جلسه سوم درس جادوی سیاه فوق پیشرفته
- یعنی کجا رفته؟
- ما چه بدونیم؟
- بره دیگه برنگرده! خیلی درسش تحفه بود؟
صدای همهمه جادو آموزان کل کلاس را پر کرده بود. دیروز صبح وارد کلاس جادوی سیاه پیشرفته شده بودند و اثری از "پرفسور راکارو" پیدا نبود؛ وقتی از مدیر هاگوارتز در این باره سوال کرده بودند، با این موجه شدند:
- ما به استادامون اختیار کامل دادیم که هر وقت بخوان تشریف بیارن! ووی ووی ووی وی!
البته جادو آموزان از برگزار نشدن کلاس ناراحت نبودند، بلکه خوشحال نیز بودند و از ته قلب آرزو می کردند که گرگینه ای او را بلعیده باشد.
در همین حین که بلعیده شدن پرفسور راکارو را در ذهن خود تصور می کردند و لبخند می زدند، صدایی بلند از پشت سر، از جا پراندشان.
- کنیچیوا مینا سان!
گویا ارکو از ورود های پر سر و صدا و دراما تیک لذت می برد. جادو آموزانی که زهره شان آب شده بود، به پشت سر نگاه کردند و با ارکویی که سرتا پایش خون آلود و زخمی بود مواجه شدند.
- خیلی خوشحالم که انقد کلاس براتون جذاب بوده که با گذشت یک روز هنوز اینجایید.
درواقع جادو آموزان منتظر شنیدن خبر مرگ، یا حداقل قطع شدن یک عضو حیاتی پرفسور راکارو بودند تا کلاس درس برای همیشه تعطیل شود. اما برای ارکو مهم نبود، حتی اگر این را می دانست.
- خب بریم سراغ کلاس امروز.
آرکو با حرکت چوبدستی تخته سیاه را پاک کرد.
- چون خیلی عقب هستیم و این آخرین جلسه مونه من مبحث های تئوری بیخود رو جا گذاشتم از قسمت پیشرفته شروع می کنم. شاید بعضی هاتون فکر کنید این درس تو کجای زندگی تون به درد می خوره که باید بگم عمومیه و چه بخواین و چه نخواین باید پاس شین!
مکثی کرد و در ادامه گفت:
- درس این جلسه مربوط به "ارواح نفرینی" هست. کسی چیزی ازش می دونه؟
جادوآموزان:
- همونطور که فکر می کردم در این زمینه هیچی بلد نیستین.
ارواح نفرینی یک سری موجودات نفرین شده هستند. کسی نمی دونه دقیقا چجوری به وجود میان. چون مربوط به یک نوع جادوی سیاه باستانی ژاپنیه که خب افراد زیادی به دنبالش نمی رن. اطلاعاتی که فعلا در دسترس قرار دارن ایناست:
ارکو با تکان دادن چوبدستی اش، پرده ها را کشید و کلاس تاریک شد سپس از چوب دستی اش نوری مانند پروژکتور، تخته سیاه را روشن کرد.
ویدیو درحال پخش جنگل بزرگی تا ریکی نشان را می داد. چوبدستی ارکو در هوا معلق بود، خودش روی میز نشسته بود و درحالی که پفیلا می خورد، با دقت ویدیو را تماشا می کرد.
-ارواح نفرینی، نفرین هایی هستند که کسی از نحوه ایجاد آن ها باخبر نیست. اما محققان بر این عقیده هستند که این ارواح یا بر اساس انباشت انرژی منفی ایجاد می شوند یا توسط طلسم، یک جادوگر سیاه قوی.
راوی با لحن مجری راز بقا این ها را شرح می داد.
- ارواح نفرینی در همه جای دنیا یافت می شوند اما در حال انقراض هستند. هر فرد به طور متوسط سالی یک بار با گونه های ضعیف این موجودات مواجه می شود. دلیل اینکه شما تا به حال با آن ها مواجه نشده اید، به این است که چیزی راجع به آنها نشنیده بودید.
ارکو ویدیو را پاز کرد.
- خب حالا قفلش واستون باز شد و می تونید ببینیدشون!
مطمئنا هیچ جادو آموزی از این موضوع خوشحال نبود.
ارکو ویدیو را پخش کرد.
تصویر چند موجود زشت ظاهر شد.
- این ارواح در رتبه های مختلفی قرار دارند:
این ارواح از رتبه یک تا رتبه پنج رتبه بندی می شوند. که قدرتشان از رتبه یک تا پنج بیشتر می شود.
البته یک سری از این ارواح به نام رتبه ویژه وجود دارند که قابلیت شنیدن، درک کردن و حرف زدن دارند که معمولا به شکل انسان ظاهر می شوند. در صورت برخورد با این نوع نفرین ها سریعا مکان را ترک کرده و کار را به یک حرفه ای بسپارید. فعلا آموزش ارواح نفرینی رتبه ویژه در دستور کار آموزشی قرار ندارد.
فقط جادوگران قادر به ارواح نفرینی هستند البته در موارد استثنا انسان ها هم قادر به دیدنشان هستند. مکان اختفاع این موجودات جنگل های تاریک و مرموز هستند.
تصویر روی جنگل تاریک و خوفناکی متمرکز شد.
ارکو که از فضای تاریک کلاس خوشش آمده بود، در حالی که مشت مشت پفیلا توی دهانش می گذاشت گفت:
- مثلا همین جنگل ممنوعه خودمون پر از ارواحی نفرینی رتبه ویژه ست.
جادو آموزان بر خود لرزیدند.
- این موجودات در شکل های گوناگونی وجود دارند و ویژگی های گوناگونی دارند و نسبت به انرژی منفی شما تغییر شکل می دهند. مثلا:
پروژکتور تصویر موجود کریه المنظر، صورتی، یک چشم با بال های سیاه که ده سانت بود را نشان داد.
- این یک روح نفرین رتبه یک است که به شکل حس ترس تغییر شکل یافته. به راحتی می تواند توسط جادو آموزان مبتدی دفع شود. فقط کافی است از طلسم اکسپلیارموس یا پاترو...
ارکو پروژکتور را بست.
- خب تا اینجاش به درد بخور بود بقیه ش چرت بود. ما از نفرین ها ابزاری برای دفع این موجودات استفاده می کنیم. مثلا: نفرینی که شکل ترس تغییر شکل داده باشه، این نفرین قادره شما رو تا حد مرگ بترسونه فکر های ترسناکی به ذهنتون میاد و تگه نتونین کنترلش کنین تا حد جنون پیش می برتتون. برای مقابله اگه انرژی منفیی که از ترستون ساتع می شه رو به یه شیی که خیلی باهاش ارتباط دارین منتقل کنید، این انرژی منفی به نقطه قوتتون تبدیل می شه. من انرژی م رو به چاقو هام منتقل می کنم.
ارکو چاقویش را در آورد و چشمانش را بست. ناگهان شعله های آبی کم رنگ چاقو را دربر گرفت.
- با تمرکزی که کردم، انرژی منفی رو به نقطه قوتم یعنی : "خستگی ناپذیر" بودنم تبدیل کردم! و به راحتی با یه مبارزه کوچیک می تونم روح نفرینی رو دفع کنم. اسم این نوع طلسم، "طلسم دفع"ئه و رنگ طلسم بسته به نقطه قوت تون متفاوته. اگه نمی تونین تمرکز کنین می تونین در حین انتقال انرژی منفی، به چیزی که بیشتر از هر چی دوست دارین فکر کنین.
سپس دستانش را به هم زد و لبخندی بر لبانش نشاند.
- می رسیم به قسمت هیجان انگیز ماجرا.
جادوآموزان احساس خوبی نداشتند. وقتی پرفسور راکارو این گونه لبخند می زد و هیجان داشت، یعنی کاسه ای زیر نیم کاسه این درس غیر دردسر چیزی نداشت هنوز هم کابوس نیمه خون آشام بودن داشتند و برخی حتی ذائِقه غذایی شان تغییر کرده بود.
ارکو با حرکت چوبدستی اش قفس های کوچکی که توسط پارچه های سفید پنهان شده بودند ظاهر کرد.
- خب این شما و این ارواح نفرینی رتبه دو!
با برداشته شدن پرده ها چندین موجود زشت بیست سانتی که توی قفس زندانی بودند، ظاهر شدند.
- دلیل تاخیرم این گوگولیا بودن!
جمع آوریشون سخت بود و توی راه با یه چند تا رتبه ویژه درگیر شدم.
ارکو که گویی حتی از تصور نبرد با یک روح نفرینی رتبه ویژه خوشحال بود، نخودی خندید.
خب بگذریم تکلیفتون اینه:
1. یادگرفتیم ارواح نفرینی ویژگی ها و اشکال گوناگونی دارن. ویژگی های ظاهری و قابلیت های روح نفرینی که گیرتون اومده رو با توجه به انرژی منفی تون شرح بدین. سه نمره
2. واسه مقابله با روح نفرینی از چه وسیله ای استفاده می کنین ؟ مراحل انتقال انرژی منفی به شی رو به صورت کامل توضیح بدین. دو نمره
3. گزارش کوتاهی از نبردتون با روح نفرینی تون شرح بدین. (غیر رول) پنج نمره
سوال اختیاری: استاد راکارو مشکل تمرکز داره و برای انتقال انرژی منفی باید، به چیزی که خیلی دوستش داره فکر کنه! اون چیز چیه؟ ( این سوال اختیاریه و فقط یه جواب داره، در صورت اینکه درست جواب داده بشه یک امتیاز اضافه بهتون تعلق داده میشه.) ارکو به دست هر دانش آموز یک روح نفرینی و درحالی که لبخند بر لبش داشت گفت:
اورا گامباره*!
*موفق باشید!