هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۲۱:۳۴ یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۲
#62

هرماینی گرنجر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۱ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
از دره ی گودریک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 96
آفلاین
بسم الرب اللوپین
زنهار که گزافه گویی بس است!
شما که از من حمایت کننده از قوانین مدنی دیدین؟ نه واقعا دیدین پس باور کنید دولت این سوسک توله گرگ توله حامی حقوق ساحره هاست... و حداقل بیشتر از این معتاد لاعبالی حامی حقوق ماست((من که ساحره نیستم ولی هرماینی چرا؟!؟ قاطی کردی؟)) ...و دیگر هیچ


البته ما هم خواهیم رفت


ویرایش شده توسط هرماینی گرنجر در تاریخ ۱۳۹۲/۱۱/۲۰ ۲۱:۳۹:۴۷

پارسال ایفای نقش هرماینی گرنجر بودم!! بیکارم کردن !!بـــــــیکار!!
(البته از بروبچ جادوگران متشکرم چون واقعا زمان برای ایفای نقش نداشتم، رول نباید بیکار بمونه)

تصویر کوچک شده


به توئیترم هم سری بزنید!!
https://twitter.com/hamed__n


پاسخ به: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۸:۲۱ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
#61

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
بسم الارباب ظالم ظلیم!

می بخشید بالای پست شما پست می زنم ولی واجب دیدم اعلام کنم به عنوان عضوی از دولت آزادی و پرواز و رییس سازمان حمایت از زنان دست شمارو به مهر می فشارم(البته چون نامحرم محسوب می شیم چوبدستی می فشاریم به مهر! ) و بگم که هم من و هم اعضای سازمان حمایت تا پای جان حاضریم برای برگشت مورفین گانت، وزیر بر حق این حکومت با شما و سایر برادران و خواهران یا هرچی! همکاری نماییم... نزن آماندا... دهه!

ای زنان آزادی خواه!

قبول کنید که از وقتی مورفین رو از کار برکنار کردن اوضاع شما روز به روز بدتر از قبل شده... شما دیگه در حد یه جن خونگی هم ارزش ندارین. کما اینکه خودتون شاهدین برای خرید یه جن خونگی مردم تا چه حد حاضرن گالیون خرج کنن ولی زمانیکه می خوان زن بگیرن شما در حد همون جن هم ارزش ندارین! خیلی از شماها در دوره حکومت کوتاه زمستانی بانو دلورس حتی حق عضویت در سازمانو از دست دادین. یعنی چنان نسبت به حقوق بر حقتون سرد شدین که به بیانیه های بنده هم وقعی ننهادید؟ واقعا که یه خرده هم از مرلین یاد بگیرین!

پس ای شیر زنان راه آزادی و برتری زنان بر مردان! بشتابید و با ما متحد شین و از خوردن مهر تحت پیگرد بالای آواتار خود نهراسید که پیروزی از آن ماست!

تابستان نزدیک است... مرگ بر سرما!مرگ بر کودتا!درود بر چیز و پرواز!




پاسخ به: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۲:۲۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
#60

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
بیانیه شماره چند

چون مرلین مرگخوار شده: به نام مرلین

در ناامیدی بسی نمیدونم چی چی!

دوستان..همرزمان...هم پایگاهیان...هم وب سایتیان...هم خونان...از آنجایی که با سر کار آمدن دولت جدید در واقع بی دولتی حکم فرما شده بر خود واجب دیدم که بیانیه ای بدهم و در این روزهای تاریخی و خاطره ساز بهمن ماه...یاد آوری کنم که من دولت تعیین میکنم! من تو دهن این دولت میزنم! من مورفینو به زور بر میگردونم! من آمبریجو درستش میکنم!

بلی... ما به جنگ این دولت بی دولتی میرویم و باز هم با خروش امواج مواج ملت جادوگر پیروز میشویم!

ما میجنگیم! ما چوبدستی هایمان را از نیام برمیکشیم و تا آخرین قطره خون میجنگیم! ما هم روزی خواهیم مرد ولی نه امروز! نه حالا!

فرت

آخرین رییس اداره اطلاعات و امنیت جادوگری
آنتونین دالاهوف

هایل مورفین
تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۳:۱۲ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۱
#59

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
سلام

از زمان فرستادن پست قبلی تا الان تاپیکو قفل کرده بودم تا همه هماهنگی ها خارج سایت انجام بشه و سکرت باشه.

منتها متاسفانه نتونستم وقت بذارم و چند نفری که درخواست دادن رو درست توجیه کنم و فعالیت کنیم. بنابراین تاپیکو دوباره باز میکنم تا هر کس فکر میکنه وقتشو داره این سازمانو احیا کنه مجددا و یا طبق روال قبل پست بزنید اینجا.

ممنون

هوشیاری مداوم رو از یاد نبرید.



پاسخ به: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۲۳:۰۵ جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۹۱
#58

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
آگهی استخدام در سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری


فوت ... فوووووت ... تست ... یک ... دو ... سه ...

لیدیز اند جنتلمن
سلام خدمت شما در این تابستان دلپذیر و گرم :vay:
به همراه آرزوهای خوب و باد خنک کولر

از اونجایی که بهتره هر ایده ای سکرت بمونه و یدفعه رو بشه تا سورپرایز باشه و بیشتر جلوه کنه تصمیم گرفتم یهویی و بدون هیچ هماهنگی قبلی این کارو به کمک شما انجام بدم. شایان ذکر است ایده اولیه این طرح توسط الفیاس دوج عزیز به ذهن من رسید.

همانطور که مشاهده کردید سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری قصد فعالیت و عضو گیری دارد و هدف این سازمان زیر آب زنی، کله پا کردن، سر کار گذاشتن و خندیدن به ریش مدیران و ناظران و افراد صاحب منصب سایت است. البته خود مدیران و ناظران نیز میتوانند در این سازمان عضو شوند.

نحوه عضویت:


خیلی ساده. برای اینکه هویت کسانی که در این سازمان عضو میشوند مخفی بماند و حتی صمیمی ترین اعضا هم خبر نداشته باشند که ممکنه خودشون و بهترین دوستشون همزمان در این سازمان عضو باشند به آی دی بنده در یاهو مسنجر مشنگی، یک پی ام میفرستید و بعد از اون برای مصاحبه آنلاین باهاتون هماهنگ میشم. اگه جوابی از جانب من نگرفتید مطمئن باشید که آفی که شما گذاشتید نرسیده. میتونید برای اطمینان بیشتر ایمیل بفرستید.

چون این آی دی یک آی دی خیلی قدیمی هست که بلا استفاده و امن هست و من باهاش اصلا آن نمیشدم تا الان. بنابراین مدام چکش نمیکنم روزی یک بار حداکثر. بهیچ وجه پیام شخصی نفرستید چون بصورت بالقوه امکان لو رفتن پیام شخصی ها هم وجود داره. اومد و یکی مثلا شناسه منو هک کرد. میخوایم دو صفر هفت بازی دربیاریم و از همه لحاظ خیالمون راحت باشه. :d:


آی دی و ایمیل:

jadoogar_0110@yahoo.com

شعار ما:
هر کسی را کله پا میکنیم! حتی شما دوست عزیز!



Re: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#57

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
سوژه ی جدید

- بدو! چرا یه تکونی به خودت نمی دی؟ زود کارا رو تموم کنین! سریع وسایل رو ببرین تو تا همه نفهمیدن ما اومدیم اینجا.

رز ویزلی در حالی که سرش را به دیواره ی قایق می کوبید ، این حرف ها را زد. چرا قایق؟ چون آنها پایگاه وزارتخانه را به ژاپن منتقل کرده بودند. چرا؟ چون لرد سیاه مقر مرگخواران را به ژاپن منتقل کرده بود و رز هم باید با آنها می رفت و وزارتخانه را هم با خود می برد.

- ببینم اون ساختمونه رو خریدیم نه اون یکی! هی تو! این میزو به در و دیوار نزنی!


1 ساعت بعد


رز نفس راحتی کشید. همه ی وسایل به خوبی وارد ساختمون شده بودند. دیوار ها زخمی نشده بودند. هیچ کدام از ظرف های آبدارخانه نشکسته بودند. و هنوز هم هیچ کس نفهمیده بود که مرگخوار ها و وزارتخانه با هم متحد شده اند و به ژاپن نقل مکان کرده اند. رز به دریا خیره شد. اتفاق عجیبی در حال وقوع بود. زمین می لرزید و دریا حرکات غیر عادی داشت. آب ناگهان عقب رفت و موج های بلندی جای آن را گرفت. موج هایی با ارتفاع 30 متر یا بیشتر. رز زیر سایه ی موج فرو رفت. iهم چنین ساختما محل اقامت وزارتخونه ای ها و مرگخواران....

سونامی!!!!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۹
#56

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
لودو از تعریف ارباب خوشحال شد.
-بله ارباب...اصولا ما مرگخوارا بسیار تیز هوشیم.دلیلش هم خوردن جانوران دریایی و گردو و عدس...

لرد سیاه سخنرانی پرشور لودو را قطع کرد.
-صبر کن...فکری به ذهن ارباب رسید.برای چی تا صبح صبر کنیم؟ما الان این دو تا جونورو آزاد میکنیم.اینا کجا میرن؟

بلیز:کجا میرن؟
لرد سیاه:خونه شون! و خونه شون کجاست؟
لودو:کجاست؟
لرد سیاه:محفل ققنوس!چرا همه جوابا رو من باید برم؟شما دو تا به چه دردی میخورین؟این دو تا رو ول میکنیم.اینا هم میرن تو محفل همه رو لت و پار میکنن و ما راحت میشیم!لذت بردین از این همه هوش و ذکاوت؟!!!

لرد سیاه و مرگخواران دو جانور وحشی را به نقطه ای در نزدیکی مقر محفل برده و رها کردند...


فردا صبح:

لرد سیاه چشمانش را باز کرد.به محض بیدار شدن لگدی نثار بلیز که دستانش را دور گردن ارباب حلقه کرده بود ، کرد و از جا بلند شد.
-پاشین ببینم.شما دو تا مگه قرار نبود نگهبانی بدین که ارباب در آرامش به خواب شیرین فرو بره؟آهای!با شما هستم!

دو مرگخوار با صدای فریاد لرد از خواب پریدند.لرد سیاه اشاره ای به لودو کرد.
-تو، بپر روزنامه رو بیار ببینیم دیشب خبری شده یا نه!

لودو دوان دوان رفت و در دفتر را باز کرد.پشت در نسخه ای از روزنامه پیام امروز یه چشم میخورد.لودو روزنامه را باز کرد و سرگرم خواندن شد.

به دنبال حمله ناگهانی دو گرگینه اعضای گروهک تروریستی موسوم به محفل ققنوس دچار رعب و وحشت فراوان شدند.به گزارش خبرنگار ما پس از حمله دو گرگینه به جمع محفلی ها، دو تن از اعضای محفل به نامهای بوق ممد و موق ممد با فوران حس فداکاری، خود را جلوی جمع انداخته و طعمه گرگینه ها شدند.یکی از اعضای خانواده ویزلی ادعا میکند که پس از فداکاری و از جان گذشتگی دو ممد زخمهایی به شکل صاعقه روی پیشانی همه اعضای محفل بوجود آمده و طلسم آواداکداورا دیگر روی هیچیک از آنها اثر ندارد.دو گرگینه بعد از خوردن ممدها مسموم شده و تا صبح در مقر محفل ققنوس بستری و از حمایت و پرستاری مادرانه مالی ویزلی بهره مند شده اند...

-کافیه دیگه!!!دیدین چیکار کردین؟همه شون کله زخمی شدن!این چه نقشه ای بود کشیدین؟کی گفت اون دو تا رو آزاد کنین؟این چه فکر احمقانه ای بود؟!هر دو تونو میکشم!دارتون میزنم.سراتونو از کاه پر میکنم میزنم سر در وزارتخونه.

لودو با خونسردی روزنامه را بست.
-ارباب...حالا شاید شایعه باشه.اینا که نمیرن روی همدیگه آواداکداورا رو امتحان کنن!ضمنا فکر نمیکنم به این سادگیا همشون در مقابل طلسم مرگ مصونیت پیدا کرده باشن!جریان لیلی پاتر یه استثنا بود.

لرد با عصبانیت از جا بلند شد.
-باشه...این دفعه که باهاشون روبرو شدیم خودت شخصا درجه مصونیتشون رو امتحان میکنی.پاشین جمع کنین برگردیم خانه ریدل.از خیر وزارت گذشتم!...هووومم!همین الان یه فکری به ذهن ارباب رسید...ارباب مقام نمیخواد.مقام به چه درد ارباب میخوره؟ارباب پول میخواد.پول برای ارباب قدرت میاره.بریم گرینگاتزو تصرف کنیم!


پایان سوژه




Re: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۰:۲۴ شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۹
#55

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
سوروس: ما میتونیم از این ها برای مدرک سازی استفاده کنیم!
لرد: آفرین سوروس، تو قهرمانی! حالا چه مدرکی؟
- نمیدونم ارباب هر چی دوست دارین، شما امر کنید اینا اعتراف کنن.
- هوممم ... حالا چی امر کنیم؟ شما اینارو بیارین ما امر کنیم.

لودو دوان دوان رفت و هر دو گروگان را آورد.
مینروا که چند حظه پیش گاز گرفته شده بود تبدیل به گرگی عظیم الجثه شده بود که میوم میو میکرد و ریموس هم در تقابل با او دوباره به شکل گرگ درآمده بود!
دو گرگ با پوزه بسته شده بی وقفه می غریدند و جو را متشنج کرده بودند!
- یکی اینا رو آروم کنه
- شما به اعصابتون مسلط باشین ارباب، پتریفیوس توتالوس! پتریفیکوس توتالوس!

طلسم های دوگانه لودو دو گرگ را خشک کردند و وسط اتاق انداختند!
لودوی احمق ما با دوتا گروگان گرگ شده ی خشک چی کار کنیم؟
- بزاریمشون تو موزه مجبوریم تا فردا صبر کنیم که اینا آدم شن ارباب!
- بله به لطف شما مرگخواران تیزهوش


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۶:۰۶ جمعه ۲۶ آذر ۱۳۸۹
#54

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بلیز با همان لحن: لــــــــــــــــــــــــووووودووووو ... زود بــــــــــــاش!!!!!!!!
لرد:بلیز؟؟تو هم زود باش!
بلیز:نه ارباب، شما اینجا به من احتیاج دارین!

خیلی زود بلیز متوجه شد که لرد در آنجا هیچ احتیاجی به او ندارد.برای همین با ترس و لرز وارد اتاق گروگانها شد.


دوم...تیششش....شترق....
.
.
.

در اتاق باز شد و لودو و بلیز عرق ریزان از اتاق خارج شدند.بلیز هدایت لوپین را برعهده داشت.
-مستقیم...کمی به چپ...به ارباب نزدیک نشو.دندوناتم نشونشون نده.شب کابوس میبینن!

به دنیال بلیز لودو که یقه مینروا را گرفته بود و او را مثل عروسک خیمه شب بازی هدایت میکرد خارج شد.
-ارباب با پونصد تا طلسم موفق شدیم به این گرگه پوزه بند بزنیم.ولی فکر کنم قبل از اون موفق شد مینروا رو گاز بگیره.

لرد با وحشت از مینروا فاصله گرفت.
-گازش گرفت؟!!خب اینم الان ممکنه گرگینه بشه. به اینم پوزه بند بزنین.سریع!

بلیز داوطلبانه جلو پرید و طلسم پوزه بند را روی مینروا اجرا کرد.بعد از بستن دو گروگان، لرد و مرگخوارانش جلسه ای فوق سری تشکیل دادند.

-خب...الان ما دو تا گروگان داریم.ولی دقیقا چه غلطی میخواییم با اینا بکنیم؟

بلیز دستش را بلند کرد.
-اجازه ارباب؟بهشون بگیم محفلو منحل کنن؟

لرد سری تکان داد و پیشهاد بلیز را رد کرد.
-تو پیشنهاد ندی سنگین تری!الان منحل میکنن...بعدا دوباره تشکیل میدن خب!

لودو:ارباب بهشون بگیم در مقابل اینا کله زخمی رو تحویل ما بدن؟

لرد این پیشنهاد را هم رد کرد.
-تحویل بدن که چی بشه؟یه اکسپلی آرموس بزنه سیزده سال غیب بشیم؟همین دو تا گوش و چشمی رو که برامون مونده هم از دست بدیم؟شماها چه جور مرگخوارایی هستین؟گروگان گرفتین نمیدونین باهاشون چیکار باید بکنیم؟زود این مشکل ارباب رو حل کنین.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۲۷ ۲:۴۵:۱۴



Re: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۵:۵۵ پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۹
#53

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
بلیز: بچه ها فــــــــــــــــــررار کنید ....
بلافاصله جلوتر از همه لرد و سپس مرگخوارا از اتاق میپرن بیرون و در رو هم پشت سرشون میبندن و قفلش میکنن و چندتا اسباب اثاثیه هم پشت در میذارن.....
مینروا: نامردا .... منو جا گذاشتین ... برگردین منم با خودتون ببرین .... قول میدم همه چیزو اعتراف کنم!
همون لحظه لوپین در قامت گرگ در حالی که آب از لب و لوچش سرازیر شده به آرامی به مینروا و فورتسکیو نزدیک میشه ...

فورتسکیو: مینروا نگران نباش ... بذار من باهاش صحبت کنم ... سلام آقا هاپوئه ... خوبی؟ گوگولی مگولی.. ماچ ماچ ... عمو فورتسکیو رو میشناسی؟ آها حتما هوس بستنی قیفی کردی ....

لوپین: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآغوآآآآآآآآآآآآآآهاهاها غغغ ....!

مینروا: ببین ....فکر میکنم زیاد نمیفهمه چی میگی ...
فورتسکیو: نه ... این نشانه محبته ... داره میگه از آشنایی با ما خیلی خوشوقته ... ما هم خوشوقتیم آقا گرگه .... چه دندونای تیز و قشنگی .... اهو اهو (صدای گریه) کمـــــــــــــــــــــک!

در پشت در ...

لودو: آخیش ... چقدر شانس آوردیم ....
سوروس: نزدیک بودا!
لرد: احمقا ... کی گفت همراه من از اتاق بیاید بیرون؟ یالا برگردید گروگانامونو نجات بدید ....
بلیز: ارباب شما فرار کردید ما هم فکر کردیم باید فرار کنیم!
لرد: احمقا .... ارباب هیچ وقت فرار نمیکنه! ارباب فقط فکر کرد که دارن از بیرون اتاق صداش میزنن یه لحظه اومد بیرون ببینه این صدا از کجاست!

سوروس: ارباب اتفاقا اون صدائه بعد از شما اسم منم صدا زد ... هی میگفت سوروس! سوروس! برای همین منم دنبالتون اومدم بیرون ...
بلیز: منم که داشتم میرفتم دستشویی ...

ناگهان از پشت در جیغ های هرسناک و درد آلودی بلند میشه و به دنبالش صدای تیکه پاره شدن چیزی شبیه بدن انسان به گوش میرسه!

لرد: لودو؟
لودو : ارباب حالا که فکر میکنم میبینم که اصلا ما نیازی به اعتراف گیری از گروگانا نداریم .. خودمون فردا از قولشون هر چی خواستیم توی پیام امروز مینویسیم دیگه .... نـــــــه؟

لرد: لــــــــــــــــــــــــووووودووووو ... زود بــــــــــــاش!!!!!!!!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.