بررسی
پست شماره 266 نیروگاه اتمی، بلاتریکس لسترنج:
آه...ما داشتیم افتخار می کردیم که بلاتریکس کوتاه نویسی داریم! یهو چرا طولانی شدی؟
قبلا زیاد روی این مورد تاکید نمی کردم. می گفتم اگه ممکنه کوتاه بنویسین. ولی طی سال های اخیر طول پست ها بلند و بلند تر شد و فکر می کنم روی فعالیت سایت تاثیر منفی گذاشت. برای همین به نظر من اعضا بهتره به زدن پست های کوتاه عادت کنن.
قبلا راحت تر می نوشتیم! یه داستان رو می خوندیم. خوشمون میومد. تصمیم می گرفتیم ما هم چند خطی بنویسیم...این حالت کم کم عوض شد. اعضا احساس می کنن فقط وقتی که خیلی خوب می نویسن و ایده فوق العاده ای دارن بایدشروع به نوشتن، و ایده شونو پیاده کنن. به نظر من اون حالت و روحیه قبلی رو باید به سایت برگردونیم.
این سوژه کمی کش اومده...سوژه ای که کش میاد یا باید تموم بشه...یا باید به صورت اساسی عوض بشه و یا باید سوژه جالب دیگه ای بهش تزریق(اضافه) بشه که جون تازه ای بگیره.
شما خوشبختانه از عوض کردن سوژه ها ترسی نداری. این شجاعت رو لازم داریم. چون خیلی از اعضا می ترسن...تازه واردا در این مورد کمی باید احتیاط کنن. در پست های اولشون آروم تر و با احتیاط تر قدم بردارن. ولی بقیه که کمی با جو و حال و هوای سوژه ها آشنا شدن می تونن تشخیص بدن که سوژه دیگه جای کار نداره و بهتره کمی عوض بشه.
نقل قول:
- این صدای چیه پیکسی؟
لینی درحالی که روی چشمبندِ خوابِ لردسیاه مشغول قدم زدن بودن تا پلکهای خسته لرد سیاه رو ماساژ بده جواب میده :
- صدای چکشه اربااااب
این چه شروع عجیب و غریبی بود! اولش فکر کردم این چکشا اول پست چیکار می کنن.
خیلی خوب بود...خلاقانه...جالب، و خنده دار. همین شروع، به خواننده می گه که با نویسنده متفاوتی روبرو هست و بهتره به خوندن ادامه بده.
صحنه قدم زدن لینی خیلی با مزه بود. لینی سال هاست که حشره اس. حشره بودنش سوژه های زیادی داره که قبلا زیاد ازشون استفاده نمی شد. ولی تازگیا این اتفاق داره میفته که برای ایفای نقش هم مفید و خوبه.
این که به جای "لینی" از "پیکسی" استفاده کردین دقت شما رو نشون می ده. دقت در استفاده از سوژه های ریز و به ظاهر بی اهمیت سایت.
نقل قول:
- وینکی اینها رو مشغول کوبیدن میخ به در خانه لردسیاه دید. وینکی دستگیره در رو به چهارقسمت تقسیم و در حلقشون فرو کرد و تحویل لرد داد. وینکی جن خوب؟!
شخصیت هاتون خیلی خوبن...خوب بودن شخصیت ها یعنی شما شخصیت ها رو خوب شناختین، نقاط ضعف و قوتشونو می دونین و به خوبی می تونین ازشون با توجه به موقعیت های مختلف استفاده کنین. وقتی شخصیت های ما قوی و جا افتاده باشن، برای نوشتن به هیچ چیز دیگه ای احتیاج ندارین...یه وینکی و یه هکتور و یه لرد بدن به شما...با همینا می تونین یه پست کامل بنویسین. این عدم وابستگی به داستان و سوژه باعث می شه شما راحت و آزادانه بتونین درباره هر سوژه ای بنویسین.
نقل قول:
در اتاق دوباره باز شد:
- سرورم. یک فنجون شکلات داغی که همیشه این ساعتــ ..
صدای جیغی که کروشیو میگفت تمام فضای اتاق رو پر کرد. در میان انبوه موهای فرفریای که روی آرسینوس افتاده بود، دستی پیدا بود که چوبدستیش رو در چشم رودولف فرو میکرد.
- خائنین به لردسیاه! ویزنگاموتیهای بدبخت!
بلاتریکستون فوق العاده اس...البته انتظار دیگه ای هم نداشتم! خوشحالم که چیزی عوض نشده.
فقط مواظبش باشین از کنترل خارج نشه. اینجا موقعیت برای کروشیو و عصبانیت مساعد بود. ولی اینجوری نباشه که کلا بلاتریکس همیشه با یه حالت عصبانی و کلافه وارد سوژه ها بشه و جیغ و داد و شکنجه کنه و بره بیرون. اینجوری عصبانیتش بی تاثیر می شه. چون دائمیه. همه بهش عادت می کنن. جنبه های دیگه شخصیتش رو هم نشون بدین...غرور...وفاداری...اعتماد نداشتن به هیچ شخصی بجز لرد سیاه.
نقل قول:
- سرورم. سرورم! بلیز میخواد وزیر سحر و جادو بشه. اون بخاطر اینکه ما شما رو به این وضعیت انداختیم ( -کروشیو!! - ) ناراحته. مخصوصا که بمب جادویی رو در زیر بالشش پیدا کرده و همه ماجرای چند ماه پیش رو از حلقوم ماندانگاس مو به مو بیرون کشید و الان قصد انتقام داره. تنها راهی که میتونه باعث بشه اون شاید کمی کوتاه بیاد اینه که شما رو دوباره در خونه ریدل ببینه و شاید دست از سر ما برداره. نصف ساختمون وزارتخونه تا الان تخریب شده. درحقیقت گراوپ هم باهاش همدسته ..
این قسمت کمی سریع پیش رفته. همین باعث شده کمی مبهم بشه. خواننده ممکنه گیج بشه که هدف چیه؟
برگشتن لرد سیاه؟
این که سخت نیست...
موقع پست زدن اولین چیزی که باید تعیین کنین هدفتونه. هدفتون چیه؟ پیش بردن سوژه؟ باز کرده گره هاش؟ صرفا نوشتن؟ و تمرکزتون رو بذارین روی اون هدف.
این پست شما مسیر سوژه رو عوض می کنه...و برای این کار به بیشتر از یک دیالوگ و یک پاراگراف احتیاج داشت. شاید می شد حرف های بالا رو کمی خلاصه تر کرد و روی این قسمت وقت بیشتری گذاشت. البته به این شکل هم بد نیست. نفر بعدی آزاده که هر مانعی دوست داره سر راه اینا بذاره.ولی به نظر من بهتر بود اون مانع رو شما تعیین می کردین.
بهترین کاری که انجام دادین همین تغییر مسیر سوژه بود. الان با یه خلاصه کوتاه و درست این سوژه می تونه دوباره زنده بشه.
طنز خشن و جالبی دارین...طنز بلاتریکسی...
یکی دو دیالوگ بود که فایده خاصی نداشتن و به نظر من بهتر بود حذف می شدن. مثلا:
نقل قول:
- ارباب اجازه بدین حرف بزنیم.
- وینکی آرسینوس را ساکت کرد. آرسینوس وزیر مردمی بد. وینکی جن خوب!!
وینکی زیادی ابراز وجود کرده...البته این که تا آخر پست ول کن چکش نبود و می خواست باهاش سر هکتورو بشکنه خیلی خوب بود.
پست شما جالب بود...برای سوژه مفید بود. چیز بیشتری هم که نمی خواییم.
شیفته بمانید.
.....................
بررسی
پست شماره 561 خانه ریدل، زنوفیلیوس لاوگود:
همیشه دقت کنین سوژه اصلی چیه و سوژه های فرعی کدومن.سوژه اصلی معمولا قوی و پررنگه، ولی در حاشیه داستان می مونه. سوژه های فرعی محدود و موقتی ولی واضح تر از سوژه اصلی هستن.
مثل سریالایی که یه داستان کلی دارن که به آرومی ادامه پیدا می کنه...و هر قسمت هم یه داستان مخصوص به خودش داره که تو اون لحظه اون داستان مهم تره.
در این سوژه موضوع اصلی سیوروسه...و سوژه فرعی رفتن مرگخوارا به محفله. همیشه می گم زیاد روی سوژه تمرکز نکنین. این جا منظورم سوژه اصلیه... تمرکز شما باید روی سوژه های فرعی باشه.
پست قبلی با سوال و فریاد سیو تموم شده بود. برای همین شما هم باید با پاسخ به اون فریاد شروع می کردین(که کردین)...ولی به نظر من این قسمت رو کمی بیشتر از حدی که لازم بود طولانی کردین. و همین باعث شده نتونین برای سوژه فرعی به اندازه ای که لازمه وقت بذارین.
نقل قول:
_منکه مردم نمی تونم برم خرید!
مرد هستم؟ یا مرده هستم؟ این دیالوگ شما جالب بود...ولی همین نامفهوم بودنش باعث می شه خواننده متوجه منظورتون نشه. من فکر می کنم منظورتون رودولف بوده...که این منظور، هم دیالوگتون رو جالب می کنه و هم کارتون رو قشنگ. چون سوژه ای رو که در پست بانز داده شده گرفتین و ادامه دادین...سوژه خوبی هم بود.
نقل قول:
از کله ی سیو دود بلند می شد و این همان انفجاری بود که انتظارش را می کشیدند.دود ها در فضا پخش شد و ناگهان سیو نقش زمین شد. در بین دود ها وینکی با قیافه ای مظلومانه به مرگخوار ها نگاه کرد و گفت:
درباره این صحنه بیشتر باید توضیح می دادین...خواننده متوجه می شه که وینکی یه بلایی سر سیو آورده...ولی این کافی نیست. صحنه رو باید به طور کامل برای خواننده توضیح بدین. توضیح صحنه ها یکی از مهم ترین کار هاییه که موقع رول نویسی باید انجام بدین. این که چه صحنه ای رو چطوری باید توضیح داد؟ از کجا باید شروع کرد؟
نقل قول:
_اول از همه دستو پای سیو رو ببندید. دهنشم ببندید تا نتونه زاغیشو صدا کنه.
ملت مرگخوار در یک صف بلند بالا راهی محفل شدند و سیو در خانه ریدل ماند.
اینجاش سانسور شد؟
تصمیم می گیرن دست و پای سیو رو ببندن...و بعد می ذارن می رن...به جای تصمیم گرفتن بهتر بود عمل کنن. یعنی شما اون "عمل کردن" رو بنویسین.
بچه رولتون خوب بود. همونطور که گفتم سیوروس سوژه اصلی بود...باید در پشت صحنه باقی بمونه. شما هم همین کار رو انجام دادین. موقتا از صحنه خارجش کردین. به نظر من حرکت درستی بود.
مرگخوارا احتمالا نمی تونن همینجوری سرشونو بندازن پایین و برن محفل و بگن حلالیت می خواییم! باید نقشه ای بکشن...که این نقشه هم به عهده نفر بعده.
صحنه ها رو کمی کامل تر توضیح بدین. لازم نیست پستتون طولانی بشه. فقط کمی توضیح بدین که خواننده متوجه بشه چی شده...حدس نزنه!
در ادامه راه موفق باشید.
.................
بررسی
پست شماره 53 گلخانه تاریک، نیوت اسکمندر:
نقل قول:
سعی کردم به حرفاتون گوش بدم ولی نمی تونم زیاد بنویسم
زیاد ننویسین! اتفاقا کم بنویسین. تو نقد قبلی هم گفتم اندازه پست های شما مناسبه. طولانی ترش نکنین. ولی باید توضیحاتتون کامل باشه. مثلا اگه لازمه صحنه ای رو توصیف کنین باید این کار رو کامل و درست انجام بدین. عوضش داستان رو کمی کمتر پیش ببرین که پستتون طولانی نشه. یکی از دلایل فعالیت زیاد شما همینه که کوتاه می نویسین.
نقل قول:
وینکی می لرزید.نمی دانست نجینی گازش گرفته یا گله مرگخواران از رویش رد شده اند.با نگرانی زیر لب زمزمه می کرد:
-وینکی جن خوب،وینکی جن خوب.
وقتی داستان دو قسمت شده(حتی بصورت جزئی) قسمت مهم داستان رو پیدا کنین...قسمت سوژه دارش رو...و همونو ادامه بدین.
این جا یه عده از اتاق رفتن بیرون...و وینکی داخل اتاق موند. کدوم مهم تر بود؟
به نظر من کسایی که بیرون رفتن...برای این که اونا قراره سوژه رو ادامه بدن. بنابراین به نظر من شما نباید با وینکی شروع می کردین. البته مقداری از این اشتباه بر می گرده به پایان پست قبلی(که نویسنده اش هم هی گفت برم ویرایش کنم درستش کنم...من گفتم لازم نیست!).
نقل قول:
وینکی می لرزید.نمی دانست نجینی گازش گرفته یا گله مرگخواران از رویش رد شده اند.با نگرانی زیر لب زمزمه می کرد:
-وینکی جن خوب،وینکی جن خوب.
خب...وقتشه که از سوژه های مستقیم جدا بشین.
بعضی ویژگی ها و دیالوگ ها هستن که مختص یه شخصیتن...مثل همین "وینکی جن خوب"...اگه دائم همینا رو تکرار کنیم خسته کننده و بی مزه می شن. خود وینکی دائما این دیالوگ رو تکرار می کنه. ولی کجا؟ آخر جمله هاش! جمله های فوق العاده خلاقانه اش...و بعد از تموم شدن جمله اینو می چسبونه تهش. همین باعث می شه دیالوگش تکراری نشه.
شما هم باید همین کار رو انجام بدین. از ویژگی ها بطور مستقیم استفاده نکنین. ویبره زدن هکتور...چشم چرونیای رودولف...همشون باید غیر مستقیم و با استفاده از موقعیت های مختلف باشن.
هر جا از هکتور اسم می برین نگین با حالت ویبره گفت...شکلکش رو که می زنین. همون کافیه. برای توضیح هاتون از حالت ها و احساسات دیگه استفاده کنین.
نقل قول:
بله، هکتور چنان سابقه ای در ساخت معجون داشت،که حتی نجینی هم اسمش را میتوانست بگوید!
این قسمت خیلی خوب بود...این طنز خوبیه. نترسین. ادامش بدین. مثلا اینجا می شد دو سه خط بطور اغراق آمیز از هکتور تعریف کنین. تعریف های غیر ممکن و غیر قابل باور کردن...و بعد اشاره کنین که به این دلیل بود که نجینی می تونست اسمشو بگه.
نقل قول:
-ارباب،ما میخواستیم با استفاده از اشکتون برای شما دماغ ومو درست کنیم!
در نقد های قبلی گفته بودم...ولی یادم نمیاد به شما گفته بودم یا نه. برای همین دوباره تکرار می کنم.
سوژه طنز اگه منطقی بشه بی مزه می شه. تو سوژه های طنز دنبال مسیری بگردین که بشه مسخره بازی در آورد. بشه خندوند.
این که اینا لرد رو راضی کنن بهشون اشک بده خنده دار نیست. الان اگه لرد راضی بشه چی؟ سوژه تموم می شه!
مسیر مسخره اینه که اینا بدون این که لرد متوجه بشه سعی کنن اشکشو در بیارن...برای این کار هزار روش وجود داره. و هی باید به شکلی شکست بخورن. که سوژه زنده بمونه. کاری که لینی در پست قبل انجام داد همین بود. سوژه رو از مسیر منطقی خارج کرد. مرگخوارا رو برد بیرون که مجبور بشن از روش های غیر مستقیم استفاده کنن...ولی شما دوباره برشون گردوندین به همون اتاق و همون مسیر.
سوژه خیلی خوب پیش نرفته...ولی اشکالی نداره. ناامید نشین. شناختن سوژه ها و مسیر های احتمالیشون احتیاج به کمی وقت و تجربه داره. به فعالیتتون ادامه بدین. به سوژه ها دقت کنین. سعی کنین آینده سوژه رو حدس بزنین. که اگه اینو اینجوری بنویسم بعدش چی می شه؟ چی می تونه بشه؟ و اگه چه اتفاقی بیفته جالب تر می شه؟
سوژه ها مال شما هستن. برای این وجود دارن که بنویسین و یاد بگیرین و از نوشتن لذت ببرین.
موفق باشید.