هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: منکرات جادو!
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶

ویولت بودلر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۰ یکشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۵۳ شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰
از اون یارو خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1548
آفلاین
_:پوف!چقدر اینجا گرد و خاکه!هدی جون من پر پر نزن خفه شدیم!
دختر جوان این را گفت و به دفتر منکرات جادو وارد شد.پشت سرش جغد سفیدی وارد شد که روی پراش پر گرد و خاک بود.
_:من اگه پر پر نزنم باید راه برم.اگه بخوام راه برم پاهام درد میگیره ولی خب پرام قوین!پرهای پرنده ها همیشه از قدرت زیادی...
ویولت یه نگاهی به میز پرونده ها انداخت: هدی!
هدی بحث در مورد قدرت پرهای پرنده ها رو کنار میذاره:چیه؟
ویولت ده تا پرونده روی هم رو برمیداره:نیگا چقدر پرونده!ظاهرا منکرات خیلی شلوغ پلوغ بوده قدیما!
هدی با یاد قدیما آهی کشید:آی گفتی!اینجا اینقدر باحال بود!میومدیم با فنگ و اسکی اینجا بوق میزدیم حال میکردیم بعد مامورای منکرات دنبالمون میکردم چقدر بهشون میخندیدیم!
ویولت گفت:خب بیا اینجا رو بازگشایی کنیم!
هدی چشماش افتاد کف دستش:شوخی میکنی؟من برم در اداره منکرات کار کنم؟هرگز من به فنگ خیانت نمیکنم!من به برادرانم خیانت نمیکنم!
ویولت آهی کشید و از این متاسف شد که چرا باید همه چیز رو توضیح بده:ببین هدی!دو دقیقه آروم بگیر.بهترین جا برای قایم شدن کجاست؟جایی که آخر از همه بهش شک میکنن.بنابراین اگه تو بیای اینجا کار کنی فردا پس فردا توی خیابون با لونا میخوای راه برو میخوای دستش رو بگیر میخوای بگو بخند یا یه کار دیگه بکن(!)هیشکی بهت گیر نمیده.چرا؟چون مامور منکراتی!هرکی بهت گیر داد یه بهونه ازش میگیری میندازیش تو زندون.گرفتی؟حالا مثل پسرای خوب بیا اینجا رو درست حسابی مرتب کنیم و شروع کنیم به عضو گیری.فقط عضو های درست حسابی ها!یعنی مثل خودت و فنگ و اینا.برو ببینم چیکار میکنی!جلو سوراخ ها رو هم بگیر!گلیدی هم اگه میخواد بیاد باید ثبت نام کنه!از هیچ سوراخی هیشکی رو راه نمیدیم!منکراتی میسازیم که بیا و ببین!
هدی:
ویولت:
-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
بچه ها بیاید اینجا پست بزنید خیلی سوژه داره حال میده!این بار منکرات خودش یه منکراتی میخواد که جمعش کنه!!!


But Life has a happy end. :)


Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۱۲:۲۴ سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
ماموریت آسلام.
------------------------------------------------------
آسلام چیست؟
آسلام کجاست؟
آسلام به چی پایدار است؟

آسلام چیست؟
در 546 سال قبل میلادی در دهکدهای به نام ریشدوستان ریش بلندی،ریشی جادویی پیداکرد.
با این ریش شما توانایی تمیز کردن هر نوع چبز(فرش،کاشیو..)را دارا میباشید،میتوانید بجای کلاه استفاده کرد.شال و یا ریش.
مرد ریش بلند که از این چیز بسیار خوشش بیامد تا آن را دید گفت :
ظ‡ ظ‡ ط§غŒظ( آسلااام)
546 سال بعد بچه ای متولد شد.این بچه 24 ساعته گریه میکرد و با هیچ چیز ساکت نمیشد.
طبیبان آن زمان از گیاهان،خاک اره،و حتی کتک هم استفاده نمودند
تا وی را ساکت کنند ولی نشد.
روزی باد این ریش را به با خود آورد و بداخل خانه گشت. بچه تا این را دید ساکت شد.این بچه که مرلین نام داشت بعد از بزرگ شدن.
اسم دین خود را آسلام گزاشت.
و الان آسلام دین جادوگران است.

آسلام کجاست؟
آسلام اینجا آسلام آنجا آسلام همجا.

آسلام به چی پایدار است؟
به مرلین و پایداران مرلین




Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶

رودولف لسترنجس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷
از یک مکان مخوف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
ای شیخ،ای یادگار مرلین،ای آیت المرلین!!!
همانا عموی من به دارفانی شتافتن فرمودوامتحانات دانشگاه شروع شدندی ودکترعزیزکی نژادبا غلطک درحال آسفالت کردن ماملت آسلامی میباشدبااین سئوال دادنش وبمن از 15 ده دادکه الهی نصف شودازوسط!!!
باری درتابستان دررکاب آسلام خواهیم شتافتن کردشتافتنی!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۱:۰۷ سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۶

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
همانا ما که ماموريت داديم باب جان کسي انجامش نداد پست يکي مانده به آخر را بار ديگر بخوان!


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۲۹ ۲:۱۷:۰۶

هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۲۲:۱۱ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۶

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
با سلام
ای مرد آسلام،آیا آسلام را بستید؟؟؟
چندی است که ماموریتی ندیدیم.
(گفتیم کمی پرتوپلا بگوییم و تاپیک رو بالا بیاریم تا فعال بشه)




Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۶

بارتی کراوچ(پدر)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۱۲ پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 68
آفلاین
حاج کالین در ستاد در حالی که در گوشه ای لم داده و ممد و جاسم خوشه های انگور را برای او نگه داشته اند.
کالین:ممد !همانا تو را به ریش مرلین قسم می دهیم ... این آلت آستکبار که تازه خریده ای وصل نمودی تا ما نیز از قوایشان آگاه شویم.
ممد(یکی از ترکیبات ممد :پیر ممد ..کور ممد و... فرقی ندارد):
یا شیخ همی تلاش کردیم اما این تلویزیون....
کالین:دهانت را ببند...این نام را بر زبان نیاور...از برای چه نام آلت آستکبار را به زبان می آوری ..آیا عذاب مرلین را می طلبی...
ممد:یا شیخ...ببخشای ....اما در دیگر بلاد آسلامی (جز قزوین ) از آن بهره می جویند....همانا آلت را آماده نموده ام ولی نمی دانم چه گونه روشن...
کالین:خموش باش و دیگر سخن نگوی که عذاب بر تو فرو خواهد رسید
سپس ریش مرلین نازل شد و آن دو را به بیرون پرت نمود.ندایی از آسمان رسید.
_یا کالین همانا ما نیز بس مشتاقیم این آلت آستکبار را ببینیم.
_مرلینا ! بشتاب که ما نیز مشتاقیم

پس کالین به همراه ریش مرلین بر خاستند و به اتاقی که آلت آستکبار در آن پنهان بود رفتند.مرلین که از هر گونه دانشی با خبر بود گفت:
_کالین ..اون دکمه قرمزه رو بزن
کالین:مرلینا از تو انتظار نداشتم همانا کنترل دارد ..دکمه قرمزه دیگر چیست.
صورت مرلین( آسمان)تا بناگوش سرخ شد. سپس ریشش کنار کالین روی زمین نشست.
آلت آستکبار روشن شد .
کالین:شبکه ی آسلام

میزگرد سال

بینندگان عزیز اینبار در این برنامه چند تن از آسلامیون را دعوت کرده ایم تا از آن ها در مورد آسلام اطلاع حاصل کنی..حالا به ترتیب می خواهیم که خودشون رو معرفی کنن...
_همانا من بارتی کراو .....
_و شما ؟
_پس من جاس...
_شما هم خودتون رو معرفی کنید؟
_جوان ممد هس....
گوینده:خب آقای بارتی نظر شما درباره ی آسلام چیست؟

مرلین در حالی که ریش هایش برنامه را نگاه میکند:
_چقدر مهیج است؟..یا کالین آیا می توانی یک دانه از اینها را به ما بدهی...
_هر چه شما امر کنید مرلین .
ادامه ی برنامه:

بارتی : از دید من آسلام همه چیزی می تواند باشد.گاهی چون غنچه ی سرخ کاکتوسی زیبا در دامان پهناور جنگل است.ظرافت های آن مرا به یاد ریشه های محکم و کلفت کاکتوس در خاک می اندازد.سختی هایش چون تنه ی زیبا و نرم کاکتوس های جنگل های معتدل مرطوب لطیف است. گاهی چون اسید سولفوریکی می نماید که مجراهای فاضلاب ذهن آدمی را می گشاید و فضولات را می راند.گاهی چون گاو آهنی پوست مرده ی سر من را می زداید و اندیشه هایم را نو می سازد.آسلام گاهی چون .....

مرلین:کالین همانا بگذار کانال دیگری که چشمان من رستگاری را در آنجا می بیند....داره چرت و پرت میگه یارو...
کالین کانال را عوض می کند.
شبکه ی کودکان آسلام
تام در حالی مه دستار ی به سر دارد و عبا(ابا) یش پشت سرش موج می خورد دنبال جری می دود . و سعی می کند با ریش هایش او را نقش زمین گرداند.صدای تام به گوش می رسد(گوینده :بارتی)
_ یا جری از دیدگاه تو آسلام به چه می ماند ؟
جری:
_آسلام چون پنیر دلنشینی میماند که کام ما را تازه می کند.
پس پنیری ظاهر شد و تام و جری در صلح و صفا به خوردن آن مشغول شدند.

همان لحظه کارتون به پایان رسیده و بارتی نشان داده می شود که در حال اجرای برنامه کودک است.بچه ها(که همگی دستار به سر دارند و ریش گذارده اند)به سمت او می دوند.
_عمو بارتی ...عمو بارتی
_عمو...
_عمو....نتیجه ی اخلاقی کارتون را بگو
بارتی:
_آسلام چون کلیدی ست که گره گشای هر قفلی است ...همانا که دیدید جری در راه آسلام پایدار بود و ایستادگی نمود و تام را نیز آگاه ساخت پس مرلین نیز آن دو را پاداشی بزرگ داد.

ریش های مرلین(نه خودش) رو به کالین:
_همانا این آلت آستکباریون بسی جذاب است...کالین از نظر تو آسلام چیست؟
کالین با چهره ای پر از احساسات درونی:آسلام آن است که خود ببوید ...نه آن که آستکبار بگوید
__________________________________________________
یه کم زیادی بی ربط بود (پاک میشه؟)حقش بود پستت رو به خاطر بي ربطي پاک مي کردم ولي خوب ايندفعه اخطار ميدم دفعه بعد پاک مي کنم سعي کن راجب موضوعي که من دادم بنويسي تو اين تاپيک البته موضوع هاي ديگه هم خوبهولي يه جور که بقيه بتونن ادامه بدن


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۱۶ ۱۶:۲۹:۴۶

... و سرانجام هیچکس باقی نماند.


Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۲:۱۱ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۶

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
هدي رنکتو کاشتي رفتي...تنها گذاشتي رفتي
دروغ نگم به جز رنک...چيز ديگه خواستي رفتي!
همانا در راستاي روي گرداندن برادر هدي از آسلام همانا راه اسلام همواره به روي همه باز است و مجال بازگشت براي همه مي باشدي و اينگونه نيست که ما خطا کاران را توبه پذير نباشيم...!آما آسالام خز نيست بلکه ينجه مي باشد...!و عده اي نيز اورده اند که پر قوست...اما علماي اصلي آسلام ميدانند که نه خز است نه پر قو و همانا ريش است آنهم از نوع مرلين نشان...اي بارتي اي تاريخ دان همانا تو نيز حجت الآسلام د گشتيدي!مبارکت باشد!
ماموريت چنين باد که ببينيد آسلام چيست؟خز است بوق است پر است ريش است يا هر چيز ديگر لطفا تمام موارد وربطش را به آسلام توضيح دهيد!


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ یکشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۶

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
با توجه به فتوای حاج کالین با مضمون "هر کسی می گه آسلام خزه بهتره توش فعالیت نکنه" و با توجه به اینکه بنده گفتم سوژش قدیمی شده و کشش ِ قبل رو نداره، مقامم رو همینجا تحویل می دم تا بعدا ایرادی مبنی بر فعالیت نکردن بهم وارد نشه.
خدمت شما :
تصویر کوچک شده

موفق و موید باشید


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۶ ۲۱:۴۹:۰۸
ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۶ ۲۱:۵۳:۴۵



Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۱۱:۳۳ یکشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۶

بارتی کراوچ(پدر)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۱۲ پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 68
آفلاین
دادگاه عالی عدالت آسامی
همگی قضات ، سالخوردگان و آسلامیون معتقد در دادگاه حاضر بودند و انتظار هگرید را می کشیدند تا بیاید پس باشد که گشایش حاصل شود و زبان متهمان روشن گردد. دیر زمانی بگذشت اما هگرید نیامد.

در آن هنگام شیخ الشیوخ کالین بن کریوی فریاد بر آورد:
_پس همانا ما را مجبور ساختید تا یکی از بنی اغیال (اغیال جمع مکسر از غول)مرتد را فرا بخوانیم .
پس آفتابه بدر آورد و آن را به سان شیپور بگرفت و فریاد بزد:
_یا اَصغَرُ مِنَ اَلاَغیال . تُسَرِع ُ اِلی الاَربابُکَ!(ای کوچکترین غولها _گراوپ_ بشتاب به سوی اربابت)
پس شیخ رو به سوی آسلامیون نمود و بفرمود تا حاضر بباشند در آن دم که اَصغَرُالاَغیال بیاید او را در بر بگیرند تا باشد که راه فرار پیشه نسازد.
آفتابه تکانی سهماگین (سهمگین)بخورد و بسی آب بپاشود (ماضی پاشیدن) پس، از آن آب ها هیکلی عظیم برآمد و او همانا گراوپ بود.آسلامیون آفتابه بر گرفتند تا مراقب گراوپ باشند.
شیخ الشیوخ:
_یا اصغر ُالَغیال! همی بنگر که این متهمان چه گویند و آن را برایمان ترجمه ساز.
اَصغَرُالاَغیال نگاهی ابلهانه بنمود پس مشت بالا ببرد و بر سر شان فرود بیاورد(هدویگ-اشویندر-مک بون) همانا آسلامیون فریاد هایی از روی ناراحتی سر بدادند.
_یا مرلین عذاب را از ما دور فرمای !
_اَلقصاصُ مِن قَبلِ الجِنایَت!
_یا اَطِبا(ای پزشکان)!
پس شیخ الشیوخ بار دیگر آفتابه به در آورد و اطبا را احضار نمود.
همه ی آسلامیون فریاد هایی از سر ناراحتی برآوردند و به پزشکان کمک نمودند تا مجروحان را جا به جا کنند در این حین گراوپ از فرصت همی بهره جست و از غفلت لحظه ای آسلامیون معتقد استفاده نمود و فرار بکرد.
مدتی بگذشت و متهمین تبرئه شدند و به بیمارستان قزوین انتقال یافتند .اندکی خاطر مبارک شیخ آسوده گشته بود که صاعقه ای نمایان شد و ندایی ز آسمان خطاب به آسلامیون رسید:
_همانا امروز قوای آستکبار با بازگشت اصغرالاغیال قوی بشد و آسلامیون در عذابی سخت گرفتار شدند .
آسلامیون معتقد که تازه از ماجرا مطلع شده بودند فریاد هایی از سر ناراحتی سر بدادند و تعداد کثیری از حال برفتند .پس شیخ الشیوخ دستور بداد همی که در میدان جمع آیند تا سخنرانی بکند باشد که دلهایشان قوی گردد


میدان جماعت قزوین

_ ای آسلامیون گرامی همانا ما امروز در آزمایشی بس دشوار قرار گرفتیم .امروز اصغرالاغیال مرتد بگریخت و همانا دشمنان را دل قوی گردید . ما را گفته اند که قوای آستکبار از دامنه های کوهٌ القَزوین به بالا می آیند و تا فردا بدینجا خواهند رسید . ای مردم همانا امروز آزمایشی بزرگ برای ماست.سرانجام آن روز فرا رسید نبرد بزرگ آسلامیون و آستکباریون. بسیج کنید نیروهامان را تا باشد که فردا گشایش حاصل شود.

پس آسلامیون از جای خاستند و سر به گفتار کالین المبارک آماده بشدند.


ویرایش شده توسط بارتی کراوچ(پدر) در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۶ ۱۱:۳۸:۲۴
ویرایش شده توسط بارتی کراوچ(پدر) در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۶ ۱۱:۴۶:۲۹
ویرایش شده توسط بارتی کراوچ(پدر) در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۶ ۱۱:۵۲:۰۸

... و سرانجام هیچکس باقی نماند.


Re: <== ستاد مرکزی آسلام و منکرات جادو ==>
پیام زده شده در: ۱:۱۲ یکشنبه ۶ خرداد ۱۳۸۶

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
همانا از کساني که تکاليف آسلامي انجام مي دهند سپاسگزارمي!همي مک بون آمد و پستي کاملا بي ربط به موضوع اينجا در اين تاپيک زد که شايسته بود اسکرجيفاي گردد اما اش و هدي عزيز مي خواستند آسلاميش کنند که به دليل آنکه پستهايشان زيبا بود از پاک کردن هر چهار پست خود داري نمودم و دالاهوف گرامي نيز که جفت پا پريد وسط موضوع ببايد پستش پاک مي شد ولي به دليل زيبا بودن پست و نيز برگرداندن موضوع به موضوع اصلي اين پست هم باقي مي ماند...در انتها از عدالت جوي گرامي نيز براي پست خوبش تشکر ميکنم باشد که آسلام ياريت کند کلي خنديديم


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.