هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

شصت و نهمین دوره‌ی ترین‌های سایت جادوگران برای انتخاب بهترین‌های فصل بهار 1403، از 20 خرداد آغاز شده است و تا 24 خرداد ادامه خواهد داشت. از اعضای محترم سایت جادوگران تقاضا می‌شود تا با شرکت در عناوین زیر ما را در انتخاب هرچه بهتر اعضای شایسته‌ی این فصل یاری کنند.

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   4 کاربر مهمان





پاسخ به: در جستجوی اسنیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۲
#5

پادما پاتیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳
از چادر سرخ پوستى
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 271
آفلاین
همه يه چشم غوره اى يه ويولت بيچاره رفتن كه او دوتا پا داشت كه هيچ چى دو تا پاى ديگه هم قرض گرفت و فرار كرد.

فلور در حالى كه داشت آه مى كشيد گفت: من مى رم دنبالش .
و رفت.
آماندا : لطفا هوش ريونى تون را به كار بيندازين.

چو در حالى كه داشت موهاشو مى بافت گفت: كاشكى پادما اين جا بود.

دافنه در فكر بود كه گفت: آره ولى اون الان رفته لندن تا توى عزادارى مادربزرگش شركت كنه.اون حتما يه فكرى مى كرد.

( من خودمو تحويل نگرفتم )

آماندا: شايد يواشكى بتونيم بريم لندن و ازش كمك بخوايم.

دافنه: حالا كيا بايد برن ؟

آماندا:

لندن

پادما داشت با استفاده از يه طلسم لباس ياسى خوشرنگش رو سياه مى كرد تا تو عزادارى بپوشه.

با خودش گفت: كاشكى ريونى ها اين جا بودن.


( اين رو زدم تا شايد كمى اين تايپيك رونق بگيره.)


ویرایش شده توسط پادما پاتیل در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۲۰ ۱۷:۲۶:۳۱


به ياد قديما


پاسخ به: در جستجوی اسنیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
#4

الادورا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۲ جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۱۵ یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
از مد افتاد ساطور، الان تبرزین رو بورسه!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 572
آفلاین
‏نویسنده دو روز نبودا....این همه شخصیت اضافه شد؟! استفن کیه؟ جیم کجاس؟ جمجمه چی چیست(به کسر ی)؟!]

-خب، بچه ها...بودجه هاتونو رو کنین!(آیکن آماندا با لبخندی به پهنای صورت:دی)

ریونی ها کمی به هم نگاه کردن کمی به آماندا کمی به جارودونی یک قاشق غذاخوری به...ولش کن!:دی

آماندا دوباره گفت:
-ببینین هر حرکت مردمی ای با کمک های مردمیه که پا میگیره و راه میفته! یادتون نیست چطور با همت ساحرانه مون پاتیل درزدار رو به مکانی برای گردهمایی ساحرگان تبدیل کردیم؟!(آیکن آماندای منقلب شده:دی)

خلاصه طی یه سری بلاه بلاه های منقلب کننده ریونی ها دست به جیب شدن و بودجه هاشونو جلوی پای آماندا کپه کردن...
حالا الان مثلا خیال نکنین چیز خاصی جمع شده بودا....من که بعد مرگم هر چی داشته م به ارث گذاشتم واسه خاله خواهر زاده هام(!) وزیر هم که با توجه به نرخ ارز و کاهش ارزش دلار(!) عملا بودجه ای اضافه نمی کنه...استفن که از اسمایلیش معلومه هنو پول توجیبی هم نمی گیره و بقیه هم ازونجا که دم مهره و آغاز مدرسه هاس همه نیازمند جشن عاطفه هان!:دی

آماندا که آشکارا ناامید شده، دست از شمردن سیکل ها و نات هایی که جمع شده بر میداره و نگاه اشک بارش رو به لینی میدوزه!(آیکن لینی با چشمان بغض کرده حتی!!)

-بی فایده ست...با این مقدار کم حتی جاروشارژی پارس خزر هم نمیشه خرید!

آماندا اینو گفت و خودشو به آغوش لینی پرتاب کرد...
نه، وایسین.
آماندا هنو رو هوا بود و هنو داشت می رفت که برسه به آغوش لینی که...

شتــــــــــرق!!

در جارودونی با سرعتی بالغ بر خیلی متر بر ثانیه از لولا تابید و ...نه خیر، دلیل نمیشه هر جا دری از پاشنه کنده شد و کتلت شد به دیوار رو به روش الادورا پشتش باشه که! بچه مایه داری ویولت بودلر نام با ژستی چونان جمشید هاشم پور قدم به درون جارودونی گذاشت!
-تمرین کوییدیچ اینجاس دیگه، هان؟:دی

+ویولت بودلر سالیان سال از چنگ کنت الاف بگریخت و یک ده سنتی هم نصیب آن بینوا نشد،تازه آخرشم مرد...از وی بر حذر باشید!:دی نویسنده بودم:دی




پاسخ به: در جستجوی اسنیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲
#3

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۵۰:۱۰ پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 5465
آفلاین
لینی مث کساییه که عینکشونو گم کردن و کورکورانه دنبالش میگردن حرکت میکنه و میگه:

- مندی مندی؟ کجایی؟ هم جبهه ای؟

آماندا که تازه خودشو از زیر آوار پاهای ریونیا نجات داده بود، با سرعت ومپایریش خودشو به اونا ملحق میکنه و با چهره های ماتم زده ی ریونیا رو به رو میشه.

- چتونه شما؟

چهره ی ریونیا یهو شاد و شنگول میشه و با خودشون فک میکنن که حتما آماندا که اینجارو راه انداخته، فکر جادوشم کرده!

- وا! حالتون خوبه؟

جمجمه بدون اینکه هیچ حرفی بزنه با دستش جارو دونیه خالیه ریونیارو نشون میده. مندی سوت زنان جواب میده:

- ایده ش با من بود دیگه فکر اینجاهاشو که نکرده بودم.

فلور با هیجان جلو میره و آواهای مختلفی که با عنوان سوت از دهن آماندا خارج میشدو جمع میکنه.

دافنه آهی میکشه و نگاهشو از فلور برمیداره و با بغض به جارودونی خیره میشه. بعدش دوباره برمیگرده و فلورو میبینه که با احتیاط آواهارو توی کیسه ای جا میده، نگاهشو اونورتر میبره و زمین کوییدیچ بزرگو میبینه که بی صبرانه مشتاق حضور اوناس و بالاخره به نتیجه میرسه.

- باید بریم ببینیم چقد بودجه داریم. اونوقت شاید بتونیم جارو بخریم ...

- یعنی واقعا باید این همه حرکتو انجام میدادی تا به این نتیجه برسی؟

جیم با دمپایی ای که از جانب دافنه به سمتش پرتاب میشه از صحنه حذف میشه.




پاسخ به: در جستجوی اسنیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲
#2

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۵۰:۱۰ پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 5465
آفلاین


در جستجوی اسنیچ (ریونکلاو)
پیام زده شده در: ۱۳:۵۷ یکشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۲
#1

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین
این تاپیک مثل هیچکدوم از سایر تاپیکای کوییدیچی نیست. اینجا رول زده میشه، اونم از نوع ادامه دار!!


سوژه جدید


لینی با خوش حالی بالا و پایین می پرید.
- واااای! من عاشق کوییدیچم! مندی مچکریم! مندی مچکریم!

آماندا که به اندازه ی لینی هیجان زده بود لبخند گشادی تحویل جمعیت داخل تالار ریونکلا داد و با صدای بلند گفت:‌ زمین، زمین همگانی کوییدیچه. پس مواظب همه چی باشین... حق الناس نیفته گردنمون...
- زود باش دیگه!
- هیـــــس... لینی، اون موزیک پلیر رو بیار... فلور، اتو رداهای کوییدیچو زود تر تموم کن... خب...
-
- حواسمو پرت نکنین! ام... کتاب کوییدیچ در گذر زمان رو که خوندین؟
- خوردیمش!
- خوبه... پس می تونیم حسابی حرفه ای بازی کنیم!

ریونی ها:

مدیر گرانقدری که احیانا میاد اینجا سرک می کشه:

آماندا ادامه داد: فعلا باید به دو گروه 7 نفره تقسیم بشیم... اصلا 14 نفر هستیم؟ بذار ببینم...خودم، لینی، فلور، جمجمه، پادما، دافنه، هلنا(آخیش...این جارو نمی خواد!)، الادورا، گابریل، تریسی، چو، وزیر، تام و ... اوم... استفن!

استفن:

ملت:

آماندا: تری و لودو که نیستن! تو رو خدا...

ملت:

آماندا که سعی می کرد قیافه های مخالف ریونی ها رو نادیده بگیره گفت: و اما یه چیز دیگه... باید به عرضتون برسونم که جارو... اه... پیف... این...

آماندا بی هوش شد و دافنه که جلوش پریده بود و یکی از نفس های معروف ومپایر نفله کنش رو نثار آماندا کرده بود شصتشو رو به ریونی ها بالا برد؛ ملت ریونی هم همچو یه گله فیل رم کرده به سمت در خروجی تالار دویدن و آماندا رو زیر دست و پاشون له کردن.


کنار زمین کوییدیچ، تو رختکن


ریونی ها با ناراحتی و تعجب نگاهی به جایگاه جارو های سایر گروه ها که فول آو جارو بود انداختن و بعد به جارو دونیِ خالی خودشون خیره شدن.
- جارو هامون کو؟
- هلی کوپترم!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۴ ۲۲:۰۵:۴۴







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.