خلاصه:نظر میرسه آرسینوس جیگر قراره به خواستگاری لاکرتیا بلک بره..لرد ولدمورت هم به رودولف دستور میده آرسینوس رو آماده کنن تا بتونه دل لاکرتیا رو بقاپه و جواب مثبت رو از لاکرتیا بگیرن...رودولف و ارسینوس هم حالا به دنبال ساحره ای هستن تا ببینن که از نظر یک ساحره یه مرد باید چه مواصفاتی داشته باشد...
این دو نفر تا حالا نظر سلسینا،گویندالین و آیلین پرنس رو پرسیدن و چیز دندون گیری نصیبشون نشده...و حالا به میخوان به سراغ دیگر ساحره ها برن و نظرشون رو جویا بشن!
--------------------
دو ساعت بعد!_رودولف قیچی بیارم؟!

_یه دو دقیقه دندون رو خودت بذار،آخراشه!

آرسینوس به فکر فرو رفت...بعد از دو ساعت انتظار رودولف را کشیدن،در مقابل مرلینگاه واقع شده در طبقه ی منفی دو خانه ریدل،احتمال میداد که کمی خسته شده باشد و نتواند فکر کند که منظور رودولف از "دندون رو خودت بذار" یعنی چه؟!اما خب...زیاد هم نیاز به فکر کردن نداشت...او فهمید که منظور رودولف از اینکه چنین حرفی را به او زده بود چیست...فامیلی آرسینوس،جیگر بود و خب...منظور رودولف "دندون رو جیگر بذار" که استعاره از جمله "صبر کن" داشت،بود...رودولف این روزها بسیار بامزه شده بود!
خواننده:چه خبره آقا؟!شونصد خط چرت و پرت پشت سرهم میکنی چرا؟!
نویسنده:آخه گفتن رولات همه اش دیالوگه،خواستم یکم "غیر دیالوگ" چاشینش کنم!
خواننده:نمیخواد آقا...نیاز نیس...ادامه بده!
نویسنده:باوش!
بله...رودولف بلاخره سیفون را کشید و از مرلینگاه بعد از دو ساعت دل کند!
_رودولف چیکار میکنی مرلینگاه دو ساعته؟!

_چیزه خب

...من عادت کردم از دوران دربونیم که خودم رو نگه دارم،بعد یه جا همه رو با هم داستان کنم بره...الانم چن روز بود که...
_نیاز نیس ادامه بدی

...خب بریم سراغ ساحره بعدی!
رودولف و آرسینوس از طبقه منفی دو،به طبقه ای که اتاق لرد در آن قرار داشت رسیدند...درب اتاق لرد نیمه باز بود و رودولف و آرسینوس توانستند داخل اتاق لرد را ببینند،اما با دیدن موجود کنار پنجره،از تعجب خشکشان زد...ویولت بودلر در لبه پنجره اتاق لرد نشسته بود!
_هی تو...به چه جراتی اومدی اینجا؟!چجوری اومدی اینجا اصلا؟!برای مرگ آماده شو محفلی!

_ب رب!

اومدم لردک رو ببینم...کوشش؟!
_هی آرسی...آروم باش...شاید وجود ویولت به نفع ما باشه...میگم ویولت...تو ساحره ای دیگه؟!

_

_منظورم اینه که خب...میدونی...میخواستم ببینم غیر از مواصفاتی که در من هس،به نظرت یه مرد ایده آل باید چه جوری باشه؟!

_خب

...مرد ایده آل باید مثل ریگولوس...
شتق!آرسینوس با تعجب به رودولف که هم اکنون ویولت بودلر را با لگدی به پایین پنجره پرتاب کرد،خیره شد!
_چرا پرت کردی دختر مردم رو؟!

_ساحره ای که ریگولوس بلکِ قرتی و جوجه مرد آرزوهاش باشه باید از پنجره انداختش پایین...این به درد نمیخورد...بریم سراغ یکی دیگه!
