هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۲:۴۴ جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵
#37

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
تمرین گریف یونایتد!

هم چنان مهاجمان با شتاب به این سو و آن سو می رفتند بدون اینکه هدفی داشته باشند. نیک همان طور بدون حرکت مقابل سه حلقه ایستاده بود و به بازی آن ها می نگریست. آرتیکوس و الیور از خنده منفجر شده بودند و به قیافه ی بچه ها که سعی می کردند از ضربه آن ها دور شوند و مورد جمله واقع نشوند می خندیدند.
سارا زمین را دور می زد و سعی می کرد همان گونه که هدویگ گفته زیاد برای پیدا کردن توپ از چرخش سر استفاده نکند تا از سردرد و سرگیجه جلوگیری شود. مدتی می ایستاد و اطراف را با آرامش جست و جو می کرد و در کنار اینکه سعی می کرد سریع باشد در پیدا کردن آن تمرین خون سرد بودن می کرد.
15 دقیقه تمام شد. و با سوت و رها کردن سرخ گون توسط هدویگ اکنون بازی به جریان افتاد. نیک که سعی می کرد خود را گرم کند و آماده ی گرفتن تک تک پرتاب ها شود دستانش را به هم می مالید و بروی جارو بالا و پایین می رفت. جسی توپ را از لوییس گرفت و با شتاب به سمت دروازه حرکت کرد. با شتاب همه را جا گذاشت و سپس با یک چرخش توپ را به هدویگ داد که با سرعت از کنارش رد شد و سپس با یک حرکت توپ نیک را که سرگردان آن را نمی دید رد کرد و وارد دروازه شد. جسی لبخندی زد و دوباره بازی آغاز شد. آرتیکوس بار دیگر لوییس را نشانه رفت و یک پرتاب. باردیگر لوییس جا خالی داد و توپ رد شد. اما آرتیکوس به همین راحتی کنار نیامد و با یک حرکت چرخشی توپ را گرفت و به سوی لوییس پرتاب کرد.
فریاد لوییس فضا را شکافت و سرخ گون از دستش رها شد. هدویگ توپ را گرفت و به جسی پاس داد و سپس به سمت لوییس آمد.
_چیزی شد؟
_نه چیزی نشد.....ولی خیلی گیری آرتیکوس ها!!!!!
آرتیکوس لبخندی زد و از آن جا دور شد. نیک نیز پیشرفت خوبی داشت و تقریبا با دقت اکنون می توانست مسیر توپ را تشخیص بدهد و آن را با تلاش فراوان بگیرد که به مرور برای او راحت تر می شد.
به همراه این جریان بازی سارا توپ زرین را دید. و بعد از یک حرکت سریع و دقیق توپ را از آن خود کرد. در میان بازی ناگهان دوباره سر و کله یک تیم دیگر پیدا شد و آن گروه گروهی نبود جز تیم فمن که با حالتی جنگی به آن سو می آمدند
_____________________________________________

خوب بید؟


ویرایش شده توسط سارا اوانز در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۲ ۱۹:۵۵:۲۲


Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۵
#36

بلرویچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۰ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
از گاراژ ابی تیزی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 264
آفلاین
ادامه فدراسیون کوییدیچ

بلرویچ : هوی هوی!!! ... بینز این چه وضعشه !!! آروم برو صدای پاتو شنیدن .

بینز : باب بلرویچ به من چه ! این جاسم خودی میزنه . جاسم خودی برای چی میزنی ؟!

جاسم : والله بیلمیرم . مگه ما تروریست نیستیم ؟!

نورممد : نه جاسم جان ، ما کانتریم .

بلرویچ : آقا اصلا جاسم و نورممد و چه به گیم نت !!! شما دوتا برین ساختمون درمونگاه رو تموم کنین . زود باشین .

جاسم : خوب بابا ... چرا میزنی ؟!! این سوسولبازی ها به ما نیموده . اوهوی نورممدو ... بیا ما بریم به کارمون برسیم .

جاسم و نورممد چشم غره ای به بلرویچ و بینز رفتن ، بیلهاشون رو برداشتند و از اتاق خارج شدند .

در اتاق مجاور :

دومبول : میگم سالازار تو هم خوب هدشات میکنی ها .

سالازار : پس چی . من خودم توی کاکتوس کانتر بازی می کنم .

دراکو : بچه ها ، خوب حال این بلرویچ و بینز رو گرفتیم . اینهمه ادعای بازیشون میشد .

آخرامووویچ : راشویچ فلشوویچ بییوویچ حملوویچ منو سروویسوویچ بیریزین اینجاویچ .

چلنگر : آهای بچه ها آخرامووویچ میگه : راش کردن توی بیس B ، فلشم انداختن ، زدن منم سرویس کردن ، بریزین اینجا .

اینجا ساختمان مرکزی فدراسیون کویدیچ بود ولی در حال حاظر به گیم نت تبدیل شده بود ، رییس فدراسیون به همراه معاونش در اطاق تروریستها و دراکو ، سالی ، دامبل ، هدویگ ، آخراوووویچ و چلنگر هم در اتاق کانترها مشغول بازی کانتر با یکدیگر بودند . ( باب ایول بلرویچ و بینز ، 2 به 6 بازی می کنن )

ناگهان در هر دو اتاق بطور همزمان از جا کنده شد . ملت از اتاقها خارج شدند و فردی خوف را در سالن اصلی فدراسیون دیدند .

بلرویچ : غلط کردم پروفسور کوییرل . این بینز و وزیر منو اغفال کردن .

بینز و وزیر : دروغ میگه پروفسور خودش به ما گفت بیاین یه دست کانتر بزنیم .

کوییرل : آگومبابا گومبا گومبا آگومبا بابا گومبا .

چلنگر : ایشون فرمودند تا دقایقی دیگر ساختمان فدراسیون بر سرهمتون خراب خواهد شد .

ملت در آن لحظه نمی دانستند از مرگ بترسند یا در کف این باشند که چلنگر زبان آدمخوارهای کوههای شمالی آفریقای جنوبی را بلد بود .

کوییرل : گومبا گامبا وارکرافت آگومبا دارین گومبابا .

چلنگر : خب به سلامتی خطر برطرف شد . چون پروفسور میگن : شما اینجا بازی وارکرفت هم دارین .

ادامه دارد ....


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
#35

آيت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۳۰ دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۳
از هر كجا هرميون باشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
تمرين كوييديچ بلغارستان
خوب بچه ها قبل از اين كه مسابقه شروع بشه بهتره يه خورده ديگه تمرين كنيم.
دولوروس مي گه: بچه ها. اصلا نترسيد. مي تونيم ببريم. فقط با تلاش و كوشش. خيلي خوب. اول مهاجما.جان بيا نشون بده چقدر قدرت شوتات زياده.
بعد دولوروس اوج گرف و به طرف حلقه ها رفت. جان هم لحظه اي بعد جلوي دولوروس قرار گرفت.
دولوروس گفت: خوب شروع كن!
جان يك توپ رو از جيبش بيرون اورد و محكم به طرف حلقه سمت راست دولوروس پرت كرد. دولوروس بدون اين كه خونسرديشو از دست بده با يك حركت توپو گرفت. به طرف جان پرت كرد و گفت: نمي توني بهتر از اين پرت كني.
قيافه جان يه مقدار سرخ شد. دوباره توپو به طرفه دولوروس پرت كرد. يه مقدار سرعتش بيشتر بود. اما اين توپو هم مثل قبليش گرفت. جان داد زد: لعنتي مي شه يه مقدار بد بازي كني؟!
دولوروس با تبسم گفت: اگه مي خواي در برابر اسلايترين يونايتد برنده شيم بايد سخت كار كني. و دوباره به طرف جان توپو پرت كرد. جان گفت باشه. پس خودت خواستي. دستشو تو ها چرخوند و با سرعت وحشتناكي توپو پرت كرد. قبل از اين كه دولوروس بتونه تمركز كنه توپ با صداي جيغ مانندي از كنار گوش دولوروس رد شد.
دولوروس چند ثانيه سكوت كرد و بعد گفت:
عاليه. بيچاره اسلايترين يونايتد چه كاري مي خواد كنه در مقابل تو!!!
جان لبخندي زد. تا يك ساعت بعد همه مشغول تمرين كوييديچ بودن و جالبترين صحنه اونجايي بود كه جرج كاپيتان تيم نتونست جلوي خودشو بگيره و گفت: از همين الان بهتون تبريك مي گم بردمونو. و در حالي كه اشك روي صورتش بود گفت: كورنيلوس! يه مقدار با چماقت محكم تر بزن


طراح سوال مسابقه ي شماره 8 هري پاتر در سايت
نفر اول مسابقه ي شماره ي 8 هري پاتر و اخذ آرم خد


Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
#34

ارگ كثيف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۹ دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۳۲ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 486
آفلاین
من هم از ادامه ي پست خودم مينويسم!!!...
لاوندر كه براي اولين بار كاپتان تيم را بر عهده گرفته بود چهره اي مضطرب داشت و نگران بود نكند نقشه هايش نقش بر آب شود.
ولي مرتبا به ياد مي آورد كه جرج به او گفته:اين فقط يه بازي براي دست گرمي است و امتيازي ندارد.
ولي به خوبي مي دانست كه اگر بد بازي كنند تا مدتها اسلايترين ها او را مسخره مي كنندو البته انها نيازي به بهانه ندارند و خودشان بهانه ميسازند.
تالاس چند بار از روي جاروي خود پايين پريد و خودش را مثل بچه گربه اي كش و قوس ميداد تا بداند ايا براي دفاع از 3 حلقه آمادگي كامل را دارد؟
الستور هم كه طبق معمول ردايش به پاي چلاقش گره خورده بود و هر كاري ميكرد نمي توانست آن را جدا كند.
لاوندر بليد و رنيا را به گوشه اي كشانده بود و در باره ي محدوده ي حركت هر كدام صحبت مي كرد.
پادما هم كه سعي مي كرد به نور آفتاب عادت كند مرتب به اطراف نگاه مي كرد تا ببيند ايا با اين نور شديد مي تواند جزييات را تشخيص دهد؟
در اين هنگام صدتي سوت خانم هوچ بلند شد و همه سوار بر جارو ها به حركت در آمدند.تماشاچيان هم كه قبل از شروع بازي سرو صدا مي كردند و از ان ها فقط صداي همهمه اي به گوش ميرسيد به يك باره شروع به تشويق تيم محبوبشان كردند و صداي "ر....ئال "و "اس...لاي...تر...ين" در ورزشگاه طنين انداز شد.
لاوندر كه بر فراز آسمان پرواز مي كرد و جريان هواي گرم را در لابلاي موهايش احساس ميكرد از احساس ارامشي كه كم كم جاي اضطرايش را مي گرفت به نشاط آمد....


ببین در مورد دیشب.
دعا رو اگر دوست


Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
#33

بلید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۴ شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۵۹ چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰
از هر کجا که خون اشامی باشد بلید هم هست .
گروه:
کاربران عضو
پیام: 251
آفلاین
از ادامه ي پست خودم مينويسم.
----------------------------------------------------------
جرج به همه دستور ميداد كه چه بكنند و چه نكنند فشار اين كه همش ميگفت: تو چرا اين طور پرواز ميكني؟
اين چه تمرينيه؟
تو چرا بي كاري؟
و..... همه را كلافه كرده بود.
گرماي شديد هم كه از همه چي بدتر بود .
اليور با جديت كار ميكرد در واقع فعلا بهترين بود و اين باعث ميشد جرج توجه بيشتري به اون بكنه.
45 دقيقه از تمرين گذشته بود كه صداي فرياد نيك امد"اونجارو؟ اون...اون...بليد."
همه با خوشحالي به دريچه ي ورود از رختكن به زمين نگاه كردن بليد سوار بر فست اسنيچ( چوبدست نوع جديد با بالاترين كارايي بهترين حتي از فاير بالت سياه رنگ با دسته ي بلند و ضخيم داراي انواع ضد طلسم ها و ورد هدايت) وارد زمين شد .
شلوار چرمي به پا داشت و جليغه اى از چرم بوفالو ى سياه با سگك هاي نقره به تن كرده بود و خالكوبي بسيار زيبايش بر روي بازوهاي ورزيده اش نمايان بود .چهره اش اخمالو و جدي بود.
لبخندي از رضايت روي لبان جرج بود كه از خوشحالي شديد درونش خبر ميداد .به سرعت سر فاير بالتش را به طرف بليد گرفت و جلو رفت با لبخندي با احترام گفت"مچكرم اقاي بليد واقعا خوش امديد"
بليد سرش را تكان داد و گفت "تمرينهاتون رو ديدم ارزش بازي كردن توي اين تيم وجود داره "
همه سكوت كرده بودند و با تعجب به سر تا پاي بليد نگاه ميكردن.
"البته الان سر حالم ، بايد بگم ممكنه بعضي روزها به خاطر شكار زيادي خون آشامان خسته باشم و براي تمرين نيام توي خودم قدرت بازي رو ميبينم و فكر نميكنم نيازي به تمرين باشه ميام تا بعضي چيزها رو سازمان بدم مثلا بايد روي نيك كار بشه"
همه با هيجان گوش ميكردن ............


خوشحالم كه دوباره برگشتم.


Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۸:۰۶ سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵
#32

ارگ كثيف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۹ دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۳۲ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 486
آفلاین
تو رختکن الستور خوابش را برای پادما تعریف کرد و گفتش که : فکر کنم تو دقیقه 40 یا 45 بود که گوی زرین روی حلقه وسط بود برای همین امروز حواست بهش باشه .
در این هنگام جرج در رختکن را باز می کنه و میگه این مسابقه برامون خیلی مهمه و باید از زمین برنده بیرون بیایید پس به امید موفقیت حمله ( لطفا کشیده بخوانید )
الستور در حالیکه چشم جادویشو از توی لیوان آب در می آورد و تو جایش می گذاشت با پای لنگش دوان دوان به سمت زمین رفت . از جایگاه تماشاچیان صدای تشویق " رئال رئال آی رئال " می آمد . رئالیها با لبسهای یک دست سوار آذرخش های جدید خود می شدند که اسلایترین ها وارد زمین شدند .
با ورود بازیکنان اسلایترین فریاد مخوفی از ورزشگاه بلند شد.گروهی به حمایت این تیم و گروهی برای مخالفت.چون عده مخالفین تقریبا دو برابر بود فریاد حاصل به جای شادی به تمسخر شباهت داشت.
خورشید ان روز ان چنان چشم ها را میزد که دیدن نقطه ای نورانی که می درخشد و به سرعت به هر سو حرکت میکند سخت مینمود وپادما احساس میکرد برای یافتن گوی زرین دوچار مشکل میشود.کاپتان رئال اخرین توصیه ها را به اعضا تیم کرد و جرج سر پرست تیم با ارزوی موفقیت از ان ها جدا شد و به سوی جایگاه مخصوص حرکت کرد....


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۹ ۱۴:۰۱:۰۲

ببین در مورد دیشب.
دعا رو اگر دوست


Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#31

لرد بلرویچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۳ یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۴۴ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۲
از bestwizards.com
گروه:
کاربران عضو
پیام: 403
آفلاین
تمرین تیم بلغارستان
دوستان برای بلغارستان سنگ تموم گزاشتن واقعا ممنونم از همه اعضای بلغارستان 1و 2 یا همون رئال بلغارستان
بازم ممنون
--------------------------------------------------------------------------
رول سوا
جرج ویزلی:بچه ها همه تو رخت کن ..هی جان سرخ گون رو ول کن بیا تو رخت کن با همه کار دارم
همه بچه ها تیم بلغارستان 1 و 2 یا همون رئال بلغارستان داخل رخت کن جمع می شوند. همه لاباس ها را می پوشند و منتظر صحبت ها جرج می مانند
شروع به صحبت میکند: خوب بچه ها تا به الان کارتون عالی بود واقعا انتظار نداشتم این قدر حمت به خرج بدید و این همه تمرین کنید,ما تمرین های اصلیمون بعد از امتهانهای سمج هستش که بچه ها سر حال باشند ,پس تا به حال کارتون عالی بوده با وجود امتحانات فردا همین معقه یک بازی دوستانه بین تیم اسلایترین و بلغارستان 1 و 2 خواهد بود سعی کنید فردا بیلید تو زمین تا تمرین رو ادامه بدیم یه داور هم با خودم میارم ,نگران اونش نباشید
---------------------------------------------------------------------
انشا الله فردا یک بازی دوستانه در راه داریم منتاگ عزیز سعی کن بچه های تیمت رو خبر کنی ممنون


هریپاتر را هنوز هم دوست میداریم


Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#30

جان راونکلاو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
از مثلث برمودا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
ادامه ي تمرين تيم بلغارستان
جان رو هموا بود و به سرعت و سرخ گون به دست به سمت دولوروس حمله ور بود.نيكول نامردي نكرد و يه ضربه ي مشتي به اون توپه(اسمش يادم رفت)زد.توپ به زيبايي به دماغ جان برخورد ميكنه.چشمان جان سياهي ميره و توپ رو به عقب ميندازه و ميره پايين.
لوپين:بالاخره گرفتمش.
جرج:ناسلامتي ما مصدوم داريما...
نيكول:بي خيار بابا...فوقش دماغش مي شكنه ديگه.
دولوروس:ايول به اين مرام.ويك راست ميره پايين پيش جان.
جان كه چشماش كاسه ي خون و صورتش غرق خون بود به سختي ميگه:دو...دولوروس...جون....برو به تمرينت ادامه بده ما نبايد ببازيم...
....



Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#29

پادما پاتیلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۶ یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۶ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۵
از ميدان گريمولد خانه شماره13
گروه:
کاربران عضو
پیام: 43
آفلاین
روز چهار شنبه بود لاوندر اعضاي تيم رئال بلغارستان را به زمين برد مقداري حرف زد بعد نگاهي به آسمان كرد هوا ابري وگرفته بود هنوز بازي را شروع نكرده هوا طوفاني شد لاوندر گفت :توي اين هوا كه نميشه بازي كرد . بليد گفت:ولي ما كه كم تمرين كرديم سيمون گفت:آره ما بايد تمرين كنيم پادما گفت:ما بايد برنده شيم پس در هر هوايي بازي ميكنيم لاوندر گفت:باشه پس بازي ميكنيم پادما به هوا رفت تا شايد بتواند در آن هوا گوي زرين را ببيند!!!



Re: فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۸:۱۱ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#28

مورگان الکتوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۳ شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 620
آفلاین
ادامه تمرین تیم اسیترین یونایتد
در همین حین از آن طرف زمین آبی پوشانی که چهره هایشان بی شباهت به زوپیس نبود وارد می شدند.ماروولو با تعجب سرش را خاراند و بالای سرش یک لامپ ایجاد شد که نشان می داد:اینا دیگه کین؟؟؟
ناگهان چندین متر آن طرف تر زمین شکافته شد و ندایی زمینی گفت:من عله هستم مدیر کل سایت اینا ماژول زوپیسن برای تمرین گذاشتمشون.
زمین با صدای ناخوشایندی به سر جای خودش برگشت بروبچه های تیم اسلیترین یونایتد با چهره هایی مصمم آب دهان خود را قورت دادند تماشاگران اسلی نیز سردرگم به این فکر بودند که کدام تیم را تشویق کنند زوپیس فریاد زد:من زوپیس واقعیم اینا ماژولن
تماشاگران دوباره به تشویق مشغول شدندو بازیکنان اسلی نیز به سرعت بر سر جای خود قرار گرفتند و بازی دوباره روند خود را از سر گرفت.
ماژول های زوپیس با قدرتی که ازشان انتظار می رفت شروع به بازی کردند اما تیم اسلیترین یونایتد قدرتمند تر از همیشه ظاهر شده بود ماروولو که سرخ گون را در دست داشت با حرکتی چرخشی آن را به مایکی داد ماکی لبخندی رضایت مندانه توپ را در دست گرفت و شروع به حرکت کرد بلوجری که یکی از زوپیسیان فرستاده بود را مونتاگ دفع کرد کرداگر این کار را نمیکرد مسلما نه تنها توپ از دست ماکی می افتاد بلکه معلوم نبود چه بلایی بر سر مایکی غافل بیاید مایکی سرخگون را به الکتو پاس داد که البته با وجود وضعیت الکتو کار به جایی بود
الکتو سرگون را تا نزدیکی تیکرک دروازه برد دروازه بان که چهره اش کمی با بقیه تفاوت داشت لبخندی به او زد و او را به گل زدن دعوت کرد.الکتو شوت قدرتمندی زد یکی از همان ضربه هایی که دروازه بانان در لیگ قبلی تجربه کرده بودند


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.