هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام ئلا! پشتکار شما رو تحسین می کنیم ئلا!


بررسی پست شماره 136 گلخانه تاریک، دروئلا روزیه:


نقل قول:
و.‌.. هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد! معلوم نبود دروئلا چه بلایی سر قطره‌ی بیچاره آورده بود. مطمئن بود قطره رو چکونده تو گلدون. پس احتمالا مشکل از گل بود.
اینجا شما باید یه انتخاب انجام می دادین.
سوژه اینه که این قطره رو باید بریزن پای این گلدون و بالاخره تو پست قبلی از پست شما این کار رو انجام می دن. این شما هستین که باید تصمیم بگیرین که قطره اثر کنه یا نه...سوژه تموم بشه یا به مسیر دیگه ای بره یا برگرده سر جای اولش.
تو همچین موقعیتی باید به آینده فکر کنین. که کدوم مسیر برای سوژه بهتره.
یه ذره هم تجربه لازمه که بتونین تشخیص بدین.
اگه قطره تاثیر بذاره سوژه تموم می شه. اونجاست که باید فکر کنیم که سوژه باید واقعا و بطور کلی تموم بشه یا راهی وجود داره که از مسیر دیگه ای ادامه پیدا کنه. فرض کنیم قطره تاثیر درستی داشت و گیاه خوب شد. اینجا می تونیم مشکل جدیدی ایجاد کنیم. اینجوری که برای گیاه هویت تعیین کنیم. که این گیاه چیه اصلا؟
گیاهه می تونه یه گیاه اشک ریز باشه...بعد از خوب شدن اونقدر گریه کنه که کل خانه ریدل ها رو سیل ببره.
می تونه گیاه گوشتخوار باشه. به محض خوب شدن یکی از مرگخوارا رو قورت بده و بقیه درگیر این بشن که چطوری مرگخواره رو نجات بدن.

این که تاثیر نکنه هم باعث می شه برگرده سر جای اولش...که در این حالت بهتره خودمون مسیر و راه حل جدیدی براش پیدا کنیم.

اگه انتخاب شما این بود که سوژه برگرده، باید به این موضوع دقت می کردیم که مسیری که در ادامه دادین برای زنده موندن سوژه کافیه یا نه. ولی انتخاب شما دقیقا این نبود...


نقل قول:
مرگخوارا که از دروئلا ناامید شده بودن، هرکدوم یه گوشه از گلخونه نشستن و زانوی غم بغل گرفتن. خوشبختانه گلخونه گوشه‌ی کافی برای همه‌ی مرگخوارا داشت.
جمله آخر خیلی قشنگ بود. قشنگیشو از سادگیش گرفته.


نقل قول:
لینی چشش به یه موجود آبی افتاد که لبه‌ی گلدون نشسته بود. ذوق زده از اینکه شاید یه پیکسی باشه فرود اومد و نزدیکش رفت.
-سلام. ببخشید شمام پیکسی هستید؟ ... صب کن ببینم! قطره اشک ارباب!
خب شما یه حالت چهارمی برای این سوژه پیدا کردی...اونم مکث سوژه اس! یعنی سوژه رو یه جوری کش بدیم. که تا وقتی که سوژه جا داشته باشه و ما براش ایده پیدا کنیم کار خوبی هم هست.
ایده ای که شما پیدا کردی عالیه! مخصوصا چون اشک لرد، تو چند پست قبل هم داشت لجبازی می کرد و تعجبی نداره که اینجا هم بخواد شخصیت داشته باشه و نقشی بازی کنه.
شما سوژه یاب خیلی خوبی هستی.


نقل قول:
با جیغ لینی، مرگخوارا فورا به سمت گلدون هجوم بردن. مشکل نه از گل بود، نه از نقاشی دروئلا. مشکل قطره‌ی لجبازی بود که حاضر نشده بود جذب خاک گلدون بشه.
عالیه...الان می تونن با قطره اشک درگیر بشن. حتی اگه یک پست ادامه پیدا کنه هم ارزشش رو داره که سوژه رو نگه داری.


پست شما طولانی نبود. این خوبه.
سوژه رو عالی پیش بردی. اینم خیلی خوبه.
شخصیت هات خیلی خوب بودن. دروئلا و لینی!


ایرادی وجود نداشت؟
چرا...به نظر من قسمت اول(قسمت نقاشی کشیدن دروئلا ) کمی خام بود. سوژه شخصیت عالیه...ولی بهتر بود کمی خلاصه تر نوشته می شد. کوتاه تر بودن می تونست قوی ترش کنه. تو موقعیت های مختلف بصورت غافلگیر کننده می شه از این سوژه استفاده کرد.
دیالوگ ساده دروئلا(خطاب به نارسیسا) خوب بود.
می تونستی اونجا مسیر رو منحرف کنی. دروئلا حواسش پرت می شد که کتاب رو کلا برای چی داشت مطالعه می کرد و شروع می کرد به تست زدن!


شکلک ها کافی و درست بودن.


کنکو...نه...تموم شد ئلا!

آواتارت آواتار آریاناست ها... مطلعی؟


..........................

سلام الکتو!


نقل قول:
این دیگه سینوس نیس فنریرِ و حق نداره حق کپی رایت ازمون بگیره!
چرا دیگه...حقوق معنوی اون شناسه رو منتقل کرد به این یکی!


نقل قول:
ارباب اگ زحمتی نیس لطف بفرمایین قدم به روی تخم چشم ما بذارین!
وقتی "بذارین" رو درست می نویسی دیگه زحمتی نمی شه.


بررسی پست شماره 751 شکنجه گاه، آلکتو کرو:


کوتاه نوشتی. آفرین. ما پست کوتاه دوست داریم.


نقل قول:
بلاتریکس مشغول دید زدن معرفی شخصیت پاتریشیا بود.
همیشه گفتم شروع پست از این نظر مهمه که معمولا خواننده تصمیم می گیره که به خوندن پستتون ادامه بده یا نه. اینجاست که بهتره یه جوری اعتمادش رو جلب کنین. یا با استفاده از سوژه...یا مهارت خودتون. شروع شما هم به نظر من جالب و خلاقانه بود. برای جلب اعتماد کافی بود. یکی از این لحاظ که خواننده رو با استفاده از عبارت"معرفی شخصیت" غافلگیر می کنه، و دوم این که این کار بلاتریکس با توجه به سوژه به شکل مضحکی منطقی به نظر می رسه.


نقل قول:
از آن طرف آلکتو که منتظر تایید شدن فرم درخواست مرگخواری اش بود، بیرون از حبابی بود که مرگخواران و لرد سیاه در آن قرار داشتند .
این قسمتش هم خیلی خوب بود. آلکتو به شکل بامزه ای سعی کرده جزئی از سوژه باشه ولی به خودش اجازه نداده خودش رو مرگخوار حساب کنه. همین دوست داشتنیش کرده.


نقل قول:
- بلا یه لحظه بیا اینجا یه نگاه به اون معرفی شخصیت بندازیم. احساس کردیم اون جا اسم خودمون رو دیدیم.
آلکتو همینجوری حرف می زنه؟ بصورت جمع؟ اولش فکر کردم دیالوگ مال لرده!
می تونه اینجوری حرف بزنه. شاید لازمه کمی بیشتر جا بیفته و مواظب باش تو سوژه ها با شخص دیگه ای اشتباه گرفته نشه.


نقل قول:
- فکرشم نکن آلکتو! تو هنوز مرگخوار نشدی که! همونجا تو سرما بمون تا بیام تاییدت کنم!
دیالوگ بلاتریکس عالی بود. شکلکش هم همینطور. دیالوگ و شکلک بعدیش هم همینطور:
نقل قول:
- خب بیا نگاه کن! ولی هنوز هیچی تغییر نکرده تو هم نمی تونی بیای تو حباب!



نقل قول:
آلکتو از بیرون حباب نگاهی به معرفی شخصیت پاتریشیا انداخت و لبخند پیروزمندانه اش ماسید.
- این دیگه چیه؟ کارو؟ آخه کارو؟ کدوم مترجم قسی القلب این کارو با فامیل پر معنای ما کرده؟ ما کرو هستیم با "واو" نه "الف"! ای یوآن به زمین گرم بخوری!
جنابعالی این جا خواننده رو می فرستی که بره معرفی شخصیت پاتریشیا رو بخونه. به نظر من بهتر بود لینکش رو هم می دادی.
در حالت عادی خواننده این کار رو نمی کنه...ولی تو این پست احتمال زیادی داره که انجام بده. دلیلش همون اعتمادیه که قبلا جلب کردی! منم الان رفتم معرفی شخصیته رو خوندم. به خاطر نقد نبود. همینجوری هم اگه این پست رو می خوندم می رفتم. چون نویسنده این حس رو منتقل کرده که حرف بی خودی و بی مزه نمی زنه و وقت خواننده رو هم تلف نمی کنه.
توجهت به معرفی شخصیت یه عضو دیگه و استفاده ازش در سوژه حرکت جالبی بود.


نقل قول:
ای یوآن به زمین گرم بخوری!
نظر منم همینه. گفتم تکرارش کنم شاید مستجاب شد!


نقل قول:
- خبه خبه! بسه حالا از حباب فاصله بگیر تا من یه نگاهی دیگه به معرفی شخصیت پاتریشیا بندازم، ببینم چی کار می شه کرد.
کار شما با سوژه تموم شده و برش گردوندی به حالت اول. این کار مفیدی بود.


سوژه رو خیلی خوب پیش بردی. خودت یه سوژه وارد داستان کردی. ازش استفاده کردی و بدون آسیب رسوندن به سوژه اصلی یا جلو بردنش، داستان رو به حالت اول برگردوندی.

شخصیت هات خیلی خوب بودن. الکتو خوب بود. بلا خوب بود. قوی...محکم...پررنگ!
شکلک هات خوب و درست بودن.


خوب بودی کلا! از رنگ نیمه راست موهات تا قسمت یک سوم بالایی دم اسبی سمت راست خوشمون اومد.


...................

آقای زاموژسلی و دینگش هم امشب! فعلا زورمون به این دو تا رسید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۲ سه شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۱۰:۲۴:۵۵
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 561
آفلاین
" دینگی که دنگ خطاب می شود آهسته از سر از گلدان کاکتوس بر می آورد، در حالی که بوته آن روی سرش است و سپس موشکی کاغذی را به سوی میز لرد می فرستد، سپس در حالی که اطراف را می پاید، درون گلدان فرو می رود."


نقد ارسال شد! برای دینگ هم جداگانه ارسال خواهد شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۴ ۰:۱۱:۱۵

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ سه شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷

آلکتو کرو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۴ جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۰:۰۰ سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۸
از ما هم شنفتن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین
سلام ارباب!
خوبین ارباب!
این دیگه سینوس نیس فنریرِ و حق نداره حق کپی رایت ازمون بگیره!

ارباب اگ زحمتی نیس لطف بفرمایین قدم به روی تخم چشم ما بذارین!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۰۴ سه شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷

دروئلا روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۵ چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۶:۰۹ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲
از کتابخونه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
سلام ارباب!

ارباب میشه اینو بی زحمت نقد کنین؟
با نت وارد مذاکره شدم بلکه یکم رحم کنه این پستو زدم.


One must always be careful of the books and what's inside them, for the words have the power to change us

-Tessa Gray-

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ جمعه ۸ تیر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
هک


نقل قول:
اربابا بعد این همه مدت و تلاشی سخت در راه علم و دانش امروز علمم رو ریختم تو پاتیل و تحویل دادم بعدش اومدم اینجا و با همه دانش های جدیدم معجونی پختم تا تقدیم شما کنم برای تجزیه و تحلیل. میشه ارباب؟
هکی بازگشته هستی...می شه هک...سعی خودمونو می کنیم که بشه.


بررسی پست شماره 141 زمان برگردان مرگخواران، هکولی!


نقل قول:
لرد که جای گرم و نرمی فرود اومده بود، خیلی برای بلند شدن از خودش عجله نشون نمیداد.
- ما محل فرودمون رو دوست داریم. هم سبزه هم نرم. فقط نمیدونیم این همه سر و صدا برای چیه. دستور میدیم همتون ساکت بشید.
دیالوگت خیلی خوب بود. ولی قبلش یه توضیح کوتاه لازم داشت. چون در پست قبل لرد جایی رو نمی بینه. اینجا یه پرش کوتاه وجود داره که چون مربوط به قسمت سوژه سازی هست، بهتره کامل نوشته بشه. کم کم گرد و خاک چشماشو باز می کنه و می بینه. اون اولین لحظه ای که ورزشگاه و تماشاگرا و فوتبالیستا رو می بینه باید جالب باشه. اینجور سوژه ها رو از دست ندین.
گذشته از این موضوع، دیالوگ و شکلک و توضیح خوب بود.


نقل قول:
در همون حین که لرد مشغول دستور دادن به تماشاچی ها بود که ساکت باشن و مزاحمش نشن، بیست نفر در حالی که دنبال یه توپ می دویدن داشتن مستقیم به سمتش میومدن.

- ما همیشه میدونستیم محبوب همگانیم. ولی تا حالا ان همه طرفدارمونو یک جا ندیده بودیم. البته نمیدونیم چرا انقدر چند رنگن. یاران ما باید سیاه پوش باشن. البته میبخشیمتون. اربابی هستیم بزرگوار!
توضیح و دیالوگ بعدی هم خوب بود. یکی از سوالایی که بیشتر از بقیه سوالا از من پرسیده می شه در مورد فاصله هاست. اینجا یه فاصله گذاری درست دیدم...برای همین یک بار دیگه مطالبی رو که تو پیام شخصی به یه عضو دیگه گفته بودم، تکرار می کنم.


وقتی درباره شخصیتی توضیح دادیم و بعد قراره دیالوگش رو بنویسیم نباید بینشون فاصله ای باشه. مثلا:

لرد سیاه از روی صندلی بلند شد و به طرف پنجره رفت.
-ما از این وضع خسته شدیم!


اگه توضیحی درباره شخصیتی دادیم و دیالوگ بعدیش مال یه شخصیت دیگه بود باید یه خط فاصله بینشون باشه. مثلا:

لرد سیاه از روی صندلی بلند شد و به طرف پنجره رفت.

-ارباب...چه دستوری می فرمایین؟



دو خط فاصله رو می شه قبل و بعد از تعیین زمان ها و مکان ها زد مثلا:

آرسینوس به وزارتخانه برگشت.


دو ساعت بعد...خانه ریدل ها:


لایتینا جارویش را برداشت و سوار آن شد.



وقتی چند دیالوگ رو پشت سر هم می نویسیم نباید بینشون فاصله باشه. مثلا:

-تو کجا می ری؟
-خودت کجا می ری؟
-اول من پرسیدم!


مگه این که بخواییم مکثی رو نشون بدیم. مکث رو می شه گاهی با فاصله و گاهی با سه نقطه نشون داد.

در مورد توضیحات و توصیف صحنه ها هر جا خواستیم مطلب جدیدی شروع کنیم یا درباره شخص جدیدی حرف بزنیم یا مکث یا تردیدی وجود داره باید بریم سر خط. مثالاش:

مطلب جدید:

گلدان های قد و نیم قد به شکل مرتبی روی میز چیده شده بودند و نور آفتاب از پنجره به آنها می تابید.
در گوشه شرقی اتاق کمد قهوه ای رنگ بزرگی قرار داشت که بسیار قدیمی به نظر می رسید. شاید همین موضوع باعث شد که هکتور مستقیم به طرف همان کمد برود.


شخص جدید:

آرسینوس چوب دستی اش را روی میز گذاشت. ولی هنوز نگاهش دنبال آن بود. طوری که انگار نمی خواست از آن دل بکند.
بلاتریکس با تمسخر به این صحنه نگاه می کرد!


مکث:

دورا وارد اتاق شد. فضای اتاق بسیار تاریک بود و چند لحظه طول کشید تا چشمش به تاریکی عادت کند...
بعد از چند ثانیه میز بزرگی را دید که وسط اتاق قرار گرفته.


این جا سه نقطه هم به مکث کمک کرده.


تردید:

دستش به طرف دستگیره رفت. باید این در را باز می کرد...ولی از طرفی کمی می ترسید.
بالاخره دل به دریا زد و در را باز کرد!



وسط توضیحات هم گاهی لازم می شه بریم سر خط یا فاصله بذاریم. این موارد رو خودمون باید تشخیص بدیم...که بهتره پشت سر هم نوشته بشه یا یه فاصله می تونه حس و مفهوم رو بهتر منتقل کنه.


نقل قول:
- از قرارمعلوم این طرفدار سیاه پوش قصد نداره از وسط زمین بلند بشه. و بله نیروهای امنیتی میرن که این جیمی جامپ رو از زمین بیرون کنن.
همه نمی دونن جیمی جامپ کیه...البته با یه سرچ کوتاه می تونن بهش برسن. چیزی که همیشه تو همچین مواردی می گم اینه که فکر کنین که ارزششو داره که اینو بنویسین و خواننده برای یک لحظه از پستتون جدا بشه یا نه.
اینجا به نظر من ارزشش رو داشت. دیالوگ خوب و قوی بود و جیمی جامپش هم کاملا به جا.


نقل قول:
لرد چشمش به سه نفر سیاه پوش نقاب دار افتاد که با چوب هایی دراز به سرعت به سمتش میومدن.
- بلاخره یارانمون اومدن. کم کم داشتیم احساس تنهایی میکردیم.
این اصرار لرد برای نفهمیدن ماجرا خیلی خوبه.
لرد به هر حال مسابقات کوییدیچ دیده...زمین کوییدیچ و بازیکناشو دیده. اصولا با دیدن زمین فوتبال هم باید بفهمه قضیه چیه. ولی نکته ماجرا همینجاست که لرد اونقدر خودخواهه که اصلا احتمال نمی ده قضیه مربوط به اون نباشه. این خودخواهیش رو خیلی بامزه و دوست داشتنی نشون دادین.


نقل قول:
لرد هم که کلا هیچ توهینی رو به خودش بر نمیتابید چوبدستیش رو در آورد و طلسمی رو به سمت مرد فریادکش روانه کرد.
مرد فریادکش سه متر شوت شد عقب، به توپ خورد و خودش و توپ رو با هم به درون دروازه برد.
صحنه خیلی خوب بود.


نقل قول:
-گگگگگگگگللللللللللللللللللللللل! گلللللللللللللللللللللل! گل برای سواحل گوران جنوبی در ثانیه های پایانی بازی. این اولین گل در تاریخ این کشورِ. حتی صعود این کشور هم بدون گل بوده. این کشور صرفا به دلیل اینکه تنها کشور قاره ی خودشونِ تونسته به جام جهانی صعود کنه. و همون طور که میدونید در مرحله ی گروهی هم تنها تیم گروهشون بودن و بدون بازی به این مرحله صعود کردن و طبق قوانین چون این قاره نماینده دیگه ای نداره همین یک گل حکم صعود اون ها به طور مستقیم به فینال مسابقاتِ. و اصلا مهم نیست که چهل و سه گل در این بازی خوردن. حالا اون ها قهرمان دنیا رو حذف میکنن.
گاهی می گم وسط بعضی توضیحات متوقف نشین. شجاعانه ادامه بدین. شورش رو در بیارین. زیاده روی کنین. اینجا شما دقیقا همین کارو کردی. شورش رو در آوردی و همین باعث شده دیالوگ خیلی خوب بشه.


نقل قول:
گزارشگر عربده زنون این جملات رو می گفت و طرفدار های بی جنبه سواحل گوران جنوبی که تو خواب هم نمیدیدن بی هیچ زحمتی برن فینال ریختن وسط زمین و به جشن و پایکوبی مشغول شدن. اون وسط هم کسی به لرد توجه نمی کرد.
- چقدر شما پر سر و صدا هستین. ما داریم عصبانی میشیم.
این صحنه هم خیلی خوب بود. دیالوگ به نظر من به ساده ترین شکلش بهتر می شد. یعنی لرد فقط اشاره می کرد که داره عصبانی می شه.


سوژه رو همونطور که لازم بوده پیش بردی. درباره مسابقه و زمین بازی نوشتی...لرد هم باید اون وسط نقشی رو بازی می کرد که همین کار رو هم انجام داده. آخرش لرد رو همونجا گذاشتی که نفر بعدی بتونه ادامه بده. کارت هم خیلی خوب بود هم درست.


طنز پست خوب بود. شخصیتت(که فقط لرد بود) خوب بود. سوژه رو خیلی خوب پیش بردی. از شکلک ها هم خوب و درست استفاده کردی. پستت با وجود این که نسبتا طولانی بود، اصلا خسته کننده نبود. قسمت های اضافی نداشت.


برو هکولی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۴:۰۷
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
ارباااااااااااااااباااااااااااا!

اربابا بعد این همه مدت و تلاشی سخت در راه علم و دانش امروز علمم رو ریختم تو پاتیل و تحویل دادم بعدش اومدم اینجا و با همه دانش های جدیدم معجونی پختم تا تقدیم شما کنم برای تجزیه و تحلیل. میشه ارباب؟


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ چهارشنبه ۶ تیر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
ئلا


نقل قول:
سلام ارباب!
اینبار دیگه درود نگفتم.
آفرین. این یکی حداقل جواب داره(هر چند ما نمی دیم!)


بررسی پست شماره 358 اتاق تسترال ها، ئلا روزیه:


نقل قول:
هیچکس در مورد غذای یه تسترال لوسِ بدعنقِ سخنگو هیچ ایده‌ای نداشت.
شروع خوب شروعیه که به شکلی خواننده رو دنبال خودش بکشه. با یه دیالوگ خوب...یه ابهام قشنگ...یه صحنه جالب یا چیزی که مهارت نویسنده رو نشون بده و به خواننده اطمینان بده که نوشته ارزش خوندن رو داره.
شروع شما یه جمع بندی غیر مستقیم بود... جمع بندی معمولا خیلی خوب خواننده رو جذب می کنه، مخصوصا وقتی مثل این یکی یه معما رو هم مطرح کنه.


نقل قول:
- شماها مگه مدرسه نرفتین؟ تو اون هاگوارتز چی بهتون یاد دادن که نمیدونید غذای تسترال چیه؟
شما تو پست قبلی که نقد کرده بودم هم همین کار رو انجام داده بودین! اول پستتون یه ایده می دین که آدم ترجیح می ده بی خیال سوژه بشین و درباره همون ایده بنویسین. البته اینجا تقریبا همین کارو کردین. ولی مثلا اگه درباره این موضوع بحث می کردن که واقعا تو هاگوارتز چی یاد گرفتن، هم داستان جالب می شد.
شما ایده های خیلی خوبی می دین که نباید ازشون رد شد.


نقل قول:
تسترال راست میگفت. این نقص بزرگ سیستم آموزشی بود.
درست و با جدیت توضیح دادین. این از همون طنزاییه که باید جدی نوشته بشه. بدون توضیح اضافه...بدون شکلک و بدون لحن شوخ. طوری که خواننده قانع بشه که نویسنده واقعا حق رو به تسترال می ده! همینه که خنده دارش می کنه.


نقل قول:
هیچوقت از چیزای مهم حرف نمیزد و چسپیده بود به چیزای بدردنخوری مثل "دفاع در برابر جادوی سیاه". هیچوقت نیازهای جامعه رو در نظر نمی گرفت. قطعا تسترال های سخنگو قسمتی از جامعه‌ی جادویی رو تشکیل میدادن. غذا یکی از نیازهای اولیه‌ی هر موجودیه ولی مرگخوارا نمیدونستن غذای تسترال چیه. این که مرگخوارا همچین چیز بدیهی رو نمیدونستن، قطعا کم کاری سیستم آموزشی رو میرسوند.
اینجا باید از یه مسیر مسخره به این نتیجه می رسیدین...شما هم دقیقا همین کار رو انجام دادین. می تونست دیالوگ هم داشته باشه. در این باره با هم حرف بزنن. ولی همینجوری هم کاملا کافی بود.


نقل قول:
هوریس احساس کرده بود توهین بزرگی از طرف یه تسترال بدقلق بهش شده. باید یه جوری اوضاع رو درست میکرد. ترم جدید هاگوارتز شروع شده بود و روی گالیون گالیون دانش‌آموزا حساب کرده بود. نوشیدنیای کره‌ایش داشت ته میکشید.
هوریس رو خیلی به موقع، درست و در قسمت مناسبی وارد داستان کردین. هم از سوژه مدیریتش استفاده شده، هم برای سوژه مفید بوده.


نقل قول:
- اینجوریام نیس جناب تسترال. ترم جدید هاگوارتز تازگیا شروع شده. مدیریت فخیم مدرسه در نظر داره کمپین حمایت از حقوق تسترالای سخنگو را بندازه.
دیالوگ هوریس کمی ضعیف بود. داستان داشت بی منطق پیش می رفت. به نظر من اون بی منطقی رو باید در دیالوگ هوریس هم می دیدیم. بازم می تونست از یه مسیر بی منطق به نتیجه ای برسه که تستراله راضی بشه. اینجوری کمی سرسری و از سر باز کنی شده! شما در این مورد استعداد دارین. در مورد چیزای مسخره و بی منطق رو به خورد خواننده دادن! این استعداد مهم و جالبیه.


نقل قول:
تسترال تحت تاثیر قرار گرفته بود. تا حالا "جناب" خطاب نشده بود. تا حالا هیچ کمپینی مخصوص تسترال ها ندیده بود. تسترال، تسترال کیف شده بود. ولی با وجود قار و قور شکمش و هکتورِ روی پشتش، کیفش زیاد طول نکشید.
-باشه حالا هرچی... من گشنمه.
سوژه رو حتی یک قدم هم پیش نبردین. با استفاده از موقعیتی که ایجاد شده و شخصیت های حاضر نوشتین و این یعنی مهارت. کارتون خیلی خوب بود.


علامت هاتون قبلا یه مشکل کوچیک داشتن که اینجا برطرف شده.

توصیف هاتون هم قبلا اشکال کوچیکی داشتن که اون هم اینجا به چشم نمی خوره.

شخصیت هاتون خیلی خوب و سر جای خودشون هستن.

شما ایده دهنده خوبی هستین. این ویژگی مهم و مفیدیه. جایی که سوژه گیر کرده باشه یا کند شده باشه خیلی راحت می تونین سوژه های فرعی براشون ایجاد کنین(این ویژگی رو یادم می مونه که بعدا ازش استفاده کنم).

طنز پست کافی بود. در مورد شخصیت ها خوب می نویسین.

سوژه رو خیلی خوب پیش بردین...چون اصلا پیش نبردین. آسیبی هم بهش وارد نشده. فقط موقعیت کمی پرورش پیدا کرده و جا افتاده که خیلی خوبه.



چند روز بیشتر نمونده ئلا!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۸ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۹۷

دروئلا روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۵ چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۶:۰۹ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲
از کتابخونه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
سلام ارباب!
اینبار دیگه درود نگفتم.

میشه لطفا اینو نقد کنین؟
هرچی به ذهنم رسید نوشتم. سعی کردم مسیر سوژه رو منحرف نکنم. امیدوارم اینجوری نشده باشه.


One must always be careful of the books and what's inside them, for the words have the power to change us

-Tessa Gray-

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۰ دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
لا!

ما در جریان کارات هستیم! لازم نیست توضیح بدی. به ما هم یادآوری نکن که چند روز پیش کجا بودی و چه اتفاقایی افتاد! مایلیم به فراموشی بسپریمشون.


بررسی پست شماره 529 زندگی به سبک سیاه، لایتینا فاست:


اندازه پستت خیلی خوبه. پست های قبلیت هم کم و بیش در همین اندازه بودن که خیلی خوبه. همینجوری نگهشون دار.


نقل قول:
وقتی که بلاتریکس هکتورو دید توی پاتیل نشسته و زانوهاشو بغل کرده و هنوز به نپختگی چند ساعت پیش و حتی چند ماه پیششه، حتی بیشتر از چند ساعت پیش مایل به خوردن اون شد اما این دفعه با عصبانیت.
خیلی خوب بود. هم شروعت، هم توضیحت و هم نوع نوشتنش.
این توضیح کوتاه برای این قسمت از سوژه مفید بود. برای این که پست قبلی با دیالوگ هایی تموم شده که ادامه ندارن...یعنی بهتره ادامه داده نشن. باید همونجا یه وقفه ای ایجاد می شد که شما هم همین کارو انجام دادی.
"به نپختگی چند ساعت پیش..." توصیف خیلی خوبی بود.
یه تاکید و لحن محکم آخرش لازم داشت که اونم با یه علامت تعجب تامین می شد!


نقل قول:
- تیکه تیکه‌ت میکنم!
- اممم یه لحظه اجازه بدین...
دیالوگ خوب بود. اولی با یه شکلک عصبانی می تونست بهتر بشه. دومی شکلک لازم نداشت چون توضیح بعدش کاملا خوب و کافی بود:
نقل قول:
هکتور عینکی از توی جیبش بیرون آورد و روی چشمش گذاشت و با حالت فیلسوفانه‌ای جا به جاش کرد. بعد یه تخته شاسی و خودکار از اون یکی جیبش درآورد و وانمود کرد داره بررسیش میکنه.



نقل قول:
- ... سی و پنجمین باری هست که شما به من میگین که تیکه‌ تیکه‌م میکنین. تا کی وعده و وعید؟ ما تا کی باید منتظر عملی شدن این قول ها و وعده ها باشیم؟
اینجا هکتور داره چرت و پرت می گه! این چرت و پرت گفتن باید کمی پررنگ تر باشه. یه کمی می تونستی بیشتر بنویسی. یه ذره بیشتر شورش در بیاد و مسخره بشه. و این یکی به نظر من بدون شکلک بهتر می شد.
جایی که توضیح کافیه، شکلک لازم نداریم. و جایی که می خواییم یه حالت جدی به متن بدیم؛ حتی اگه این جدیت ساختگی باشه. مثل همین دیالوگ هکتور.
بعضی وقت ها هم خود صحنه کافیه. دیگه لازم نیست توضیحش بدیم. توضیح مزه شو می پرونه. مثلا به نظر من این توضیح لازم نبود:
نقل قول:
حتی با این که بلاتریکس اون مرگخوار همیشگی نبود و به نظر نمیومد که مغزشم کاملا درست کار کنه، اما این رو میفهمید که این چیزی که هکتور گفت کاملا لایق یه پوکرفیس شدنه!



نقل قول:
- خب حالا چجوری تیکه تیکه‌ام میکنی؟
هکتورت تا این قسمت، کمی عاقل تر و منطقی تر و آروم تر از هکی بود که می شناختیم. ایجا یهو برگشته به حالت اصلی خودش. به نظر من این کار باعث می شه تاثیر شخصیت بیشتر بشه. برای همین همیشه می گم هر جا اسم یه شخصیت اومد، فورا از توضیحات و شکلک های متصل به اون شخصیت استفاده نکنین. مثلا تا اسم هکتور اومد فوری می نویسیم هکتور ویبره ای زد و ...آخر جمله هم یه شکلک ویبره می ذاریم. این اشتباهه. کاری که شما انجام دادی خیلی بهتر بود. حواس خواننده رو از شخصیت پرت کردی...و جایی که داشت فکر می کرد این شخصیت، همونی نیست که انتظارش رو داشت، ضربه رو به شکل ساده ولی موثر زدی.


نقل قول:
- برین برام ماهیتابه و روغن بیارین. از شنبه رژیم میگیرم ولی اینو سوخاری میکنم!
پختن هکتور سوژه خوبیه. خودمم برای همین تو پست قبلی دوباره برگشتم سراغش. به نظر من هنوز جای کار داره. و تا وقتی که سوژه ای جای کار داره، بهتره ازش رد نشیم. شما هم رد نشدی.


آخر پست خیلی خوب بود. ایده واضح و روشنی دادی که به اندازه کافی برای ادامه دهنده جذاب هست.


صحنه هات خیلی خوبن. خنده دارن.
شخصیت هات خوبن...ولی یه ذره گیج و سردرگم به نظر می رسن که اینجا می تونه به دلیل تغییر بلاتریکس باشه. چون بجز بلاتریکس و هکتور شخصیتی نداشتیم.
شکلک هات کمی با دقت تر می تونن جاشونو تعیین کنن و بشینن!

سوژه رو خیلی خوب پیش بردی. این که تاکیدی روی پیش بردن یا تغییر سوژه نداشتی و فقط به سوژه های موجود پرداختی عالی بود.


پستت خوب بود.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۳۲ دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷

هرميون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۰ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۷
از خلاف آمد عادت بطلب کام
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 109
آفلاین
لوموس!
بهتر شد.

سلام و وقت بخیر داریم خدمتتون. میشه این رو هم نقدکی فرمایید؟ مرسی.


لوموس ممنوعه اینجا! سومول آزاده...طلسم عکسش. همه جا رو تاریک می کنه.
نقد شما در کمال تاریکی ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۴ ۲۰:۴۱:۲۸

lost between reality and dreams







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.