ناگهان درب هاي مركز ثبت نام از جا كنده شدند و يك نيمه غول به همراه تعدادي از كارمندان وزارت قبلي سحر و جادو وارد شدند و يك گوني و دو چمدان را وسط سالن پرتاب كردند!
نيمه غول ناشناس (!) تكه كيكي را بلعيد تا خستگي ناشي از حمل گوني را فراموش كند. سپس گفت:
- چمدوناشو بسته بود مي خواس در بره، اما كور خونده بود! گرفتيمش كت بسته آورديمش خدمت شوما!
صدايي از گوني بلند شد:
-
اومممم ممم نممنممم آم!ليني و رز از عمق جان پوكرفيس مانده بودند! ليني پرسيد:
- اين ديگه كيه؟
- ديدم سيتاد ثبت نام خلوته، كانديدا آوردم واس شوما! البت اولش يه خورده مقاومت به خرج مي داد ها، ولي مال اين حرفا نبود!
رز گلبرگ هايش را كه بر اثر شوك ريخته بودند را جمع كرد و سر جايشان چسباند. بعد با لكنت گفت:
- ئه... خب... حالا چند وقته عضو ايفاس كانديداتون؟
نيمه غول لگدي از سر لطف به گوني زد و پرسيد
- گريوز دادا چن وقته عضو ايفايي؟
-
اومممنن مومم نام! - فك كنم ميگه سه چار سال!!
رز ادامه داد:
- تو وزارت هاي قبلي اي، جايي خدمات ارائه داده؟
-
آممن ممم ميومم!- هاااا، ميگه كه توي وزارت مورفين كارآگاه ارشد بوده يه مدت، مسئوليت كاراگاهان وزارت جيگرم اولش با اين بوده و البته ايده ي «دسته ي اوباش هاگزميد» رو هم اين داده بوده اون زمان!
ليني تند و تند اطلاعات را يادداشت مي كرد. رز پرسيد:
- سوابق برجسته ي نظارتي مديريتي چي؟ داشته؟
-
آااااامممم!!- والا گمونم ميگه كه تا حالا چن بار بهش پيشنهاد نظارت دادن كه در كمال فروتني قبول نكرده.
البت پارتيش اونقدرا كلفت نبوده كه پيشنهاد مديريت بش بدن كه بخواد قبول بكنه يا نكنه!
در زماني كه ليني حرفهاي نيمه غول را مي نوشت، او هم تكه ي بعدي كيكش را بلعيد. بعد از اندكي درنگ، رز سوال بعدي را مطرح كرد:
- حالا برنامه هاش چيه كانديداتون؟
با لگد مجدد نيمه غول، صداي جيغ عجيبي از گوني بلند شد.
- كاملاً مشخصه كه داره ميگه برنامه هاي زيادي براي وزارت سحر و جادو داره!
با توجه به سابقه ي زيادش در ديپارتومان هاي زير مجموعه ي دولت، حداقل دو تا ديپارتومان رو فعال مي كنه... و البت براي اينكه در ايفا جو رقابت سالم و هيجاني به وجود بياد اين ديپارتومانا گروه هاي رقيب غيردولتي خواهند داشت كه باهاشون رقابت كنن! همچنين برگزاري موسابقات جذابي رو در دستور كار داره كه بعداً در سيتادش اعلام خواهد كرد تا ملت كف كنن!
همچنين در راستاي گسترش فرهنگ همرزني خواهد كوشيد و نخواهد گذاشت كه اين پتانسيل بالاي چكش هاي سايت هدر بره و مردم به استفاده از اين همر ساده اكتفا كنن! بيبينم، مگه همر نجيني چشه كه اينطور بلااستفاده مونده؟!
همچنين معتقده كه دنياي امروز دنياي گوفتمانه، نه گاز فنگ!
كه يعني قرارداد توافق با سايت دمنتور و واردات اعضاي جديد از گاتيفا رو به صورت جدي پيگيري خواهد كرد!
ليني كه اين بار هيچكدام از حرفهاي نيمه غول را نفهميده بود، سقلمه اي به رز زد تا هر چه زودتر سوال آخر را بپرسد:
- ميگم كه... شعارش چي هست حالا؟
از گوني كه بعد از لگد آخر نيمه غول بي حركت مانده بود صدايي بلند نشد. معلوم نبود فرد داخلش مرده يا هنوز زنده است.
- فك كونم سكوتش يعني اهل شوعار موعار نيست... شما همون
«عملكرد ما، خودْ شعار ماست!» رو بزن به حسابش! ما رفتيم ديگه خدافس!
با تكميل شدن فرم ثبت نام گريوز، نيمه غول بار ديگر گوني را بر شانه اش گذاشت و از مركز ثبت نام خارج شد.
ليني و رز:
.
.
.
(و در تمام اين مدت، تنها چيزي كه گريوز از داخل گوني مي گفت اين بود:
«كـمـــك! من رو به زور آوردن اينجا! » به مولا.
)