هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
در دفتر فرماندهی
( توجه کنید : درِ دفتر فرماندهی) .

روبیوس در حالی که لیوان قهوشو تو این ماه رمضونی توی دستاش گرفته و گاه و بیگاه یه هورتی می کشه بالا ، در عرض اتاق بالا و پایین میره که ییهو :

شق ... ( افکت باز شدن در ) .
روونا از پشت در ظاهر میشه و با چهره ای خندان وارد دفتر میشه .
روبیوس : تو دیگه کی هستی ؟ مگه پشت درو نخوندی ؟ " ورود افراد متفرقه ممنوع"

روونا در حالی که اینگونه حرف زدنو نوعی بی احترامی به خودش میبینه یه ایــــــشِ درست و حسابی به روبیوس می کشه و میگه :

- برو بابا سیرابی . خودت کی هستی . تا اونجا که یادمه از کارآگاها بودم .
- خب منم از کارآگاها بودم ! اما الان دیگه ...
- خب بودی که بودی . من از تو ریش سفید ترم (!) چی میگ...
-الان دیگه رئیس توام . من روبیوس هاگرید الان فرمانده ی کارآگاهای وزارتم . تو هم باید ازمن دستور بگیری ، حالیته ؟

روونا : . خب باشه . رئیس !
- چرا این همه نبودی ؟
- من بودم . ولی چون شفافم ( به خاطر روحییتم) از چشم تیز بین شما دیده نمیشدم . از سیریوس و بقیه پرس و جو کنید ملطفت خواهید شد سرورم ! خب . یکی نیس بگه تو این مدت چه اتفاقاتی افتاده ؟ ای بابا رئیس جون یه جا واسا سرمون گیج رفت !

در این لحظه صدایی از ناکجا آباد طنینانداز می شه و هیستوری دفتر فرماندهیو با تمام جیک و پیکاش رو می کنه .

روونا: خب اوکی . من چیکار میتونم بکنم . کاری نیس که انجام بدم ؟ من خیلی خبره اما !

روبیوس : برو بابا بوقی . یه فوت کنن میمیری که ننه !

در این لحظه روونا تمام سوابقشو پرت میکنه تو صورت هاگرید .

هاگرید : مااااعع ! اینا چیه ؟
- بزار بینم . آره ! روونا بیا اینجا ! ماموریتو خوبی برای تو در نظر گرفتم ...

ادامه دهید .. .


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۸

سهراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۴ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۹:۲۶ شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۹
از خونمون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 58
آفلاین
10 مین بعد

روبیوس در اتاق کارگاهان ایستاده بود و داشت با کارگاهان(لودو . گلگو . سیریوس ) حرف میزد و ما با دقت به حرف هایش گوش می کردیم.

روبیوس:لودو تو باید برای ما جاسوسی کنید

لودو:در چه مورد

روبیوس:ارزشی ها وزیر مک گونگال رو تهدید به مرگ کردند و تو باید ببینی آنها چه نقشه ای دارند

لودو:من همیشه خدمتگذار شما هستم

روبیوس:اینقدر پاچه خواری نکن.اینطوری فکر کردی من تورو وزیر خودم می کنم؟

لودو:نه

روبیوس:

گلگو:من و سیریوس باید چی کار کنیم؟

روبیوس:تو و سیریوس باید بادیگارد های مگی باشید

در قرارگاه ارزشی ها

ابرکسس:این نقشه ی خوبیه که وقتی مگی داره سوار ماشین میشه ترورش کنیم

ریگولوس:منم می گم فکر خوبیه

و در این صورت تمام ارزشی ها تایید کردند

ابرکسس که داشت اطراف را نگاه میکرد نگاهش به یه سایه افتاد بعد دنبال جایی که سایه از آنجا درست شده است گشت و ناگهان نگاهش به لودو بگمن افتاد


تصویر کوچک شده



[spoiler=hufflepuff]we love hufflepuff [/spoiler]

رفیق بی کلک:مادر [img


جادوگران فقط یه


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۸

روبیوس هاگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۷ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 43
آفلاین
سوژه جدید


.:: دفتر وزیر سحر و جادو ::.

مینروا مک گونگال با کلاه بلند و ابروان کشیده پشت میز بزرگ نشسته و روی یک خروار کاغذ خم شده بود.
- یا مرلین کبیر! چقدر کار ریخته اینجا. آخه یعنی یکی نبود بیاد به من بگه مگه مریض بودی یک قورباغه رو بزاری معاونت؟ هعیـــی.

مینروا یکی از هزاران کاغذ رو که با نشان مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز مهر و موم شده بود برداشت و مشغول خوندنش شد.
جام آتش از هفته آینده آغاز خواهد شد پس سعی کنید که گوی را هرچه سریعتر بفرستید. با تشکر پرسی ویزلی.

مینروا آهی میکشه و جواب رو برای پرسی مینویسه و پستش میکنه.
مینروا : آخــــی حالا باید یک نفسی بکشم.
و میخواد که یک قورت از چایی که حالا یخ کرده بخوره که...

تــــــــق!!
جغدی به شیشه اتاق وزیر کوبیده میشه و به صورت لت و پار وارد اتاق وزیر میشه.
مینروا : صد دفعه گفتم که روی شیشه ها باید ضربدر بزارین. ای بوقی ها پاک یادتون نره.

و آروم آروم به طرف جغد حرکت میکنه و متوجه میشه که نامه ای به پاش وصل هست پس نامه رو باز میکنه و مشغول خوندن میشه.

سلام ویزیر!
ما یک گروهک خیلی خفن و تروریستی هستیم که کلی فدایی داریم و کلی آدم کشتیم. نمونش بی نظیر خانوم و مشتی کندی هستن و تو هم باید به جمع اونا بپیوندی. ما گروه ارزشی ها هستیم که خیلی راحت آدم می کشیم و وزارت تو باید کن فیکون بشه.
پ.ن : بعد از خوندن اشهدت، وصیت نامه ات رو هم میتونی تنظیم کنی.


مینروا که به شدت عرق کرده نامه رو میزاره رو زمین و به سرعت به طرف دفتر کارآگاهان حرکت میکنه.

.:: دفتر کارآگاهان ::.

مینروا سریعا وارد اتاق میشه همه چهره های موجود در اتاق به سمت وزیر بر می گرده.
مینروا سریعا به سمت روبیوس هاگرید، رئیس تازه فرماندهان وزارت سحر و جادو حرکت میکنه و بدون هیچ مقدمه چینی مشغول حرف زدن میشه.
- خوب گوش کن روبیوس. امروز شاید اولین فرصت باشه که خودتو اثبات کنی. حزب ارزشی ها منو تهدید به مرگ کرده و تو هم سریعا باید بری به حذبشون و ببینی که چه کاری قراره انجام بدن تا ترور وزیر رو خنثی کنی.

روبیوس که متوجه وخامت اوضاع میشه سریعا پالتوی بزرگ و هزار جیب خودش رو میپوشه.
- چشم وزیر. فرمانده هاگرید و دوستان در راه نجات وزیر آماده جان دادن هستند.

-----------------
اعضایی که از قبل عضو کارآگاهان بودن با هر پستی که بزنن از 1 تا 10 امتیاز ( با توجه به کیفیت پستشون ) دریافت می کنن.
در آخر نیز با کمک وزیر رنک کارآگاه نمونه نصیب این شخص میشه.
و به سرعت از دفتر خارج میشه.


ویرایش شده توسط روبیوس هاگرید در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۱۰ ۲۰:۲۳:۴۱

تصویر کوچک شده

[b][color=FF


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
سلام بچه ها ... اميدوارم خوب باشيد ... من با اجازه از وزير محترم ديگه مسئول اين تاپيك نيستم و در اصل ديگه كاراگاه نيستم ... خواستم فقط اعلام كنم ...
خداحافظ


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
خواهر بگمن تاييد شديد و باعث افتخار ماست كه عضوي مثل شما داشته باشيم .
در ضمن پروفسور گرابلي پلنك زحمت كشيدند و براي ما يه لوگو طراحي كردند كه بايد بزارينش توي امضاتون !


تصویر کوچک شده


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۹:۲۷ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
او جغد اسنيپ بود ...

روفس: خودشه!!!

ترورس: نه، مال اون نيس.

سيريوس: نه، خودشه.

در همين حين كه آن ها داشتند جر و بحث ميكردند كه آن جغد مال اسنيپ هست يا نه كينگزلي جغد را بر ميدارد و نامه را باز كرده و با صداي بلند شروع به خواندن ميكند:

- من سيوروس اسنيپ هستم. پسره پيش منه. شما دو راه داريد. يا براي من سنگ كيميا ي جديدي رو پيدا ميكنين، يا بايد بجنگيد، يا من اونو به راحتي به لرد عزيزم ميدمتصویر کوچک شده،
روفس: تصویر کوچک شده

يا اينكه آلبوس دامبلدور رو چشم و گوش بسته براي من ميفرستيد.
براي من پول مهم نيست. تصميم خودتون رو بگيريد و با همين جغد و در پشت همين نامه براي من بفرستيد. اگر ميخوان جنگ كنيد بايد بگم ايندفعه مثل نبرد هاگزميد پيروز نميشيد. اگر كلك ملك بزنيد پسره رو ميكشم، به بدترين شكل ممكن. فقط 2 ساعت فرصت داريد تا جوابتون رو بفرستيد. من خودم دوست ندارم تا پسره به دست لرد بيفته به خاطر حرمت دامبلدور.

كينگزلي خواندن را به پايان رساند، سرش را بالا آورد و به ديگران نگاه كرد. در هنگام خواندن نامه همگي ساكت بودند.

كينگزلي: خب، حالا چيكار كنيم روفس؟

جيني: يادش به خير اون موقع ها ... :banana: ...

بچه هاي عله:

روفس: خــــــــــــــب ... اممممممممم ... نظر شما چيه؟

سيريوس: اون زماني كه عله مدرسه ميرفت ... ميدونين كه، سال پنجم رو تو ميدون گريمولد بود، پيش خودم؛ اون زمان وقتي داشت براي آرتور طرز كار دستگاه ردياب مشنگي رو توضيح ميداد، منم شنيدم؛ ميگفت كه اين رديابا مثل يك حبه قند كوچولو هستش كه ميتونه با يه وسيله ي ديگه كه اسمش كامپيوتر هست ارتباط برقرار كنه و محلي رو كه توش هست رو روي صفحه كامپيوتر نشون بده. من ميگم بريم يه كامپيوتر و يه ردياب جور كنيم در همين وقت كم، بعد وقتي خواستيم جوابو بفرستيم رديابو به شكل يه دونه در مياريم و ميديم جغده بخوره. چون من اين احتمال رو ميدم كه اسنيپ خونه خودش نباشه و اون طلسم هارو براي رد گم كني گذاشته باشه.

همه موافقت خود را اعلام ميكنند.


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۳ ۹:۴۹:۵۲


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲:۴۱ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
1 - نام و نام خانوادگي: لودو بگمن


2 - انگيزه ي شما براي عضو شدن در اين گروه: شکار مرگخوار


3 - به طور خيلي خلاصه ، يك كاراگاه رو توصيف كنيد: شیک و بادوام


4 - انتقاد يا پيشنهاد: فعلا نیست.


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
سلام . همون طور كه بهتون قول داده بودم توي اين تاپيك به شما امتيازاتي داده ميشه كه سبب گرفتن درجه ميشيد ...
من يه بار ديگه درجات رو براتون مينويسم :

سرجوخه .................................................... 0 تا 80 امتياز

گروهبان یکم ............................................. 80 تا 140 امتياز

استوار یکم ..............................................140 تا 200 امتياز

ستوان یکم ..............................................200 تا 250 امتياز

سروان ................................................. 250 تا 280 امتياز

سرگرد ................................................. 280 تا 300 امتياز

سرهنگ .................................................300 تا 340 امتياز

بعد از تموم شدن اين سوژه ، به كساني كه فعاليت خوبي داشتند ، درجه ي گروهبان يكم داده ميشه كه بايد اونا رو توي امضاتون قرار بديد ... ببخشيد كه وسط سوژه اين پارازيت رو انداختم ...

تصویر کوچک شده


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۹:۵۶ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
خلاصه سوژه :

كاراگاهان در محل كار خود متوجه يك نوع گروگان گيري ميشوند كه توسط اسنيپ اتفاق افتاده است بنابراين آنها تصميم ميگيرند كه به مخفيگاه اسنيپ هجوم ببرند ولي متوجه ميشوند كه اسنيپ با انجام طلسمي كه برروي در خانه اش انجام داده ، مانع ورود افراد به خانه اش ميشود بنابراين آنها تصميم ميگيرند كه به خونه ي عله برن و منتظر جغد اسنيپ بشوند ...
----------------------------------------------------------------------------------
ادامه ي ماجرا ...
همه كاراگاهان در باغ خانه عله ظاهر ميشن و بادهاني باز به عمارت نگاه ميكنن!
سر تا سر عمارت را درخت هاي پرتقال و ليمو تشكيل ميداد و در همين حين تمام كاراگاهان به جز روفوس و كينگزلي و روونا ، به سمت درخت ها هجوم بردند و همه ي ميوه را خوردند و يا در جيب خود جاي دادند ...
ولي وقتي متوجه چشم غره ي روفوس شدند ، همگي برگشتند و در همين لحظه جيني در حالي كه گريه ميكرد ، وارد حياط شد ...
- بفرماييد داخل ... بفرماييد ... جيمزمو بردند هي هي ...
سپس كاراگاهان وارد خانه ي با شكوه و مجلل عله شدند .
ترورس ميخواست به سمت اشيا قيمتي حمله ور بشه ولي سيريوس جلوي اونو گرفت .
- بوق تو سرت ... اومديم اينجا تحقيق نيومديم كه دزدي تو رو ببينيم ...
تروريست نه ... ترورس :
سپس كاراگاهان بر روي مبل هاي خانه ي عله نشستند .
در حقيقت بايد خانه ي عله را به يك عمارت اربابي تشبيه كرد ...
وجود لوستر هاي گوناگون و زيبا ، وجود فرش هاي قيمتي و گرانبها ، وجود تابلوهاي نفيس و ... سبب دوچندان شدن زيبايي خانه ي عله ميشد .
در همين حين كه كاراگاهان در حال نگاه كردن به عمارت بودند ، متوجه حضور يك جغد در اطراف خود شدند ...
او جغد اسنيپ بود ...




امتیاز : 5


ویرایش شده توسط تره ور در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۴ ۱۵:۰۴:۴۳

خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۸

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 209
آفلاین
كينگزلي برخاست و به ارامي در شروع به قدم زدن كرد!

رفوس: چه خواسته اي از عله مي تونه داشته باشه؟!!
ترورس : شايد پول ميخواد ، شايد چوبشو ميخواد شايد زنشو ميخواد!
سيريوس:هوووووممممممم !
كينگزلي : بايد بريم دنبال اسنيپ .

كينگزلي پالتويش را از روي صندلي برداشت و به سمت در رفت و پشت او روفوس و بقيه كاراگاهان به راه افتادند ... .

هوا گرگ و ميش بود و كاراگاهان با هر نفسي كه ميگشيدند بيشتر احساس سرما ميكردند ، كسي صحبت نميكرد و همه تمام توانشان را گذاشته بودند تا با بيشترين سرعت ممكن به مخفي گاه اسنيپ برسن.

پس از يك ربع راه رفتن مداوم همه كاراگاهان در مقابل دري كوچك ايستاده بودند كه توجه هيچ كس را جلب نمي كرد !

رفوس : با يك حركت انتحاري ميريم تو خونه!
سيريوس : طلسم ها ... ممكنه براي ما تله گذاشته باشه!
روونا : كاراگاهي عشقش به همينه بچه !

روونا با خيالي اسوده به سمت در حركت كرد ولي همين كه ميخواست در را از جا بكند به هوا پرتاب شد و چندين متر ان طرفتر به زمين افتاد ؛ درحالي كه برف را از روي صورت و پالتويش تكان ميداد برخاست.

سيريوس: برو بوقتو بخور تو !
رفوس : همه دستاشونو به هم بدن ميريم خونه عله اينا ... هووي ترورس تو بايد دستتو به من و كينگزلي بدي كه دز بي ناموسي پست پايين بياد!
ترورس:

پاقينا

همه كاراگاهان در باغ خانه عله ظاهر ميشن و بادهاني باز به عمارت نگاه ميكنن!


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.