شما مدتهاست پست نزدین....اربابم مدتهاست نقد نکرده.
بررسی پست شماره 93 خانه گانتها،لودو بگمن:نقل قول:
تقريبا همه مهمان ها مرگخواران بودند كه لوسيوس آن ها را به خوبي مي شناخت. همه به جز يك مهمان،
شخص عجيبي جلوي مرگخوار ها ميآمد كه چهره اش پوشانده شده بود و لباس و ماسك مشكي رنگ و عجيبش حتي نشان نميداد كه مرد است يا زن.
از طرز نگاه مرگخوار هاي ديگر هم مشخص بود كه او را نميشناختند.
شروع زیبایی داشتین.یه حالت مرموز و جذاب داشت.با توجه به اینکه پست قبلی رو خودم زده بود واقعا هیچ نظری درباره اینکه سوژه به کدوم طرف قراره بره نداشتم.
نقل قول:
اما آنقدر حواسش به مهمان عجيب و غريبشان بود كه حتي نفهميد فراموش كرده دستانش را بلرزاند يا كمي غوز كند.
قوز درسته.خواننده روی این جمله کمی مکث میکنه.چون عبارت"آنقدر"یه حالت تاکید بوجود آورده.طوری که انگار مطلب مهمی عنوان شده.درحالیکه اینطور نیست و فقط قصد داشتین حواسپرتی لوسیوس رو نشون بدین.بهتر بود با حالت ملایمتری بیان میشد:
حواسش به مهمان عجيب و غريبشان بود .حتي فراموش كرد دستانش را بلرزاند يا كمي قوز كند.
نقل قول:
لرد ولدمورت به انتظار نشسته بود و حتما داشت در حال فكر كردن با نجيني هم بازي مي كرد و روي پوست سردش دست مي كشيد.
وقتی دو یا چند کار رو به این حالت به شخصی نسبت میدین اصولا باید کار مهمترو آخر ذکر کنین.در عیر اینصورت کل جمله حالتی غیر جدی پیدا میکنه:
لرد ولدمورت به انتظار نشسته بود و حتما داشت در حالی که با نجینی بازی میکرد و روی پوست سردش دست میکشید، فکر میکرد...
شخصیت بلاتریکس رو خیلی خوب نشون دادین.تحقیر خدمتکار و طرز حرف زدنش کاملا شبیه بلاتریکس اصلیه.
"غصر"
کمی دقت!قصر.
شما کمی هیجان به ماجرا اضافه کردین.در عین حال موضوع رو چند قدم پیش بردین.کارتون خیلی خوب بود.ایده امضا کردن برگه طلسم شده هم عالی بود.پست شما با وجود جدی بودن نه خسته کننده بود و نه ناهماهنگ با پستهای قبلی.
ظاهر پستتون بر خلاف پستهای معمول شما که بشدت شلوغ پلوغ نوشته میشن کاملا منظم به نظر میرسه.
با وجودی که به قول خودتون خیلی وقته رول ننوشتین این پستتونم به خوبی پستهای قبلیتون بود و به جز یکی دو اشکال خیلی ریز که اونم یا پس و پیش کردن جمله ها حل میشد مشکلی نداشت.فقط در مورد اشتباهات تایپی و املایی بیشتر دقت کنین که زیبایی نوشته تونو از بین نبرن.
موفق باشید.
_____________________________________
بررسی پست شماره 304 کافه تفریحات سیاه،روفوس اسکریم جیور:عمو اسفند کیه بچه؟
نقل قول:
هیچکس به جز لرد ولدمورت در سرسرا نبود ...
همه برای استقبال از پادشاه گوگوریو به خارج از سرسرا رفته بودند . سرانجام پس از دقایقی ، درب ورودی سرسرا باز شد و پادشاه گوگوریو به همراه همسرش ، وارد سرسرا شدند .
آنان در مقابل لرد قرار گرفتند و به نشانه ی احترام ، در مقابل او تعظیم کردند .
شروع بد نبود.بدون تلف کردن وقت و کش دادن سوژه پادشاه و همسرش رو به خانه ریدل آوردین.ولی اشاره به مترجم کمی میتونه مشکل ایجاد کنه.جایی که واقعا فکر و نقشه از پیش تعیین شده ای نداشته باشین بهتره برای سوژه "دردسر" درست نکنین.نمیدونم تو پستهای قبلی به زبون پادشاه و ملکه اشاره شده بود یا نه ولی اینکه اینا زبون ولدمورتو نمیفهمن کمی میتونه کارا رو سختتر کنه.البته از طرفی میتونه سوژه ساز باشه.مثلا اینا حرفای همدیگه رو اشتباه متوجه بشن یا یه همچین چیزایی.اگه هدف خاصی از اشاره به مترجم دارین حتما باید برای نفر بعدی این هدفتونو مشخص کنین.یا حداقل یه اشاره ای بهش داشته باشین.
نقل قول:
- سم رو ریختید ؟ من دیگه بیشتر از این نمیتونم جلوی اینا فیلم بازی کنم .
نقل قول:
- ایشون میفرمایند که ما عادت داریم قبل از اینکه خودمون غذا رو میل کنیم ، پیش مرگ هامون غذا رو بچشند . البته ممکنه که این حرکت بی احترامی تلقی بشه ولی نمیشه از این کار صرف نظر کرد .
ایده ریختن سم در غذا خیلی خوب بود. و ایده پیش مرگها بهتر از اون بود.جمله آخر پستتون کاملا خواننده رو ترغیب به ادامه دادن میکنه.
ظاهر پستتون به طرز عجیبی(با توجه به شخصیت عجولی که از شما سراغ دارم!) منظم و مرتب و علامتگذاریتون بجا و مناسب بود.فقط از سه نقطه بیش از حد استفاده میکنین.سه نقطه آخر پستتون خوب بود و حالت ترس و دلهره مرگخوارا رو به خواننده منتقل میکرد ولی تو یکی دو مورد قبلی لزومی نداشت از این علامت استفاده کنین.
پستتون بدون اشتباه تایپی یا املایی بود که همین چند نکته باعث میشه خواننده به راحتی و با اشتیاق پست شما رو بخونه.استفاده از اسم پادشاه احترام و دقتتونو نسبت به پست قبلی نشون میده.
از جمله های طولانی،ولی رسا و کاملتون مشخصه که پست شما با صبر و حوصله نوشته شده.
سوژه رو خوب پیش بردین.
خوب بود.
موفق باشید.
________________________________
بررسی پست شماره 305 کافه تفریحات سیاه،آگوستوس پای:نقل قول:
دقایقی بعد...
پیش مرگان به آرامی به سمت عقب و به پشت سر سرورانشان باز گشتند و بدنبال آن مهمانان مشغول خوردن غذا شدند. هیچ حادثه ای به وقوع نپیوسته بود... و کسی هم نمرده بود.
اینجا قسمت نسبتا مهم و هیجان انگیز داستان بود.بهتر بود کمی بیشتر روش مکث میکردین.مثلا غذا خوردن پیش مرگها و حالت لرد یا مرگخواراها رو در اون لحظه توصیف میکردین.میتونست جالب باشه.
البته جمله هاتون و طرز توصیفتون زیباست.مثلا: هیچ حادثه ای به وقوع نپیوسته بود... و کسی هم نمرده بود....ولی قبلش کمی توضیح بیشتر لازم داشت.
امارت نه،عمارت...این مرگخوارای ما احتیاج به چند ترم املای زبان فارسی دارن!
نقل قول:
جسم بیجان رودولف بر روی زمین افتاده بود! مرگخواران وحشتزده از این اتفاق به همدیگر نگاه می کردند.
لرد سیاه متعجب عصایش را پایین آورد و به جسد بیجان رودولف که پشت سر آنی مونی - که از شدت ترس بر روی زمین چمباتمه زده بود- خیره شد.
شما بی رحمانه رودولف رو به قتل رسوندین!!و با این کارتون توجه خواننده رو به پیشگویی سیبل تریلانی که سوژه اصلی داستان ما بود و کم کم داشت فراموش میشد جلب کردین.این کارتون عالی بود.البته کشتن شخصیتهای فعال ایفای نقش ممنوعه.ولی با توجه به اینکه رودولف با وجود عضو بودن، فعالیت خاصی نداره و تو این سوژه بالاخره باید یکی از مرگخوارا میمیرد، به نظر من مرگ رودولف اینجا اشکالی نداشت.
صحنه مرگ جالب و غافلگیر کننده ای برای رودولف طراحی کردین.گرچه اینکه چرا آنی مونی رو نکشتین و رودولف بیچاره رو این وسط قربانی کردین همچنان مجهوله!ولی به هر حال همون صحنه جالبی بود.
توصیف حالتها و شخصیتهاتون خیلی خوب بود.حالت سرد و ترسناک لرد سیاه رو به خوبی به خواننده منتقل میکنین.
آخر پستتون با اشاره به پیشگویی، شوک رو به خواننده وارد کردین و همونجا پست رو تموم کردین.اینم کار خوب و جالبی بود.
خوب بود.
موفق باشید.