خلاصه:
لرد سیاه به کمک طلسمی ارتشی از زامبی های گورستان ریدل برای حمله به محفل تشکیل داد.ولی با مشکلاتی که زامبی ها ایجاد کردن از این کار منصرف شد.حالا لرد و مرگخوارا باید از شر زامبی ها خلاص بشن!
برای پیدا کردن راه حل تصمیم میگیرن چند تا فیلم مشنگی درباره زامبی ها ببینن.در پایان فیلم مشنگها با بیل و کلنگ موفق به کشتن زامبی ها میشن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لرد از جا بلند شد و با عصبانیت شروع به قدم زدن در طول اتاق و تجزیه و تحلیل کردن موقعیت کرد.
-خب...پس الان فقط یه گزینه داریم.اونم اینه که با بیل و کلنگ بیفتیم به جون اینا...ولی خب.اینا زامبی های معمولی که نیستن.همشون جادوگرا و ساحره های بسیار محترم و سیاه گورستان ریدلها هستند.اجداد و حتی مادر زیبا روی خودم هم جزوشونه.نمیتونم این رفتار رو باهاشون داشته باشم.
درست در همین لحظه چشم لرد به روفوس افتاد که طبق عادت همیشگی دستش را بلند کرده بود.
-چته باز؟ایده جدید داری؟
روفوس کمی من و من کرد و جواب داد:
-نخیر ارباب.فقط میخواستم به نکته مهمی اشاره کنم.مشنگها فقط فیلم نساختن.همین امسال سریال بسیار پرباری در این مورد تولید کردن که میتونه بهمون کمک کنه.the walking dead!
ظاهرا توجه لرد جلب شده بود.
-خب.توضیح بده ببینم آخرش چطوری زامبی ها رو میکشن.
روفوس که مشخص بود فکر این قسمتش را نکرده بود دست و پایش را جمع کرد.
-خب...ارباب هنوز نتونستن راهشو پیدا کنن که.تازه وسط فصل سومشه..هر وقت تموم شد من بهتون اطلاع میدم.
به دستور لرد روفوس توسط تعدادی از مرگخواران از پنجره به بیرون پرتاب شد که شب را در جوار زامبی های گورستان بگذراند.
-بالاخره باید یه راهی داشته باشه.اینا چیزی نمیخورن؟غذا ندیم بهشون...بقیه فیلما رو بیارین ببینیم...اصلا اینا چطوری زنده شده بودن؟کدوم ابلهی این مشکل رو ایجاد کرد؟!:vay: