این تاپیک مثل هیچکدوم از سایر تاپیکای کوییدیچی نیست. اینجا رول زده میشه، اونم از نوع ادامه دار!!
سوژه جدیدلینی با خوش حالی بالا و پایین می پرید.
- واااای! من عاشق کوییدیچم! مندی مچکریم! مندی مچکریم!
آماندا که به اندازه ی لینی هیجان زده بود لبخند گشادی تحویل جمعیت داخل تالار ریونکلا داد و با صدای بلند گفت: زمین، زمین همگانی کوییدیچه. پس مواظب همه چی باشین... حق الناس نیفته گردنمون...
- زود باش دیگه!
- هیـــــس... لینی، اون موزیک پلیر رو بیار... فلور، اتو رداهای کوییدیچو زود تر تموم کن... خب...
-
- حواسمو پرت نکنین! ام... کتاب کوییدیچ در گذر زمان رو که خوندین؟
- خوردیمش!
- خوبه... پس می تونیم حسابی حرفه ای بازی کنیم!
ریونی ها:
مدیر گرانقدری که احیانا میاد اینجا سرک می کشه:
آماندا ادامه داد: فعلا باید به دو گروه 7 نفره تقسیم بشیم... اصلا 14 نفر هستیم؟ بذار ببینم...خودم، لینی، فلور، جمجمه، پادما، دافنه، هلنا(آخیش...این جارو نمی خواد!)، الادورا، گابریل، تریسی، چو، وزیر، تام و ... اوم... استفن!
استفن:
ملت:
آماندا: تری و لودو که نیستن! تو رو خدا...
ملت:
آماندا که سعی می کرد قیافه های مخالف ریونی ها رو نادیده بگیره گفت: و اما یه چیز دیگه... باید به عرضتون برسونم که جارو... اه... پیف... این...
آماندا بی هوش شد و دافنه که جلوش پریده بود و یکی از نفس های معروف ومپایر نفله کنش رو نثار آماندا کرده بود شصتشو رو به ریونی ها بالا برد؛ ملت ریونی هم همچو یه گله فیل رم کرده به سمت در خروجی تالار دویدن و آماندا رو زیر دست و پاشون له کردن.
کنار زمین کوییدیچ، تو رختکنریونی ها با ناراحتی و تعجب نگاهی به جایگاه جارو های سایر گروه ها که فول آو جارو بود انداختن و بعد به جارو دونیِ خالی خودشون خیره شدن.
- جارو هامون کو؟
- هلی کوپترم!