دانش آموزان یک به یک و به آهستگی وارد کلاس روشن از نور شمع ها شدند. دخمه درست مانند جلسه قبل به نظر می رسید. پروفسور پرنس درحالیکه نیمی از صورتش در تاریکی فرو رفته بود با همان نگاه سرد و صورت بی حالت ورود دانش آموزان را می نگریست.
احساس سرمای ناخوشایندی که جلسه ی گذشته حضور شومش در کلاس حس میشد گویا بار دیگر جان گرفته و بر قلب و روح دانش آموزان چنگ می انداخت. همگی در سکوت تمام و با بی میلی بر جایشان نشستند و حواس خود را به پاتیلی که در گوشه ی کلاس به آهستگی می جوشید معطوف ساختند. زمانیکه آخرین نفر نیز بر جایش قرار یافت استاد به آرامی درب را بست و آهسته خود را به پشت میزش رساند تا رو در روی دانش آموزان قرار گیرد. لحظه ای دانش آموزان را از نظر گذراند و سپس با صدای آرامی گفت:
- اول از همه باید بگم سطح عمومی تکالیفتون در همون حدی بود که فکر می کردم. واقعا ناامید کننده است.
سپس درحالیکه انتهای موهای بلندش را به بازی گرفته بود با صدای آهسته تری ادامه داد:
- برای همین به نظرم رسید درس این جلسه رو به آشنایی با یه ترکیب مفید و در عین حال ساده اختصاص بدم.
او آهسته خود را از پشت میز بیرون کشید. در همان حال که در کلاس قدم بر می داشت به نرمی گفت:
- این معجون تقریبا به راحتی ساخته میشه و برای ترکیب موادش نیازی نیست به مغزتون فشار چندانی بیارید فقط کافیه کمی شجاع باشید تا به اون چیزی که میخواید برسید.
او با حرکتی ناگهانی به جانب تخته سیاه بازگشت و چوبدستی اش را رو به آن تکان داد.
- معجون بازسازی.هنگامی که این کلمات بر روی تخته سیاه شکل می گرفتند آیلین پرنس به جانب دانش آموزان بازگشت و با ملایمت پرسید:
- خب کی می دونه این چه معجونیه؟ هرچند اگه ندونید هم زیاد تعجب نمی کنم.
دانش آموزان با نگاه هایی عصبی و معذب به هم نگریستند اما ناگهان صدایی از انتهای کلاس گفت:
- ولی پروفسور این معجون جز معجون هاییه که وزارت خونه ممنوع کرده. این معجون یکی از معجون های سیاهه.
پرنس در حالیکه با نگاه انتهای کلاس را جستجو می کرد با خطرناکترین لحن ملایم زمزمه کرد:
- درست شنیدم... یکی از روش تدریس من داشت انتقاد می کرد؟ کی بود؟
دانش آموزان سکوت کرده و زیرچشمی نگاه های نگرانی رد و بدل می کردند. پروفسور که اکنون خشمگین به نظر می رسید از مورفین گانت که بر روی صندلی اش در حال چرت زدن بود پرسید:
- جناب وزیر.آیا شما این معجونو ممنوع اعلام کردین؟
مورفین با خواب آلودگی گفت:
- ای بابا!اگه گژاشتن من یه شرت بژنم. دیشب همه اش تو فژا بودم الان به اشتراحت نیاژ دارم خب... چی میگی دختر ژان؟کدوم معژون؟ من هیشکدوم اژ معژونای فژایی رو ممنوع نکردم.
آیلین پرنس با لبخندی موذیانه گفت:
- اتفاقا برعکس وزیر عزیز این معجون برت می گردونه رو زمین!
سپس رو به کلاس کرد و با بدخلقی ادامه داد:
- بذارید شمارو از این اشتباه در بیارم. معجون همیشه معجونه و سیاه و سفید نداره. هر معجونی در صورتی که به درستی عمل اومده باشه و در جای خودش استفاده بشه مفیده. مثل این معجون که برای کسایی ازش استفاده میشه که بدن هاشون از بین رفته و می خوان دوباره اونو به دست بیارن.
همهمه ی مبهمی میان دانش آموزان افتاد و نگاه های وحشت زده ای به استاد انداختند. آیلین پرنس چنان که گویی از مشاهده ی وضعیت پیش آمده لذت می برد پوزخندی زد و زمزمه کرد:
- چطوره عملی امتحانش کنیم تا ببینید چقدر مفیدو پر بازده است. تو!
او با انگشت باریک و بلندش به دانش آموز ریز نقشی که بر روی صندلی در دورترین نقطه کلاس نشسته و در آن لحظه تقریبا در صندلیش فرو رفته بود اشاره کرد.
- تو مناسبی. مطمئنم می تونیم تو پاتیل هم جات بدیم.
اما دابز که همراه دافنه روی نزدیکترین صندلی به میز استاد نشسته بود گفت:
- پروفسور اگه میشه یه تیکه اشو نگه دارید. خب ما هم باید شام یه چیزی بخوریم.
دانش آموز بیچاره حتی از جایش تکان نخورد. ظاهرا سرجایش قبض روح شده بود. جیمز سیریوس پاتر با صدای بلندی گفت:
- یا مرلین. پروفسور یعنی شما می خواید یکیو بکشید تا بهمون نشون بدین این معجون چطوری کار می کنه؟ اونم در حضور وزیر مملکت؟
وزیر مملکت:
پرنس لبخند شومی زد و گفت:
- به به چه عالی. تا به حال سعادت دیدن یه پاترو از نزدیک نداشتم. پسرم از پدرت خیلی تعریف میکنه...
او تکانی به ردای سیاهش داد و به نرمی گفت:
- همونطور که می بینی فعلا وزیر مملکت اینجا حضور ندارن! خودت انتخاب کن پاتر.50 امتیاز از گروهت کم کنم یا بفرسمت تو پاتیل؟
چیمز سیریوس پاتر: :worry:
پروفسور لحظه ای نگاهی به صورت های وحشت زده ی دانش آموزان انداخت و با لحن سردی گفت:
- یعنی شماها واقعا فکر کردین من یکیتونو میکشم می ندازم تو پاتیل؟ واقعا تاسف انگیزه. چون به خوبی نشون دادین از معجون سازی مطلقا چیزی نمی دونید.
پروفسور آهسته چرخی زد و به جانب تخته سیاه بازگشت تا چوبدستی اش را به سوی آن نشانه بگیرد. کلمات بر روی تخته سیاه شکل کرفتند و با پیوستن به یکدیگر این جملات را به وجود آوردند.
1- اولین مخترع این معجون که بود و چگونه به فرمول این معجون دست یافت؟6 نمره
2- مواد اولیه و نحوه ی ساخت این معجون را به اختصار شرح دهید.ذکر کنید در پایان رنگ مطلوب برای این معجون چه خواهد بود؟ 10 نمره
3- دلیل اینکه پروفسور پرنس قصد داشت نحوه ی ساخت معجون را به صورت عملی نشان دهد چه بود؟ 5نمره
4- شرط اصلی استفاده از این معجون را بیان کنید.4 نمره
5- آخرین بار این معجون توسط چه کسی مورد استفاده قرار گرفت؟ مختصری در خصوص زندگی او توضیح دهید. 5 نمرهپروفسور پرنس بی هیچ حرفی به طرف میزش رفت تا پشت آن بنشیند. در تمام این مدت دانش آموزان با نگاه هایی وحشت زده حرکت او را در حالیکه ردای بلندش پشت سرش تاب می خورد نظاره می کردند. هنوز همان تنش و اضطراب دقایقی قبل در کلاس حس میشد. پروفسور پشت میز نشست و با نگاهی به دانش اموزان به تندی گفت:
- چرا زل زدین به من؟ نکنه باید مرتب بهتون یادآوری کنم تکالیفتونو یادداشت کنین؟
کلاس به یکباره به جنب و جوش افتاد و دانش آموزان با سرعت سرگرم یادداشت کردن سوالات شدند. در این فاصله آیلین پرنس کنار پاتیل ایستاده و متفکرانه به درون آن می نگریست. زمانیکه سر و صداها در کلاس خاموش شد بی آنکه به دانش آموزان بنگرد به آرامی گفت:
- کلاس تمومه. می تونید برین.
دانش آموزان در سکوتی پر شتاب از جا برخاستند و به طرف درب کلاس حرکت کردند.