هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۱:۲۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 337
آفلاین
1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل داد؟ (10 امتیاز)

این برمی گرده به سابقه ی هورکراکس سازی ولدک. نقطه ضعف هورکراکس اینه که وقتی به حیات دوباره برگشتی، تنها داری از تکه ی کوچکی از روح سابقت استفاده می کنی، پس بقول استاد یه موجود مفلوکی.

اینــم عکسشه چون خیلی دوس دارین استاد! :pretty: (استفاده از این شکلک در این موقعیت کپی رایت بای تدی!)

همونطور که میبینین، ولدک اول یه روح کامل داره. ولی وقتی روحشو قسمت می کنه، یعنی هی تقسیم بر دو می کنه، کلی روح داره که یکی از یکی کوچیک تره. اگه از تکه روح بزرگترش به حیات برگرده، ممکنه فقط یه دماغ و تعدادی موشو از دست بده. اگر با تکه ی بعدی زنده شه، شاید اعضای بیشتری رو از دست بده تــــا اینکه بشه این ولدکی که تو ایستگاه دیدیم.

دموکریت حکیم، جادوگر یونان باستان در این رابطه میگه اگه یه روح رو هی دوقسمت کنی، آخرش به یه تیکه ی خیلی کوچیک می رسی که دیگه نمیشه قسمتش کرد.
بعد ها نیوتون، کیمیاگر و محقق علوم مشنگی، به ارزش این نکته پی میبره و در کتاب «چگونه هورکراکس بسازیم» که طی ده سال اونو نوشته، می نویسه:


« آخ! یه سیب دیگه! من یه هورکراکس ساختم! بعد خودمو کشتم! بعد دوباره زنده شدم! اوخ! و بعدش فهمیدم یه موجود مفلوکم! آوخ! مشکل اینجا بود که هورکراکس عمل نکرد! چون من باکشتن یه گربه روحمو تقسیم کردم! حالا فک می کنین چرا موجود مفلوک شدم؟ چون قسمت اعظم روحم توسط خودکشی از بین رفت، بخشی از روحم که درون هورکراکس بود هم عمل نکرد و اونجا محبوس شد، پس ماهیت من چیه؟ من قسمت بسیار ریزی از روحم رو دارم که دموکریت سالها پیش گفته بود! آی! لعنت به درخت سیب!»

پس میبینیم که وی پس از مرگش توسط پدرگرامتون، برگشت به تکه روح ریزش، جایی که دیگه نمی تونه به هیچ طریقی، چه خوردن خون تکشاخ، چه استفاده از معجون و هرراه دیگه ای تبدیل بشه به یه انسان کامل. همیشه در اون حالت میمونه.

2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)

نقل قول:
من صلاح میدونستم شما اولا ولدک شناسی پاس کنین! این جونور رب النوع ِ تغییرات ِ شکله!

هیچ انتقادی به این گفته نیست. تنها سوال من اینه که کاش بجای 5 امتیاز دو امتیاز میزاشتین که من مجبور نشم بگم که ولدک موجودیست که مدام درحال تغییر شکل است. معمولا مجرمین همین وضع رو دارن، حالا تو سردسته ی مجرمین باشی بایدم تند و تند غییرشکل بدی خو!

ببین اصن چه وعضی داره که استاد تغییر شکل که خودش فول این چیزاس ولدکو رب النوع تغییرشکل می خونه!

ضمنا، نکته ای که کسی بهش توجه نمی کنه و هرکسی یه نظری برا خودش میده اینه که شاگرد درحدی نیست که بخواد رو صلاحدید استاد حرف بزنه. ولی وقتی استاد به من گفت من می گم چشم!


3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)

نکته ی انحرافی! بعله، نکته ی انحرافی!
1- هیچ معلمی خوشش نمیاد ازش بد بگین، یعنی اگر نمره ی پایین نده، لااقل نمره ی اضافی نمیده!
2- شما به صورت رسمی از مقام استادی عزل نشدید و فقط فرار کردین. از طرفی باوجود فرارتون احساس مسئولیت اجازه نداد تا مارو بدون تکلیف بزارین و کلی سوال دادین. وقتی هم که اخراج نشدین طرح سوالا با خودتونه.

نتیجه ی اخلاقیش اینه که استاد خواستن باطرح این سوالا غیرمستقیم انتقادهای دانش آموزان رو بشنون. پس اینم انتقاد من!

استاد قوربونت برم! دورت بگردم! میدونم می خوای بهم نمره ی کامل بدی! برا چنین استاد مهربونی واقعا جای انتقاد میمونه؟! بهترین استاد! گل! گلاب! مهربون! حالا یکی دوبار درگذشته کلاهبرداری املاک داشته که نباید بهش شک کرد! گوگولی!



4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)

بازم نکته ی انحرافی! کینگزکراس یه ایستگاه پررفت و آمده که تمام روز قطار های مشنگی و جادویی از اکثر شهرهای انگلستان به اونجا می رسن. پس بعد از رفتن بچه ها کسی چراغارو خاموش نمی کنه. درم قفل نمی کنن، چون اونجا درنداره، دروازه داره!
اما... در مورد تلاش ولدک...

در سوالات بالایی توضیح داده شد (اگر با این وضع توضیح دادنم فهمیده باشین!) ولدک 99 درصد روحشو از دست داده. یه جسم بشدت ضعیف هم داره که بهش انگشت بزنی استخونای غضروف مانندش میشکنن. چنین موجودی انسان نیست. حتی در اندازه و قوت جانورای دیگه هم نیست. به معنای واقعی «مفلوک»ـه و شاید اگه انسان دیگه ای جاش بود وضعش از اون هم بدتر بود.

ولدک مفلوک قصه ی ما، حتی نمی تونه درست حرکت کنه، چه برسه به برگشتن به زندگی. اما حتی اگه می تونست حرکت کنه، بازم طبق توضیحاتم درسوالات بالا درمورد ناچیز بودن روح توی بدنش نمی تونست.

وجود روحه که محرک عقله. عقل روح مغزه و مغز کنترل بدنه! ولدکی که اونجاس دیگه «خارق العاده» نیست. دیگه «بزرگترین جادوگر سیاه» نیست. یه نوزاد مبتلا به سندرم داون شدیده، خیلی شدید!


پ.ن: اگه شما چیزی از توضیحاتم فهمیدین استاد، خیلی استادین استاد!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۶ ۱۱:۳۵:۲۶

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)

شوما وقتی میدونین؛ معلومه که نـــــــ... چی؟ "جوجه ولدک"؟! جوجه؟ یعنی دوست "جوجه فکلی من"؟

معلومه که موفق میشه!

خو، بذارین شرح بدم از زبون نداشته ولدک جادویی:

موهاهاهاهاهاهاهای جادویی! به من میگن ولدک... ولدمورت جادویی! موهاهاهاهاهاهای جادویی! آره!


خب، هم احساسات و حرف های جادویی ولدک تموم شد و هم فرستنده جادوییمون خراب شد!

خب، جوجه ولدک، میبینه که یه یویوای اون جا افتاده و روش، نوشته متعلق به گودریک!

جوجه ولدک اون رو بر میداره و یه سوکس سفارشی از ل جردن رو میکشه و میخواد روحشو داخلش قرار بده که یادش میشه دیگه روح نداره! پایان. :دی

چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل داد؟ (10 امتیاز)

ولدک به کینگز کراس رفت؟ ارباب به کینگز کراس رفت؟! اِ؟ واقعا؟ خو، من نمی دونستم! بگذریم...

فلش بک به ولدک در کینگز کراس:

ولدک در حال رفتن به کینگز کراس بود و هی فکر می کرد که چی کار کنه که تغییر شکل بده. چون همین جوری سرسری اومده بود و نمی دونست چی کار کنه که جیمز سیریوس پاتر ِ کبیر، به شصخ شصخی مرگخوارش نمره جادویی لدف کنه!

خلاصه جادویی می کنم. به فکرش نمی رسیده هیچی. آخه خاکستر هایِ پخش شده ِ تو هوا، میتونن فکر کنن؟! آخه الان یه چیزی بین نوزده سال بعد و نوزده سال قبل از نوزده سال بعده! یعنی دقیقا اون موقعی که لرد عزیزمون رو کله زخمی توی دوئل... دوئل که چه عرض کنم؛ خرشانس بازی جادویی شکست داد...

الان ارباب داشت با جادویی بزرگ خودشون می رفت و فکر می کرد. یک دفعه، باد جادویی بلندی وزید و اون خورد به یک ماشین خوشگل زیبای نارنجی که گویا ماشین جادویی لارنز (لارتن- فایرنز!) بوده. اون ماشین، به جای دزدگیر جادویی، یک چیزی داشت که حتی با وزش باد هم، فردی که بهش خورده بود رو تلسم می کرد و وضعش رو خراب می کرد.

اما ارباب ما، وضعش خراب بود و خراب تر از اون وجود نداشت. به خاطر همین، طللسم جادویی روی ماشین، اون رو این جوری کرد و همین طور نارنجی! :دی

هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)

دست جادویی ـتون رو پس رو کنم اوستاد؟ .

بــــــــــــــــــعــــــــــــــله!

همون طور که هممون میدونیم؛ ولدک چه رنگی ـه؟ نارنجی!
نارنجی جادویی، رنگ مورد علاقه کیه؟ لارتن!
لارتن کیه؟ معلم زنگ جادویی انشای جادویی گریف!
زنگ انشا رو چرا جیمز شرکت میکنه؟ زرشک جادویی!

خو، حالا این سوال پیش می آد که چه ربطی داره. خو، وقتی لارتن ببینه که همه یک موجود نارنجی رنگ رو به لطف کلاس های جیمز میشناسن؛ خوش حال میشه و به اون، زرشک جادویی هدیه میده! :دی

چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)


امتحان؟! امتحان دیگه چند کیلوی جادوییه؟! ما به بزرگ تر از این ها میندیشیم! .

فکر میکنین ما از ولدک جادویی شناسی بدمون میاد؟نــــــــــه رووایی، هر چی بیشتر در مورد اربابمون بدونیم مگه بیشتر خوب نیست؟

اوستاد، احساسات من تموم شد! چی کار کنم؟! احساسات من خیلی زود گذره و یکی دو نمره هم نمی گیره!


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۲

اسلیترین

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۵:۲۴
از هاگوارتز
گروه:
اسلیترین
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 505
آفلاین
1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل {ببینین! از تغییرشکل هم اسم بردم! } داد؟ (10 امتیاز)

ولدک بعد از اینکه دامبلدور کشته شد یه روز تو دفترش تو خانه ریدل نشسته بود و با نجینی بازی میکرد که یاکسلی پیام امروز رو واسش آورد . لرد شروع به خوندنش کرد و تمام صفحات رو ورق زد . به روزنامه خیره شد و بعد از مدت ها دوباره چند قطره اشک از چشماش جاری شد . کمی روزنامه رو دوباره ورق زد و دوباره زد زیر گریه . نبودن دامبلدور تو اخبار و مردنش یه دفعه بهش فشار روانی آورد و شروع کرد به تو سر و کله خودش زدن . نجینی هم که طاقت دیدن گریه صاحبش رو نداشت رفت و چند تا مرگخوار رو خورد .

ولدک بعد از ساعت ها گریه به این نتیجه رسید که باید در زندگیش تغییری ایجاد کنه . سعی کرد که با مرگخوار هاش بهتر رفتار کنه ولی اونها همه فک میکردن که لرد داره گولشون میزنه و حرفاش و کاراش رو باور نکردن . حتی رفت وزارت خونه که خودش رو معرفی کنه و اونجا همه از ترس فرار کردن و وزارت خونه رو تحویل دادن به لرد . همه فک میکنن که لرد تسخیر کرد وزارت خونه رو ولی در واقع واقعیت این هست .
ولدک دوباره به خانه ریدل برگشت و به اتاقش رفت و در رو قفل کرد و به فکر فرو رفت . هیچ راهی نداشت که بتونه زندگی دوباره ، ساده و صادقانه و پر از عشق و عاشقی و احساسات شروع کنه و راه دامبلدور رو ادامه بده . بعد از ساعت ها فکر ایده ای به ذهنش رسید . به هاگوارتز رفت تا با هری دیدار کنه و حرفای دلش رو بهش بزنه چون میدونست که همه هری رو باور میکنن . اما هر چی خواست که با هری وارد مذاکره بشه هری قبول نکرد که بره ببینتش . مجبور شد کل هاگوارتز رو خراب کنه که شاید هری قبول کنه و از هاگوارتز بیاد بیرون ولی این کار رو نکرد . بالاخره مجبور شد خودش وارد هاگوارتز بشه و وارد دوئلی به هری شد .

چیزی که هری به هیچکس نگفته مکالمه ای هست که بین اون و ولدک اتفاق افتاد . ولدک خودش چوب دستیش رو تقدیم به هری کرد تا بتونه باهاش مذاکره کنه ولی این حرکت اینقد واسش سخت تموم شد که سکته قلبی کرد و از بین رفت .

وقتی تو ویزنگاموت بیدار شد دید که وارد دنیای جدیدی شده و بالاخره به آرزوش رسیده . به همین تغییر قیافه داد که نکنه از اون یکی دنیا کسی اینجا باشه و بشناستش . به همین صورت بود که لرد فردی عادل ، آگاه و مصنف شد و در دنیای دیگه به خوبی و خوشی زندگی کرد . زنی اختیار کرد و بچه دار شد و بچه هاش رو به هاگوارتز اون دنیا فرستاد و اسم بچش رو گذاشت "آلبوس هری سوروس دامبلدور پاتر اسنیپ " .


2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)

یه روز که داشتم تو هاگزمید قدم میزدم دیدم که دو نفر در تاریکی شب کنار درختی وایستادن و دست تو دست دارن با همدیگه حرف میزنن و هر از گاهی همدیگه رو بغل میکنن . کمی نزدیک تر که شدم متوجه شدم که این دو نفر جیمز و ولدک هستن . سریع با دوربین 60 مگاپیکسلی که به تازگی خریده بودم از دنیای ماگلی عکسی ازشون گرفتم که بعدا نتونن انکار کنن .

تصویر کوچک شده
عکس با سایز بزرگ !




جیمز و ولدک با همدیگه دوست شده بودن و جیمز با لرد بیشتر آشنا شده بود و به همین دلیل سعی داشت که از این کلاس استفاده کنه و بقیه جامعه رو هم بیشتر باهاش آشنا کنه . از ولدک سازی و تغییر شکل هاش و دلایلش و مشکلات زندگی که داره و با افرادی که باید زندگی کنه تا اینکه بعد از مرگ چه کارهایی کرده .

در این عکس میتونین ببینین که جیمز حتی نهنگ مورد علاقش و یویوش رو کنار انداخته و داره با دقت به حرف های ولدک گوش میکنه .



3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)

آخه خجالت نمیکشی جیمز ؟ از اون نهنگت خجالت بکش . از اون ارزش های یویو بارت بترس ، از شکلک های جیغت وحشت داشته باش . چرا آرمان های ولدک رو آوردی تو هاگوارتز ؟ چرا فقط برای اینکه لردک رو ثابت کنی معلم شدی ؟ چرا از کلاست سوء استفاده کردی ؟
من با چه انگیزه ای بچم رو بفرستم هاگوارتز آخه ؟ من همیشه فک میکردم بچم خیلی چیزهای زیادی یاد میگیره تو هاگوارتز ولی الان که فک میکنم مدرسه دورمسترانگ مفید تر میتونه باشه . حداقل یاد میگیره که چجوری غیب بشه از دست لرد که تو یه کلبه پیداش کنن و فجیعانه بکشنش . چجوری قهرمان کوییدیچ باشه و از مجارستان باشه و لحجش تو فیلم ها همرو به خنده بندازه . . حتی الان که فک میکنم بوباتون با اینکه مدرسه دخترانه هست بهتر میتونه عمل کنه و معلم های بهتری داره . درسته معلم های اونجا هم چیز خاصی تدریس نمیکنن ولی خب حداقل جیگر که هستن .

ولی در کل جدا از شوخی و از جدا از اینکه قرار هست به این پست نمره بدی ، کلاس خیلی خوبی با تکلیف های جذاب و قشنگی داشتی این ترم که واقعا از شرکت در کلاس هات لذت بردم . فقط یه مقدار زیادی در مورد ولدک بود که خب اشکالی نداره هر چی ولدک رو مسخره کنیم کافی نیست .



4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)

ولدک در ابتدا سعی میکنه که دستش رو به طرف جیبش ببره تا ببینه شاید جان پیچی ، شکلاتی چیزی اونجا باشه تا بتونه استفاده کنه ازش ولی خب هر چی تلاش میکنه چون دست هاش کوتاه هستن نتیجه ای نمیرسه . در نتیجه سعی میکنه که با دهن نزدیک بشه به جیب هاش و اونها رو بگرده .
بعد از ساعت ها خم شدن و کمر درد بالاخره میرسه به پایینه بدنش و متوجه میشه که اصلا جیبی نداره چون فقط شلوار زیر پاش هست .
با این حال پشیمون نمیشه و سعی میکنه که به طرف چراغی چیزی برسه تا بتونه روشنش کنه تا با کمک نور شاید یه جان پیچی چیزی بتونه پیدا کنه که اضافی بوده و کسی همینجوری انداختتش دور و رفته .
با کلی تلاش تمام سطل آشغال ها و گوشه کنار رو میگرده که بالاخره در یکی از از گوشه ها یه یو یو پیدا میکنه . کمی دست بهش میکشه و میبینه که روحیه نهنگ مانندی هست توی جان پیچه ولی با این حال برش میداره . از اون طرف چون پیتر پتی گرو یه دفعه همه جا هست و نمیشه فهمید از کجا اومده و رفته ، اونجا ظاهر میشه تا بهش کمک کنه معجون تغییر شکل و استفاده از جان پیچ رو درست کنه . بعد از اینکه تمام کارها انجام میشه ، پیتر اون یکی دستش رو هم قطع میکنه و میندازه تو معجون و همه چیز آماده میشه . لرد با سر شیرجه میزنه تو معجون .

چند دقیقه میگذره و یه دفعه جرقه زده میشه اتاق روشن خاموش میشه و رعد برق از سقف تولید میشه و بارون میاد و یه سدریک اونجا یه دفعه ظاهر میشه و دوباره کشته میشه تا بره یه دنیای دیگه .

شخص تولید شده لردکی هست که قد کوتاه ، با دماغ مناسب ، همراه یک نهنگ و یویو . نگاهی به پیتر میندازه و این دفعه اونو همونجا آوداکداورا میکنه خب چون واقعا اذیت کننده هست هر جا میری اونم باهات بیاد . خلاصه از معجون میاد بیرون و میره طرف در و اون رو باز میکنه . سرش رو میخارونه و همراه به خندانه شیطانی نقشه میکشه که بره خونه هری و جینی و به عنوان بچه اونها خودش رو جا بزنه و اینجوری هری رو مدام اذیت کنه .

بله ، درست متوجه شدید . جیمز همون تام ریدل هست .




پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۲

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل {ببینین! از تغییرشکل هم اسم بردم! } داد؟ (10 امتیاز)


پرفسور جیمز، شما دوباره اسم لرد سیاه را اینگونه آوردی؟ حیا نمیکنی؟ تو چیت از مورفین کمتره؟ اون چیش از تو بیشتره؟ من چیم از شماها بیشتره؟! ببین مورفین در سایه لرد سیاه به کجا رسید! الان خزانه و گرینگوتز و کل دارایی و گالیون های وزارتخونه دستشه اونوقت تو چی؟ هی استاد مهمان بشو چندرغاز از سالازار حقوق بگیر! بعدشم لرد سیاه به یاد کودکی به کینگزاکراس رفته بود و تو اصلا به لرد چیکار داری؟ تو مگه خونه زندگی و آقای بلوپ نداری؟ تو مگه یویو نداری؟! چیکار داری به کار مردم؟ عجبا! الان تنبیه بدنی کنیم میگن با بچه بد برخورد میکنی! استادم که هستی باید نمره هم بدی دستمون بسته س! عجب ماجرایی!
اصلا لرد رفته بوده اونجا ببینه فضولش کیه!!



2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)


فضولی، مردم آزاری، مرگخوار آزاری، لرد سیاه آزاری، احیا کردن کودک درون، خاریدن تن، کرم داشتن بدن، حمام نرفتن، موی بلند، ناخن سیاه و واه واه و واه.



3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)


پرفسور جیمز، احساس رو با زبان و نوشته نمیتوان بیان کرد باید حضوری خدمتتون برسیم تا بفهمید واقعا چه احساسی داریم! حضوری و با چوبدستی انشالا در یک کوچه خلوت و تاریک و ترسناک در ظلمات شب! همون موقع ها که بچه ها بهشون پخ کنی خیس میشن! همون موقع ها که بچه ها میترسن یه شیطون در بیاد یویوشونو بدزده و آقای بلوپشونو بخوره!



4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)



لرد سیاه همیشه یک راه حل در آستینش دارد جایی که هیچ کس نمیتواند مشاهده کند فلذا همه که میرن و تاریک میشه از آستینش یک عدد یویو که ازپرفسور جیمز کش رفته است در میاورد. این یویو در واقع آخرین جان پیچ لرد سیاه است که بصورت فی البداهه ساخته است و هییییییییشکی هم متوجه نشد. خلاصه لرد سیاه جان پیچ را درمیاورد و سعی میکند روح خودش را به درون بدن خودش برگرداند که...(ادامه در کتاب هشتم هری پاتر: جیمز سیریوس پاتر و یویوی سیاه)



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۹:۳۰ یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۲

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۹ جمعه ۱۶ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۲۸ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶
از امدن و رفتن من سودی کو!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 674
آفلاین
1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل {ببینین! از تغییرشکل هم اسم بردم! } داد؟ (10 امتیاز)

شما خیلی بدین

اون از امتیاز دادنتون

اون از مشقتون که گفتی از زندگی ما برو

حالا مجبورم میکنی اسمش رو بگم؟


تغییر شکل لرد تقصیر بابات بود!

هی رفت جان پیچ هاش رو نابود کرد که قسمت ای روح لرد اجتماع کردن و یه بدن اون شکلی شدن

بعدم اومده بودن ایستگاه که قطار بگیرن برگردن پیش خود لرد که شما شپلخش کردید!

خوب روح بدبخت این همه زور زده بود که این شکلی بشه و با چه بد بختی اومده بود ایستگاه شما چی کارش داشتین؟

اخه این چه حرکتی بود؟

2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)


بگم؟...نه بگم ریا بشه!؟...

پروف قصد خیانت به خانواده رو دارن و ارزوی عضو شدن در گروه مرگخوار ها رو دارن که لرد تائیدشون نمیکنن.

پس به همین علت پروف شیاد شروع بع در دادن راجب لرد کردن که شاید بتوانن جایی در دل لرد باز کنند

اما عمرا بتوانند!

پروف فیلم دارم! تکذیب نکن! بیارم همه ببینن چه طور به لرد التماس میکردی؟

خیانت به خانواده عاقبت نداره از ما گفتن بود!

3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)


الان باید چه احساسی داشته باشم؟

نه مرلینی باید الان احساس من چی باشه؟

به نظر شما کسی که این بلا سرش اومده داره بندری میرقصه؟

الان شوک بزرگی بهم وارد شده!

رفتم هم به سالازار رگفتم من که معلم هاگ هستم یه تخفیفی بهم داخل امتحان تغییر شکل نمیدن اونم گفت نه!

منم بهت زده دارم میرم داخل افق محو بشم!

4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)

ارباب در هر کاری موفق هستن!

از اون جایی که شما هنوز نرفتین جان پیچ تقلبی تکلیف کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه رو ببرین سر جای اصلیش و ا اون جایی که هواس پرتی کردید جان پیچ تقلبی از جیبتون افتاد روی زمین روح جسم شده لرد اون رو برداشت!

روح جسم نما هم که تیکه تیکه اماده هست!

میمونه چوب دستی!

که لرد از یکی از گلدون های ایستگاه چوب دستی میسازه و مجبوری هسته ی چوب دستی رو از موی دماغ اقای نهنگ شما قرار میده که از روی زمین پیدا کرد

و بعد جانپیچ خودش رو درست میکنه!


فراست بیش از هرچیزی، بزرگترین گنج انسان است که وقتی بر سر نهاده شود، هوش و خرد می آورد ...

Only Raven


هیچ چیز غیر ممکن نیست


جادوگران ، ریون ، ارباب=♥♥♥

تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۲

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
امتیازات جلسه سوم تغییرشکل:

ریونکلاو

چوچنگ
2 + 3 + 1 + 10 = 16
لینی وارنر
7 + 5 + 5 + 7 = 24
دافنه
8 + 5 + 5 + 10 = 28
پادما پاتیل
5 + 1 + 2 + 3 = 11
جمع خالص ریونکلاو: 80

هافلپاف:
هیشکیم یوخده!


اسلیترین:

مورفین گانت
10 + 5 + 5 + 10 = 30
راب
6 + 5 + 5 + 10 = 26
پانسی پارکینسون
8 + 5 + 5 + 8 + 4 امتیاز اضافی چون تقدیمیت خیلی محشر بود و ضمنا خیلی خوب میدونی چجوری باید دم استادو ببینی و آواتارت هم اصن یه جوری نیگا میکنه آدم نمیتونه 30 نده!..لازانیا دیه؟ ها؟ = 30
سوروس اسنیپ
10 + 5 (+ 2 چون با آقای بلوپت حال کردم! ) + 5 + 10 = 32

جمع خالص اسلیترین: 118

گریفندور:

الستور مودی
7 + 5 ( + 2 تا واسه دابیت که اصن معرکه بود! ) + 3 + 8 = 25
تدی
7 + 5 + 5 + 8 = 25
رزمرتا
8 + 5 + 5 + 10 = 28
لی
8 + 5 ( + 5 چون نقاشی لی جردنت واقعا معرکه بود و – 3 چون من عینکی نیستم و یویوم آبیه و خیلی تو دلم رفت! ) + 5 + 10 = 30
چارلی ویزلی،
دایی ِ من! رفیق ِ من، عزیز ِ من! من چند بار به شما گفتم به اندازه ی بارم از شما توضیح میخوام؟ چندبار تاکید کردم برای شخص شما تو پیام شخصی ها و تو تالار که اساتید اگه 10 نمره بارم برا یه سوال میذارن حداقل یه پاراگراف توضیح میخوان از دانش آموز برای دادن یه نمره ی بالای 5!
حتی تو صورت سوال کلاسم تاکید میکنم که کامل توضیح بدین!
الان از 10 نمره سوال اول شما یک امتیاز بیشتر نمی گیری از نظر من که همونو هم کم میکنم ازت تا یاد بگیری بی انصافیه وقتی آدما از وقت و انرژیشون برای آموزش بهت و کمک کردن بهت میذارن، خودتو بزنی به اون راه و دست بندازیشون برادر من. رفاقتمون به جاش، هم گروهی بودنمون به جاش، ولی من به این سوال نمره ای نمیدم متاسفانه.
0 + 3 + 3 + 4 = 10

پروتی
10 + 5 + 5 + 7 = 27
دابی
8 + 5 ( + 2 چون منو دوباره یاد دابی محشر مودی انداختی ) + 5 + 6 = 26
خانجون لیلی
10 + 5 + 5 + 10 = 30
عمو لارتن
4 + 5 (+2 چون اصن واقعا از دلم دراومد! ) + 3 + 7 = 21

جمع خالص گریفندور: 222



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۰:۲۱ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۲

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
تکالـــیف

1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل داد؟ (10 امتیاز)

برای پاسخ به این سوال بهتره یه فلش بک به گذشته و اونسالهای خیلی خیلی دور در خلال جنگ جهانی مشنگی اول یا شاید هم دوم ببینیم:

آغاز فلش بک:

خانه ی به شدت حقیر که از حقیری به کلبه ای میزد. سیاه با دیوارهای چوبی . نه تیلیویزیونی نه رادیویی نه ستی نه هیچی... همه ی اینها نشون از یه خونه ی جادویی میداد! دخترکی در آشپزخانه ی 1*2 ی خونه با جارو درهرحال تمیز کردن کف آشپزخونه بود و چیزی روی پاتیل روی اجاق گاز یه نفره برا خودش قول قول میکرد.
دخترک از پشت اوپن ِ آشپزخونه کنار اومد ودست به کمرش زد و صاف واستاد و مشخص شد که حامله است. در همین لحظه در خونه باز شد و مرد جذاب و خوش قیافه ای وارد خونه شد جوری راه میرفت که انگار پنج سانت روی هواست:
_مروپ عزیزم! بیا ببین چه آوردم! :hyp:
دخترک لبخندی زد و به بسته ی پفک چی توز در دست مرد خندید.
_بیا تام عیزیز دل ِ عشقولی ام ! بیا معجون ِ سلامتی ات رو بخور!

مروپ نگاهی به تام انداخت و برق رفته ی چشمهاش رو حس کرد.بعد رفت آشپزخونه کل ِ پاتیل رو ریخت دور اومد پیش شوهرش با هم چی توز خوردن.

شب همان روز

تام چشمهایش رو مالید و خمیازه ای کشید و گفت:
_من چرا اینجوری ام :hyp:
مروپ با دلواپسی به شوورش نگاه کرد.نوازشش کرد و گفت:
_شیزی نیست عیزیزم! بیا بریم بخوابیم...
تام با دیدن مروپ و کلبه به هوا پرید و وحشت زده شروع به فریاد زد:
_اینجا کجاست؟ من کیم؟ تو کی ای؟ این چی توز چیه؟!
و با سرعت تمام فرار کرد. مروپ همینجوری هی گریه میکرد.

پایان فلش بک!

بهله ! بر اساس این فلش بک، مروپ که میشه ننه ی تام ریدل، بسیار دپرس میشه و سعی میکنه خودش و بچه اش رو بکشه! مشخص نیست که چطور طلسم یا معجونی به کار میبره ولی هرچی بوده باعث میشه تامی نیمه جون بشه و در استانه ی مرگ قرار بگیره. این میشه که این ولدک به ایستگاه کینزکراس میاد و برای اولین بار در تاریخ ولدک شناسی، ولدی ما بیگناه و از همه جا بیخبر در مورد تغییر شکلش بوده.


2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)

ناپلئون میگه که : مهم ترین سلاح ما آگاهی و امید است! یا همچین چیزی! خب این یعنی همین دیگه... این که بدونی ولدک چی بود چی شد چرا شد خعلی مهمه! باید با تغییرات سیاه ترین جادوگر تاریخ آشنا شد تا بشه جلوی موارد مشابه در آینده رو گرفت!
فکر کن داری تو خیابون راه میری یهو میبینی یه چی قرمز و کریه کنار خیابون نشسته یا دراز کشیده داره گریه ضجه میکنه. خو اگه تو این کلاسا شرکت کرده باشی سه سوت میفهمی ولدک هست و اقدامات مختضی رو انجام میدی که تبدیل به ولدی نشه!


3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)

کی گفته شیاد بوده؟! اصن و ابدا . خیلی هم استاد خوبی بود... ما در این کلاس مفاهیم خیلی پیشیده و پیشرفته ی تغییر شکل سیاه رو یاد گرفتیم. که هرکسی هم بلد نیست.
البته تاثیر امتحان نهایی ها 25% هست تو سمج نهایی . بعد تازه آزاد یونی هست هرکی بخواد همه شی قبول میشه اصلا استرس نداره .

4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)

خب الان داستان از نظر منطقی موشکل داره! وقتی هیچکی تو ایستگاه نیست ما از کجا بدونیم که این بنده خدا سعی میکنه یه جان پیچ دیگه در بیاره و به زندگی برگرده؟
اما مشاهدات و شواهد و قرائن نشون میده که ولدک مورد نظر با استفاده از قدرت های مافوق جادویی خودش بدون چوبدست و با اراده ی خودش ننه اش رو تح تاثیر طلسم فرمان قرار میده و مروپ جادو شده با پای پیاده میره به سمت اورژانس جادویی بیمارستان سنت مانگو و در اونجا خوب میشه و ولدی از مرگ نجات پیدا میکنه.
اصن میگن که ولدی به خاطر همین اتفاق در قبل از تولدش کلا ترس از مرگ پیدا میکنه و به همین خاطر بوده که میره جان پیج میسازه فرت و فرت! و کلا قصد بدی نداشته.


اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۱:۵۲ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل {ببینین! از تغییرشکل هم اسم بردم! } داد؟ (10 امتیاز)

حتما باز این خانواده ی پاتر کرمشون گرفته گیر دادن به ارباب عزیز ما! زدن همه هورکراکسا اربابو جز یکی نابود کردن، بعدم خودشو کشتن، یک تن نحیف، مث همونی که پتی گرو ساخته بود، براش ساختن و ارباب ناقص شده ی مارو چپوندن توش. یک توده ی خاکی رو با تغییر شکل شبیه انسان کردن! بیچاره اون روح پاک خشن که این بلا باید سرش بیاد.

البته ارباب خودش نیومده، ارباب رو به بهونه های الکی کشوندن و در یک لحظه ناجوانمردانه و از پشت ایشونو مورد هدف قرار دادن. ای نامردا! بعد ادعا میکنن محفلین! خب با این همه خشانت بیان مرگخوار شن، شاید ارباب لطف کردن قبولشون کرد!

ارباب؟ حالا چطوری بیایم درستتون کنیم؟

2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)

علاقه ی زیاد و شدید و وافرش به ارباب لرد ولدمورت کبیر. کیست که ارباب را نادیده بگیرد و ابهت ایشان در وی اثر نگذارد و مهر ایشان در قلبش ننشیند؟

مهر؟ تکذیب میکنم ارباب که دامبل نیستن مهر و محبت داشته باشن!

خب راستش ایشون میخواست همه با اتفاقاتی که برای لرد افتاده آشنا بشن و بدونن که باید چی کار کنن و لردهای بیشتری رو برا آینده تربیت کنه!

مخصوصا اون موادی که توی پاتیل بود رو ازمون خواست بریم تحقیق کنیم که یاد بگیریم خودمونو نابود کنیم و بعد این شکلی بسازیم دوباره.

3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)

بسیار خوش حال هستم. کیه که از درس خوشش بیاد که من دومیش باشم؟ شیاد بازی هم کار بس مبارکی در فرهنگ مرگخواری است. با تدریس هم حال کردم! حرفای متفرقه و سخنان شیرین این مدلی خیلی بهتر از درسای مزخرف کتاباس!

در مورد نهایی هم ... اممم خب یه کاریش میکنیم به هر حال مرگخواریم و قدرتمند دیگه! ارباب دستور حمله میدن میریم تار و مار میکنیم اونجارو! یا هم فقط دستبرد میزنیم سوالارو کش میریم.

اخلاق مرگخوارانه در جیمز؟ نمیخوای بیای مرگخوار شی؟

4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)

یک بدبخت معتادی حتما اون اطراف مشاهده میشه که چون سرپناهی نداشته اومده یه گوشه مثلا تو دستشویی خودشو قایم کرده! وقتی هم ایستگاه تعطیل شده اومده بیرون تو ایستگاه ول بگرده شاید یکی یه ساندویچی چیزی واسه خوردن جا گذاشته باشه!

لرد که با وجود اون وضعیت بدنی(!) همچنان هوش و ذکاوت و قدرتشو داره، چوبدستی یکی از دانش آموزارو قبلا کش رفته!

چجوری؟ آخه چطور دلت میاد در مورد ارباب اینطوری حرف بزنیم؟

ارباب، جلوی چشم همگان، به زور خودشو رو زمین کشونده و چسبونده به ردای یه دانش آموز کم بینا! بعدم یه تنه زده و اون دانش آموزه از هیکل نحیف ارباب چندشش شده و اینقد سریع واکنش نشون میده که عینکش میفته! لردم یه چوب الکی رو با چوبدستی دانش آموزه عوض میکنه ... این یعنی همه چیز!

بعدم اون معتاد نگون بخت رو میبینه و به زور و تمنا و تلاش فراوان و انرژی زیادی که از وقتی کلاس تموم شده تا بسته شدن در ایستگاه رو که رزرو کرده با نهایت تلاش میچپونه تو چوبدستی و آوادایی رو نثار اون معتاده میکنه.

اما ارباب یهو متوجه میشه که اون معتاده داییش (مورفین گانت) بوده، درسته که ارباب احساس نداره، اما احساس که دیگه داره. از مرگ داییش هرچی انرژی داشته و نداشته از دست میده و دیگه هیچ کاری نمیتونه برای نجات خودش انجام بده و ... به ملکوت میپیوندن!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۶ ۲۱:۵۹:۴۳



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل {ببینین! از تغییرشکل هم اسم بردم! } داد؟ (10 امتیاز)

ولدی بسیار اب زیر کاه است. او بشکل خفنی تغییر شکل داده بود تا در کینگز کراس فال گوش وایسه... نه... ینی فال گوش بخوابه! حالا چرا؟
دیشب از مورفین شنیده بود که یواشکی با کسی حرف میزد: کینگژ کراش؟ نمیشه. چی؟ همه محفلی هارو میاری اونژا؟ باشه. کی؟ فرا صبح؟ باشه.
شما با دادن مقادیر زیادی چیز به مورفین کاری کردید که او لردو تحریک کنه تا بیاد کینگز کراس اونم به صورت مخفیانه !باریکلا چه هوشی .:zogh:

2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)
دو هدف:
1- پر کردن اوقات فراغت ما!
2- اشنایی بیشتر فرزندان روشنایی با این اب زیرکاه متغییر!

3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)

بگم؟ بگم؟
اخه تو که هیچی سرت نمیشی باسه چی اومدی معلم شدی؟ تو هنوز دهت بو شیر میده میام معلم عموت میشی؟ برای انتقام اینو بگیر

4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)

عمرا نمیتونه! چون برای بیرون کشیدن روح بدون چوبدستی به یه هیولا نیاز داره(رجوع به تکلیف من در کلاس جادوی سیاه) حالا فک میکنم میتونه! چون اون یه هیولائه.
خب سرشو خم میکنه ولی چون تاریکه میخوره به تیر چراغ! دوباره سعی می کنه بعد می فهمه که دندون نداره که روحشو بیرون بکشه. نگاهی به اطراف می کنه ولی چون تاریکه چیزی نمیبینه. کم کم استرس فرا میگیرتش که چه غلطی کرده اومده جاسوسی. بعد چون استرس می گیرتش خودشو خیس میکنه!
ایندفه میخواد دست تو جیبش کنه که یادش میوفته لباس نداره! با خودش میگه که چرا هیچی با خودم نیاوردم. بعد یادش میوفته جایی که افتاده چند متر اونورنر یه چاه فاضلابه. همون طور که به مورفین و جیمز که گولش زدن لعنت میفرسته به سمت چاه میخزه و چون جلوشو نمی دیده با کله می ره پیش موشا.
بعد استاد اسپلینتر اونو پیدا میکنه و بعد میشه مایکلا!


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


کلاس ولدک شناسی!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
تدریس جلسه آخییییییییییییییییش...چیز یعنی آخـــــــــــــــر! *

- اینجا چه خبر بیدیه؟!‌
سالازار با تعجب به ملتی که جلوی در بسته کلاس تغییرشکل به در خیره شده بودند، نگاه کرد. روی در یادداشتی با خط خرچنگ قورباغه نصب شده بود و مدیریت اعظم بعد از دو سه بار تغییر زوم عینکش بالاخره تونست بخونه:‌

نقل قول:
امروز چون جلسه آخره و کلاس خیلی مهمه و محیط توی یادگیری خیلی اهمیت داره، توی ایستگاه کینگزکراس منتظرتون هستم!


- من این جیمزو ادب می کنیَم... من حالشو می گیریَم...
میان غرغرهای سالازار، رز پرسید:
تکلیف ما چیه؟‌بریم؟ نریم؟ ایستگاه کینگزکراس آخه؟

سالازار “من چمیدونیَم” گویان لگدی به در زد و با تموم هیکل به داخل کلاس پرت شد و درجا غیب شد!

ملت:‌
فلور که هوش راونکلا از وجناتش می‌بارید گفت:
- کلاس یه رمزتازه! همه برین تو.
ملت هم به دنبال فلور به طرف کلاس هجوم بردن.

هووووووووششت!

در کینگزکراس

به جای قطار سریع‌السیر هاگوارتز، آقای بلوپ داشت توی آبی که جریان داشت، پا دوچرخه میزد و جیمز هم بهش مرتب جایزه میداد. با دیدن سالازار و بقیه بچه‌های کلاس، نیشش باز شد و گفت:

- اصن فکر نمیکردم انقدر آیکیوتون بکشه، شص امتیاز از همه کم میکنم تا از این به بعد نشونه‌های اینکه استاد میخواد کلاسو بپیچونه بگیرین!
- از من هم کم میکنیو؟ من مدیریت اعظم بی طرفیو؟
- از تو که هشصد امتیاز کم میکنم به خاطر همین بی طرفیت که هی میکنی تو حلقمون!

صدای همهمه و اعتراض اعضای اسلی داشت بلند میشد که با جیغ جیمز خاموش شد.
- سااااااکت!‌
توی سکوت کرکننده‌ای که کینگزکراس رو گرفته بود،‌صدای ضجه و گریه دلخراشی یک مرتبه بلند شد. صدا از زیر یکی از نیمکتها میومد، جایی که موجودی بدبخت فلس مانند دور خودش میپیچید و زاری میکرد.
- کی میدونه این چیـــ.... :zogh:
همه ملت باهم: ولـــــــــــدکه.

جیمز که ناامید شده بود آهی کشید و سرش را به علامت تایید تکان داد.

بعد قدمهایش را به سمت موجود مفلوک برداشت و در همان حین توضیح داد:
بله! همونطور که می بینین این یکی دیگه از تغییرشکل های ولدکه. در واقع..آخریشه. همونطور که می بینین ولدک به همون نوزاد مفلوک تدریس جلسه ی قبلمون برگشته و حتی مفلوک تر از اون به نظر میرسه!
قبلا گفتم.. تغییرشکل مادر علوم جادوییه. اما ولدک از این مادر متشخص سوءاستفاده کرد!

جیمز این را گفت و به محض رسیدن به نیمکت یه تدی از تو جیبش دراورد و تریپ سوباسا و تارو شوت طلایی زدن و نتیجه شد این:

تصویر کوچک شده


جیمز:

- اخراجیوس مردک عقده ای شیادیه! ارباب را پرتاب کردیه؟! مرلین تو را پرتاب کنیه!

سالازار اسلیترین این را فریاد زد و پرید بالا و با یک کِتو هوایی ولدک مفلوک را به ارتفاعات بالاتری صعود داد. بعد یادش آمد که بهتر بود برای پایین آوردن اربابش از ضربه ی چکشی مات ما استفاده می کرد، پس بالاتر پرید و با پاشنه ی پا ولدک مفلوک را به زمین کوبید و خودش به نرمی کنار اربابچه اش فرود آمد که حساب جیمز را...

- پروفسور پاتر در رفت جناب مدیر!
- سرمون کلاه گذاشت جناب مدیر!
- خدامرگم امتحان تغییرشکلمون نهاییه یک کلمه تغییرشکل یادمون نداد!

سالازار اخم کرد. آقای بلوپ ناپدید شده بود و روی ریل، معلق میان زمین و هوا جملاتی جادویی خودنمایی می کرد:

1. چه اتفاقی برای ولدک افتاد که به کینگزکراس رفت و به این وضعیتی که دیدین تغییرشکل {ببینین! از تغییرشکل هم اسم بردم! } داد؟ (10 امتیاز)

2. هدف جیمز از ولدک شناسی های سه جلسه تدریسش چی بود؟ (5 امتیاز)

3. چه احساسی دارین از اینکه جیمز یه معلم شیاد بود که هیچی از تغییرشکل سرش نمی شد و امتحان تغییرشکلتونم نهاییه!؟ (5 امتیاز)

4. جوجه ولدک مفلوکی که مشاهده کردین بعد از اینکه بچه ها از کینگرکراس میرن و چراغارو خاموش میکنن و درا رو قفل می کنن، ســــــــعی میکنه در اوج فلاکت یه جان پیچ دیگه از خودش دربیاره و به زندگی برگرده! چجوری این کارو میکنه؟ موفق میشه یا نه؟ (10 امتیاز)




ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۵ ۲۲:۰۱:۰۴
ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۵ ۲۲:۱۰:۵۸







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.