هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کلاس جادوی سفید مرلینی
پیام زده شده در: ۳:۲۷ پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴
#71
1)در حالی که جیمز از کلاس بیرون میره تا به ساحره ها برسه ، متوجه میشه که سوروس و سیریوس نظر اون ساحره ها رو به خودشون جلب کردن. درگیری جیمز و سوروس و سیریوس رو در یک رول بنویسید. (نکته 1:اگر بی ناموسی توش باشه ، "امتیاز اضافی" میگیرید ، در غیر این صورت امتیازی ازتون کم نمیشه.)
(نکته 2:به درسی که داده شده توجه کنید اگر میخواید بی ناموسی بنویسید و فقط بخش کوچیکی از پستتون رو بهش اختصاص بدید.)
(نکته 3:مواظب باشید از حد نگذرید ، خیلی بی ناموسی روان و به قولی "غیر هاردکور" بنویسید. اگر از حد گذشته باشه ازتون امتیاز کم میشه و حتی ممکنه پستتون پاک بشه.)


هوا آفتابی بود و هاگوارتز شلوغ تر از همیشه. پروفسور اسکیتر با لباس بدن نمایی بر تن که می شد دلیلش را گرمای تابستان فرض کرد، مشغول رپرتاژ بود.

- بله، و حالا مدیر و معاون فاسد رو دارن از در اصلی هاگوارتز خارج می کنن. مدیر و معاونی که مشغول انجام اعمال ناصالح با دو تن از شاگردان بی گناه مدرسه بودند و افکار پلیدی را برای به انحطاط کشیدن جامعه ی جادوگری داشتند، به دست سربازان گمنام ساواج دستگیر شدند. چـــه شوتــایی میزنن این مامورین ساوااااااااااج!

یک ساعت قبل، دفتر مدیریت!

در باز شد و چهار نفر وارد شدند. دو مرد و دو دختر جوان. پس از ورود به اتاق، شخصی که به نظر می آمد معاون مدرسه باشد، در را بست و کلوپورتوس ها بر آن خواند که نویسنده شک کرد پدر بزرگ مرلین کبیر هم با پدرجد آلوهومورا بتواند آن را باز کند ..! مدیر مدرسه هم به سمت قدح اندیشه رفت و چند خاطره ی مثبت هیژده () را درون قدح ریخت تا هر چهار نفر مشغول تماشای آن شوند. او چند روز پیش این خاطره ها را درون کیف یکی از شاگردان یافته بود و پس از چند جلسه کلاس خصوصی با دختر مذکور، قول داده بود این خاطره ها را به کسی نشان ندهد اما چه می شد کرد...

سیوروس در حالی که بر روی کاناپه نشسته بود، از ساحره ای که بر روی پایش بود، پرسید:

- گفتین تا چه کلاسی درس خوندین شما دوتا؟
- سمج ردی هستیم ما پروفسور...
- آفرین.. آفرین! با این هوش و ذکاوتی که من توی شما دوتا میبینم، مطمئنم اگه به هاگوارتز برگردید، تا چند سال دیگه مدرک سطوح عالی جادوگریتون رو هم میتونید بگیرید. مگه نه سیو؟!
-کاملا درسته. اگر هفته ای یک یا دوبار حداقل با من و پروفسور بلک، کلاس های خصوصی شکار هورکراکس رو بگذرونید، قطعا توی هاگوارتز مشکلی در طول تحصیل نخواهید داشت!
- یعنی واقعا میشه پروفسور؟!
- حتما! شما ساحره ی باهوش و با کمالاتی هستید... حالا که علاقمند به تحصیل هستید، لباس هاتون رو در بیارید تا لباس فرم مدرسه رو بهتون بدم.

هفتاد دقیقه قبل، حیاط هاگوارتز.

- قلبــم بوم بوم ... قلبــــم بـــــوم بــــوم ... قلبـــم بــوم بــوم میزنه وقتی تنهام میذارین... قلبــم بوم بوم ... قلبــــم بـــــوم بــــوم ... قلبـــم بــوم بــوم میزنه وقتی تنهام میذارین...
جیمز پاتر در حالی که مشغول شعر خواندن و گشتن گوشه و کنارهای هاگوارتز بود، برای لحظه ای به شکل ( ) در آمد و متوجه شد که باقی شعر را یادش نیست.. اما او مرد لحظه های سخت بود؛ پس برای این که پیش خودش کم نیاورد، همین طور که به سمت دفتر مدیریت میرفت، ادامه ی شعر را با هممم هممم هم هم رفت.

پنجاه دقیقه قبل، پشت در دفتر مدیریت


صدای حاج سیریوس، خواننده ی افتخاری جادوگر تی وی و معاون مدرسه ی هاگوارتز از فرسنگ ها دورتر شنیده می شد و معلوم نبود باز گوش کدام بیچاره ای را گیر آورده که ول کُن استیج هم نیست... جیمز خواست از او بپرسد که آیا دو دختر غریبه را در این حوالی دیده یا خیر ولی در باز نمی شد... جیمز ابتدا طلسم آلوهومورا را امتحان کرد، اما حتی آواداکداورا هم نتوانست از پس باز کردن در بر بیاید؛ پس جیمز مانند یک انسان متشخص در زد. با اولین ضربه ای که جیمز به در وارد کرد، کنسرت حاج سیریوس قطع شد و پس از مخفی کردن ساحره ها، مدیر و معاونش در را باز کردند.
جیمز پس از برانداز کردن آن دو، خنده ای کرد وارد دفتر شد.

- مثل اینکه این چیزا از مدیری به مدیر دیگه به ارث میرسه. اینطور نیست سیو؟!
- کدوم چیزا؟!
- هیچی... مهم نیست... شما دوتا ساحره ی آخرین سیستم این دور و برا ندیدین؟
- نه...
- نه!

جیمز با نگاهش گوشه و کنار اتاق را کاوید و بر روی چند دست لباسی که روی کاناپه ی جلوی قدح افتاده بود ثابت ماند. خواست حرفی بزند که سیوروس اسنیپ ادامه داد: "جیمز، من چند بار بهت گفتم که هاگوارتز جای ساحره بازی نیست؟! اینجا یه مکان علمی ـه! اگر یک بار دیگه ببینم داری تو مدرسه ی من ساحره بازی می کنی، 500 امتیاز از گریف کم می کنم؛ 800 امتیاز از ریون کم می کنم چون داره اول میشه؛ دو - سه هزار تا هم از هافل کم می کنم چون از ناظرش خوشم نمیاد... تفهیم شد؟!

جیمز شاخ دار پس از زیر و رو کردن لباس های زنانه ی روی کاناپه و بوییدن آنها، به نشانه ی اطاعت سری تکان داد، اما پیش از رفتن گفت: "دفعه ی دیگه که خواستین در رو روی کسی باز کنید، حداقل شورت بپوشید. آخه چه وضعشه این؟!"

نیم ساعت قبل، دفتر جیمز پاتر.

- این که اشکالی نداره آقا. الان که توافق نامه امضا شده، دیگه مملکت آزادیه دیگه. شما داری میگی چند نفر توی اون اتاق تنها هستن. طبق شرع، تنها بودن یک جفت زن و مرد اشکال داره؛ ولی دو جفت ایرادی نداره که..!
- من دارم میگم که مدیر و معاون مدرسه دارن بچه های مردم رو از راه به در می کنن. میدونی دارن چی بهشون یاد میدن..؟ رفتار ددمناشیع!
- این به ما مربوط نمیشه آقا. در این مورد با سازمان آموزش و پرورش جادویی تماس بگیرید؛ لطفا بیش از این وقت ما رو نگیرید!
- چه چیزایی به شما مربوط میشه اون وقت؟!
- تنها مسائل امنیت ملی و بس!
- هوم... اگر بگم نقشه ریختن که عروس ملکه ویکتوریا رو هم بیارن تو مدرسه و باهاش کلاس خصوصی بذارن، باعث میشه که دستگیر بشن؟!
- بله!
- پس همینی که الان گفتم.

چند ساعت بعد، دفتر مدیریت مدرسه

دلم امشو اسیره
برای هردو می میره
این یکی سبزه گونه
مو سفید و یدونه
بونه بونه یدونه
چشم آبی و دیوونه
سبزه تیره موهاشه
دلم تنگ نگاشه
آخ میخوان بیان هر دو
به دیدار من امشب
وا ویلا وای وای وای واویلا


دستگاه گرامافون قدیمی عاشقانه ترین آهنگ خود را پلی میکرد و جیمز از ساعتی پیش به همراه ساحره ها درگیر راز و نیاز شده بود. همه چیز برای جیمز پاتر عالی می نمود چرا که از حضور مدیر آینده ی هاگوارتز پشت در دفترش و مامورین ساواجی که برای دستگیری او وارد سرسرا شده بودند، خبری نداشت!

2)به صورت غیر رولی ، در پستی کوتاه توضیح بدید که آیا سوروس اسنیپ سفید تر هست یا سیریوس بلک ؟
سوروس اسنیپ! اصن این سواله؟! سوروس اسنیپ اگه سفیدتر نبود که آلبوس دامبلدور رازهاش رو توی جلسات محرمانشون با اون درمیون نمیذاشت که... با سیریوس بلک در میون میذاشت.

نوشته ی بالا برداشت آزاده!


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۰:۳۴ چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴
#72
کجا؟
زیر سایه ی اربابش


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: تاثیرگذارترین قسمت کتاب...
پیام زده شده در: ۶:۲۲ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴
#73
تاثیرگذارترین قسمت ها برای من مرگ دامبلدور توی کتاب ششم و خاطرات اسنیپ توی کتاب هفتم بود ولی اگر بخوام تاثیرگذارترین قسمت رو بگم، خاطرات سوروس اسنیپ به خاطر همذات پنداری که با شخصیتش داشتم، تاثیر بیشتری روی من گذاشت.


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۵:۰۳ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴
#74
[ ... ] : توضیحات نویسنده.

اگر این سوال رو از گلرت پرودفوتی که پدر و مادر و پدربزرگ مادریش توسط ولدمورت کشته شدن بپرسی، جوابش کاملا احساسی و قابل پیش بینی ـه.

"من منتظر اون لحظه هستم تا انتقام خانواده ام رو ازش بگیرم و حالی که دارم شکنجه اش می کنم، توی چشم هاش نگاه کنم و اون وحشتش از مرگ رو با چشم های خودم توی اون ها ببینم. مطمئنم که ارواح خانواده ام تنها در صورتی به آرامش می رسن که ارباب تاریکی با زجر و سختی تمام بمیره. [البته با توجه به اینکه گلرت خوبه ولی تام بهتره، قطعا توی این دوئل، گلرت باید آبکش بشه ولی رولینگ رو چه دیدی... شاید گلرت هم ولدمورت تو دوئل شکست داد! ]"


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: برای ساخت یک سپر مدافع به چه خاطره ای فکر می کنید؟
پیام زده شده در: ۴:۳۶ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴
#75
به روزی که بهم پیام دادن و دعوتم کردن که عضو گروه ریونکلاو بشم!
یادم نمیاد اون چند نفری که بهم پیام دادن دقیقا کیا بودن ولی دم همشون گرم!

پ.ن: البته اون پیام رو بعد از این که توی یه تاپیک گفته بودم من یه ریونکلاوی اصیل هستم بهم داده بودن.


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: کدام موجود جادویی از همه قوی تر و جالب تر به نظر میرسد؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴
#76
با اینکه اژدها، ققنوس، باسیلیسک و... موجودات بی نهایت ترسناکی هستند، تنها موجودی که تا به حال به دست ماموران وزارتخانه نیوفتاده، پنج پاست (یا همان مک بون های پشمالو). با توجه به این موضوع، از نظر من، قوی تر از بقیه به نظر می رسن. البته در اینجا منظور از قدرت، تنها قدرت فیزیکی نیست بلکه قدرت فکر و... هم هست.


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۲۳:۲۵ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴
#77
طناب های دور دست گلرت آنقدر سفت نبودند که بتوانند در برابر نیروی جوانی او مقاومت کنند. گلرت تمام توان خود را به کار گرفت و برای آخرین بار به طناب ها فشار آورد. طناب ها از هم گسستند و جادوگر جوان رهایی یافت. گلرت پرودفوت جوان چوبدستی دوم اش را از جیب درونی ردایش در آورد و آماده شد تا با وردی باستانی ژاپن و همه ی ژاپنی ها را درون تخم مرغی جا کند که ناگهان عوامل پشت صحنه وارد شده و او را به باد چَک و لگد گرفتند.

کارگردان: مگه تو بچه ای؟! این همه سال تو ایفا بودی، باز هم ژانگولر بازی در میاری؟! بزنم تو دهنت؟!

نویسنده: تو خجالت نمی کشی واقعا؟! چرا با این سن هنوز یاد نگرفتی طبق فیلمنامه عمل کنی؟! فیلم نامه رو بکنم تو حلقت؟!

آبدارچی: آخه چرا قهوه ترک سفارش میدی؟! چرا از نوشیدنی های وطنی استفاده نمیکنی؟! آب جوش کتری رو بریزم تو دهنت تا حالت جا بیاد؟!

گلرت در حالی که تلاش می کرد چای کیسه ای و فیلم نامه ی درون حلقومش را با آب جوش فرو دهد، چیزی نمانده بود که زیر ضربات مشت و لگد کارگردان و دستیارانش قالب تهی کند. دستیار دوم کارگردان که معلوم بود مدت هاست زنش او را روی تخت راه نداده، برای یک ساعت تمام ول کن معامله نبود و همچنان بر جسم جادوگر جوان، سخت می کوفت تا این که توسط مرد ژاپنی که مدت ها منتظر ورودش به صحنه بودیم، به بیرون از کادر پرتاب شد. باقی مانده ی گلرت را نیز در حالی که تکه چوبی در دست داشت، محکمتر از دفعه ی پیش بست و به گوشه ی دیگری از چادر انداخت.

پس از چیدن دوباره ی صحنه، کارگردان فرمان حرکت داد.

- یه سامورایی گنده داره میاد! انگار رئیسشونه!

مرد سامورایی که افرادش او را شوگان صدا می کردند، وارد چادر شد:

- &&^$##%@@$%^*%$$&* ^$$#@@@&*%

اعضای محفل همانند بز به سامورایی خیره شده بودند که صدای پرودفوت از گوشه ی چادر توجهشان را جلب کرد.

- میگه: "من، فرمانده نظامی ژاپن از خاندان توکوگاوا، به شما فرصت میدم که توی یک مبارزه ی شرافتمندانه زندگی و مرگتون رو رقم بزنید". و میگه یک قهرمان انتخاب کنید که با ده جنگجوی برترشون مبارزه کنه!

یک ساعت بعد!
هگرید در حالی که کنده درختی در دستش قرار داشت و چتری از پشت کمرش آویزان بود، در برابر ده نفر از قدرتمندترین جنگجویان ژاپن ایستاده بود.


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۹:۲۱ سه شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴
#78
نقل قول:
32. دوست داری ناظر کدوم انجمن باشی؟ چرا؟

هستم الان...ناظر هاگزمید و ناظر اسلیترین هستم...راضیم!

بوقی! یه دونه رو انتخاب کن!

نقل قول:
. نظرت درباره ی کاندید هایی که اول کار بودن چیه؟ ( ایرما – هاگرید – فلورانسو – راک وود – جیگر – خودت – پاتر « هری ـشون! :دی » - گلرت – وندلین )

37. نظرت درباره ی رد صلاحیت شده ها که یه مدت خودت هم جز اونا بودی چیه؟

38. نظرت درباره ی رقیب هات چیه؟ هاگرید – فلو – هری – آرسی

39. به نظرت انتخابات جوانمردانه ای خواهیم داشت

این سوال ها رو هم پیچوندی و جواب ندادی که...

نقل قول:

52. بزرگ ترین آرزوت چیه؟ اگه شخصیه می تونیم بریم سوال بعدی!

این سوال گلرت نبود؟!(شکلک بی اعصاب!)
بزرگترین ارزوی من اینه که به هدفم برسم!


53. بزرگ ترین هدفت توی زندگی چیه؟

اینکه به آرزوم برسم!دی:



نقل قول:
کدوم یکی از گروه های خصوصیت برات از بقیه مهمتره؟!

الان؟!غیر مرگخوار ها و اسلیترین گروه دیگه ای هم مگه هست؟!طبیعتا مرگخوارها...چون درخواست میدی...ولی گروه های چارگانه خودشون میندازنت یه جایی بلاخره!دی:
البته زمان ما، گروه های چهارگانه هم درخواستی بود. شاید واسه همینه که قدیمیا به نظر به گروهاشون وفادارترن. (البته تازه واردای ریون هم روی ما رو سفید کردن! )

نقل قول:
رشته ی دانشگاهیت رو دوس داری یا دلیل دیگه ای داشته که رفتی؟

معماری خوبه...دوسش دارم...ولی لامصب توی ایران دانشگاهاش و مردمش فکر میکنن معمار یعنی ساختمون ساز...واسه همین بیشتر از معماری،ساختمون سازی اموزش میدن توی دانشگاهاش!

البته من فکر می کردم اونجا کلاس کاردستی سازیه!
آخه راستش یکی از دوستای صمیمیم رشته اش همینه و کلا پای ماکت درست کردنه

در پناه حق!


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "روبیوس هاگرید"
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴
#79
در مورد یه صحبتی از وندلین عزیز خواستم یه نکاتی رو اشاره کنم.

نقل قول:
ولی به نظرت کمتر از یک سال تجربه ایفای نقش، بدون هیچگونه تجربه نظارت حتی در تالار خصوصی، عدم تجربه مواجهه با بحران، همچون برخورد با اعضایی مثل من نقطه ضعف های بزرگی نیستن؟


خواستم بگم اون موقع که نظارت رو به ما دادن، انتخاب ناظر های تالار خصوصی بعد از ناظر های محفل و مرگخواران سخت ترین شرایت رو داشت. واقعا نمی دونم چطور شده که نظارت تالار خصوصی رو با کلمه ی حتی به کار می برن... شاید مدیرها این روزها زیادی راحت با این موضوع برخورد می کنن ولی تا جایی که من به خاطر دارم، برای تایید صلاحیت لیست بلند و بالایی از شرایط داشت که داشتن سابقه ی نظارت هم یکی از اون ها بود. تا همین پارسال نظارت تالار های خصوصی جزو دسترسی های نظارتی حساس سایت محسوب می شد، من نمی دونم چی شده که الان به عنوان کف نظارت شناخته میشه...
---------------------------------------------

من شخصا اینجا اومدم تا حمایت خودم رو از هگرید، چه پیش از انتخابات و چه بعد از اون در صورت موفقیتشون، اعلام کنم. و امیدوارم که وزیر خوبی برای سایت باشه.

هگرید،
نقل قول:
اولین باره که یکی ادعا داره نصف حرفامو فهمیده! آخرین بار یدونه یک سوم داشیم.

این رکورد دوباره جا به جا شد؛ چرا که ناظر ریونکلاو از نظر فهمیدن، هیچ وقت در مضیقه نیست!

در مورد کیک، من تنهایی چیزی نمی خورم. حدود بیست سی تا شکلاتیش رو بده ببرم تالار با بچه ها بخوریم.

بهتون پیشنهاد می کنم که یه سهمیه ی کیک هم به گروه های چهارگانه ی هاگوارتز اختصاص بدید؛ چرا که همه ی گروه ها مثل گروه ما دستگاه گالیون ساز ندارن که... ما که دستگاه گالیون ساز داریم هم از کیک مفت بدمون نمیاد

با تشکر از پذیرایی شما،
گلرت پرودفوت


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
#80
کلاس 2E مانند همیشه پر سروصدا بود. دانش آموزانِ منتظر، در صندلی های خود مشغول پچ پچ با بقل دستی هایشان بودند. اگر استاد تا پنج دقیقه ی دیگر نمی آمد، آنها اجازه ی ترک کلاس را پیدا می کردند و با تمام وجود برای این کار به درگاه مرلین دعا می کردند.

هنوز چند دقیقه به پایان زمان مقرر باقی مانده بود که پروفسور پرودفوت در را باز کرد و شاگردان را در اوج امیدواری، ناامید نمود. او برعکس همیشه پالتوی خاکستری رنگی به تن داشت که اصلا مناسب تابستان به نظر نمی رسید. در یکی از دستانش کلاسوری بود و در دست دیگرش چوب جادوی قهوه ای رنگش را نگه داشته بود. با این که از ظاهرش به نظر می رسید روز سختی را پیش رو داشته، پر انرژی و شادان می نمود.

پروفسور کلاسور موضوعات تدریسش را بر روی میز گذاشت؛ پس از معرفی خود، بحث را اینگونه شروع کرد:

- درسی که ما اینجا میدیم، در مورد طلسمات و وردهای جادوییه ولی من توی این کلاس ذره ای از قسمت های مختلف جادو که مرتبط با موضوع کلاس هستند رو هم به شما نشون میدم. حالا... کی می تونه چندتا طلسم سیاه رو نام ببره؟

مثل همیشه دستِ شاگردان ریونکلاوی پیش از بقیه بلند شد. به همین دلیل، پرودفوت به یکی از آنها اشاره کرد و اجازه ی پاسخ داد.

- طلسم های سیاه مثل... طلسم مرگ، طلسم شکنجه، طلسم فرمان... و... و طلسم سکتوم سمپرا!

- بله دوشیزه لاوگود. کاملا درسته. ولی کسی می تونه طلسمی غیر از این چهارتا رو نام ببره؟!

کلاس برای چند دقیقه در سکوت فرو رفت. پروفسور پرودفوت که انتظار این را داشت، به ادامه ی صحبت هاش پرداخت.

- طلسم های سیاه قسمت اعظمی از طلسم های مبارزه ای رو شامل میشن. تعداد زیادی از طلسم هایی که شما میشناسید در واقع طلسم های سیاه هستند. به صورت کلی، طلسم های سیاه به سه گروه تقسیم میشن. جینکس ها، که ضعیف ترین نوع اونها هستن بیشتر برای شوخی به کار میرن و نسبت به دو گروه دیگه، میشه به عنوان یک جور بدشانسی بهشون نگاه کرد. البته همین طلسم ها هم اگر درست استفاده بشن، میتونن نتیجه ی یک دوئل رو تغییر بدن. از نمونه های این بدشانسی ها (جینکس ها) طلسم ایمپدیمنتا و لویکورپوس هستش. کسی کارکرد این طلسم ها رو میدونه؟!

از گوشه ی کلاس یکی از دانش آموزان گریفیندوری که اصلا شباهتی به شاگردهای مدرسه نداشت و حداقل باید پنجاه سال در این کلاس مردود میشد که بتوان او را هنوز شاگرد تصور کرد، در حالی که با یک دست، ریشِ سفید رنگش را می خاراند، دست دیگرش را بلند کرد.

پروفسور پرودفوت پس از شکست در یافتن داوطلبی دیگر، به شاگرد گریفیندوری اجازه ی صحبت داد.

- پروفسور، در مورد طلسم لویکورپوس، تاثیر این طلسم مثل این میمونه که فرد رو با یه طناب نامریی از مچ پا در هوا آویزون کنیم. در مورد طلسم ایمپدیمنتا، این طلسم یکی از موثرترین طلسم ها برای افرادیه که دوئل می کنن؛ چرا که در صورت برخورد، سرعت حرکت هر چیزی که باهاش برخورد کنه رو کم میکنه. البته اگر این طلسم به اندازه ی کافی قدرتمند انجام بشه، توانایی متوقف کردن و حتی به عقب پرت کردن هدف خود رو هم داره.

گلرت پرودفوت که از جواب کامل سوالش شوکه شده بود، از شاگرد خواست که خود را معرفی کند و شاگرد کسی نبود جز پروفسور مرلین کبیر که با توجه به رای مدیریت، اجازه ی شرکت در کلاس ها و کسب امتیاز برای گروهش را یافته بود!

پروفسور پرودفوت پس از خارج شدن از این شوک، به تدریس ادامه ی مطلب پرداخت و توضیحاتی در مورد گروه هکس ها داد. او توضیح داد که گروه هِکس ها دومین گروه از سه گروه طلسم های سیاه است و تاثیرات آن نسبت به بقیه شبیه به بلایی گذراست و اینکه از نمونه های این گونه از طلسم ها، طلسم های خفاش-مُف و پرتاب کننده هستند. سپس پرسید آیا شخص دیگری بجز پروفسور مرلین کاربرد این طلسم ها را می داند یا خیر.

از هر گوشه ی کلاس دستی بلند بود و هرکدام متعلق به یکی از اساتید محترم هاگوارتز بود. حتی برخی از اساتید مانند پروفسور اسکیتر هر دو دستشان را بالا برده بودند و برای جواب دادن بال بال می زدند!
گلرت پرودفوت در حالی که از اعماق وجود می خواست سرش را به دیوار بکوبد، خودش پاسخ سوال را گفت.

- طلسم خفاش-مف، آب بینی طرف مقابل رو تبدیل به گروهی از خفاش ها می کنه که از بینی قربانی خارج می شوند. اجرای این طلسم بر روی موجودات غیر انسان جرم بوده و بر روی برخی از آنها مرگبار نیز می تواند باشد؛ و در صورت انجام بر روی حیوانات، شخص اجرا کننده ی این طلسم، توسط ویزنگاموت تحت تعقیب قرار خواهد گرفت. طلسم پرتاب کننده، انجام شخص رو از روی جارو به زمین پرتاب می کند.

پرودفوت میخواست کلاس را به پایان برساند و در اتاقش کمی استراحت کند اما هنوز قسمتی از وقت کلاس باقی بود و موضوعاتی را هنوز در این جلسه توضیح نداده بود. نفس عمیقی کشید و در حالی که تلاش می کرد خود را روی پا نگه دارد، به تدریس باقی ماده ی درس پرداخت.

"سومین و قوی ترین گونه از این طلسم های سیاه، کِرس ها هستند. این گونه از طلسم ها همان نفرین ها هستند و طلسم های نابخشودنی نیز در این گروه از طلسم ها قرار دارند. به جز نفرین هایی که لونای عزیز در ابتدای کلاس نام برد، طلسم هایی مانند طلسم بدن بند کامل (پتریفیکوس توتالوس) و طلسم پودر کننده (ریداکتو) در زمره ی معروف ترین این طلسم ها هستند. طلسم بدن بند کامل، همونجور که از اسمش پیداست، توانایی حرکت رو از رقیب می گیره و برای مدتی بدن اون شخص بدون حرکت باقی می مونه... و طلسم پودر کننده، در صورت برخورد با اجسام جامد غیر زنده، اون ها رو به پودر تبدیل می کنه!"

او کارش را انجام داده بود. از همان جا با چوبدستی، موضوع تکلیف شاگردان را بر روی تابلو نوشت و پس از تیک زدن چیزی در کلاسور توی دستش، از کلاس خارج شد.

تکلیف:
رولی بنویسید و در آن سه طلسم از شش طلسمی که در طول درس توضیح داده شدند(لوی کورپوس، ایمپدیمنتا، خفاش-مف، طلسم پرتاب کننده، طلسم بدن بند کامل و طلسم پودر کننده) را استفاده کنید. (30 نمره)


هوش بی حد و مرز، بزرگترین گنجینه ی بشریت است!

!Only Raven
!Only Raven

تصویر کوچک شده

!I am THE PROUDFOOT
!Only Raven
OnlyRaven






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.