هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۰:۱۷ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)
از وقتی وارد هاگوارتز شده بود،سعی داشت که واکنش همه را حدس بزند، گرفتگی زبان جزو اولین حدس هایش بود!

ویرگول دوم بین فعل حدس بزند و گرفتگی اشتباه هست. باید نقطه قرار بگیرد.

2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)
مرلین کبیر، آماده ی جلوس به زمین شد.زمین به تازگی سر از آب بیرون آورده بود و خشکی کوچکی مانند یک خال تیره ، مرلین را به سمت خود می خواند. او به آرامی بر روی خشکی فرود آمد و دست راستش را بر روی خاک کشید. همزمان با این کار، گیاهی سبز رنگ به سرعت بر روی خاک پدید آمد. مرلین لبخندی زد و به سمت دریا رفت. ندایی با این مفهوم آمد که"از آب شور دریا بدان ننوشان! همانا که گواراترین آب را برای برترین پیامبر خود می فرستیم". مرلین به آسمان چشم دوخت و افتادن قطره ای آب بر روی گونه اش، لبخندش را عمق بخشید.

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

دو مرد از قوم بربر، یکی از شرق و دیگری از غرب به سمت درخت ساقه طلایی که در میانشان بود حمله بردند و تا توانستند از میوه های آن درخت خوردند. ثانیه ای نگذشته بود که ساقه طلایی همچون معجون های هکتور اثر کرد و دو مرد را سخت تشنه و آزرده کرد.آن دو مرد به شدت به این نیاز داشتند تا احساس خودرا به اشتراک بگذارند یا به اصطلاح "share" کنند و فیص بوق، این تهاجم فرهنگی نیز هنوز اختراع نشده بود. این شد که به طور اتفاقی متوجه شدند که دهان، به جز چریدن خوردن ،قابلیت های مفید و ارزنده دیگری نیز دارد.به همین دلیل هر دو با یکدیگر فریاد سر دادند:
-آآآآآآب.
و در حالی که بسیار متعجب شده بودند، آزرده و تشنه و آب گویان به سمت نزدیک ترین برکه اتک بردند. اما در کنار برکه جاینت بمب کار گذاشته شده بود و همین باعث شد هر دو نیست و نابود شوند. البته همین نیست شدن باعث شد تا هیچ کس دوباره به ارزش آوایی دهان پی نبرد و این صحبت به ارث نرسد و قرن ها بعد گراهام بل تلفن را اختراع کند و بیل گیتس مایکروسافت را بنا گذارد و آن یارو فیزیکدانی که خدا را نقض کرد فلج شود.
4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)
مرلین بی هدف خلق نشده بود. قطعا وظیفه ای داشته و آن وظیفه، با ایمان کردن تمام موجودات روی زمین هست. به همین دلیل تا ماموریت خود را به پایان نرساند، نخواهد مرد.


5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)
از نظر بنده ی حقیر که سال ها به عنوان شکاربان و ... انجام وظیفه کردم،اول مرغ وجود داشته! به این دلیل که تخم مرغ یهو مرغ نمیشه که! نیاز به یه شرایط خاصی داره که مهم ترینش چیه؟ این که مادر گرام بشینه رو تخمش بلکه تخم مرغ گرمش بشه! یا اینکه حواسش باشه یکی نیاد تخم مرغ مادر مرده رو بدزده! همونطور که میدونیم تخم مرغ انرژی زیادی در پروتئین آلبومین خودش داره و اگه حواست بهش نباشه در هوا میزننش. لازم به ذکره از تخم مرغ در ساخت کیک استفاده میشه!
6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)
نقل قول:
به نام مرلین

با سلام خدمت اپراتور بارگاه ملکوتی! لطفا پیام اینجانب را به دست مبارک مرلین کبیر رسانده و طی آن،از ایشان درخواست افزایش دسترسی بنده به پنل مدیریت جادویی را بکنید! لطفا امکان بلاک و ویرایش پست پس از گذشت 24 ساعت نیز در آن لحاظ شده باشد.
با تشکر
روبیوس هاگرید

7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)

ازین جلسه واقعا خوشم اومد. سوالای کوتاه ولی جذاب که آدم رو ترغیب میکنه در کلاس شرکت کنه!
به نظر من هر مبحثی که انتخاب می کنید رولشو یکم بیشتر کنید!(یه سوال 5 خطی و یدونه 8 خطی خیلی کمه!)
و به نظرم یکم ملت رو راجع به عالم بالا و تاریخ و اینجور چیزاش آشنا کنید تا جایی که میشه!


_______________
پ.ن: باکس پیش نمایش و باکس پست سایز هاشون متفاوته به همین دلیل تعداد خط ها بیشتر شد و هرکاری کردم نتونستم حذفشون کنم!


تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

وندلین شگفت انگیز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۲ پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶
از اون طرف از اون راه، رفته به خونه ی ماه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 382
آفلاین
ارشد هافلپاف


نکته: نواحی توی [] جزو رول نیستند، توضیحات اضافی تکلیف نگار(!) هستند!
1-
نقل قول:
مرلین بلند شد و ایستاد
- بله، درست حدس زدید! اولین جادوگری که وجود داشت و اولین انسانی که پا بر روی زمین گذاشت، من بودم. در ابتدای آفرینش این جهان، جادو در تک تک ذرات این عالم تجلی داشت. همه چیز با نیروی جادو در حرکت بود و با همان نیرو، از حرکت باز می ایستاد. اولین شهاب سنگی که به زمین خورد، به دلیل از دست دادن نیروی جادویی اش بود و اولین فوران آتشفشان، به این دلیل بود که آن کوه، نیروی جادویی نهفته در خودش را پیدا کرده و دنبال راهی برای ابراز آن می گشت.


در این قسمت پیامبر باستانی( ) ناگهان جوگیر شده و در حالی که تا اینجا تمام دیالوگ هاش به زبون محاوره بود، دیالوگ هاشو به زبون کتابی گفته. یه غلط دیگه هم داره که ناز شست نفر بعد، اگه گیرش بیاره!

2-
[نکته: پنج سطر بسته به عرض پاراگراف میتونه مقادیر مختلفی از کلمات رو در بر بگیره. من پنج سطر از ویرایشگر پایین تاپیک در نظر گرفتم، وگرنه که الان میتونم آواتار ریموس لوپین old رو بذارم هر چقدر خواستم حرف بزنم!]


و خدا به آب ها گفت در رودها جاری شوند و به دریاها بریزند. در چشمه های زیر زمین پنهان شوند و در دریاچه ها پناهگاه ماهی ها باشند. و هرگز از حرکت نایستند، چرا که عاقبت سکون، تبخیر است. خدا آب را از گل آدم نیافرید، ولی آب هم کرمِ «اگه حرفتو گوش ندم چی؟» داشت. امتحان کرد؛ ایستاد، نور خورشید قلقلکش داد و به آسمان رفت، ابر شد، اوج گرفت تا از وطنش دور شد. دلش طاقت نیاورد، بغضش گرفت، بارید، قطره قطره. روی زمین چکید؛ به رود پیوست، با دریا یکی شد و با امواج سر به صخره ها کوبید. حرکت.

3-
خدا در گوشش گفت «با او حرف بزن!» و آدم پاسخ داد «نمی توانم، شرم می کنم!».
خدا اصرار کرد که «امتحان کن. او هم مثل توست؛ شرم می کند. یکی باید جلو برود.» و آدم سرخ شد، سرش را پایین انداخت و جواب داد «آخر...آخر او هیچ بر تن ندارد!».
خدا ابرویش را بالا انداخت...یعنی اگر داشت بالا می انداخت، و تشر زد «تو داری؟!».
آدم در حالی که با انگشت هایش بازی می کرد، من و من کرد که «یعنی ...یعنی هیچ راه دیگری ندارد؟» ، و خدا سکوت کرد. و آدم می دانست خدا وقتی سکوت می کند، دیگر التماس فایده ای ندارد. زمزمه کرد «نگاهم دار خدایا...» و پا پیش گذاشت.
سلامی و نگاهی به عمق چشمان یک دیگر...و آتشی به دل هر دو افتاد.

[و خدا به همین سادگی تمام گونه های جانوری و گیاهی که تا آن لحظه خلق کرده بود به خطر انداخت!]

4-
مرلین اولش که وارد ایفای نقش شد پیامبر بود. الان داره کم کم خدا میشه. خب بالاخره یه روز هم میاد میگه اصلا من کل کایناتم! بنابراین راه خلاصی از دستش وجود نداره.

5-
عه؟! واسه همین از راونکلاو اومدی بیرون؟ سوال ورودی خوابگاه رو عوض کردن نتونستی جوابشو بدی موندی پشت در؟ عمرا جواب بدم!
هیچ کدوم، اول خروس بود. دیدی اول آدم بود بعد حوا، اونجوری. اول چرک نویسشو می زنن بعد پاک نویس می کنن دیگه. اول نر اومده بعد ماده! بعد حالا یه سری اتفاقات بینشون رخ داده یه تخم مرغی هم اومده وسط به هر حال!

6-
نقل قول:
بارگاه ملکوتیا!
درود!
بارگاها، نمیدانی چقدر آتش چیز خوبی است. البته میدانی، خودت آفریدی خب. لکن تا به حال فندک سنگی به دست گرفته ای؟ نگرفته ای دیگر. تا به حال توسط صد و پنجاه و سه نفر مشنگ در معیت سگ ها و گربه هایشان آتش گرفته ای؟ نگرفته ای دیگر. تا به حال از عشق در یک نگاه گر گرفته ای؟ نگرفته ای دیگر! سی همین است که میگویم نمیدانی چقدر آتش چیز خوبی است. هر چند خودت آفریدی خب.

ملکوتیا! من آتش دوست دارم. شعله و نور نارنجی اش چشم هایم را ستاره ای می کند. من دوست دارم هی بتوانم آتش بگیرم. من می میرم برای اینکه بتوانم با یک بشکن شعله اجاق گاز را روشن کنم. من جانم را می دهم که خودم اجاق گاز باشم اصلا! لکن محدودیت های تعبیه شده در این نسخه از من کفاف این کارها را نمی دهد...منتها الیه قدرت جادویی ام آن است که از نوک چوبدستی ام استفاده کنم؛ تازه آن هم هی می سوزد و بوی چوبدستی سوخته و ریسه اژدهای پخته همه جا را بر می دارد.

گادا! راهی دارد که بتوانی مرا به آتش مجهز کنی؟ مثلا اگر با خشم به چیزی نگاه کنم آتش زنم بر جانش، یا اگر هیجان بر من مستولی شود شعله ور شوم؟ یا لااقل بتوانم با بشکن چراغی بیفروزم؟ یا دیگر ته تهش اجاقی باشم گرما بخش زندگی ها؟

زیاده عرضی نیست، باز روی پیشنهادم تاملی کن. سپاس و قربانی به درگاهت.


7-
ما یه استادی داشتیم، امتحان می گرفت در سه سوال، لکن هر سوال شامل یازده بخش بود!:| از همینجا بر روح پر فتوحش درود می فرستیم.
کار کردن روی غلط های مصطلح ملت، راهنماییشون برای پیدا کردن سبک نگارش خودشون، کار کردن روی شخصیت پردازیشون و تلاش برای اینکه «خدا» های کمتری در ایفا آفریده بشن(آیکن جادوکاران ویزنگاموت در حال سر بر دیوار کوبیدن!) و شخصیت هاشون بعد حقیقی تری بگیره.
در کل، چیز های مفید!



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
ارشد راونکلاو


1.
نقل قول:
مرلین بلند شد و ایستاد

ایشون هیچ علامت نگارشی‌ای در پایانشون ندارن! هر جمله‌ای نیاز به پایان با علائم نگارشی یا وصل شدن به جمله‌ی بعد با حروف ربط یا همون علامت نگارشی رو دارن و ایشون هیچ کدوم از این دو موردو رعایت نکردن. باید ته جمله نقطه گذاشته می‌شد.

2.
هوای صاف و آفتابی شیفت خود را با ابرهای خاکستری و باران‌زا عوض می‌کند. با برخورد ابرها، اولین قطره‌ی باران از مادر خویش جدا شده و در آسمان به مقصدی نامعلوم سقوط می‌کند. سایر قطرات نیز او را همراهی کرده و در این مسیر طولانی تنهایش نمی‌گذارند. بالاخره قطره‌ی باران بر روی گلبرگ گلی سرخ رنگ فرود می‌آید و او را نوازش می‌کند. گل با نوازش قطره جانی تازه می‌یابد و خاک با خوشنودی دیگر قطرات را در آغوش گرفته و جذب خود می‌کند...

3.
- سـ...لـا...م!
- سلـ...ام!

هردو خوش‌حال ازینکه بالاخره توانستند زبانی بیاموزند که بوسیله‌ی آن احساسات خویش را بهتر منتقل کنند می‌زنند قَدِش(!) و با خوش‌حالی بالا و پایین می‌پرند. بعد از مقادیری ابراز شادابی دوباره ساکت می‌شوند تا سخنان بیشتری بر زبان رانند.
- این... چوب!
- چوب چوب.

نفر دوم با خوش‌حالی می‌خواهد که اینبار خودش اسمی بر روی چیزی بگذارد. بنابراین به سمت آتش می‌رود و بالا و پایین پران به آن اشاره می‌کند.
- آتش.
- چوب و آتش. من... و تو... دوست!

و دوباره پای بر زمین می‌کوبند و در آغوش هم فرو می‌روند!

4.
مرلین را مرگی نیست! مرلین همواره زنده خواهد ماند تا زمانی که آخرین جادوگر، ساحره، فشفشه، روح و حیوان جادویی از صحنه‌ی روزگار حذف شود... نخیر! خیال کردین وقتی هیشکی نمونه مرلینم نمی‌مونه؟ حتی اگه هیشکیم نمونه مرلین می‌مونه تا دوباره شاهد ظهور نسل جدیدی جادوگرپرور باشه. تا زمانی که ذات جادو زنده است، مرلین نیز زنده خواهد بود. فقط این وسط ممکنه یکم تنها بشه و حوصله‌ش سر بره، اونم مهم نیست! یه قل دو قل بازی می‌کنه.

5.
یک دایره هیچ نقطه شروعی نداره.

از پشت اشاره می‌کنن همون‌طور که آدم، نوزاد نبود و از ابتدا انسانی بالغ بود، خلقت مرغم به همین شکل بوده و اول مرغ بوجود اومده.

6.
نقل قول:
سلام بر مرلین قدر قدرت، تک پیامبر یگانه‌ی جادوگران و ساحرگان و فشفشگان و ارواح و حیوانات جادویی!
مرلینا! در این بی‌حالی ما را حالی ده! گویند که برترین سعادت رسیدن به شماست آن هم در حالی که هم شما از ما راضی هستید و هم ما از شما! شما خود جادو هستید. از آنجایی که من الان نمی‌توانم به شما برسم، می‌خواهم با افزایش قدرت‌جادوییم بیشتر به سعادت خویش نزدیک شوم زیرا که شما خودِ جادو هستید و نزدیکی به جادو یعنی نزدیکی به شما و بارگاه ملکوتیتان!
پیشاپیش از لطف و مرحمت شما بابت پذیرش درخواست این بنده‌ی حقیر سپاسگزارم.

گویند بارگاه ملکوتی و در راس آن مرلین کبیر، جمله‌ی "برترین سعادت رسیدن به شماست" را در اولویت قرار دادند و لینی را از صحنه‌ی روزگار محو کرده و در لیست مردگان ثبت نمودند.

7.
مرلین کیست؟ چگونه بوجود آمد؟ آیا ایشان از ابتدا جادوگر بودند یا اولین کسی بودند که جادو را بوجود آوردند؟ خلاصه که از مرلین برایمان بگویید.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۴ ۱۳:۲۹:۳۸



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

مایکل کرنر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۵ جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۴ پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴
از همونجایی که ممد نی انداخت
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 182
آفلاین
نقل قول:
1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)


خب من همینجوری که نگاه کردم، اینو یافتم:
نقل قول:
مرلین به صندلی اش بازگشت. ورقه هایی را از غیب، ظاهر کرد و بین دانش آموزان تقسیم کرد.

خب اینجا ما تکرار افعال داریم. دو تا فعل "کرد" که دیگه توضیحی نمی دم، جهت جلوگیری از بلاک شدن.

نقل قول:
2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)


کل زمین پوشیده شده بود از ابر. ابرهایی سیاه و پرباران... سطح زمین پر بود از مواد مذاب و کوه های آتشفشانی که غرش کنان بالا می آوردند. و بعد، زمانش که رسید، ابرها در جواب زمین شروع کردند به غرش و فریاد و لشکریان آسمان، آن قطرات قاتل به سمت زمین هجوم آوردند.

نقل قول:
3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

آدم و حوا پس از خلقت، چون زبانی نداشتند، حتی نمی توانستند از عه عو عا استفاده کرده و مثل بُز به یکدیگر خیره می شدند. چند سالی بدین منوال گذشت تا اینکه بالاخره اولین مکالمات شکل گرفتند. آدم به شانه ی حوا زد، به خودش اشاره کرد و پرسید:
-راز و نیاز؟ :pretty:
-قبول.


نقل قول:
4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)

مگه زمان هم داره؟ تا جایی که می دونم، مرلین خیلی وقته به دنیا اومده و پایانی براش در نظر گرفته نشده. از قضا عزرائیل رفیقشم هست و اینه که با هم نون و ماستی خوردن و اینا، اینه که به نظرم عزرائیل روش نمی شه جون مرلین رو بگیره و اینه که مرلین هیچوقت نمی میره لامصب

نقل قول:
5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)

همیشه اول خروس!
ینی خب، خروس اومد، بعد مرغ اومد، بعد تخم مرغ اومد. اینا رو هم به نظرم خود مرلین ساخت تا بعداً تو سوالاش بیاره و مخ ما رو کار بگیره

نقل قول:
6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)


اینم از نامه:
نقل قول:
به نام تسمه تایم
با سلام و درود خدمت حضور مقدس و وجود شریف جناب مرلین ستان اسپاون (مرلین تخم شیطان)
اینجانب، مایکل کرنر، از اعضای تالار ریونکلا می باشم. مواردی هست که باید به سمع حضورتان برسانم، منتها به دلیل بیماری گسستگی موضعی سلول های تحتانی توانایی حضور نداشته و نامه می فرستم. از قضا نام تالار ما به نام "راونکلا" ثبت شده، اما اینجانب به دلیل درست کردن اوضاع خواستار تغییر نام تالار به "ریونکلا" را دارم که تلفظ صحیح این نام است. مورد بعدی این است که اینجانب توانایی جادویی برای در آغوش کشیدن و همینطور، ظاهر کردن شکلات را ندارم و این قضایا باعث بلایا و مصیبت هایی شده اند که بنده را عذاب می دهند. بزگواری فرموده، دسترسی جادویی ما را بیشتر کنید.
نمک در نمکدان شوری ندارد
دل من طاقت دوری ندارد

مایکل کرنر
امضا: تصویر کوچک شده


نقل قول:
7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)

در این مورد من پیشنهاداتی دارم که اینا هستن:
1.زندگی نامه ی مرلین
2.عشاق نامه ی مرلین و مورگانا
3.چگونه مرلین را بپرستیم


لامصب چقد رنک

!Only Raven

وبلاگ شخصی من

بیخیال اون صوبتا، من هنوز شصت درصد ایفام ریتا هم سی و نه درصد، جمعاً می شیم 99 درصد ایفا


چقد چکش!

اصن ذووووق

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

آملیا سوزان بونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۹ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۸
از زیر گنبد رنگی عه آسمون!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 151
آفلاین
به نام تنها پیغمبر زنده جهان...


1- یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید.

قبل از جواب دادن به این سوال باید چیزی رو بگم.ما از این سوال درمیابیم که استاد مرلین به شدت نکته سنج است.از آن استادهایی که چیزها را اشتباهی روی تخته می نویسند و بعد چپ چپ به دانش آموزان بخت برگشته نگاه می کند فقط چون نفهمیدند معلم از قصد اشتباه دارد! من به شدت به این معلم ها علــــــــاقه دارم...!

نقل قول:
پیامبر ِ کهن. اشاره ای به تخته سیاه کرد و مجسمه هایی با چهره های متفاوت بر روی آن نقش بست.


خوب این نقطه اضافیه دیگه...ام...میگم این غلط تایپی که نبود مورگانا نکرده؟ =|

2- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید.

هرچه تلاش می کرد، نمی شد. از ترس اینکه کسی آن دور و بر باشد، نگاهی به اطراف کرد. وقتی کسی را ندید باز سرش را برگرداند و با دو سنگش کلنجار رفت. جرقه می زدند، مثل همیشه بود، حتی گرما هم داشت...ولی باز خاموش می شد. تنش لرزید. هوا سرد شده بود. ناگهان احساس کرد چیزی سرد و لغزان و لطیفی بر روی دستش خورد و پایین ریخت. با وحشت سرش را بالا گرفت. این امکان نداشت! دهانش را باز کرد تا مطمئن شود. آری درست بود! این آب بود. داشت آب از آسمان می آمد. دخترک صداهای نامفهومی از خود درآورد. در حالی که می لرزید آن قدر دوید تا بتواند خود را به پیامبر برساند. فقط امیدوارم بود این عذابی از عالم بالا نباشد.

+استاد شما گفتید انسان اول باران را داشت و بعد آتش را.ولی آنچه در اول به آن اشاره شد به عنوان آتش شناخته نشده بود.برای همین دختر از اینکه کسی او را ببیند میترسید.

3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید.

مرد دستانش را در آب رودخانه فرو برد و مشتی از آن مایع زلال را برداشت و بر روی خودش ریخت.خنک شد.تبسمی بر روی لبانش شکل گرفت.دوباره دستانش را پرآب کرد و این سری آن را بر روی زن ریخت.زن برگشت و دستانش را پناه صورتش کرد. خندید و ناگاه گل صورتی ای را دید که در کنار پای مرد روییده بود.با شوق زانو زد و گل را چید.بویش را احساس کرد.با ذوق برگشت تا آن را به مرد نشان دهد ولی مرد حواسش به آب بود.زن سعی کرد او را متوجه کند.دستش را دراز کرد ولی قبل از اینکه به پشت پای مرد ضربه ای بزند صدای نامفهومی از دهانش خارج شد.
-ای...ای...این...این...

مرد از تعجب برگشت و وقتی گل را دید با هیجان گفت:
-ای...این...قشن..قشنگ...

سپس هردو به هم نگاه کردند و از شوق شروع به خندیدن کردند!

4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟

تا زمانی که لرد سیاهی دستور بدهد! حرف لرد سیاه قانون تمام مرگخواران است.

5- اول تخم بوجود آمد یا تخم مرغ؟

از نظر من این یک چرخه ی دایره واره!
تخم مرغ بدون مرغ و مرغ بدون تخم مرغ معنا نداره. پس نمیشه برای این گردش آغازی قائل شد. مثل این می مونه که بگیم نقطه شروع دایره کجاست! احتمالا یکی از عالم بالا به انسانها اهدا شده.

6 - یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد.

آیــا این سوالی برای سنجیدن میزان تسلط ما بر زبان فارسی سال اول دبیرستان نیست؟آیا ایمان نمی آورید؟ =|


نقل قول:
بهــ نام آنکه مرلین و مورگانا را خلق کرد...


بارگاه ملکوتی،نمیدانم با چه جرئتی نامه نوشتم تا درخواستم را بگویم.
اینجانب،این ساحره ی ناچیز درگاه، از شما تقاضا دارد که اگر او را لایق میدانید، میزان قدرت جادویی من را افزایش دهید.
ما پیمان می بندیم که آن را در راستای رسیدن به اهداف گرانبها صرف کنیم.
با تشکر
سوزان بونز



7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟

استاد مرلین میتواند اینقدر مشق شب ندهد که مجبور شود از مخ کپک زده ی ما برای جلسه بعد، ایده کش برود!

1- اولین موجود جادویی
2- دومین موجود جادویی
3- سومین موجود جادویی
4- چهارمین موجود جادویی
5- تاریخچه ی موجودات جادویی در کل!


من وراج نیستم!
من فقط با وسواس شرح میدم!

اسبم خودتونید!
اسیر شدیم به مرلین!



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۸ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۱۱ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱
از
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین

1-یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)

نقل قول:

پیامبر ِ کهن. اشاره ای به تخته سیاه کرد و مجسمه هایی با چهره های متفاوت بر روی آن نقش بست.


بعد از پیامبر کهن باید به جای نقطه ویرگول باشد زیرا فعلی وجود نداردکه بعد از ان نقطه بذاریم و این که مثل سلام و خداحافظ جمله ی مستقل نمی باشد و معنای خود را کامل نمی کند.

2-در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)


بیابان هایی به چشم میخورد که در انها خارهایی با ریشه های قوی روییده است. در میان ان همه خار گلی زیبا با ریشه های ضعیف و گلبرگ های زیبای سرخ رنگ در انجا روییده بود. گل که طاقت ان همه خشکی و کم ابی را نداشت پس از مدتی رو به پژمردگی رفت. سنگی که در همسایگی گل زندگی میکرد از روی پژمرده ی گل غمگین گشت و چنان این غم اورا فرا گرفت که قلبش شکست و اب از ان جاری شد تا گل را سیراب کند. اسمان که این صحنه را دید چشمانش تر گشت و همچون مخلوقاتی که بعده ها به وجود می ایند شروع به گریستن کرد و به وجود اورنده ی اولین باران شد.



3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)

ادم که از پوشیده بودن خود مطمئن شده بود فریاد زد:
-حوا کجایی بیا اینجا ببینم ...

حوا که خود را مانند ادم پوشانده بود از پشت بوته ها بیرون امد و او نیز فریاد زد:
-سر من داد نزن. چی میخوای از جون من؟
-من چی میخوام؟ تو مگه اون سیب لعنتی را به من ندادی بخورم؟
-خب نمی خوردی مگه می مردی؟
-ببین خدا منو اول افرید پس من از تو باحال ترم که خدا اول منو افریده پس حرف نزن.
-درست صحبت کن چرا هروقت کم میاری از این جمله استفاده میکنی؟
...
و در حالی که دوربین مستند ساز تاریخی از اندو دور می شد برای اگاهی بینندگان گفت:

- این گونه شد که اولین گفتگو هادر قالب دعوا بر روی زمین اغاز شد.


4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)


تا زمانی که جهان پا بر جاست مرلین نیز پا بر جاست.

5- اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)


به نظر من اول مرغ بوده چون اول انسان بوده نه جنین...

6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)


نقل قول:

بسمه المرلین

1394/4/11

تقاضای افزایش قدرت جادویی

بارگاه ملکوتی محترم
با عرض سلام و احترام

اینجانب رونالد ویزلی فرزند ارتور ویزلی و اخرین فرزند پسر خاندان ویزلی از شما درخواست میکنم در صورت امکان بر قدرت جادویی بنده بیفزایید تا بتوانم در مقابل دشمنان ایستاده و حقوق مردم مظلوم را بگیرم.
باتشکر
رونالد ویزلی





7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)

1-توضیح پیدایش نخستین شبنم زمین
2-توضیح نخستین روز پا گذاری بر روی زمین توسط مرلین
3-دیدار با نخستین جاندار بر روی زمین


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۷:۴۹ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴

فلورانسو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۴ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 350
آفلاین
- يک مورد ايراد نگارشى:

نقل قول:
مرلین بعد از مدت ها به هاگوارتز بازگشته بود، آخرین باری که در این حوالی بود، هنوز 4 بنیان گذار در حال آجر بالا انداختن و ملات درست کردن بودند.


خيلى خوش برگشتيد ولى عددها بايد در متن به صورت حروفى نوشته بشن.

توصيف بارش باران:

آسمان براي اولين بار در روشنايي روز تيره گشت. باد تندى شروع به وزیدن کرد. برقى در آسمان درخشيد، غرش مهيبى به گوش رسيد و بعد.. اولین قطرات باران با صداى" چک چک" آرامش بخشى از آن طوفان پدیدار شد. و شد آرامش پس از طوفان.


اولین مکالمه ى بشر:

طبیعتا بين آدم و حوا بوده.

و وقتي خداوند حوا را آفرید، آن بانو گشت و جفت خود آدم را يافت و همانا آدم بدون حوا زنده نمى ماند. آدم که حوا را ديد و به سمت وي رفت.
- يك آدم ديگر.. تو آدمی؟
- نه من حوام.
- همانا خدا تو را فرستاده تا مايه ى آرامش من باشی.
حوا که به نقل از شاهدان! فمنيست بود، دست برد و خواباند در گوش آدم و گفت:
- نخیر! تو را براى من فرستاده نه من را براى تو.
و علت هبوط همان دعواى بين آن ها بود نه شياطن رجیم.

استااااد ديالوگ ها يه خط حساب نمى شن که!


مرلین تا کى مى ماند:

تا وقتی جادوگران زنده باشد مرلین هم هست چون بلاخره يکى شناسه وى را تصاحب مى کند.
( استاد اشاره اى به اينکه منظورش از مرلین مجازى يا واقعى است نکرده!)

اول مرغ يا تخم مرغ:
ما فکر مى کنيم اول مرغ بوده است. همانطور که اول آدم و حوا بود بعد هابيل. يعنى اول منبع بوجود آمده. حالا مرغ از کجا آمده وقتی تخم مرغ نبوده؟ واضح است! خداوند مرغ رابوجود آورده.

يک نامه ى رسمى به مرلین براى افزایش قدرت جادويى:

نقل قول:
بانام و ياد مرلین

سلام

اى مرلین، اى بلندمرتبه، اى که پيچش ريش هايت عالمى را حيران کرده، اى آيه هايت چون شعر و خودت شاعر، اى صاحب قلعه ى سياه!

من فلورانسو، سال ها در قلعه ى سياهت پرسه زده ام، تمام ديوارهايش را شناخته و خوانده ام. حتى نام من در ضمیمه هاى آن قلعه ى کبيرت موجود است اى پرنس! پس به بزرگى و جلال و جبروت ريشت، مقام ما را افزون کن. باشد که اين دختر همواره در قلعه ى سياه بماند.

واصف زيبايى ريشت
فلورانسو




چه مباحثى پيشنهاد مى کنید؟

لطفا به انقلاب بدون خون انگلستان بپردازيد و يا کشف حجاب توسط رضاخان که همزمان چه اتفاقى در دنياى جادو افتاده. يا حمله ى مغول. شما استاديد به هر حال.





تصویر کوچک شده


I'm James.


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴

تری  بوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۵ یکشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۲ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 474
آفلاین
ارشد ریونکلاو



1.
نقل قول:
پیامبر ِ کهن. اشاره ای به تخته سیاه کرد

بعد از پیامبر کهن باید کاما گذاشته بشه نه نقطه، چون پیامبر کهن یه جمله ی مستقل نیست و ادامه داره!

2.
با صدای رعد و برق، چشم ها یکی پس از دیگری به آسمان خیره می شدند و هجوم ابر های تیره ترس را در دل ساکنین سیاره ی خاکی می انداخت. با فرود اولین قطره ی باران بر صورت یکی از انسان ها، صدای جیغی بلند شد. و پس از آن، قطره های باران یکی پس از دیگری بر زمین فرود می آمدند و صدای جیغ ها بلند و بلندتر میشد، تا اینکه اولین انسانی که قطره باران را لمس کرده بود، به نشانه ی احترام، پیشانی اش را بر زمین گذاشت. و این شروعِ پرستش باران بود...

3.

پس از اتمام اولین بارش باران، یکی از انسان ها با چشمانی پر از اشک به آسمان خیره شده بود. انسان دیگری به سمتش آمد و دست مشت کرده اش را محکم به بازویش زد. او که میخواست جویای حال دوستش شود، با ناله و ناراحتی، و در حالی که چشمانش پر از پرسش بود، کلمه ی "ها؟" را بر زبان آورد. اما انسان بدون اندکی توجه، هنوز به آسمان خیره شده و منتظر چیزی بود. پس از مدتی، بدون اینکه تلاش های انسان دوم برای بهبود حال دوستش نتیجه ای داشته باشد، انسان اول دهانش را باز کرد و صدایی از سر ناراحتی از گلویش خارج کرد. نفس عمیقی کشید ، دوباره دهانش را باز کرد و در پی صحبت با آسمان، کلمه ای شبیه "باران" را تلفظ کرد. آری ... او عاشق باران شده بود!

4.

مرلین تا ابد در دل تمام جادوگران زنده میمونه!

5.
اول مرغ بوده! چون به هرحال این تخم مرغ باید از یه جای مبارکی در بیاد دیگه!

6.

نقل قول:
با سلام و عرض ادب خدمت مرلین عزیز و بزرگوار و ارحم الراحمین، که سایه و رحمتشان بر سر ما مستدام باد!
مرلینا! از آن جایی که شما از دل و ذهن همه خبر دارید، کش دادن نامه بی فایده است. از شما عاجزانه تقاضای افزایش دسترسی جادویی خویش را دارم! خواهش میکنم یا مرلین! حوصله مان سر رفته! نیازمندی هایمان روز به روز در حال افزایش است! این درخواست عاجزانه ی بنده ی حقیر را بپذیرید!
با تشکر فراوان ای بزرگوارترین بزرگواران!


7.
راجع به خودتون در همون اوایل پیدایش جهان و اینا صحبت کنید!

مرسی


Only Raven!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

اوتو بگمن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۵ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۵ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴
از آنجا که عقاب پر بریزد...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 212
آفلاین
نقل قول:
یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید.



قبل از اینکه جواب سوالو بدم، اصن مگه میشه؟!... مگه میشه مرلین، پیامبر کهنه، اولین نفر روی زمین اشتباه کرده باشه یا اشتباه بنویسه!

خوب، بلاخره همه اشتباه می کنن اما نه مرلین!! بگذریم، خط اول رولتون اونجا که نوشتید:

نقل قول:
مرلین بعد از مدت ها به هاگوارتز بازگشته بود، آخرین باری که در این حوالی بود، هنوز 4 بنیان گذار در حال آجر بالا انداختن و ملات درست کردن بودند.


باید بعد از بازگشته بود، نقطه باشه چون یه جمله کامله و بعدشم هماهنگی بین جمله بعدی نداره. همین دیه.

نقل قول:
در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)


ابر ها دیگر از زجر زمین شروع به گریه کردند و کم کم قطرات سرد آب صورت گرم و تشنه زمین را در آغوش کشیدند. رعد که بی وقفه از زمین و زمان ناله می کرد، سرانجام او هم کم آورد و دیگر فقط هیاهوی سکوت. اما آن هم با صدای دلنشین تیک تیک خوردن دانه های گوهر مانند باران با سنگ های سنگ دل می شکست و همه چیز در رویایی غمگین به پیش می رفت. باز هم شروعی دوباره برای زندگی...

نقل قول:
در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید. ( 8 نمره)


-
-
-
-
- تن خارید ها؟!!
- ها بابو بد جورم کک بیده شده بیده!! مک تو حال بلد حرف نالید!!
- مطمین تن خارید. رفت گور گم شد! تو بو داد!!
-
- خو تو گور گم نکن من خود کشت. بای!!

نقل قول:
مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟ (4 نمره)


هر وقت آیت المرلین برادر جنتی به دیار باقی شتافت، ایشونم با خودش خواهد برد. یعنی حالا حالاها ازین شانسا نداریم.

نقل قول:
اول مرغ بوجود آمد یا تخم مرغ؟ ( 4 نمره)
.

هیچ کدوم. اول مرلین به وجود اومد. بعدم هیچ کس اون موقع اطلاعاتی درباره این که مرلین مرغو اول آفرید یا تخم مرغو(در صورت تخم مرغ فک کنم خودش باید روش می نشست تا جوجه شه، نه؟) نداره پس سوال انحرافیه... می فهمی؟... انحرافی.

نقل قول:
یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد. ( در داخل کد نقل قول قرار دهید.) ( 3 نمره)


مرلینا
تو دانی و تو مسیولی.
من به خاطر تمام جادویی که دادی، تو را می شکرم... عهی عهی عهی.
و از تو برای تمام نعماتی که دادی، می ستایمت.
مرلینا تو به خواسته من آگاهی... عهی عهی عهی. (دروغ گفتم... )
پس از تو تقاضا دارم، برای من یک ساح... عهه عهه عهه... آهان یادم اومد. درباره زیاد شدن قدرت جادویی بود نه خواست...
خوب مرلین، عهی عهی عهی، می رم سر اصل مطلب. می خوام قدرتمو از اربابم هم بیشتر کنی!!! ولی قول بده بهش نگی خوب. چون اگه بدی همون جا قله قمم می کنه.

آمین یا مرلین العاملین!!!!


نقل قول:
چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)


اولین خواستگار جادویی، چجوری تو تاریخ ملت ها و جادوگرها عاشق شدن، چه چیزی در اذهان ساحره ها می گذرد.




Only Raven

تصویر کوچک شده



.:.بالاتر از مرگ را هم تجربه خواهم کرد.:.


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴

هرمیون گرنجر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۱ جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۰۴ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴
از شما گفتن... از ما نشنفتن...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 60
آفلاین
یک مورد ایراد نگارشی در متن را با ذکر دلیل غلط بودن بنویسید. ( فقط یک مورد، اگر بیشتر از یک مورد اشاره کنید، امتیاز سوال را به کلی از دست خواهید داد.) (ایراد نگارشی میتواند شامل رعایت نکردن فاصله و یا صحیح نبودن علامت نگارشی، نا هماهنگی افعال، غیر یکسان نویسی کلمات و ... باشد.) (جواب درست موجود است!) ( 4 نمره)
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادورگی هاگوراتز

لبخندی زد، با اشاره ی سرش، اطلاعیه را درست کرد!
نقل قول:
کلاس تاریخ جادوگری با تدریس مرلین کبیر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز


و آن جاست که پیامبر آسلام میفرمایند.. گر مرلین که بعد من خواهد آمد اشتباهی نماید، بدانید که از سر تا ته اشتباه است..

- در یک پاراگراف ( حداکثر 5 سطر) اولین بارش باران را توصیف کنید. ( 5 نمره)
باران شروع شده بود, زمین های خاکی و پر از سنگ تبدیل به زمین های گلی پر از سنگ شده بود..(الان چی شد؟ ) انسان های اولیه..( ) با زبان بی زبانی فقط «هوهو عاعا عه عه» سر میدادند. در آن میان گل های تازه به وجود آمده خمیده شده بودند.. قطرات آب وفتی به زمین گلی میرسیدند درجا جذب میشدند و فرو میرفتند. انسان های اولیه به پاهای پشمالو و کثیف خود مینگریستند و همانطور «عه،عه،عو،عو» سر میدادند زیرا پاهای پر از لجن و کثافتشان گلی شده بود که (لازم به ذکر است ذهن آشفته ی نویسنده این موضوع را خیلی بزرگش کرده است. بله این است که نویسنده اعصاب معصاب ندارد و فقط گند میزند به توصیف.. زیرا خاطره ی خوبی از این باران چرت و پرت که رون ویزلی گم شده بود و آخرش فهمید هالووین بوده است! + ( ))


3- در یک رول کوتاه ( حداکثر 8 سطر) اولین مکالمه صورت گرفته توسط بشر را بنویسید.

"عه عو" بر میگردد و با زبان بی زبانی بعد از آن حرکت زشتی که انجام داده بود به مادرش "عو بو" میگوید:
-عی عه عو دیدو بع عو عه عه عه!
-چوچو په په خوخو لولو‍!

آری مادر قصه ی ما خیلی عصبانیست و نمیداند که چگونه اولین سخن مادرانه که پر از بدو بی راه بوده است را بر زبان آورده.. و ترجمه میشود:
-اه مامانی من یه غلطی کردم دیگه آیم ساری!
-@!÷×!@#@##٪^÷×@@@@@@! (به دلایلی بس منطقی سانسور شد)

بله و مادر قصه بعد از زدن فرزند خود و نابود کردن آن گریه اش گرفت و بلند گفت:
-عی عو گوگو پوپو بو یو لولو زی زی جوجو!‌
ترجمه:"اون بچه خیلی گوگولی بود من چرا اونو زدم نابود کردم.. نزدیگ بود نسلمون منقرض شه..



4- مرلین تا چه زمانی زنده خواهد بود؟
از نظر من مرلین برا مرگخوارا تا ابد زندست و برای محفلیا مرده، کاملا منطقیه! پس قاعدتا همین الان مرده!


5- اول تخم بوجود آمد یا تخم مرغ؟
اول تخم چون تخم مرغ ژسوند داره وگرنه اگه تخم مرغ به وجود میومد اسمش میشد تخم و بعد تخم دایناسور یا اینا به وجود می اومد.. (نویسنده برای این که هیچ کس متوجه منظورش نشود و استاد بدون اطلاع قبلی امتیاز دهد این گونه نوشت)

6- یک نامه رسمی - اداری به بارگاه ملکوتی بنویسید و در آن تقاضا کنید تا دسترسی جادویی شما افزایش یابد.

نقل قول:
به نام نامی هستی، اشرف مخلوقات،آنسانی که بعد از آسلام به راه راست هدایت شد..
آقا من حوصلم سر رفته اینقدر دسترسی کم داریم به جادو، مسئولانم رسیدگی نمیکنن شما هم که اون بالا نشستی داری گیلاس میزنی و با حوری های بهشتی هم ور میری دیگه نامه ی رسمی نمیخواستی.. این دسترسی منو بیشتر کن..



7- چه مباحثی را برای جلسات آینده پیشنهاد می کنید؟ (2 نمره)


اولین گرنجر که بود و نوادگانش کیا بودن! میخوام بدونم این دگورث گرنجر چیه منه؟


تصویر کوچک شده
پسر شوهر، خواهر شوهرم..













we love you emma
فرد میگه..

به یاد اون قدیما




من اغتشاش گرم!


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.