پاسخ به: محله پریوت درایو
ارسال شده در: سهشنبه 22 خرداد 1403 13:37
تاریخ عضویت: 1403/01/23
تولد نقش: 1403/01/24
آخرین ورود: دوشنبه 8 اردیبهشت 1404 20:34
از: ایستگاه رادیویی
بعضی وقتا، بهای برنده شدن، خودش یک شکست کامله.
و این زمان، از همونا بود. همونطور که زمان مثل آدامس چسبیده به کف کفش، کش اومده بود و مرگخوارا در حال شیرجه زدن بودن و شکلات در حال نزدیک شدن به دهان گابریل و دستای ریموس در حال تشویق گابریل و بای بای کردن با شکلات، لرد سیاه فهمید که حتی اگر شکلات از دست گابریل گرفته میشد، مرگخوارا موقع شیرجه زدن وقارشون رو از دست داده بودن و مثل انسانهای غارنشین که به سمت شکارشون شیرجه میزدن، شده بودن. لرد سیاه نمیتونست این رو بربتابه.
بنابراین نفس عمیقی کشید، چشماش رو بست، دستاش رو به سرش کشید، و روی صندلی نشست و به فکر فرو رفت، لرد سیاه انقدر خفن بود که اسلوموشن شدن زمان روش تاثیری نداشت و کاملا عادی حرکت میکرد. چند دقیقه به مرگخواراش که در حال شیرجه زدن بودن نگاه کرد، و همینطور به شکلاتی که هر ثانیه به دهان گابریل نزدیکتر میشد.
لرد سیاه پیشونیش رو ماساژ داد تا تنشی که توی ابروهاش جمع شده بود و ممکن بود در آینده پوستش رو چروک کنه، جلوگیری کنه. و بعد، تصمیم گرفت سرنوشت رو قبول کنه و چشماشو بست.
زمان به حالت عادی برگشت، و گابریل دقیقا لحظهای قبل از اینکه مرگخوارا دور و برش فرود بیان، شکلات رو گاز زد و جوید و قورت داد.
- شماها هم شکلات بخورید! خیلی خوشمزهس!

لرد سیاه چشمای سرخ و عصبانیش رو باز کرد و به مرگخوارا که داشتن سعی میکردن خودشون رو از روی زمین جمع و جور کنن نگاه کرد.
- ببندیدش به جارو، ازش برای دور کردن دستای این مردک لوپین استفاده کنید، درس عبرت بشه برای بقیهتون.

- من خیلی دوست دارم درس عبرت بشم!

گابریل که احتمالاً نمیدونست معنی درس عبرت شدن چیه، گفت. و البته که خودش زحمت کشید طناب و جارویی که دورسلیها ازش یک زمان برای بستن و کتک زدن هری استفاده میکردن رو آورد و حتی تلاش کرد خودش رو به جارو ببنده، که البته ناموفق بود و مرگخوارا مجبور شدن بهش کمک کنن.
و چندثانیه بعد، مرگخوارا داشتن با گابریل بسته شده به جارو، دستای لوپین رو که از هر سوراخ سمبهای همراه شکلات وارد میشدن، دور میکردن. و البته گابریل - دادلی هم همینطور شکلاتها رو میگرفت و میبلعید.
- صبر کنید ببینیم! ما میخواستیم این تنبیه شه شکلات نخوره. این که همینطوری داره شکلات میخوره! هی تو! بگیر اون شکلاتو از دست این بچه!

لرد سیاه عصبانی بود. مرگخوارا باید راه دیگهای برای تنبیه گابریل و جلوگیری از شکلات خوردنش پیدا میکردن!
Smile my dear, you're never fully dressed without one