هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر توجیهات محفلیه (عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
1- نظرتون درباره ی محفل ققنوس و انتظارتون از محفل ؟

محفل یا پناهگاه یه خونست البته نه یه خونه معمولی یه خونه که از هر جایی تو دنیا امن تره انگار جاییه که یه ققنوس بزرگ پرو بالشو دور جادوگرایه فداکارش آورده و انتظارم یکی از محفلیا باشم

2- چقدر به سرانِ محفل اعتقاد داری ؟ به چیشون اعتقاد داری دقیقا ؟

کمی تا حدودی! شوخی کردم اعتمادم کامله

3- اگر یک طرف نجینی ( مار محبوب تام ) و طرف دیگه فوکس ( ققنوس محبوب دامبلدور ) باشه و در خطر باشن ، کدومشون رو نجات میدی ؟ چرا ؟

حتما فوکس چون فوکس یه ققنوس فداکاره و اگه یه روز منم در خطر باشم نجاتم می ده

4- به نظرت قداست دامبلدور شکسته شده ؟

نمی دونم واالله

5- حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر دامبلدور چی باشه؟

شاید مثلا زنبور ویژویژو راستی دامبلدور رمزشو زود به زود عوض می کنه مثل رمز تابلویه من!

6- انقدر شجاع هستی که تام رو ولدمورت صدا کنی یا هنوز هم بهش میگی اسمشو نبر ؟


من از همون وقتی که وارد هاگوارتز شد و بچه هایه گریفی اونو تام کچل زشت صدا می کردن منم با همین اسم صداش می کنم آخه می دونین این بدبخت اقبال نداشته که از همون بچگی کچل بوده کلا گیس می زاشته



خوشحالم که برای تنوع هم که شدی مدتی از تابلو بیرون اومدی بانو ... مسئله ای که هست اینه که اولاً که فوکس بنده ی خدا مگه چقدر زور داره که بیاد بانوی چاقی مثل شما رو نجات بده ؟ و دوماً اینکه من خودم توی زمانِ نوجوانی و جوانی ولدمورت رو دیدم ، برخلاف چیزی که شما فکر میکنید خیلی هم مو داشته و خوب بوده ...

پستهای شما رو دیدم ، به نظرم نیاز هست که شما فعالیت بیشتری داشته باشید در زمینه ی رول ؛ نظرم این هست که برای تابستان دوباره درخواست بدید و با قدرتِ بیشتری نسبت به الان وارد محفل بشید .

تایید نشد
پرسی ویزلی



ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۷ ۱۵:۲۱:۱۵



پاسخ به: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
از اول مینویسم
نام:هاگرید

لقب: غول

شغل: جنگلبان


1. مهمترین انگیزه شما برای عضویت در الف دال چیست ؟ دامبلدوری بودن


2. به نظر شما بزرگترین هدف گروه الف دال چیست ؟ ولدرمورتی نبودن


3. در صورت مشاهده ي يكي از افراد جوخه ي بازرسي چه واكنشي نشان خواهيد داد ؟اسپاگتو


4. چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟ طلسم اجر پرت وسط سرش در رو


5. به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور(مد ظله العالی) دراز است؟ فهمیدید به منم بگین


6. برای الف دال چه آرزویی دارید؟ همه ی ما دامبلدور و هری رو بهترین و ولدی رو کچل بی مو بدونیم(و البته بی دماغ)


7.نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد:

الف دال: خوبه سلام میرسونه
ایوان روزیه: بچه ی خوبیه(کی هست حالا)
محفل ققنوس:کلاس بقلیمونه
گربه های آمبریج: مثل خودش غرغرو ان
لرد ولدمورت: لردش اضافیه


8. لینک یکی از بهترین پستهایتان را بنویسید.
خانه ی جغد ها


=======================================================
آفرین هگرید، خیلی خوب بود فعالیتت؛ بیا و در کنار ارتش دامبلدور رشد کن!

تایید شد!


ویرایش شده توسط روبیوس هاگرید در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۵ ۱۹:۰۹:۳۴
ویرایش شده توسط روبیوس هاگرید در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۵ ۲۰:۳۷:۳۰
ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۶ ۱۳:۰۶:۰۶

بهترین جا را میخواهی؟
بهت نشان بدهم؟
چشمهایت را ببند تمرکز کن
تصور کن
یک گام به جلو بردار
الان همون جایی


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
چشم همه،از محفلی تا مرگخوار بر روی فرد تازه وارد قفل شده بود.
-هی پشر کژا بودی؟؟؟
-جناب گریبک تحویل نمیگیرید...
-این همونیه که منو تبدیل به گرگینه کرد...بچه ها منو قایم کنید :worry:
در حالی که مرگخوارا و محفلی ها ابراز احساست میکردند،دمبل و لرد جروبحث رو از سر گرفتن:
-تو نمیتونی...نمیتونی... :vay:
-تام،پسرم...تو حق همچین کاری رو نداری...یه بار با زبون خوش که بهت گفتم
ناگهان بارتی با حالتی متفکر،عینهو بختک پرید وسط.
-ارباب؟!
لرد که برق شرارت را در چشمان بارتی میدید و به او اعتماد داشت،به امید شنیدن راه حلی رو به بارتی کرد...
-چی شده بارتی؟؟؟
-تا جایی که من فهمیدم سران هیچکدوم از گروه ها نمیتونه به نفع خودش ذهن اعضای گروه مقابل رو پا کنه در غیر این صورت میمیره...درسته؟
لرد و دمبل در حالی که چشم از بارتی بر نمیداشتند یکصدا جواب دادن:
-درسته...!!!
-هووووووووووم ...خب...اعضا که نمیمیرن؟؟؟
-نه...!!!
بارتی با شنیدن کلمه"نه"نیشش تا بناگوشش باز شد.
-خب در این صورت که اعضا میتونن
لرد:
ملت مرگخوار: :yoho:
محفلیون:ایی که گفتی یعنی چه؟؟؟
فنریر:


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
دروازه - دفاع - اسنیچر - تماشاگران - گریفیندور - جستجو گر - داور - رختکن - تقلب - جادوگران
روزی روزگاری مردی زندگی میکرد به نام مرلین. روزی مرلین در حال خواندن کتاب جادوگران
بود که ناگهان پرنده ای بر سر او خرابکاری کرد مرلین پرنده را دنبال کرد و از دروازه شهری رد شد ناگهان اعلامیه ای دید که نوشته بود مسابقه ی جادوگری...
مرلین وارد مسابقه شد و تماشاگران را دید که داشتند داور را تشویق می کردند
داور گفت که مسابقه ی اول مسابقه ی جستجوگر است و باید رختکن را پیدا کنند مرلین زود رختکن را پیدا کرد و مسابقه ی دوم باید باید دنبال جام طلایی بگردند و جادوگر ناشناسی جام را پیدا کرد و مرلین گفت که او تقلب کرده است زیرا ا برقک استفاده کرده
و اینگونه شد که مرلین پدر جادوگران شد


بهترین جا را میخواهی؟
بهت نشان بدهم؟
چشمهایت را ببند تمرکز کن
تصور کن
یک گام به جلو بردار
الان همون جایی


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
سلام

جاگسن عزیز:

اون شکلک رو فکر کنم یکی از مدیران قبلی فکر کنم حذف کرد و شکلکای جدید جایگزینشون کرد.
به هر حال من دوباره برگردوندمش. به کد زیر:
:ysick:






اگه شکلک های دیگه هم مد نظرتون هست و فکر می کنید می تونه به رول های هری پاتری و سایت بیاد بگین اضافه کنم. موفق باشید


No Country for Old Men




پاسخ به: چوبدستی سازا از این طرف !(عکس چوبدستیتون رو قرار بدین !)
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
نقل قول:

Dark_m نوشته:

سلام
من دنبال یه مدرسه جادوگری هستم
خواهش میکنم کمکم کنید
اگه کسی هست کمک کنه منو اد کنه تو یاهو خواهش میکنم
هر کسی از دستش کاری بر میاد کمکم کنه


سلام
البته سوالتون ربطی به تاپیک نداره. ولی خب برای شرکت در مدرسه هاگوارتز و ایفای نقش در قالب دانش آموز، باید اول عضو ایفای نقش سایت بشید که توی پیام شخصی براتون توضیح داده شده.
در ضمن هاگوارتز از ماه دیگه ثبت نامش شروع میشه و توی تابستون آغاز به کار میکنه.
سوالتون اگه ربط به عنوان نداره و مربوط به فعالیت در سایته، میتونید از طریق گفتگو با مدیران یا بخش تماس با ما مطرح کنید.

این عنوان همونطور که از اسمش پیداست گویا عده ای از بچه های سایت با تراشیدن و کار روی چوب، نوعی کاردستی که همون مثلا چوبدستی های هری پاتری باشه در گذشته می ساختن و عکسشون رو اینجا قرار میدادن و بقیه در خصوص کیفیت کاردستی شون نظر میدادن.
این رو هم بگم که وجود این عنوان به مفهوم تایید این فعالیت تفریحی یا مثلا هنری از سوی مدیریت سایت نیست و جنبه سرگرمی و تفریح برای خود اعضای سایت رو داشته در گذشته.

موفق باشید



No Country for Old Men




پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۱:۵۹ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
-منظورت کدوم موجود پست بود کچل دماغلس؟!

لرد که هنوز کمی خواب آلود بود و ضمنا شوک ناشی از دیدن موهای بلا بعد از بیدار شدن از خواب هنوز برطرف نشده بود، رو به بلا کرد.
-بلا؟این جن بدترکیب چی گفت به من؟فحش داد؟

بلاتریکس سعی کرد موهایش را از روی صورتش کنار بزند.ولی موفق نشد.زیر هر دسته مو دسته دیگری پدیدار میشد.بعد از چند ثانیه بی خیال شد و از زیر انبوه موهایش فریاد زد:
-نه ارباب...فکر کنم منظورش بی دماغ بود.خارجکی حرف زد.جدی نگیرین.

لرد کمی سرخ شد.عصبانیت در چشمانش موج میزد.ولی قادر به نشان دادن عکس العملی نبود.دستی روی صورت صافش کشید.
-خب...اگه اینو گفته که مهم نیست.خب من دماغ ندارم...دارم؟...ندارم!اگه چیز دیگه ای گفته بود که نمیبخشیدمش.

کریچر خنده نفرت انگیزی کرد.
-بی احترامی چند دقیقه پیشتو ندیده میگیرم.ولی اگه تکرار بشه خبری از بخشش نیست.حالا تکون بخورین.میتونین از مرتب کردن تختخوابها شروع کنین.هنوز کسی بیدار نشده.یکی یکی با آرامش و ملایمت و عطوفت و مهربونی همشونو بیدار میکنین.بعد تختخوابها رو مرتب میکنین و میایین پایین.اگه چیزی از صبحانه باقی مونده بود بهتون میدم بخورین.شروع کنین!




پاسخ به: آشپزخانه ی اسلیترین
پیام زده شده در: ۱:۱۸ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
-ژانم؟تو هم میخوای؟به ژان عژیژت شیژی برام نژاشتن.تموم شد.

لرد با عصبانیت به وسط تالار رفت.ولی برخلاف همیشه ملت دست به سینه جلویش صف نکشیده بودند.لرد بالای میز رفت...ولی بی فایده بود.ناچارا از آخرین سلاحش استفاده کرد.
-نجینی!

همین یک کلمه کافی بود که نجینی به سرعت در طول و عرض تالار بخزد و با فس فس های تهدید آمیزش توجه ملت اسلی را به لرد جلب کند.لرد لبخندی به نجینی زدکه به دنبال این لبخند بلاتریکس بی هوش شد.لرد که به این صحنه عادت داشت شروع به صحبت کرد.
-دامبلدور رفته با خودش مشورت کنه و برگرده.قبل از برگشتن اون همتون، حتی تو مورفین، باید به حالت عادی برگردین.روشن شد؟برین وان رو پر آب یخ کنین، کله تونو فرو کنین توش.برین معجون سرحال کن بخورین، برین به خودتون کروشیو بزنین.اصلا برام مهم نیست.ولی تا چند دقیقه دیگه میخوام همتونو سالم و سرحال همینجا ببینم.روشنه؟

نجینی سریعا اهمیت موضوع را برای همه روشن کرد.


چند دقیقه بعد:

ملت اسلی نفس نفس زنان و خسته جلوی لرد ایستاده بودند.مورفین گره کراواتش را سفتتر کرد.
-چقدر متشخص شدم.حرف زدنمم درست شده!من پتانسیل تبدیل شدن به یک آقا رو دارم.زمینه برام مهیا نبود.

لرد سیاه صف را بررسی کرد.ظاهرا همه حاضر بودند.
-خب...الان میرسیم به قسمت اصلی.وقتی دامبلدور وارد تالار میشه همتون باید وانمود کنین حالتون بشدت بده.جاگسن؟تو چرا گونه هات گل انداخته!!برو کمی زردچوبه بزن به صورتت.لوسیوس، تو چرا اینقدر اضافه وزن داری؟برو ته صف یه جایی خودتو گم و گور کن.ایوان تو بیا جلو...استخونات زده بیرون.فراموش نکنین.همه شما از شدت گرسنگی رو به مرگ هستین.روشن شد؟




پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۱:۰۳ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
نقل قول:
اتفاقا تو هم قبلا دست چپ ارباب بودی و بنده هم خوشحال میشدم دست راست دست چپ سابق ارباب بشم منتها ارباب اجازه جاسوسی ندادند و در پیامی صریح گفتند هیچ خبری از زیر سایه به بیرون درز نخواهد کرد. شرمنده نشد جاسوسی کنم اما اگه تو خواستی از محفل برای ما جاسوسی کنی به سامانه 666666 جغدک بزن.


پ.ن: مهلت ویرایش ناغافل تموم شد. مجبور شدم پست بزنم.


اصلا مهم نیست که من قبلا دست چپ ارباب بودم و تو میخوای دستِ چپِ دستِ راست سابق بشی یا دستِ راستِ دستِ چپ ارباب بشی یا دست تو دست با دستِ ارباب بشی یا دست تو ... ارباب بشی و اینا ، مهم اینه که تو بتونی اخبار ِ بدرد بخوری رو از زیر سایه برای ما درز بدی ، من خیلی روی بودنِ تو حساب کردم آنتونین ؛ ارباب تو هر چند تا جان پیچ هم که داشته باشه باز هم یه پیرمرده ، ولی من یه پسر ِ ترگل ورگل هستم که خیالت میتونه راحت باشه ازین بابت که حالا حالا ها هستم .

من و محفل و دامبلدور و دفتر توجیهات منتظرت هستیم ... اگر دوست داشتی با ما باشی بیا ، اگر دوست نداشتی هم به ما پشت کن ، فرقی نمیکنه زیاد ، اصلا نه ، با ما نباش ، همون پشت کن به ما و با اربابت باش ، من اینطوری بیشتر مایلم


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۰:۳۲ یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
نقل قول:

من همیشه از جواسیس ( جاسوس ها ) خوشم میومده ، گذشته از خطیر بودنش ، شغل ِ با کلاسی هم هست. اتفاقا همه ی مشکل ما هم این هست که از چیز میز های خانه ریدل با خبر بشیم ، باشد که تو بتونی خدمت بزرگی به ما بکنی . در مورد اینکه اسم ولدمورت رو هم نمیتونی صدا کنی ، پیشنهادم این هست که زور بزنی ، حتما میتونی . یادت باشه که تو عین ِ دستِ راست من میمونی آنتونین، دقیقاً دست راست ...

تایید نامحسوس شد
پرسی ویزلی


اتفاقا تو هم قبلا دست چپ ارباب بودی و بنده هم خوشحال میشدم دست راست دست چپ سابق ارباب بشم منتها ارباب اجازه جاسوسی ندادند و در پیامی صریح گفتند هیچ خبری از زیر سایه به بیرون درز نخواهد کرد. شرمنده نشد جاسوسی کنم اما اگه تو خواستی از محفل برای ما جاسوسی کنی به سامانه 666666 جغدک بزن.


پ.ن: مهلت ویرایش ناغافل تموم شد. مجبور شدم پست بزنم.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.