هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۳۹ سه شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 214 آزکابان، سیریوس بلک:



سیریوس عزیز


نقل قول:
روفس به شدت وسوسه شده بود كه راه سمت چپ را در پيش گيرد و به سراغ زندانيان برود. اما بر وسوسه خود غلبه كرد.

اگه به اون وسوسه شدن و غلبه کردن بر وسوسه اشاره نمیکردین اینطور به نظر میرسید که براتون اهمیتی نداشته نفر قبلی چی نوشته و چه انتخابی کرده ولی شما باحفظ احترامتون نسبت به پست قبلی راهی رو که به نظر خودتون درستتر و جالبتر بود انتخاب کردین.


در مورد چوب دستی داشتن یا نداشتن روفوس نمیتونم چیز دقیقی بگم.چون خودمم یادم نمیاد دقیقا گفته شده باشه چوب دستی نداشت.تو پست خودم اشاره کردم که به جای چوب دستی مسواکشو تو جیبش گذاشت ولی به هر حال نمیشه مطمئن شد اونجا بدون چوب دستی بوده.(البته اگه بعدا اشاره ای نشده باشه).که البته اگه چوب دستی نداشته باشه دیگه کارشون زیادی سخت میشه.چون زندانیا هم چوب دستی ندارن.برای همین بهتره حداقل روفوس داشته باشه!


نقل قول:
با عجله وارد اتاق شد كه در همان هنگام به كسي برخورد كرد... سيريوس بلك!

نقل قول:
- واقعا" فكر كردي كه مسئول زندان به ديوانه ساز ها اكتفا مي كنه؟ كور خوندي! چند نفر از اعضاي دفتر فرماندهي هم اين جا هستن.

خب...شما اینجا بطور کاملا ناگهانی وارد داستان شدین و علاوه بر خودتون اعضای دفتر فرماندهی رو هم وارد کردین...به نظر من این کار شما خیلی خوب و جالب بود.این کارتون نشون میده که کاراگاهها متوجه هستن چه وظیفه ای دارن و علاوه براون حواسشون جمعه که مرگخوارا دارن چیکار میکنن.به نظر من این یه جور اخطار برای مرگخوارا بود که"هی!حواستونو جمع کنین.کاراگاهها اینجا هستن.شما نمیتونین هر کاری که دوست دارین انجام بدین".مدتهاست که گروههای مختلف سایت از هم جدا شدن.بجز ماموریتها و جنگهای رسمی برخوردی با هم نداشتن.در صورتی که قبلا اینجوری نبود.مرگخوارا مزاحم محفلیا میشدن،محفلیا دنبال مرگخوارا بودن...ضمنا اینکه داستان تو یه سیر ساده و قابل پیش بینی جلو بره اصلا جالب و هیجان انگیز نیست.به نظر من جایی که میشه خلاقیت به خرج داد و بدون ضربه زدن به سوژه گروه و سوژه جدیدی رو وارد ماجرا کرد بهتره این کار انجام داده بشه.هیچ لزومی هم نداره همه اعضای اون گروه وارد ماجرا بشن.همین پست شما کافی بود که برای مرگخوارا مانعی ایجاد بشه که راحت به هدفشون نرسن.کاش همه گروها بدونن چه وظیفه ای دارن و به وظایفشون عمل کنن.
البته اینم فراموش نکنین که وارد کردن گروه ها در شرایط عجیب و غریب میتونه مسخره و غیر قابل باورم بشه.مثلا تو شکنجه گاه ریدل یهو از توی کمد لرد سیاه سه تا الف دالی بپرن بیرون!!ولی اینجا آزکابان بود و حضور کاراگاهان کاملا توجیه پذیر بود.


نقل قول:
- تو اين جا چيكار ميكني اي مرگخوار؟!

اینجا کمی عجیب غریب شده.روفوس اگه آشکارا مرگخوار بود که تو وزارت(آزکابان)بهش کار نمیدادن!اینجا کسی نمیدونه روفوس مرگخواره.سیریوس میتونست بهش شک کنه.ولی بهتر بود اینجوری مستقیم بهش نمیگفت مرگخوار.


نقل قول:
- سيريوس بهتره اينو دستگير كنيم و به دفتر ببريم!

- آره. موافقم... اكسپليارموس!

اینجا هم کمی غیر منطقی شده...روفوس به هر حال اونجا کار میکنه.اینکه به همین سادگی تصمیم بگیرن دستگیرش کنن کمی عجیب و غیر عادی بود.


از طلسمهای مختلفی استفاده کردین.این کارتونم خوب بود.مخصوصا برای آشنا شدن تازه واردا و یاد گیری طرز کارشون.


نقل قول:
دوئلي بينشان به وجود آمد. در يك طرف روفس، و در طرف ديگر، رون، سيريوس و دابي. كينگزلي همچنان در حال عقب راندن ديوانه ساز ها بود.

چند نفر به یه نفر؟!!مرگخوار اربابو تنها گیر آوردین؟!


نقل قول:
در با صداي مهيبي بر روي زمين افتاد و يكي از مرگخواران آزاد شد...

خب اینم کار جالبی بود که یکی از مرگخوارای زندانی رو به کمک روفوس آوردین.ولی اصولا هر چهار مرگخوار باید یه جا زندانی شده بودن.ضمن اینکه از اول داستان کلی تاکید شده بود که اینا تحت شرایط خاصی نگهداری میشن.بهتر بود کمی بیشتر به اون شرایط میپرداختین و به همین سادگی از قسمت سوژه رو از دست نمیدادین.


ورود کاراگاهها کمی اوضاع رو پیچیده کرد.ولی به نظر من در عین پیچیده کردن هیجان انگیزترش هم کرد.


خوب بود.


موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۴ ۲:۴۴:۰۴



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۸ یکشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
لوسیوس عزیز ازتون ممنونم.میدونم قصد کمک داشتین ولی:

1- وقتی نظر منو خواستن، اجازه بدین پستو خودم نقد کنم.

2-اونجا جنگ محفل و مرگخوارا نبود.سیریوس نه به عنوان یه محفلی، بلکه فقط به عنوان یکی از اعضا که میخواد فعالیت کنه پست زد.یعنی مطمئنا به قصد خرابکاری نیومده وسط.برعکس.هدفش همکاری بوده.حتی اگه سوژه خرابم شده باشه(هنوز نخوندم پستشو و اطلاع ندارم)به نظر من اجازه نداریم از نوشته کسی ایراد بگیریم.مخصوصا در مورد جزئیات.هر کسی در حد توان خودش مینویسه.البته منظورم سیریوس نیست اینجا.دارم کلی میگم.چون با نوشته های سیریوس آشنایی دارم و پست بدی ازش ندیدم تا حالا.
اگه جایی سوژه شهید یا منحرف یا خراب شد در صورتی که بتونیم درستش میکنیم.اگه نشه هم که فدای سر هممون!من قبلا هم تاکید کرده بودم اگه جایی سوژه خراب شد در صورتی که میتونین درستش کنین، اگه نمیشه بذارین به عهده من و دامبلدور(اگه جنگ باشه) یا ناظر انجمن.ما که نمیخواییم کسی از ترس خراب شدن سوژه کلا پست نزنه.

البته تو جنگ و ماموریت دوطرفه با محفل این حرفتون میتونه تا حدودی درست باشه.چون اگه سوژه خراب بشه ممکنه کل ماموریت منحل بشه،ولی اینجا ارزششو نداشت اعتراض کنین.

با شناختی که از سیریوس دارم فکر نمیکنم ضربه جبران ناپذیری به سوژه زده شده باشه.



سیریوس

وقتی پست مال یه انجمن دیگه باشه احساس میکنم اگه نقد کنم ممکنه به ناظرش بی احترامی کرده باشم.
به هر حال امیدوارم اینطور نباشه.

ضمنا با توجه به اینکه عنوان این تاپیک بررسی پستهای خانه ریدله کمی ناجور میشه!

حالا این دفعه رو فرض میکنیم خانه ریدل همون آزکابانه!

به زودی نقد میکنم.

به امید سالازار امیدوارم اون محفل و دفتر فرماندهی و الف دال و همه چی خراب بشه رو سر...پرسیوال دامبلدور!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۲ ۰:۱۲:۵۴



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹

لوسیوس مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 807
آفلاین
پست سیریوس عزیز در آزکابان فکر کنم یه مشکلاتی داشت:

1. روفوس فکر کنم چوب دستی نداشت اگه اشتباه نکرده باشم.
2.سیریوس خیلی آنی و الف دالی وارد داستان شد...
3. هیچی دیگه فکر کنم سوژه را در کل مورد شهادت قرار دادند...

جا داره محفلی ها یه کم منطقی تر در مقابل ارتش کبیر تاریکی قرار گیرند تا حداقل فرقی بین محفل و الف دال و... باشه... با تشکر مسئول برگذاری هفته کل کل.


ویرایش شده توسط لوسیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۱ ۲۳:۰۳:۴۶

جادوگران


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
سلام عليكم و رحمة الپروفسور الكبير الدامبلدور

لرد!

لطفا" اينو نقد كن! دفتر فرماندهي همه جا هست!



درسته كه توي خانه ريدل نيست ولي ميتونيد لطف كنيد و نقدش كنيد؟

اي پروژكتور! اي باقلوا! اي قتاب يا قطاب! اي متاليك! اي مار! اي لرد پيروانت! بسه يا بازم بگم؟


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۱ ۲۲:۲۴:۵۳
ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۱ ۲۲:۲۸:۲۴


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۵ شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 158 قصر مالفوی،روفوس اسکریم جیور:


روفووووس..چه عجب از این طرفا!ارباب اگه دلی داشت مسلما الان برای تو دلتنگ شده بود!حیف که نداره!



نقل قول:
- نباید بهت بگم اما اونجا به خونه ی محفلیا و تمام مخفیگاهایی که تا حالا شناسایی کردیم راه داره !

این جمله از پست قبلی نقل قول شده.اصولا بهتره این کار انجام نشه.همونطور که بارها گفتم خواننده قبل از پست شما اون پستو خونده و خوندن مجدد اینا نمیتونه براش جالب باشه.شما از همونجایی که مونده ادامه بدین.



نقل قول:
- درود بر تو ای جن خانگی ... من آنپارته هستم . پیشگویی شغل من است . من متوجه شدم که در آینده اربابت مشکلی پیدا خواهد کرد و راه حل آن را نخواهد دانست . من با پیشگویی خود قادرم تا اورا از حوادثی که در آینده گریبانگیر او خواهد شد ، مطلع کنم .

سیریوس کمی ناگهانی پرید وسط ماجرا.بهتر بود یه توضیح کوتاه درباره اینکه محفلیا رفتن به قصر مالفوی و عوض شدن سیریوس میدادین.اینجوری ممکنه خواننده فکر کنه این واقعا شخصیت جدیدیه که وارد داستان شده.



نقل قول:
جیمز که فراموش کرده بود در ماموریت قرار دارد ، به سمت مقر محفل ققنوس به راه افتاد .

در ماموریت قرار دارد درست به نظر نمیرسه...در حال انجام ماموریت است درستتر میشد.جیمزو به بهانه خیلی مسخره و مضحکی(پاره شدن بند یویو) به محفل برگردوندین.به نظر من همین کار مسخره طنز بامزه و جالبی بوجود آورده.



نقل قول:
بله سرورم ! همانطور که خدمتتان عرض کردم برای اینکه از صحت طال شما مطمئن شوم باید با من تا سر خیابان بیایید تا من بتوانم تعداد قدم های شما را که در طالع بینی بسیار مهم است ، شمارش کنم .

این کارتونم جالب بود.رابطه قدمها و طالع لوسیوس بهانه مضحک و بامزه ای برای بیرون بردنش بود.



نقل قول:
زینگ زینگ ...

نقل قول:
در همان حوالی ...

قبل این عبارتا فاصله گذاشتین.در صورت امکان بعدشم بذارین که نوشته ها نرن تو هم و چشمو اذیت نکنن.مخصوصا چشمای باارزش اربابو!



نقل قول:
لوسیوس مالفوی که از تاخیر دابی نگران شده بود ، خودش به دم در آمده بود .
- درود بر تو ! من آنپارته ی پیشگو هستم که به من خبر رسیده است ...

بعد جمله اول یه فاصله لازم بود که خواننده بفهمه گوینده جمله لوسیوس نیست.الان اینجا گوینده خودشو معرفی کرده ولی اگه اسمشو نمیاورد این اشتباه بوجود میومد.



نقل قول:
قدم زدن تا سر خیابان برای لوسیوس مالفوی و فهمیدن آینده اش ، اصلا هزینه ی دشواری نبود به همین جهت با کمال میل درخواست پیشگو را پذیرفت .

موضوع رو کش ندادین.عجله نکردین که به جای خاصی برسه.با آرامش درباره چیزی که میخواستین نوشتین.این مهمترین نکته ایه که اعضای تازه وارد باید رعایت کنن.لازم نیست چیزی رو متحول کنیم.لازم نیست پرش فوق العاده ای تو سوژه داشته باشیم.کافیه در عین حال که یه روند منطقی پیش گرفتیم، سوژه رو به بهترین و جالبترین جای ممکن ببریم.


پست ساده و خوبی بود.اشکال مهم و قابل توجهی نداشت.


موفق باشید
___________________________
بررسی پست شماره 588 دژ مرگ،لودو بگمن:


لودوی عزیز

نقل قول:
ببخشيد زحمت داديما ارباب

خواهش میکنیم!


نقل قول:
سوروس با مهر و محبتي غيرقابل وصف دهان ليلي را باز كرد تا او لب به سخن بگشايد.

شما از قسمتی که مربوط به دژ مرگ میشه ادامه دادین.کار اشتباهی هم نکردین.تصمیم با خودتون بود.وقتی داستان دو تکه میشه خودتون میتونین تصمیم بگیرین که کدوم بخش رو ادامه بدین یا حتی هر دو رو با هم.ولی به هر حال شروعتون خوب و درست بود و با اینکه ربطی به پست قبلی نداشت اصلا گیج کننده نبود.



نقل قول:
لي لي نفس عميقي كشيد و با خشم فرياد زد: آخه مرتيكه ي ابله! مثل اين كه تغيير شناسه به مغزت آسيب زده ها!

وارد کردن اتفاقات و تغییرات سایتی به ماجرا کار ظریفیه و به مهارت احتیاج داره.به نظر من این شما مهارت رو به خرج دادین و عبارت "تغییر شناسه" و حتی فحش دادن لیلی اصلا توی ذوق نمیزنه.



نقل قول:
اون لي لي كه تو عاشقش بودي نن جون من بوده! من نوه اونم! چرا تو نمي فهمي؟

این قسمت برای شفاف سازی خواننده مفید بود!ظاهرا هممون فکر میکردیم این لیلی همون لیلیه!



نقل قول:
- باشه لي لي عزيزم الان نجاتت ميدم.
اسنيپ اشك هايش را پاك كرد و مشغول باز كردن طناب هاي لي لي شد.

سوء استفاده لیلی از احساسات اسنیپ خیلی خوب و منطقی بود ولی سادگی و زود باوری اصلا به اسنیپ نمیاد.هر چقدرم عاشق باشه اسنیپ جادوگر باهوش و محافظه کاریه.اصولا باید میفهمید که این کارش عاقلانه نیست.خیلی زود راضی شد و گول خورد.



نقل قول:
- اسنيپ! تو داري به زنداني كمك ميكني كه فرار كنه؟ كروشيو!
- ارباب يه دونه ديگه خواهشا! خيلي كيف داد!

مجازات لرد در چنین حالتی احتمالا کروشیو نمیشد!ولی به هر حال از اونجایی که نمیتونستین اسنیپو بکشین میشه اینو ندیده گرفت.ولی درباره عکس العمل اسنیپ در مقابل کروشیوی لرد...سوژه این تاپیک فعلا اینه که طلسم کروشیو به درستی روی مرگخوارا عمل نمیکنه.برای همین این جوابو استثنائا اینجا میشه قبول کرد ولی مواظب باشین تو سوژه ها و تاپیکهای دیگه کروشیو رو دست کم نگیرین.



نقل قول:
- خيلي خوب به ديگه! هي دختر، ديدي كه اين رندوني سالمه. حالا سريع روش هاتونو به ما ميگي. يادت باشه سوروس، اون موقع حسابت رو ميرسم.

الان این شکلکه لرده که گریه میکنه؟!!


یکی دو تا فاصله میتونست خوندن پستتونو آسونتر کنه.این اشکال مهمی نیست.به نظر من اگه اصلاح نشه هم چیزی از ارزشهای پست کم نمیکنه.ولی به هر حال خوندنش آسونتر میشه.مخصوصا با توجه به اینکه جمله ها و پاراگرافهای شما طولانیه و خود من موقع خوندن چند بار خطی رو که میخوندم گم کردم.مثلا قبل از دیالوگ آخر لونا میتونستین این کارو بکنین.


نقل قول:
قصه

غصه!


روشهای شکنجه تون جالب بود.مخصوصا قسمت مربوط به بردن اسم لرد.


خوب بود.


موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۲/۲۵ ۲۳:۲۱:۴۹



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۱ جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 156 قصر مالفوی،ایگور کارکاروف:


ایگور عزیز
این پست خیلی طولانی بود.برای جلوگیری از خطرات احتمالی(!) پست جدید زدم.نقد درخواست قبلیتون تو پست قبلیه.


سوژه جدید دادن کار آسونی نیست.تو پست اول سوژه هم دست ما زیاد باز نیست.چون باید سوژه ای رو که میخوایین واضح و مشخص توضیح بدیم.


تو نقد پست قبلیتون گفتم که ظاهر پستای شما خیلی شلوغ و بی نظمه.الان این پستتونو ببینین.چقدر منظم و مرتب شده.اصلا آدم تشویق میشه بخوندش.در این مورد پیشرفتتون عالی بود.فقط همون نکته ای که گفتم وجود داره.اونم اینه که وقتی زمان و مکانی تعیین میکنین مثل: "در همان لحظه-زیر زمین محفل:" یه فاصله بالا و پایینش بذارین که قاطی بقیه نوشته نشه.


نقل قول:
اجداد مالفوی ها در حال ساخت قصر خانواده ی خود بودند.این خبر به گوش آلبوس دامبلدور رسید و باعث نگرانی آن شد.

یه کم زیادی و بدون دلیل به گذشته نرفتین؟اجداد مالفوی و دامبلدور؟؟!بابا مگه دامبلدور چند سالشه؟!بهتر بود مستقیم اشاره میکردین که مثلا پدر مالفوی یا حداکثر پدربزرگش...ضمنا آلبوس "آن" نیست.باید از "او" استفاده کنین.


نقل قول:
ناگهان جیمز سکوت را شکست و گفت:

جیمزم که هست!جیمز تو گذشته چیکار میکنه؟!درباره این زمانا بیشتر دقت کنین.میتونستین سوژه تونو کمی تغییر بدین که این مشکلات پیش نیاد.مثلا محفلیا از وجود قصر نگران و ناراحت میشدن و با زمان برگردان میرفتن به گذشته که جلوی ساخته شدنشو بگیرن...یا تو همین زمان حال تصمیم میگرفتن یه جوری خرابش کنن.

سوژه ای که دادین مربوط به گذشته قصر مالفویه و میتونه جالب باشه.مخصوصا با توجه به اینکه محفلم وارد ماجرا کردین.


نقل قول:
(این نقشه در پست های بعدی در زمان آینده اتفاق میافتد)

وقتی سوژه جدیدی میدین اصلا درست نیست مسیرشو تعیین کنین.شما باید سوژه رو بدین و همه چی رو بذارین به عهده کسایی که ادامه میدن.


نقل قول:
3روز بعد- محفل ققنوس:

سه روز بعد از چی؟!زمان پست قبلیتون گذشته بود نه یه زمان خاص.برای همین اصلا لازم نبود بگین سه روز بعد.فقط کافی بود بنویسین محفل ققنوس...یامثلا سه روز بعد از ساخته شدن قصر مالفویها.


نقل قول:
آلبوس نگاهی تعجب آمیزی به سیریوس انداخت و گفت:

این کارتونم عالی بود.دیگه از دیالوگای بی مورد و پشت سر هم استفاده نکردین.حالتها و شخص گوینده رو هم به بهترین شکل ممکن مشخص کردین.


نقل قول:
در حالی که جیمز و سیریوس پنهانی مشغول حرف زدن بودن ناگهان وسط حرف سیریوس سر و کله ی لینی پیدا شد و تمام حرف ها و ماجرا را متوجه شد. لینی تصمیم گرفت تا تمام ماجرا را برای آلبوس توضیح دهد ولی سیریوس جلوی او را گرفت

شما گاهی مرتکب این اشتباه میشین که یه قسمت ماجرا رو خیلی سریع توضیح میدین.ولی این گاهی میتونه گیج کننده باشه.اشکالی نداشت اگه کمی پستتون طولانی تر میشد.بهتر بود این قسمتو به جای توضیح اجرا میکردین.یعنی سیریوس و جیمز شروع به حرف زدن میکردن و لینی سر میرسید و بقیه ماجرا...


نقل قول:
آلبوس دامبلدور با عصبانیت بالای سر جیمز و سیریوس آمد و گفت:
-ای پسران ...(سانسور)،چرا به من دروغ گفتین ؟ دیگه از چشم من افتادین،قصر مالفوی ها ساخته شده و شماها ...

درباره اخلاق و رفتار شخصیتها خیلی دقت کنین.این آلبوسی که دارین دربارش حرف میزنین آلبوس دامبلدور کتابه.آلبوس کتاب هرگز فحش نمیداد.تحت هیچ شرایطی دعوا نمیکرد و به کسی نمیگفت به خاطر انجام ندادن ماموریت از چشمش افتاده.اینا بیشتر شبیه حرفای ولدمورتن.ضمن اینکه موضوع کمی مبهم شده.رفتار محفلیا هم کمی عجیب بود.که اصلا جیمز و سیریوس درباره چی حرف میزدن و چی رو به لینی گفتن و چرا و چی رو از دامبلدور پنهان میکردن!اینارو باید دقیقتر و کاملتر توضیح میدادین.


نقل قول:
روز ها گذشت و آلبوس عصابی تر میشد و خانواده ی قصر مالفوی کارهایی را انجام میداد که محفل را به خطر مینداخت.

اون بالا هم گفتم که آلبوس اصولا عصبانی نمیشه!قسمت دومم از اون جاهاییه که سریع رد شدین.خانواده مالفوی چه کارایی رو انجام میداد که محفل به خطر میفتاد؟مثلا میتونستین تو یه توضیح کوتاه بگین که مرگخوارا تو قصر مالفوی برای نابودی محفل نقشه میکشیدن یا مثلا از امکانات قصر برای مبارزه با محفل استفاده میکردن.یه توضیح مشخص تر باید داده میشد.


نقل قول:
همچنین محفلی ها جنگ های با مالفوی ها صورت میدادند اما...(دیگه خودتون میدونید چی میشه)

این قسمت کلا اضافه بود.اون توضیح تو پرانتزم همینطور.شما خاطره تعریف نمیکنین که دارین با خواننده حرف میزنین.شما باید ماجرا رو توضیح بدین.


نقل قول:
بعد از گذشت سال ها جیمز،سیریوس و لینی برای خوشحال کردن آلبوس تصمیم گرفتند که لوسیوس مالفوی را گروگان بگیرند. به همین دلیل دست به کار شدند و به قصر مالفوی ها یواشکی وارد شدند ...

من یکی سرگیجه گرفتم!!!کی چرا به کجا وارد شد؟یه کم سرعتتونو کم کنین!سوژه که کلا عوض شد!!!پس اون همه توضیح درباره ساخته شدن قصر مالفوی برای چی بود؟سوژه شما فقط همین دو خط آخره.اصلا لازم نبود خودتونو خسته کنین و به گذشته برین.سوژه شما گروگان گرفتن لوسیوسه و ربطی به ساخته شدن قصر نداره.
ضمنا اون "بعد از گذشت سالها"خیلی عجیب بود!یعنی آلبوس با سیریوس دعوا کرد و سیریوس بعد از گذشت سالها تصمیم گرفت خوشحالش کنه؟!!!من واقعا نمیدونم چه دلیلی داشت که خواستین به گذشته برین و بعد سالها بگذره.کلا نباید زمان عوض میشد.سوژه شما مال زمان حاله.توضیحات بیشترو براتون پیام شخصی میکنم چون هی داره به طول این پست اضافه میشه!!


نقل قول:
به همین دلیل دست به کار شدند و به قصر مالفوی ها یواشکی وارد شدند ...

اینجا هم از اون جاهایی بود که سریع رد شدین.این دو تا چطوری وارد شدن؟همین وارد شدنشون میتونست سوژه جالب و جذابی باشه.اینجوری خیلی حیف شده.

مهمترین اشکال شما اشکالات جمله بندیتون بود.جمله هایی که واقعا هیچی نمیشد ازشون فهمید.چند بار باید میخوندیم و کلی تحلیل میکردیم که میفهمیدیم منظور شما چی بوده.سوژه خراب کردن،بی نظم نوشتن،علامت نذاشت و همه اینا در درجه دوم بودن.مهمترین و اصلیترین اشکال شما همون جمله های نامفهوم بود که منم چون نمیدونستم علتش چیه نمیتونستم راه حلی براش ارائه کنم.خیلی خوشحالم که میبینم جمله هاتون خیلی واضحتر و معنی دارتر از قبل شدن.یکی دو تا اشکال داشتن ولی پیشرفتتون در این مورد اونقدر زیاد بود که حتی لزومی نداره به اونا اشاره کنم.


علامتگذاریتون خیلی خوب بود.چه تو این پست و چه تو پست قبلی.این نکته رو تو پستای بعدیتونم فراموش نکنین.پستاتون خیلی خوانا تر و واضحتر و با مفهومتر شده.


من نمیدونم کسی کمکتون کرده،راهنمایی تون کردن یا خودتون تونستین این اشکالاتو رفع کنین.ولی برای اولین بار میتونم بگم پیشرفت کردین.همه مشکلات حل نشده.پست شما هنوز خیلی اشکال داره که باید برطرف بشن.ولی واقعا پیشرفتتون قابل توجه بود.


دو پستی که الان نقد کردم نسبت به پستای قبلیتون خیلی خیلی بهتر بودن.
پیام شخصی درباره توضیحات اضافی رو هم فرستادم.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۵۹ جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 35 فرهنگستان ریدل،ایگور کارکاروف:


ایگور عزیز


شما گفتین پستای قبلی رو ول کنم ولی حالا که درخواسته رو دادین بهتره نقد کنم.شاید کمکی کنه.


در نگاه اول ظاهر پست خودتونو میتونین با پستای دیگه مقایسه کنین.البته این ملاک دقیق و همیشگی نیست ولی در مورد پستای شما تا حالا همیشه این نکته ثابت بوده که ظاهر پستتون چشم خواننده رو خسته میکنه.به شدت شلوغ و بی نظم به نظر میرسه.علتشم دیالوگای کوتاه و پشت سر هم و شکلاکای زیاده.مخصوصا شکلکهای متحرک.شکلکهایی که حرکت میکنن مثل همین چکشه یا شکلک جیغ تمرکز خواننده رو کاملا به هم میزنن.بهتره بیشتر از یکی دو بار اونم در جاهایی که لازمه ازشون استفاده نکنین.


نقل قول:
دی:

این اصطلاح جالب و بامزه ای نسیت به نظر من.بهتره اگه لازمه از شکلک اصلی استفاده کنین.


نقل قول:
ادامه سوژه:

این کارم لازم نبود بکنین.اونم دو خط بعد از شروع پست.گرچه اشکال مهمی نیست ولی بهتره انجام نشه.


یه نکته جالب دیدم!!!آخر جمله ها نقطه گذاشتین!!من واقعا احساساتی شدم!بعد از پونصد تذکر بالاخره موفق شدم!حالا نقطه که هیچ از علامتای دیگه هم استفاده کردین!من متعجب و بسیار خوشحال شدم.
حالا که شروع به استفاده از علامتا کردین میتونیم بریم مرحله بعدی و درباره درست و غلط بودنشون بحث کنیم.


نقل قول:
-خوب راستش منم میخوام بیام،میذاری بیام روونا جون ؟
-آقارو باش،خب اینو از اول میگفتی . مارو باش الاف کی هستیم -یعنی میذاری بیام روونا جون ؟
-خب آره میذارم اما به شرطی که بچه خوبی باشی !؟
-باشــــه

اینجور دیالوگا(گفتگوها) هیچ کمکی به پست نمیکنن.فقط طولانی تر و در بیشتر مواقع بی مزه شون میکنن.اینجور صحبتا و جمله ها رو بهختره کلا حذف کنین.ضمن اینکه دقیقا معلوم نشده کیه که داره حرف میزنه!احتمالا لودو بوده ولی به هر حال لازم نبود اینقدر کش داده میشد.میتونستین با یه جمله بگین که لودو هم همراهشون رفت.


نقل قول:
20 دقیقه بعد . پیش ارباب:

این زمانا و مکانا رو با بزرگ کردن فونت، خوب از بقیه نوشته تفکیک(جداسازی)کردین.ولی یه فاصله بین خط قبل و بعدشم بذارین که نوشته ها نرن تو هم.


قسمت مربوط به توی قطار خوب بود.البته وقتی میگم خوب بود شما رو با خودتون مقایسه میکنم.نمیخوام فکر کنین این خوب بود یعنی کامل و بی نقص بود.


نقل قول:
پس چرا قطار وایستاد !؟
-نمیدونم!چرا اینطوری شد ؟!
-داره چه اتفاقی میوفته ؟
ناگهان صدای چیغی آمد:

وای خـــــدای مـــــن

سوژه رو خوب پیش بردین.خراب نشده.بیش از حد جلو نرفته.این آخرشم یه سوژه کوچولوی فرعی دادین.گرچه آخرش کمی مبهم تموم شد و ممکنه کسی که میخواد ادامه بده دقیقا متوجه نشه چه اتفاقی افتاده ولی در واقع کار خوبی کردین.قطارو متوقف کردین و دلیل توقفشو گذاشتین به عهده نفر بعدی.

صادقانه میگم با خوندن پست قبلیتون بشدت ناامید شده بودم.ولی این یکی واقعا امیدوار کننده بود.همینطور پیش برین خیلی زود پیشرفت میکنن.


نسبت به پستای قبلیتون بهتر بود.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
ببخشيد زحمت داديما ارباب

خدمت ارباب


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

روفوس اسکریم جیور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸
از دواج يك امرحسنه است !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 689
آفلاین
اولین درخواست نقد سال 89 ...

ارباب پلیز !

نقد


خدا ایشالا به ما خدمت بده به شما توفیق کنیم ...


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹

ایگور کارکاروف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۱ پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۲:۲۱ شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۹
از تالار خصوصی اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 84
آفلاین
باسلام خدمت شما لرد عزیز.لرد تاحالا هرچی پست از من نقد کردین ول کنید.
این پست رو نقد کنید که یه ذره براش زحمت کشیدم و تمرین کردم:
پست قصر خانواده مالفوی
باتشکر


*We Love Slyterin*


* We Love Order Phoenix*


I am Igor Karkaroff

[url=ht







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.