1
)در حالی که جیمز از کلاس بیرون میره تا به ساحره ها برسه ، متوجه میشه که سوروس و سیریوس نظر اون ساحره ها رو به خودشون جلب کردن. درگیری جیمز و سوروس و سیریوس رو در یک رول بنویسید. (نکته 1:اگر بی ناموسی توش باشه ، "امتیاز اضافی" میگیرید ، در غیر این صورت امتیازی ازتون کم نمیشه.)
(نکته 2:به درسی که داده شده توجه کنید اگر میخواید بی ناموسی بنویسید و فقط بخش کوچیکی از پستتون رو بهش اختصاص بدید.)
(نکته 3:مواظب باشید از حد نگذرید ، خیلی بی ناموسی روان و به قولی "غیر هاردکور" بنویسید. اگر از حد گذشته باشه ازتون امتیاز کم میشه و حتی ممکنه پستتون پاک بشه.)هوا آفتابی بود و هاگوارتز شلوغ تر از همیشه. پروفسور اسکیتر با لباس بدن نمایی بر تن که می شد دلیلش را گرمای تابستان فرض کرد، مشغول رپرتاژ بود.
- بله، و حالا مدیر و معاون فاسد رو دارن از در اصلی هاگوارتز خارج می کنن. مدیر و معاونی که مشغول انجام اعمال ناصالح با دو تن از شاگردان بی گناه مدرسه بودند و افکار پلیدی را برای به انحطاط کشیدن جامعه ی جادوگری داشتند، به دست سربازان گمنام ساواج دستگیر شدند.
چـــه شوتــایی میزنن این مامورین ساوااااااااااج! یک ساعت قبل، دفتر مدیریت!در باز شد و چهار نفر وارد شدند. دو مرد و دو دختر جوان. پس از ورود به اتاق، شخصی که به نظر می آمد معاون مدرسه باشد، در را بست و کلوپورتوس ها بر آن خواند که نویسنده شک کرد پدر بزرگ مرلین کبیر هم با پدرجد آلوهومورا بتواند آن را باز کند ..! مدیر مدرسه هم به سمت قدح اندیشه رفت و چند خاطره ی مثبت هیژده (
) را درون قدح ریخت تا هر چهار نفر مشغول تماشای آن شوند. او چند روز پیش این خاطره ها را درون کیف یکی از شاگردان یافته بود و پس از چند جلسه کلاس خصوصی با دختر مذکور، قول داده بود این خاطره ها را به کسی نشان ندهد اما چه می شد کرد...
سیوروس در حالی که بر روی کاناپه نشسته بود، از ساحره ای که بر روی پایش بود، پرسید:
- گفتین تا چه کلاسی درس خوندین شما دوتا؟
- سمج ردی هستیم ما پروفسور...
- آفرین.. آفرین! با این هوش و ذکاوتی که من توی شما دوتا میبینم، مطمئنم اگه به هاگوارتز برگردید، تا چند سال دیگه مدرک سطوح عالی جادوگریتون رو هم میتونید بگیرید. مگه نه سیو؟!
-کاملا درسته. اگر هفته ای یک یا دوبار حداقل با من و پروفسور بلک، کلاس های خصوصی شکار هورکراکس رو بگذرونید، قطعا توی هاگوارتز مشکلی در طول تحصیل نخواهید داشت!
- یعنی واقعا میشه پروفسور؟!
- حتما! شما ساحره ی باهوش و با کمالاتی هستید... حالا که علاقمند به تحصیل هستید، لباس هاتون رو در بیارید تا لباس فرم مدرسه رو بهتون بدم.
هفتاد دقیقه قبل، حیاط هاگوارتز.- قلبــم بوم بوم ... قلبــــم بـــــوم بــــوم ... قلبـــم بــوم بــوم میزنه وقتی تنهام میذارین... قلبــم بوم بوم ... قلبــــم بـــــوم بــــوم ... قلبـــم بــوم بــوم میزنه وقتی تنهام میذارین...
جیمز پاتر در حالی که مشغول شعر خواندن و گشتن گوشه و کنارهای هاگوارتز بود، برای لحظه ای به شکل (
) در آمد و متوجه شد که باقی شعر را یادش نیست.. اما او مرد لحظه های سخت بود؛ پس برای این که پیش خودش کم نیاورد، همین طور که به سمت دفتر مدیریت میرفت، ادامه ی شعر را با هممم هممم هم هم رفت.
پنجاه دقیقه قبل، پشت در دفتر مدیریتصدای حاج سیریوس، خواننده ی افتخاری جادوگر تی وی و معاون مدرسه ی هاگوارتز از فرسنگ ها دورتر شنیده می شد و معلوم نبود باز گوش کدام بیچاره ای را گیر آورده که ول کُن استیج هم نیست... جیمز خواست از او بپرسد که آیا دو دختر غریبه را در این حوالی دیده یا خیر ولی در باز نمی شد... جیمز ابتدا طلسم آلوهومورا را امتحان کرد، اما حتی آواداکداورا هم نتوانست از پس باز کردن در بر بیاید؛ پس جیمز مانند یک انسان متشخص در زد. با اولین ضربه ای که جیمز به در وارد کرد، کنسرت حاج سیریوس قطع شد و پس از مخفی کردن ساحره ها، مدیر و معاونش در را باز کردند.
جیمز پس از برانداز کردن آن دو، خنده ای کرد وارد دفتر شد.
- مثل اینکه این چیزا از مدیری به مدیر دیگه به ارث میرسه. اینطور نیست سیو؟!
- کدوم چیزا؟!
- هیچی... مهم نیست... شما دوتا ساحره ی آخرین سیستم این دور و برا ندیدین؟
- نه...
- نه!
جیمز با نگاهش گوشه و کنار اتاق را کاوید و بر روی چند دست لباسی که روی کاناپه ی جلوی قدح افتاده بود ثابت ماند. خواست حرفی بزند که سیوروس اسنیپ ادامه داد: "جیمز، من چند بار بهت گفتم که هاگوارتز جای ساحره بازی نیست؟! اینجا یه مکان علمی ـه! اگر یک بار دیگه ببینم داری تو مدرسه ی من ساحره بازی می کنی، 500 امتیاز از گریف کم می کنم؛ 800 امتیاز از ریون کم می کنم چون داره اول میشه؛ دو - سه هزار تا هم از هافل کم می کنم چون از ناظرش خوشم نمیاد... تفهیم شد؟!
جیمز شاخ دار پس از زیر و رو کردن لباس های زنانه ی روی کاناپه و بوییدن آنها، به نشانه ی اطاعت سری تکان داد، اما پیش از رفتن گفت: "دفعه ی دیگه که خواستین در رو روی کسی باز کنید، حداقل شورت بپوشید. آخه چه وضعشه این؟!"
نیم ساعت قبل، دفتر جیمز پاتر.- این که اشکالی نداره آقا. الان که توافق نامه امضا شده، دیگه مملکت آزادیه دیگه. شما داری میگی چند نفر توی اون اتاق تنها هستن. طبق شرع، تنها بودن یک جفت زن و مرد اشکال داره؛ ولی دو جفت ایرادی نداره که..!
- من دارم میگم که مدیر و معاون مدرسه دارن بچه های مردم رو از راه به در می کنن. میدونی دارن چی بهشون یاد میدن..؟
رفتار ددمناشیع! - این به ما مربوط نمیشه آقا. در این مورد با سازمان آموزش و پرورش جادویی تماس بگیرید؛ لطفا بیش از این وقت ما رو نگیرید!
- چه چیزایی به شما مربوط میشه اون وقت؟!
- تنها مسائل امنیت ملی و بس!
- هوم... اگر بگم نقشه ریختن که عروس ملکه ویکتوریا رو هم بیارن تو مدرسه و باهاش کلاس خصوصی بذارن، باعث میشه که دستگیر بشن؟!
- بله!
- پس همینی که الان گفتم.
چند ساعت بعد، دفتر مدیریت مدرسهدلم امشو اسیره
برای هردو می میره
این یکی سبزه گونه
مو سفید و یدونه
بونه بونه یدونه
چشم آبی و دیوونه
سبزه تیره موهاشه
دلم تنگ نگاشه
آخ میخوان بیان هر دو
به دیدار من امشب
وا ویلا وای وای وای واویلادستگاه گرامافون قدیمی عاشقانه ترین آهنگ خود را پلی میکرد و جیمز از ساعتی پیش به همراه ساحره ها درگیر راز و نیاز شده بود. همه چیز برای جیمز پاتر عالی می نمود چرا که از حضور مدیر آینده ی هاگوارتز پشت در دفترش و مامورین ساواجی که برای دستگیری او وارد سرسرا شده بودند، خبری نداشت!
2)به صورت غیر رولی ، در پستی کوتاه توضیح بدید که آیا سوروس اسنیپ سفید تر هست یا سیریوس بلک ؟سوروس اسنیپ! اصن این سواله؟! سوروس اسنیپ اگه سفیدتر نبود که آلبوس دامبلدور رازهاش رو توی جلسات محرمانشون با اون درمیون نمیذاشت که... با سیریوس بلک در میون میذاشت.
نوشته ی بالا برداشت آزاده!