هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
از لرد سیاه اطاعت میکنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 388
آفلاین
لحظاتی بعد

استر با حالت کاملا خشمگینانه جلوی درب سرسرای اصلی ایستاده و مستقیم در چشمان لرد سیاه زل زده بود و به شدت سعی می کرد ترس خود را بروز ندهد. درحالی که سعی میکرد با بلند کردن صدایش، لرزش آن را محو کند گفت : چیه؟ مگه نگفتم حق ندارید بیاید تو؟

آنتونیون به سرعت بار دیگر مجوز را نشان داد و گفت : طبق این مجوز ما حق داریم وارد هر بخش از هاگوارتز که میخوایم بشیم و فیلمبرداری کنیم. تو هم حق نداری مانع ما بشی. مفهومه؟

- نچ. بیخود قلدر بازی برای من در نیار؛ من خودم مدیرم و هروقت که بخوام بلاکتون میکنم؛ من خودم دولت تعیین میکنم پس بیخود نامه ی وزیر رو برای من نیار. وقتی میگم نمیشه یعنی نمیشه، مفهومه؟

انتونین درحالی که دستش را به سمت جیبش می برد گفت : ا؟ اینطوریه دیگه؟ خیلی خب...

آنتونین به این حالت به استرجس نگاه کرد و به سرعت منوی مدیریت را از جیبش در آورد و چند دکمه را برروی آن فشار داد. سپس گفت : خب، حالا دیگه مدیر نیستی، اگه میخوای مدیریت هاگوارتز رو هم ازت بگیرم؟ حالا چی؟ میزاری بیایم تو یا کلا حذف شناسه ات کنم؟

استرجس که به شدت شرایط را بر ضد خودش میدید به این حالت لبخندی زد و درحالی که لرزش صدایش واضح شده بود گفت : کی من؟ نه من اصلا غلط کردم.بفرمایید داخل. ولی تو رو خدا اون دسترسی رو بهم برگردون. من کل زندگیمو گذاشتم پاش؛ من زن و بچه دارم، منو از نون خوردن ننداز.

- باشه ولی دفعه بعد... ارباب بفرمایید داخل.

آنتونین چند دکمه ی دیگر را برروی منو فشار داد. لرد سیاه درحالی که به شدت از این حرکات آنتونین به وجد آمده بود گفت : ارباب به تو افتخار میکنه آنتونین، تو به خوبی نشون دادی که در اختیار اربابی.

- خواهش میکنم ارباب، بفرمایید داخل.

لحظاتی بعد، بیرون سرسرا

- خیلی خیلی ممنون استرجس جان. تو باعث شدی من پیش ارباب رشد کنم. اینم پولت.

- مرسی انتونین ولی پاتو زیادی از گلیمت دراز کردی. به چه حقی منو رو ازم گرفتی؟ مگه قرار نبود فقط تهدید کنی؟ دفعه بعد اینطوری بشه بهت نشون میدم چقدر سریعما. مفهومه؟

- ببخشید دیگه. بیا اینم بگیر. خیلی خیلی هم ممنون. خلاصه اینکه چاکریم دیگه.

درون سرسرا

دراکو مالفوی در پشت صف منتظر بود تا نوبت او برای گروه بندی توسط کلاه برسد. نولان هم در کنار بقیه مرگخواران درحالی که سعی میکرد از لرد سیاه دوری کند مشغول فیلم برداری صحنه بود.



Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۳:۰۳ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
- لازم نيست تو گنده بك ابله نگران ارباب باشي! من خودم بلدم ...
شالاپ
- اي واي! يكي اربابو از زير آب نجات بده ...
بلافاصله همه مرگخوار ها به داخل آب پريدند تا لرد را كه هرگز وقتش را صرف ورزشي مشنگي چون شنا نكرده بود نجات دهند و شايد با استفاده از اين فرصت خود را نزد لرد بالاتر ببرند.
بلااصله خود لرد يك قايق بادي بزرگ روي آب ظاهر كرد و روي آن رفت و گفت: شما ها واقعا چه فكري كرديد كه پريديد توي آب؟ فكر ميكنيد لر ولدمورت الان تو آب غرق ميشه؟ من ميخواستم به اين گنده بك بفهمونم كه ارباب خودش ميتونه از آب نجات پيدا كنه و چون خيلي كودنه ارباب اين كارو عملي انجام داد! زود بيايد بيرون تا شكنجه نشديد.
اما حالا كه لرد از آب بيرون آمده بود نيمي از مرگخوارها داشتند غرق ميشدند.

- كمــــــــــــــك! يكي منو بگيره!
- شماها كه شنا بلد نيتيد به چه دليل پريديد توي آب؟ براي خودتون نه اما براي اين كه بتونم بعد از فيلم برداري شكنجتون بدم نجات پيدا ميكنيد.
لرد چند تيوپ ظاهر كرد و براي مرگخوارها انداخت.
هاگريد كه تا آن لحظه گوشه اي ايستاده بود و با ترس و لرز لرد را نگاه ميكرد گفت:ميشه سريعتر بريم؟ من نبايد دير كنم.
تو برو گنده. ما خودمون ميايم.
هاگريد از اين كه لازم نيست سال اولي ها در كنار لرد به سمت قلعه بروند خواست برود كه ناگهان نولان گفت: پس فيلمبرداري چي ميشه؟
- بمون هاگريد!
بالاخره با هزار زحمت مرگخوارها از آب بيرون آمدند و سوار قايق شدند.

نولان دوربين ها را علم كرد تا از دراكو كه در ميان سال اولي ها نشسته بود فيلم بگيرد.
طبق برنامه سال اولي ها همه شروع به تحسين دراكو كردند و او چند ورد پيشرفته را اجرا كرد و همه برايش كف زدند!
خوشبختانه صحنه قايق بدون هيچ تكراري گرفته شد و همه به قلعه رسيدند، كلاس اولي ها هم از اين كه داشتند از لرد جدا ميشدند بي نهايت خوشحال بودند چون اگر مسير مقداري طولاني تر بود اكثرشان سكته قلبي را زده بودند...
پس از رفتن كلاس اولي ها و هاگريد مرگخوار ها با احتياط از قايق پياده شدند و به سنت در اصلي رفتند...
- شما اجازه ورود نداريد!

صداي خشك پروفسور مك گونگال چوبدستي به دست شنيده شد. بلافاصله همه مرگخوار ها هم چوبدستي هايشان را بيرون آوردند تا به او بفهمانند ابايي از اين مبارزه ده به يك ندارند اما بلافاصله چندين كارآگاه و استاد هاگوارتز هم از در بيرون آمدند و كنار مك گونگال قرار گرفتند.
آنتنيون مجوز را بيرون آورد و جلوي مك گونگال گرفت. سپس يك شيشكي براي او اجرا كرد كه باعث خنده همه مرگخوار ها شد اما صداي قاطع مك گونگال بار ديگر گفت: خودم از اون مجوز خبر دارم، دستئر از طرف مديريته!
طي يك صحنه خفن و اكشن بين صف مرگخوارها شكافي ايجاد شد و از ميان آن جادوگري كه كلاه شنلش را بر روي صورت كشيده بود از ميان آنان جلو آمد و طي يك سري حركات گولاخ مآبانه سرش را بالا گرفت تا كلاه از سرش بيفتد و دماغ مارگونه و شكاف قرمز چشمش آشكار شود.
- پس برو بگو همون مديريتتون بياد اونجا، با بزرگترت بيا!!!


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۹:۵۵ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

مرگخوارا مطلع میشن که محفلی ها در وصف قهرمانی های هری پاتر فیلم ساختن و تصمیم میگیرن خودشون هم همین کارو برای لرد انجام بدن و شروع به ساختن فیلمی به نام (آغاز ولدمورت )با کارگردانی کریستوفر نولان(کارگردان بتمن)میکنن.فیلمبرداری شروع میشه.از مرگخوارا تست گرفته میشه و همه اونا(!) برای فیلم انتخاب میشن.دراکو نقش بچگی های لرد رو بازی میکنه.فیلمبرداری صحنه بچگیای لرد و قطار هاگوارتز تموم شده.برای فیلمبرداری صحنه های داخل هاگوارتز مرگخوارا به کمک لوسیوس از وزارتخونه مجوز میگیرن و با قطارو واقعی بطرف هاگوارتز واقعی حرکت میکنن.قطار به مقصد میرسه ولی هگرید متوجه حضور لرد و مرگخوارا در قطار شده.

___________________________________

با دیدن چتر گلدار هگرید صدای قهقهه مرگخوارا به هوا بلند شد.

-ارباب مواظب خودتون باشین.فکر کنم میخواد با چتر بزنه تو سرمون!
-نه بابا، میخواد گریه کنه، و با وجود این هیکل...خب...چتر لازمه!

لرد سیاه با خونسردی هگرید را از سر راهش کنار زد.
-برو کنار غول بی شاخ و دم.ارباب وقتی برای گپ زدن با تو ندارن.فورا ما رو به هاگوارتز برسون.قایق من کدومه؟

آنتونین با لبخند کاغذی را که به مهر درخشان وزیر سحر و جادو مزین شده بود به هگرید نشان داد.
-همونطور که میبینی تو نمیتونی جلوی ما رو بگیری.مخصوصا با اون تیکه چوبی که تو چترته...حالا زود اربابو راهنمایی کن.

هگرید با دستپاچگی چتر را کنار گذاشت و به کالسکه های تسترالی نگاه کرد.
-خب...ظرفیت کالسکه ها تکمیل شده.من....من فکر میکنم شماها رو باید همراه کلاس اولیا با قایق ببرم به هاگوارتز.

نولان با خوشحالی دستهایش را به هم زد.
-این عالیه.ما به صحنه های ورود لرد به هاگوارتز احتیاج داریم.میتونیم تو قایق فیلمبرداری رو ادامه بدیم.اشکالی که نداره؟

هگرید با حرکت سر جواب منفی داد ولی چشمانش به وضوح میگفت که حضور لرد سیاه و مرگخوارانش در قایق حامل دانش آموزان کلاس اولی هاگوارتز، خیلی هم اشکال دارد!
-از این طرف سوار قایق بشین...دست اربابتونو بگیرین.اگه بیفته تو آب، من یکی که نجاتش نمیدم!




Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۹

آگوستوس پایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۱ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۰۴ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 374
آفلاین
در همان زمان كه لرد سياه و اطرافيانش اماده خروج از قطار ميشدند، لوسيوس مالفوی، داغان و خسته، با موهایی پريشان در حاليكه پرونده ای‌ به قطر 3- 2 وجب را با خود حمل می كرد، با مسئول آخرين قسمت ارشاد هم دست داد و ضمن انكه با تلاشی مضاعف سعی می كرد لبخند تصنعیش را حفظ كند، زير ميزی او را هم در جيبش چپاند و به سمت در خروجی اتاق روانه شد.

در حاليكه سعی می كرد قامتش را راست نگه دارد با حداكثر توانی كه برايش مانده بود به سوی اسانسور رفت.

_ وای خدا... تمام تنم درد ميكنه ... دو روزه دارم اين طبقات رو بالا و پايين می شم. ديدم چرا ايوان كه هميشه حاضر بود تا كارای اداريو انجام بده برای اين مورد پا پس كشيد!

از جيب ردايش شيشه كوچكی كه حاوی اخرين قطرات معجون نيرو بخش بود را بيرون اورد و سعی كرد ته مانده ان را هم سربكشد. به ياد اورد ماه گذشته كه با ايوان امده بود تا يكی از مرگخوارها رو از اتهام قتل مشنگی تبرئه كند، تنها يك ساعت از وقتشان گرفته شده بود. اما برای گرفتن اين مجوز كذایی، دو روز بود كه از اين اتاق به ان اتاق و از اين طبقه به ان طبقه پاس داده ميشد.
پرونده ای كه در دستش بود را باز كرد.

_ جمعا 2345 امضا. فكر كنم گرفتن اين همه امضا در نوع خودش يه ركورده!

بالاخره در اسانسور باز شد و لوسيوس به درون اسانسور رفت تا هر چه زودتر خود را به جایی برساند كه بتواند غيب و ظاهر شود.

***

لرد سياه با شنيدن صدای بلند «سال اولی ها از اين طرف»، كمی خودش را جمع و جور كرد و از گوشه چشم به سايه ای كه از كنار پنجره كوپه اش گذشت نگاهی انداخت و موجود بزرگ و پر پشم و خزی را ديد كه فانوس بدست كنار قطار حركت می كرد.

كلاس اوليا از اين طرف ... زود باشين اينجا صف ببنديد... اوی... با توام بچه از جلوی كلاس اوليا برو اونور....

لرد سياه متوجه شد كه موجود غول پيكر كسی جز هاگريد نيست و اون بچه ای كه هاگريد اونو مخاطب قرار داده نولان مشنگ است كه از ترس هيبت هاگريد روی زمين چمباتمه زده و بدون كوچكترين حركتی با چشمان گشاد شده به او خيره شده بود.

هاگريد به خيال اينكه نولان يكی از بچه هاست به سمت او رفت تا او را متوجه كند كه از سر راه كنار برود، اما با ديدن خيل عظيم مرگخوارها كه بدون هيچ نگرانی در حال پياده شدن از قطار بودند، سر جايش خشكش زد.

ش...ش...شماها... ! اينجا!؟؟؟ چطور امكان داره؟؟!!

از شدت بهت به لكنت افتاده بود. با اين وجود پس از لحظاتی شجاعتش را بدست اورد و با صدای بلندی فرياد زد

_ به چه جراتی وارد اينجا شديد!

در همان حال دستش را زير كت پشمالويش برد و چتری را در اورد.


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۳۱ ۸:۵۹:۰۸
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۳۱ ۱۲:۰۱:۱۲

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۹

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
.::ایستگاه کینگزکراس::.
لودو در گوش لرد گفت: سرورم، فکر نمیکنید اگه با وسیله ی دیگه ای میرفتیم بهتر بود؟ این که خیلی تابلوئه.
لرد با صدایی ذوق مرگ شده(!) گفت: نه من از بچگی خیلی دوست داشتم معروف باشم. پدرم همیشه میگفت تو یه بازیگر فوق العاده میشی.
- ولی قربان شما که پدر نداشتید.
صحنه ی خشن
- هان پدرتون... ارادت داشتیم خدمتشون.
.::داخل قطار::.
نولان گفت: قربان اینجا یه سکانس هست که شما در حال کتک زدن یکی از شاگرد های هاگوارتز هستید. اگه صلاح میدونید صحنه را بچینید... ببخشید بچینند.
بعد از اینکه صحنه چیده شد نولان پرسید: خب حالا که ارنی نیست کی نقش اون طرف رو بازی میکنه؟
لرد این بار بدون نگاه کردن به مرگ خوارها گفت: یکی بره آخر راهرو اون در قطار رو باز کنه ارنی رو بیاره اینجا.
پس از آمدن ارنی لرد رو به او گفت: میدونی که باید چی کار کنی؟
- نه نمیدونم نمیخوام هم بدونم اصلاً من دیگه خسته شدم نمیخوام مرگخوار بشم. میرم توی همون کاراگاهان بوقی با سیریوس بوق کار میکنم.
مرگخواران: :no:
لرد:
پس از دقایقی گفتمان ارنی کاملاً توجیه شد که باید چه کاری انجام دهد.
بعد از دقایقی بیشتر ارنی با حالت افتان و خیزان به سمت در قطار رفت تا از آن آویزان شود.
وقتی قطار ایستاد و همه پیاده شدند صدای فریادی به گوش رسید: سال اولی ها از این طرف.


تصویر کوچک شده


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۹

آگوستوس پایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۱ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۰۴ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 374
آفلاین
همه اكيپ در حال جمع كردن وسايل برای انتقال به مدرسه بودند و لرد سياه فاتحانه بر اين صحنه نظارت می كرد. نولان كه ديگر جرات هيچگونه اظهار نظری در مقابل لرد سياه را نداشت، سعی كرد برای دقايقی خود را از تيررس او دور كند و به ايوان برساند.
_ اهم... ب...بخشيد.... با شمام جناب!
ايوان كه كنجكاوانه در حال بررسی دم و دستگاه های فيلم برداری بود به سمت نولان برگشت.
_ چی می خوای؟
نولان كه در اين مدت كوتاه كمی با اداب و رسوم اطرافيانش اشنا شده بود و البته تنبيهات لرد نيز بر سرعت يادگيريش افزوده بود، چهره ای مظلومانه ای به خود گرفت و بالحنی چاپلوسانه گفت:
_ شنيدم كه شما بعد از لرد سياه، آگاه ترين فرد اين جمع هستيد. سوالی برای من پيش اومده كه اگه لطف كنيد و به من جواب بديد، ممنونتان می شم.
نولان با نگرانی كمی اطرافش را پاييد تا مطمئن شود كه هنوز در فاصله امنی نسبت به لرد سياه قرار دارد. پس از اطمينان با صدای آهسته ای رو به ايوان _ كه با تعريف های او سينه اش را جلو داده بود_ كرد و پرسيد
_ تا اونجا كه يادم می ياد مدرسه در دست دامبلدوره و مرگخوارها اجازه ورود به اونجا رو ندارند. با توجه به اينكه صحنه های بعدی از تالار و كتابخانه و محوطه و ... هاگوارتز هست، شما می خواين فيلم برداری رو از قسمتی كه احتمالا شبيه سازی كرديد شروع كنيد يا اينكه....... .
ايوان نگاه عاقل اندر سفيهی به نولان انداخت و گفت:
_چطور جرات ميكنی فعاليت های فرهنگی لرد سياه رو زير سوال ببری! البته كه در هاگوارتز واقعی بايستی فيلم برداری بشه!
_ نه!.... خب البته كه لرد سياه هرگز كاری رو خارج از فعاليت های فرهنگی انجام نداده! ( با اين حرف با ناراحتی كمی دنده های دردناكش را مالش داد) البته...بله.. شما كاملا درست ميگيد. اصلا من چرا اين سوال رو پرسيدم . بهتره برگردم پيش سرورتون شايد نياز به فعاليت فرهنگی اضافه داشته باشن...
و با ترس از ايوان دور شد.
ايوان كه تا چند لحظه قبل با حالت خشن و مطمئنی نگاه می كرد با دور شدن نولان ناگهان تغيير چهره داد و با نگرانی اطرافش را نگاه كرد.
_ پس اين لوسيوس كجا مونده؟ مثلا قرار بود با پارتی و پول اجازه نامه فيلم برداری رو از بخش ارشاد وزارت خونه بگيره ها!


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۲۷ ۲۱:۳۵:۵۸
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۲۷ ۲۱:۵۱:۳۵
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۲۸ ۶:۰۶:۳۳
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۲۸ ۶:۱۳:۳۴

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۱:۴۵ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۹

آستوریا گرینگرس old1


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۴ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 267
آفلاین
و ارنی برای چندمین بار خدمت لرد مشرف شد.
-س...سرورم امری داشتید؟
-بله ارنی تو باید نقش مک گونگال رو بازی کنی.

ارنی که احساساتش جریه دار شده بود گفت:
-سرورم واقعا به من میاد هم سن اون باشم؟
-ارنی...
-چشم...چشم اطاعت میشه.

نولان گفت:
-ارنی تو باید خیلی خشن و بی حوصله به نظر بیای مفهومه؟
-با اجازه ی لرد بله.

و فیلمبرداری شروع شد.
-ساکت باشید.همه با نظم پشت سر من راه میاین.
-کات!!!
-دوباره چیه نولان؟
-ام...راستش زشت نیست لرد پشت سر یه استاد راه بره؟

لرد که از با سکتوم سمپرا هم خونش در نمیومد روبه آنتونیون گفت:
-همین حالا این بوق رو از جلوی چشمم دور کم واگر نه...
-عفو کنید سرورم دیگه تکرار نمیشه.

لرد دوباره به دور و برش نگاه کرد تا مطمئن شود همه سر جای خودشونن.
-خیلی خب.صدا،دوربین،اکشن!

همه ی دانش آموز ها دنبال مک گونگال راه افتادند و از در اتاق بیرون رفتند.
-کات.خوب بود.حالا همه ی وسایل رو ببرید بیرون تا قسمت هاگوارتز رو بگیریم.




Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۰:۲۴ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۹

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
کمی تفکر و تعمق

-اَه اَه ... حالم بهم خورد این همه وسایل چیه تو خونه ریدل؟ این شونه تخم مرغها چیه چسبوندیم به سقف؟ ین دوربین چیه تو حلقت لرد؟ مگه .... (آشپز اینجا کی بود؟ یادم رفته آنی مونی بود؟ ) برات چیزی درست نکرده که داری دوربین میخوری؟!

در همین لحظه دویست و 5نجاه و هشت نفر و نصفی مرگخوار میریزن سر مری که توجیهش کنن!

پایان کمی تفکر و تعمق

آغاز سال جدید بود و همانند همیشه فضای هاگوارتز به شدت با زیبایی‌هایی که داشت توی ذوق می‌زد. البته این نظر دراکو...اممم...لرد...تام بود.تام کوچولو(بـــــــــــــــــــــــنگ!)تام قدرتمند و دلیر در گوشه ای از تالار در کنار دیگر دانش‌آموزان سال اولی ایستاده بود. پیرزن زشت و بد قیافه‌ای که عده ای او را منیره مک گونگال صدا میکردند در برابر آنها ایستاده بود و از حرکتهای شیطتنت آمیز ها و جنب و حوشهای بیش از حدشان جلوگیری میکرد ولی در حقیقت بسیاری از آنها متاثر از جو حاضر منتظر دستور حرکت از خانم پیر بودند.

- کـــــــــــــــــــــــــــــــــات! پیرزن دیگه کیه؟ کی ین قسمت فیلمنامه رو نوشته؟
لرد خاکستری: من خودم نوشتم حرفی هست ؟

نولان در حالی که سرتا پا لرزان بود( یعنی چی این الان؟!) برای اینکه لرد باری دیگر خودش را به او اثبات نکند سریع حرفش را تغییر داده و ادامه داد :

- خب حالا کی نقش پیرزن رو بازی میکنه؟!
لرد خاکستری: آنتونین فکر کنم تو از همه بیشتر به این نقش میخوری!

آنتونین که از حرف یکباره‌ی لرد و پیشنهادش شوکه شده بود نتوانست در مقابل او ایستادگی کند اما به فکری که در لحظه به ذهنش خطور کرده بود اشاره کرد.

- ولی لرد فکر کنم بازیگرای قابلتری هم برای این نقش وجود داشته باشه!


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۳:۱۲ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
خلاصه:

مرگخوارا مطلع میشن که محفلی ها در وصف قهرمانی های هری پاتر فیلم ساختن و تصمیم میگیرن خودشون هم همین کارو برای لرد انجام بدن و شروع به ساختن فیلمی به نام (آغاز ولدمورت )با کارگردانی کریستوفر نولان(کارگردان بتمن)میکنن.فیلمبرداری شروع میشه.از مرگخوارا تست گرفته میشه و همه اونا(!) برای فیلم انتخاب میشن.دراکو نقش بچگی های لرد رو بازی میکنه.فیلمبرداری صحنه بچگیای لرد و قطار هاگوارتز تموم شده.

(نکته:ارنی مک میلان و نیوت اسکمندر که درخواست مرگخواریشون رد شده پشت در اتاقن.هر وقت بهشون احتیاج داشته باشن وارد اتاق میشن!)
________________________
ارنی بطرف در اتاق حرکت کرد ولی صدای لرد سیاه مجددا متوقفش کرد.
-هی ارنی، قبل از رفتن این یارو رو به هوش بیار.

ارنی سر راهش لگد سوم رو نثار نولان کرد و نولان تلو تلو خوران از جا بلند شد.
-آخ...اوخ ....خب...چیزی نشده!ادامه میدیم.صحنه بعدی ورود به هاگوارتز و مراسم گروهبندی لرد سیاهه.همه آماده باشن.دراکو تو هم ردای هاگوارتزو بپوش.آقا اصلا این پسره چرا موطلاییه.کوچکترین شباهتی به لرد نداره.بهتر نیست به دستی به سرو صورتش بکشیم؟گریمور ندارین؟!

لرد سیاه که روی صندلی مخصوص کارگردان نشسته بود پک کوچکی به سیگار نولان زد و بلافاصله به سرفه افتاد.
-اَه...شما ماگلا چرا دود میخورین؟ و تو...کارگردان ماگل!کاری به این کارا نداشته باش.ما اونا رو تو مونتاژ درست میکنیم.نکنه فکر کردی هنرپیشه ای به زیبایی و جذابیت لرد پیدا میشه که نقش ما رو بازی کنه؟

نولان نگاه کوتاهی به زیبایی و جذابیت خیره کننده لرد انداخت.
-خب...نه...بهتره ادامه بدیم.دکور هاگوارتز آماده بشه.دراکو تو هم کمی وحشتزده به نظر برس.اولین باره وارد محیط به این بزرگی شدی.نگران گروهبندیت هستی.درحالیکه وحشتزده و نگرانی، کنجکاو به نظر برس و سعی کن در عین خجالتی بودن نگاه نافذ و تیزهوشانه ای داشته باشی.روشن شد؟اماده...دوربین، صدا،حرکت!

دراکو با نگاهی وحشتزده درحالیکه لبخند میزد و زیر لب سختترین طلسمها را زمزمه میکرد که باهوش به نظر برسد چند قدم جلوتر رفت.

-کات!این چه قیافه ایه؟خیلی فلاکت زده به نظر میرسی.کمی مغرورانه قدم بردار.مصمم.تو قرار در آینده لرد سیاه بشی.آماده؟دوربین، صدا، حر...

لرد سیاه بعد از منهدم کردن نولان جمله را ادامه داد:
-کت!...این هنوز یاد نگرفته اینجا حرف آخرو کی میزنه.حالا پاشو وگرنه میگم ارنی بیاد به جات کارگردانی کنه.




Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۱:۴۲ شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۹

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
لرد گفت: خب حالا باید یه قطار داشته باشیم.کی قطار میشه؟
دوباره چهره ی مرگ خواران به حالت آشنای تغیر کرد.
بارتی گفت: ارباب یه پیشنهاد!
لرد فریاد زد: موافقم. مک میلــــــــــــــــان، بیا تو.
ارنی با شانه هایی افتاده وارد شد.
لردگفت: هی تو باید نقش قطار را بازی کنی. این ریل رو میبینی چهار دست و پا بشین روش یه واگن هم بهت وصل میکنیم و تو افتخار اینو پیدا میکنی که قطار لرد سیاه بشی.
ملت مرگ خوار:
ارنی:
لودو گفت: ببخشید ارباب مگه قطار سریع السیر هاگوارتز قرمز نیست؟ اینکه بلونده.
لرد گفت: کاملاً درسته. اسپیکلوس قرمزیوس.
پوست و لباس های ارنی به رنگ قرمز در آمد.
مرگخواران:
یک واگن بزرگ به ارنی بستند و وسایل فیلم برداری را به داخل آن بردند.
لرد گفت: خب امتحان میکنیم. مک میلان راه بیفت... یکم تندتر... یالا دیگه خدمتکار لرد باید قوی باشه.... اه خاک تو سرت. مهم نیست همین سرعتم خوبه. حالا نمایش نامه چطوریه؟
لودو گفت: یا لرد. شما توی قطار با سال هفتمی های گریفیندور دوئل میکنین و 2 تا از اونها را میکشین.
لرد گفت: خوبه پس لودو ، بارتی ، بلا و رفوس میشن سال هفتمی های گریفیندور.
.::چند دقیقه بعد داخل قطار::.
لرد گفت: خب دیگه همه چیز آماده شد دیگه باید شروع کنیم.
نولان با هیجان گفت: صدا، دوربین، اکشن.
مرگخوارها::no:
لرد:
سپس فریاد زد: ارنــــــــی بیا تو.
ارنی به سرعت وارد شد و گفت: بله قربان.
لرد با خشم گفت: فن مخصوصت رو بزن. با لغت بزن تو گوشش.
(صحنه آهسته خوانده شود) بلافاصله ارنی به هوا پرید و با یک دور 360 درجه ای پات ساعت گرد با لگد به دهان نولان زد و او را از پنجره بیرون انداخت. سپس رو به لرد کرد و گفت:
دیگه امری نیست قربان؟
- نه برو قطار رو بکش... 3 2 1 اکشن.
گریفیندوری ها به سمت دراکو آمدند و با انواع و اقسام طلسم ها او را جادو کردند.
دراکو در حالی که گردنش زیر پای رفوس بود گفت: بابا من بچگی های لردم خودتون کنترل کنید. آهای شما چرا کمک نمیکنید؟
ناگهان 12 طلسم از پشت صحنه به 4 مرگخوار گریفیندوری نما برخورد کرد و آنها را نقش بر زمین کرد.
-کات خیلی خوب بود خسته نباشید. هی مک میلان برگرد پشت در اگه کارت داشتیم صدات میکنیم.
.
.
.
----------------------------------------------------------
ببخشید که یه کم راجع به خودم زیاد نوشتم.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.