جلسه اول کلاس مراقبت از موجودات جادویی و شبه جادویی
به نام مرلین ریشو
دانش آموزان کلافه، به ساعت هایشان خیره می شدند و از دیر کرد استاد جدید، ناراضی بودند. صد البته که فقط دانش آموزان به اصطلاح زیادی درسخوان نگران از دست رفتن تایم کلاسشان بودند. بقیه، به نیمکت هایشان لم داده بودند و از بیکاری شان لذت بسیاری می بردند. در بین دانش آموزان غیر زیادی درسخوان، فقط جیانا و لوسی بودند، که از شدت نگرانی سگرمه هایشان در هم رفته بود و نزدیک بود غش کنند. ناخن هایشان را میجویدند و پایشان را تکان می دادند. متاسفانه، می دانستند که استاد این کلاسشان، چه کسی است، و کسی که مد نظرشان بود، تنها مواقعی دیر می کرد که در حال آب دادن دست گلی بود.
استاد مد نظر، یا میخواست جلسه اول کلاسش را به دهن دانش آموزان زهر کند، یا مود بی فکرش را برداشته بود، چون در کلاس با شدت زیادی باز شد و قاقاروی وحشت زده، به پرده ی کلاس چنگ زد و بالا رفت. مثل اینکه ترجیح می داد تا آخر کلاس، نزدیک سقف کز کند. کتی، وارد کلاس شد و آکواریوم حاوی پیراناهایی با دندان های تیز و بیرون زده، پشت سرش، شناور روی هوا داخل کلاس شدند. پیراناها، بسیار گشنه بودند و از شدت آن، به در و دیوار آکواریوم میکوفتند و قلب دانش آموزان را به دهانشان هدایت می کردند. جیانا و لوسی، آب دهانشان را قورت داده و از وحشت، نفسشان را حبس کردند.
-
سلام به دانش آموزای گل باقالیم! به کلاس مراقبت از موجودات جادویی و شبه جادویی خوش اومدین! امروز چن تا ماهی خوشگل براتون آوردم. همین دیروز از سایت ماهی های زیبا سفارششون دادم. تو سایت نوشته بود بسیار دوست داشتنی و گوگولین. منتها الان زیادی گشنشونه، پس یه خورده بدخلقن. اگر به ظاهر زیباشون دقت کنید، میبینید که میتونستن جادویی هم باشن. اما شوربختانه و در کمال تاسف بسیار، جادویی نیستن. اسمشونم...
کتی، چانه اش را خاراند. پس از چند دقیقه تفکر و به جایی نرسیدن، عاقبت تسلیم شد و کتابی را از کیفش بیرون کشید.
- اسمشون... پیراناست! عه، فکر کردم گیاه خوارن. اما مثلی که گوشت خوارن. خب، طوری نیست. بازم کارمونو پیش میبره. به دندونای قشنگشون نگاه کنین که چطور میتونن گوشت رو به راحتی تیکه تیکه کنن!
جیغی از نهان تعدادی دانش آموز بیرون پرید و دستی بالا رفت.
- اس... استاد! ببخشید اما فکر کنم این ماهیا یه خورده خطرناکن. مخصوصا هم که جلسه اول...
کتی، چوبش را تکان داد و دهان دانش آموز را بست. خوش نمیدید کسی در تدریسش دخالت کند.
- اتفاقا خیلیم مهربونن. قول میدم از یه گله پشمالو ناز تر و مهربون ترن.
تلنگری به آکواریوم زد تا خشم پیرانا هارا بیشتر برانگیزد. سپس، به گوشه ی کلاس اشاره کرد و تعدادی تنگ کوچک و نقلی ظاهر شد.
- قراره پیرانا های قشنگتونو توی این تُنگا نگه دارین. مطلب اضافه ایم ندارم. خودتون باید روش مراقبت ازشونو بفهمین.
قبل از اینکه از کلاس خارج شود، چیزی یادش افتاد. رو کرد به دانش آموزان رنگ پریده و بی نوایش.
- خودتون پیرانای مد نظرتونو از آکواریوم بیرون بیارین و بندازین تو تنگ. در ضمن، اگه سه ساعت دیگه گشنه بمونن، وحشی میشن.
و بی توجه به جیغ و داد ها، سرش را در کتاب پیرانا شناسی فرو کرد و از کلاس خارج شد.
- شاید باید به جای پشمالو، پیرانا نگه میداشتم...
قاقارو قبل از ورود کتی به راهرو، روی سرش پرید تا حسابش را صاف کند.
پرسش 1: کودوم پیرانارو از نظر ظاهر و باطن برای نگهداری انتخاب میکنید؟ ( امتیاز6)پرسش 2: چجوری بدون جادو پیرانا هاتون رو توی این تنگا نگه میدارین که تیکه تیکه نشین؟ (9 امتیاز)پرسش 3: توی رولی که مینویسین فرض کنین فقط سبزی و جعفری در اختیار دارید. چجوری بدون جادو پیراناتونو سیر میکنین؟ (15 امتیاز)نقل قول:
در ضمن، انتظار توصیف های کاملی از فضای رول و جانورتون دارم.
سعی کنید این جلسه بیشتر دقتتون رو روی توصیف هاتون از فضا و مکان و اشیاء بزارید و خلاقیتتون هم پرورش بدید.
موفق باشین!