در خانواده ای مرفه به دنیا آمد و از همان زمان به دنیا آمدن فاشیست و نژاد پرست بود به طوریکه ننه اش را به دلیل دو رگه بودن در تنور جرغاله کرد!

قار پسر جاسم از همان ابتدا بعد از تحصیل در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز و فارغ التحصیل شدن در آن مدرسه به وطن بازگشته و در وزارت سحر و جادو قاهره در بخش اصلاح نژاد مشغول به کار شد.

او کتاب های زیادی نوشته است که جملگی این کتاب ها مربوط به عقاید فاشیستی ، نازیستی ، مارکسیستی و لنینستی ، استالینیستی ، احمدی نژادیستی (!!) و... او می باشد .

بلافاصله بعد از شنیدن این خبر که بادراد ریشو به همراه همراهش اوریک عجیب و قریب برای آزادی های بیشتر برای اجنه قیام کرده اند او نیز با لشکری به طرف لندن حرکت کرد که در لندن شکست سختی متحمل شد و از آن پس در کتب تاریخی حرکت قار به لندن را اینگونه تعریف کرده اند :
رفته به لندن ، پشماشو کندن!

پ.ن : استاد معظم له ... مورد قبول واقع شد؟شما مایه مباهات و افتخار اجنه هستید استاد ... !



Re: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۱:۳۲ دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۷

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
در اولین جنگ بین جادوگران و اجنه ، رهبری هر کدام از جناح ها را کدام شخص بر عهده داشت؟


رهبر اجنه، آلبرت نام داشت. در روايات تاريخی ذكر شده است كه او بسيار باهوش بوده اما از نظر قدرت و قدرت بدنی ضعيف بوده است. جن ها به او لقب پروفسور داده اند.

رهبر جادوگران، فرانك واتسون بود. در اسناد تاريخی ذكر شده است وی علاقه ی زيادی به ورزش كوييديچ داشت. فرانك عبوس، بداخلاق، دارای قدرت بدنی زياد، قد دو متری و خوش فكر بود. در حال حاضر نيز اكثر جادوگران از او به عنوان فردی خشن اما عاقل ياد می كنند.


بیوگرافی کامل رهبر جن ها و رهبر جادوگران در اولین جنگ بین آنها را بنویسید.

آلبرت، رهبر آزادی خواه جن ها در سال 1900 ميلادی در خانواده ای ثروتمند متولد شد. اسناد تاريخی بيانگر اين نكته است كه پدر آلبرت بسيار قدرتمند بود اما او نحيف و كوچك اندام بود. مادر و پدر آلبرت در آرزوی داشتن پسری تنومند بودند اما وقتی اندام نحيف فرزندشان را ديدند عصبانی گشتند و به او ظلم كردند. آلبرت گرچه در خانواده ای ثروتمند بزرگ شد اما هيچ وقت طعم ثروت را نچشيد. او در سن يازده سالگی پدرش را در خواب كشت و از خانه گريخت. او در دوازده سالگی به گدايی در خيابانها می پرداخت. در آن زمان درگيری ميان جادوگرها و جن ها زياد بود. او در پانزده سالگی تصميم گرفت جن ها را به دور خودش جمع كند. جنها در ابتدا بدن نحيف او را مورد تمسخر قرار می دادند. عده ای نيز او را لايق مقام رهبری نمی دانستند. جن ها در اوايل كار علاقه ای به فرانك نداشتند و اورا گدا صدا می زدند. اما پس از گذشت پنج سال فرانك توانست تمامی جن ها را پيرو خود سازد و سپاهی چند ميليونی تشكيل دهد. سر انجام آلبرت بر اثر بيماری در فرانسه در گذشت.

فرانك، رهبر خشن جادوگران بود. او در سال 1905 ميلادی در انگلستان متولد شد. فرانك در خانواده ای با توان مالی متوسط بزرگ شد. در دوران كودكی به هم سنهايش زور می گفت. در تمام دعواها خود را پيش می كشيد. در دوئل های جادوگری و مبارزات تن به تن و بدون جادو افراد بزرگ تر از خودش را هم حريف بود. در پانزده سالگی جادوگران را دور خود جمع كرد و جادوگران نيز با آگاهی داشتن از نيروی وی او را به عنوان رهبر جادوگران پذيرفتند. وی سر انجام در جزاير اسكانديناوی توسط يكی از سربازانش به قتل رسيد.


ویرایش شده توسط كينگزلی شكلبوت در تاریخ ۱۳۸۷/۱۱/۲۸ ۱۱:۴۰:۱۰







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.