هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   4 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 38 آموزشگاه مرگخواری،جاگسن اون:


نقل قول:
ملت با خوش حالی دور فردی که طلسم را اجرا کرده بود جمع شدند و در مورد چگونگی اجرای طلسم از او پرسیدند. و او کسی نبود جز جاگسن که ماسکی به صورتش بود.ماسکی با چهره اژدها.

شروع خوبی داشتین.در بهترین موقعیت و به بهترین شکل جاگسن رو وارد ماجرا کردین.


نقل قول:
پسری 17 ساله با موهای قهوه ای و کوتاه که تمام موهایش رو صورتش ریخته بود و چشمانی آبی که برق تنفر از آنها می بارید. بینی نسبتا کوچک و لبهای متوسطی داشت،روی صورتش هم دو خراش بسیار بزرگ به چشم میخورد که معلوم بود مدتها در میدانهای نبرد(از نوع ماگلی) جنگیده و همچنین با اینکه 17 سال بیشتر نداشت از بدن تنومندی هم بهره میبرد که مطمئنا هیچ با سنش متناسب نبود. رنگ بدنش اصلا با دیگران شباهتی نداشت. رنگ بدنش سرخابی بود.البته نوعی لباس پوشیده بود که تنها صورتش دیده می شد.
لباسش ردایی مشکی بود از پوست تسترال و بسیار زبر و خشن و شنل سیاهی هم پوشیده بود و دستکش سیاه هم به دست داشت.

در ادامه با تشریح خصوصیات ظاهری جاگسن اونو برای خواننده معرفی کردین.یه معرفی خلاصه و در عین حال کامل.خیلی خوب بود.


نقل قول:
جاگسن از میان جمعیت راهش را باز کرد و به سمت در کلاس رفت.

نقل قول:
جاگسن پس از 30 ثانیه راه رفتن در کلاس بالاخره به نزدیک در می رسه که....

نقل قول:
دستگیره در چرخانده می شود و لرد ولدمورت وارد می شود.

حالت جمله ها و فعلها در طول پستتون تغییر کرده.این حالت موقع خوندن اثر منفی روی خواننده میذاره.سعی کنین کل پست رو بصورت یکپارچه بنویسین.


نقل قول:
ولدمورت با حالتی بسیار عصبانی که چهره اش را از قبل هم زشتتر کرده بود:چه کسی بود که روی روزیه کروشیو رو اجرا کرد؟ در همین موقع جاگسن ماسکش را از روی صورتش برداشت و چهره اش نمایان شد.

همونطور که میدونین ماجرا این بود که مرگخوارا نمیخواستن مرگخوارهای تازه وارد طلسمها رو درست یاد بگیرن ولی برخلاف خواسته شون جاگسن طلسم رو درست اجرا کرده بود.اصولا لرد باید از این اتفاق خوشحال میشد. اجرا شدن طلسم روی ایوان اصولا قضیه مهمی نبود که لرد به خاطرش عصبانی بشه.البته برای مواجه کردن لرد و جاگسن آوردن لرد به اونجا لازم بود.ولی شاید میشد بهانه بهتری براش پیدا کرد.مثلا لرد کنجکاو میشد و ابراز تمایل میکرد که شخصی رو که موفق شده در جلسه اول این طلسم رو اجرا کنه ببینه.


نقل قول:
ولدومورت که عصبانی تر شده بود چوبش را بالا آورد: آواداکدارو

ولدمورت...آواداکداورا...


نقل قول:
درون صندوق چیزی نبود جز قدح اندیشه.
جاگسن : این قدح دامبل..
ولدمورت حرف جاگسن رو قطع می کند: خودم می دونم.
و همچنان به قدح و لوله های درون صندوق که مطمئنا خاطرات دامبلدور بودند نگاه می کند...

ورود جاگسن، عکس العمل لرد و توجیهات جاگسن...همه خوب بودن...ولی یه اشکالی این وسط وجود داشت.سوژه اصلی.نوشته شما سوژه رو منحرف کرده.داستان اصلی فراموش شده.اینو بدون توجه به پست بعدی میگم.در پست شما ماجرای کلاس و مرگخوارای تازه وارد که سوژه اصلی بوده فراموش شده و به ورود جاگسن و قدح اندیشه دامبلدور پرداخته شده.این جریان میتونست یه سوزه جدید خوب باشه.ولی نباید وسط یه سوژه یگه داده میشد.چون اونقدر جای کار داره که میتونه سوژه ای رو که در جریانه تحت تاثیر قرار بده.اصولا باید سعی کنین سوزه اصلی رو هر طور شده حفظ کنین.مثلا شما میتونستین ورود جاگسن و بقیه چیزها رو توضیح بدین و در آخر پستتون سوژه رو به مسیر اصلیش برگردونین و بگین که مثلا کلاس بعدی فلان کلاس بود... که شخصی که قصد ادامه دادن داره بتونه به ماجرای اصلی بپردازه.


ظاهر پستتون بد نیست.بی نظمی خاصی نداره.بعضی جاها یه فاصله کوتاه میتونه تاثیر گذار باشه...مثلا:

نقل قول:
ولدمورت و روزیه بلافاصله با دیدن چهره جاگسن چشمانشان گشاد شد.
گویا او را می شناختند ولی ازکجا؟!
جاگسن ماسکش را در دستش می گیرد و تعظیم می کند: لرد به سلامت باشد.من رو به خاطر اجرای کروشیو ببخشید.

ولدمورت و روزیه بلافاصله با دیدن چهره جاگسن چشمانشان گشاد شد...گویا او را می شناختند ولی ازکجا؟!

جاگسن ماسکش را در دستش می گیرد و تعظیم می کند: لرد به سلامت باشد.من رو به خاطر اجرای کروشیو ببخشید.


در حالت کلی و بدون در نظر گرفتن سوژه پستتون خوب بود.


موفق باشید.


_______________________________

لودو

اژدهای مخوف ارباب

شما دیگه چرا؟!
تو انجمن خانه ریدل درخواست نقد شهر لندن رو میکنین؟!

تو انجمن خصوصی مرگخوارا براتون نقد میکنم.

آتشین باشید!




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۳۱ پنجشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۰

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
ارباب، دسگرمی این اژدهای حقیر پس از مدتی خاموشی را نقد بنوازانید!
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... id=241759#forumpost241759
با تشکر.


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۰۸ چهارشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۰

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
سلام بر ولدی کچل .تقاضای نقد
این پست
را دارم.


من یه شبح و�


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۴۹ سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
یاکسلی

اول ازتون عذرخواهی میکنم.پستتونو اشتباهی ویرایش کردم.داشتم همونجا جواب میدادم.طبق عادت.. همونطور که پستهای درخواست مرگخوار شدنو ویرایش میکنم و بهشون جواب میدم.بعد متوجه شدم که این پست درخواست مرگخواری نبوده و اصولا نباید بهش دست میزدم.


در مورد نقد

براتون دفعه قبل استثنا قائل شدم و پستتونو نقد کردم.ولی استثنا اگه تکرار بشه اون حالت استثنا بودن خودش رو از دست میده.اینجا انجمن خانه ریدله و فقط پستهای همین انجمن نقد میشه.برای همین...متاسفم!




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۰۶ سه شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
از محله ی سارکوزی اینا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 46
آفلاین
ارباب جان
سلام علیکم
از آنجاییکه پست سازمان ملل در راستای همون قضیه که در رابطه ش باهاتون صحبت کردم قرار گرفت
بنده درمورد پستآزکابان تقاضای نقد دارم

ارباب....خواهش میکنم

ارباب ....تمنا میکنم

ارباب....استدعا میکنم

ارباب ....همین یه دفعه رو.....قول میدم دیگه تکرار نشه!


ویرایش شده توسط یاکسلی در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳ ۱۰:۱۸:۰۹
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳ ۱۰:۴۴:۵۳
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳ ۱۰:۴۶:۱۸

مرگ برای یک انسان فرهیخته شروعی دوباره است
آدولف هیتلر
به نقل از آلبوس دامبلدور


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۴۳ دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
پستهای غیر انجمن خانه ریدل اینجا نقد نمیشن.لطفا درخواست نکنین.

استثنائا:

بررسی پست شماره 92 سازمان ملل جادوگری، یاکسلی:


شما کارتونو از جای سختی شروع کردین.سوژه جدید دادن کار سختیه و احتیاج به مهارت و تجربه داره.

در نگاه اول ظاهر پستتون جلب توجه میکنه.فاصله های بیش از حد و بی موردی گذاشتین.جایی که لازم نبود رفتین سر خط.این شکل نوشتن نمیتونه خواننده رو جذب کنه.خیلی پراکنده و نا منظم به نظر میرسه.


آخر جمله هاتون حتما علامت بذارین. ازتون انتظار علامتگذاری تخصصی و کاملا درست نداریم ولی علامتهای اساسی مثل نقطه رو فراموش نکنین.


نقل قول:
چابهار - مصب خروجی دریای عمان - روی شناور ایرانی

لوسیوس و عبدالمالک ریگی در حال قدم زدن روی عرشه بودند

تو نقد قبلی(گودریک) هم اشاره کردم،اینجا هم دوباره یادآوری میکنم که دنیای واقعی و جادویی رو میتونین با هم تلفیق کنین ولی باید درباره سوژه کمی دقت کنین.سوژه های سیاسی زیاد قابلیت هماهنگ شدن ندارن و معمولا اینجور سوژه ها خوب پیش نمیره.


نقل قول:
- گفته بودن اینگیلیسی خره ولی من باور نمیکردم، نادون من به

تو میگم ناو های ارتش ایران تو دهنه ی دریای سرخ منتظرن تا تو

از اونجا رد بشی. لوسیوس ایندفعه بد سوتی ای دادی!

- خب من از روی خط القعر جنوب شرقی رد میشم.

-دیوونه اولا که سفرتون از یه ماه میشه 4سال دوما گشتی های

اینترپل تو اون منطقه ول میگردن!



ترجیحا تو پستتون فحش ننویسین.خواننده رو زده میکنه.مخصوصا شخصیتی مثل لوسیوس هرگز نمیتونه با لحنی که شما تو پستتون استفاده کردین حرف بزنه.
اینجا توضیحاتتون خیلی بیشتر از حد لزومه.خواننده با خوندن این جزئیات خسته و گیج میشه.لزومی نداشت اینقدر دقیق توضیح بدین.بهتر بود به اصل ماجرا میپرداختین.


نقل قول:
دامبلدور دستش را دراز کرد تا با لوسیوس دست بدهد و

دامبلدور دستش را دراز کرد تا با لوسیوس دست بدهد و

گفت :خوشحالم از زیارت شما.

لوسیوس هم خنده اش گرفته بود و هم بی نهایت تعجب کرده بود


عکس العمل هر دو نفر بی نهایت عجیب و غیر منطقی و غیر قابل باور بود!
ظاهر شدن دامبلدور اتفاق خنده داری نبود که لوسیوس خنده اش گرفته باشه.دامبلدور هم با دیدن یه مرگخوار(تو هر موقعیتی) اصولا اینجوری دوستانه باهاش دست نمیده!حتما اخلاق و رفتار شخصیتهاتونو همونطوری که تو کتاب بودن حفظ کنین.مخصوصا خصوصیات اساسیشونو.


توضیحات آخر پستتون هم اصلا کمک کننده نیست.بیشتر خواننده رو سردرگم میکنه.شخصی که میخواد ادامه بده نمیدونه چطوری باید بنویسه که منظور شما رو همونطور که خواستین برسونه.


مهمترین اشکال پست شما اینه که دنیای جادویی رو ول کردین و یه سوژه پلیسی و کاملا ماگلی دادین.ارتباط برقرار کردن با این سوژه خیلی سخته.اگرچه شخصیتهاش همون شخصیتهایی هستن که ما میشناسیم ولی کل سوژه به هیچ عنوان با این شخصیتها هماهنگ نیست.سعی کنین حداقل فعلا که تجربه زیادی ندارین از دنیای جادویی زیاد فاصله نگیرین.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۴۲ دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

یاکسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۲ چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۰۰ شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۰
از محله ی سارکوزی اینا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 46
آفلاین
ارباب خیلی میبخشین

درسته که اینجا خانه ی ریدل هاست اما من تمنا میکنماین را استثناءا برای من بنقدید لطفا....

خودتان میدانید من چقدر به......احتیاج دارم!ـ

با تشکر فراوان

سر وینستون یاکسلی



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 74 در بحبوحه سیاهی، گودریک گریفیندور:


گودریک عزیز


البته شاید خودتون هم اطلاع داشته باشین ولی باز بهتره یاد آوری کنم که سوژه جدید رو وقتی میتونیم بدیم که سوژه قبلی تموم شده باشه.البته خودتون هم میتونین قبل ازدادن سوژه جدید، تمومش کنین ولی اگه تموم نشده باشه در صورتی میتونین سوژه جدید بدین که بیشتر از یک ماه از تاریخ آخرین پست گذشته باشه و یه جورایی مطمئن باشیم که این سوژه دیگه ادامه داده نمیشه.


نقل قول:
مرگ بن لادن او را بسیار آشفته کرده بود آیا این اوباما کچل برای او هم خطرناک است؟!

تلفیق سوژه های واقعی با دنیای جادویی گاهی میتونه جالب باشه، ولی در صورتی که بتونن با هم هماهنگ بشن.توصیه من اینه که تا جایی که میتونین از سوژه های سیاسی استفاده نکنین.تجربه ثابت کرده که زیاد قابلیت هماهنگ شدن ندارن.



نقل قول:
ای ولدمورت امیدوارم خبر قتل بن لادن رو شنیده باشی و هشیار شده باشی. می خوام بهت بگم که من به زودی تو را نیز خواهم کشت البته تو را به نحوه های دیگری می کشم پس از خودت مراقب باش و این نامه را هم فرستادم تا بفهمی چقدر جوانمردم ... ای کچل

نامه کمی عجیب و غریب بود...نه جدی، نه رسمی، نه طنز و نه تهدید آمیز...هیچ حالت خاصی نداشت.بهتر بود یکی از حالتها رو انتخاب میکردین و کل نامه رو با اون لحن مینوشتین.علاوه بر این مشخص نیست رئیس جمهور امریکا با اعتماد به چه قدرتی اینقدر جسارت و شجاعت پیدا کرده و اصلا از کجا لرد رو میشناسه.لزومی نداشت دقیقا توضیح بدین ولی مثلا یه اشاره کوچیک میتونست موضوع رو روشنتر کنه.


نقل قول:
لعنتی چطور جرئت کرده ...: :

شکلکتون با لحنی که اصولا باید جمله داشته باشه، هماهنگی نداره.اینجا مشخص نیست این جمله با چه لحنی گفته شده.


نقل قول:
ولدمورت به سمت صندلی مخصوصش رفت و نشست و بعد کمی تامل بلند شد و به اسکورپیوس گفت:

-برو و اوباما رو اینجا بیار ... زنده

سوژه جدید دادن کار آسونی نیست.شما سوژه ساده و مشخصی دادین.آخر پستتون هم مسئولیت نفر بعدی رو به خوبی مشخص کردین.پستتون کوتاه، ولی واضح و رسا بود.


خوب بود.


موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین
با سلام

ولدی جون نمی خوام تهدیدت کنم تا پستمو نقد کنی چون حوصله ندارم و درضمن نمی خوام مثل دفعه قبل درخواست بدم چون لوس می شی پس معمولی:

ناظر انجمن خانه ی ریدل این پست بنده را نقد کنید.

با تشکر


تصویر کوچک شده


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 205 خاطرات مرگخواران، روفوس اسکریم جیور:


نقل قول:
خيابان ليتل راك

مردمي كه در خيابان ليتل راك بودند ، با ذوق و شوق فراوان مشغول خريد اجناس جديد بودند ؛ دختري كه در يكي از مغازه ها مشفول انتخاب يك ‍‍‍ژاكت نو بود و پسر بچه اي كه يك ستاره ي طلايي بزرگ براي درخت كاج اش خريده بود ...
همه و همه به بهانه سال نو به ليتل راك آمده بودند تا وسايل موردنيازشان را براي سال جديد تهيه كنند .


شروعتون خوب بود.شما از یک مکان نامشخص شروع کردین.اینجور شروعها ممکنه از همون اول حوصله خواننده رو سر ببره ولی چون توضیحات شما به اندازه کافی خوب و کامل بود این احتمال رو از بین برده.حال و هوای خیابان و شور و شوق مردم رو خیلی خوب توصیف کردین.


نقل قول:
هركس مشغول انجام كاري بود به همين دليل هيچكس متوجه حضور دو مرد بلندقد كه در گوشه ي خيابان مشغول صحبت با يكديگر بودند ، نشد..
بعد از توضیحاتتون توجه خواننده رو به نقطه مرموزی جلب کردین.همین یک جمله ساده شما مفهومی رو که میخواستین به خواننده منتقل کرده.دو نفر مشغول صحبت هستن.ظاهرا موضوع بی اهمیتیه ولی کاملا مشخصه که در این داستان اهمیت داره.نکته ساده ولی جالبی بود.


نقل قول:
اولين خانه از سمت راست يعني خانه شصت و ششم ، ‌همان آشيانه اي بود كه براي او در نظر گرفته بودند تا بتواند به آساني كارش را انجام دهد .

استفاده از کلمه" آشیانه" برای انسان کمی غیر عادیه.مگه اینکه متنتون ادبی باشه...که اینجا نیست.بهتر بود از کلماتی مثل خانه یا مکان استفاده میکردین.


نقل قول:
...نزديك بودن به خانه ونسا بود .

ونسا همان هدف و سوژه اي بود كه هيچ اطلاعي راجع به آن نداشت و فقط ميدانست كه سوژه ي مورد نظر ،‌صاحب مغازه ي اسباب فروشي ونسا است .

روش خوب و جذابی در پیش گرفتین.اشاره به اسمی نا آشنا و بعد توضیح درباره اون.


نقل قول:
ديگر سنگيني علامت شوم را برروي دست چپش همانند سابق حس نميكرد ... علامتي كه باعث شده بود حس دوست داشتن در وجودش از بين برود .

توصیف قشنگی بود.البته شاید میشد جایگزین بهتری برای کلمه "سنگین" پیدا کرد.سنگین برای چنین توصیفاتی بکار میره، ولی وقتی که شیء مورد نظر یه وزنی(هر چند کم) داشته باشه.مثلا برای ساعت، دستبند یا چیزایی مثل این میشه "سنگینی" رو بکار برد...ولی برای علامت زیاد درست به نظر نمیرسه.


ماجرا رو به خوبی به داستان اصلی و باتیلدا ربط دادین.


نقل قول:
. ساعت ها كنجار رفتن ،‌باعث شده بود تا او خود را متقاعد كند .

اینجا مشخص بود که دارین درباره کی حرف میزنین."او" اضافی بود و زیبایی متن رو تحت تاثیر قرار میداد.


نقل قول:
از اين رو او هم معطل نكرد و بلافاصله از خانه بيرون آمد و به سمت آن شخص كه يقين داشت باتيلدا است ،‌هجوم برد و او را به سمتي كشاند و دهانش را گرفت .
این حمله در نگاه اول کمی ماگلی به نظر میرسه.مخصوصا برای یه مرگخوار...ولی وقتی ادامه شو میخونیم متوجه دلیلش میشیم که طرف نمیخواسته آسیبی به باتیلدا بزنه.


نقل قول:
پس از آن كه به خانه ي ونسا رسيد ، بدون معطلي شروع كرد به در زدن ...

نقل قول:
پس از آنكه ونسا در را باز كرد ، بدون معطلي او را هل داد و به داخل خانه كشاند .

سعی کنین کلمات و عبارتهای یکسان رو پشت سر هم بکار نبرین.فورا تاثیرشونو از دست میدن.


نقل قول:
چشماي زيادي تورو ميبينند ! مثل اينكه به آخر نامه ها دقت نميكردي !

اين همان صداي خشك و بي روحي بود كه هركس به جز مرگخواران آن را ميشنيد ، چهار ستون بدنش به لرزه در مي آمد !

عالی بود.بهترین قسمت پستتون همینجا بود.


نقل قول:
- ولي من يه دخترو به لردولدمورت ، بزرگترين جادوگر قرن ترجيح دادم . من چيزي رو پيدا كردم كه تو هميشه از داشتن اون محروم بودي و اون نه چوبدستي بود و جان پيچ بلكه اون عشق بود !

متوجهم...میخوایین از این شخص یه قهرمان بسازین، اینم میدونم که دیگه جون این شخص براش اهمیتی نداشت...ولی مواظب باشین اغراق نکنین.کسی نمیتونه با این جسارت جلوی لرد حرف بزنه.


نقل قول:
ولدمورت دهان بي لبش را كج كرد و با صدایي بي روح ، باقی سخنان اش را به زبان اورد ...

دماغ نداره، مو نداره...لطف کنین بقیه اعضای بدن ایشون رو حذف نکنین!


نقل قول:
ولدمورت كسي را كه سال ها براي او زحمت كشيده بود را با طلسم خود از بين برد . جسم بي جان ريگولوس بلك بر روي زمين افتاده بود .

پایان پستتون خیلی زیبا و تاثیر گذار بود.مخصوصا شوکی که به خواننده با خوندن اسم ریگولوس وارد میشه.اگه اشتباه نکنم تو کتاب گفته شده بود که ریگولس به دست لرد سیاه کشته شده بود ولی درباره چگونگی این مرگ توضیحی داده نشده بود.

استفاده نکردن از شکلک به حالت مرموز و مبهم پستتون کمک کرده.

خوب بود .


موفق باشید.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.