نقد پست 39 جبهه ی سفید در تاریخ نوشته شده توسط سوجی سلام پرتقال عزیزم،
بعد از خوندن پستت کلی به ویتامین ث خونم اضافه شد و تا هفته ها راحت خواهم بود. اگرچه پرتقال ها برای خوردن نیستن ولی هر از گاهی یه ذره آبشون رو خوردن خوبه.
هدف سوژه جدید جبهه سفید در تاریخ این هست که محفلی ها بتونن شخصیت خودشون رو توصیف کنن و یه ذره روش کار کنن. بقیه رو با شخصیتشون آشنا کنن و شخصیتشون رو با بقیه.
، قبل از صحبت در مورد توصیف اگرچه چند تا چیز کوچیک باید گفته بشه.
از توصیفات حالات شخصیت های تو داستان خیلی لذت بردم. خیلی خوب تونستم درک کنم که دامبلدور چه احساسی داره، اون حس ناراحتی/افتخار سوجی رو هم که اومده یه خاطره شیرین تعریف کنه و به دامبلدور کمکی بکنه رو هم خیلی خوب تونستی برسونی. یه چیزی اما که خیلی تو جادوگران کمتر نوشته میشه توصیف صحنه هست. البته که این پست شاید نیازی به توصیف صحنه نداشت چون تمرکزش رو شخصیت ها باید می بود و بود ولی در کل، من شخصا خودم خیلی دوست دارم جاهایی که اتفاقات داره میفته رو بتونم تصور کنم. حالا ممکنه بگی خب برو تصور کن دیگه به من چه
. موضوع اصلی اینه که میخوام اون صحنه رو از دید تو ببینم، از دید هر فرد هر مکانی متفاوت هست چون نویسنده ها با هم فرق دارن. ممکنه وارد یه خونه قدیمی بشه یه نفر و از بدی هاش ببینه ولی یه نفر از قدیمی بودن خونه لذت ببره و نکات مثبتش رو ببینه.
توصیف صحنه برای همین من خودم شخصا خیلی خوشحال میشم وقتی میبینم یکی در موردش نوشته. ( بازم میگم که تو این پست نیازی بهش نبود و کار درستی انجام دادی که استفاده نکردی، در کل برای بقیه پست ها این نکته رو گفتم)
خب بریم سراغ شخصیت پردازی. این بک استوری که به شخصیتت تونستی بدی خیلی واسم جالب بود. یه حس سوئینی تاد خاصی بهم دست داد که مغز گوسفند میریختی تو آب پرتقال ملت و اینکه چجوری وارد محفل شدی هم جالب بود. خوبیه این نحوه نوشتنت اینه که دستت رو باز گذشتی برای پست های آینده که بتونی هی کم کم شخصیت رو جلو ببری. فعلا ما اول داستان رو میدونیم، کجا کار میکردی و چجوری عضو محفل شدی. حالا در پست های آینده باید بیشتر در مورد جزئیات شخصیتت ببینیم.
این رو قبلا به بقیه محفلی ها هم گفته بودم که شخصیت های هری پاتر سه دسته هستند. دسته اول شخصیت معروف با خصوصیات مشخص هست که صاحبش همون ها رو رعایت میکنه. دسته دوم شخصیت های معروف با خصوصیات مشخص هست ولی صاحبش میخواد تغییراتی توش ایجاد کنه و دسته سوم شخصیت های نا معروف هستن.
گروه دوم و سوم خیلی بیشتر باید تلاش کنن تا خصوصیات ریز و درشت جا بندازن تو سایت. الان با این پستی که زدی و یه ذره از بقیه که خوندم، من یه چیزایی میدونم در مورد سوجی اما وقتی خودم میخوام بنویسم و سوجی رو بیارم تو داستان نمیدونم هنوز چجور آدمیه. حسوده؟ شوخه؟ عصبیه؟ ولخرجه؟ این خصوصیات ریز خیلی میتونن تو پست های جدی و طنز هم به خودت و هم به بقیه که میخوان در مورد شخصیتت بنویسن کمک کنه.
یه سری خصوصیات ریز باید به شخصیتت اضافه کنی و مدام تکرارشون کنی تا جا بیفتن. معمولا من پیشنهاد میکنم که یکی دو تا کار خاص خودت هم به وجود بیاری. مثلا چوب دستی رو شاید با دهنت میگیری وقتی تو حالت میوه ات هستی، یا شاید میتونی پرتقال بزرگ شی و همه رو له کنی وسط راهت.
البته ممکنه برنامه داشته باشی که رو این ها کار کنی در آینده و من شخصا یه یادآوری کردم.
در کل این پستت خیلی عالی بود و برای اولین پست توصیف شخصیتت کافی و به اندازه هست. یه دفعه نمیشه یه کوه اطلاعات بریزی وسط و درسته که کم کم باید جلو بری. پست هات رو که میخونم به نظرم اصلا نیازی به نقد و بررسی نداری و جز بهترین نویسنده های محفل هستی. اینهایی که الان گفتم و در آینده خواهم گفت صرفا پیشنهاد هستن.
تو یخچال یه اتاق خوب واست تدارک دیدم، امیدوارم روزهای با عشقی رو بگذرونی.