هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 397 خانه ریدل، آیلین پرنس:


نقل قول:
ساعتی بعد

نارسیسا که زیر نگاه های متعجب و بعضا تمسخرآمیز مشنگ های در حال عبور تا کنون سی مرتبه رنگ عوض کرده بود با خشم به ایوان گفت:
- مطمئنی این راه جواب میده؟ الان سه ساعته داری این زنگ کوفتیو تکون میدی ولی هیچ اتفاقی نیافتاده.

شروعتون خوب بود.از هر دو قسمت(خانه ریدل یا محلی که نارسیسا و بقیه اونجا هستن) میتونستن شروع کنین.شما این قسمت رو انتخاب کردین و بدون اینکه تغییر خاصی بدین، فقط دربارش نوشتین.


قسمت مربوط به خانه ریدل به خوبی این طرف پرورش داده نشده بود که خوشبختانه بیشتر پستتونو به اون بخش اختصاص دادین.


نقل قول:
با عصبانیت زنگ را از دست ایوان قاپید:
- بده به من شامپوی بی خاصیت! یه زنگ ساده هم عرضه نداره بزنه!

نارسیساتون کمی بلاتریکسه!طبق شخصیتش رفتار نمیکنه.این قسمت به یه جادوگر یا ساحره عصبانی و خشن احتیاج داشت.از بدشانسی فقط مورفین و نارسیسا همراه ایوان هستن و اجبارا نارسیسا کمی خشن جلوه داده شده.


برخورد بلا و مالی جالب بود.گرچه به نظر من میتونست جالبتر هم باشه.هرچی باشه این دو شخصیت خاطرات خیلی خوبی از همدیگه ندارن.اینجور سوژه ها و برخوردها رو از دست ندین.مثلا ارزششو داشت که بقیه پست رو فقط به دیالوگهای مالی و بلاتریکس اختصاص میدادین.


نقل قول:
- چیزه بلا... خواستم بدونم به نظر تو در کل یه ذره این قضیه مشکوک نیست؟ منظورم اینه که اینی که الان اینجا بود خیلی شبیه مالی ویزلی نبود احیانا؟ مگه اینا ادعا نکردن ما کارگریمو محفلی نیستیم؟ پس چرا چوبدستی تورو دید ترسید؟

اصولا بهتره سعی کنین ماجرا رو جدی نکنین.جدی شدن ماجرا مساویه با حرکت سریعش به سمت خط پایان.نفر بعدی احساس میکنه که مجبوره گره داستان رو باز کنه...نفر بعد از اون هم همین راه رو ادامه میده و در نتیجه داستان بعد از چند پست نیمه جدی تموم میشه.راه حلش اینه که روی اصل قضیه زیاد تمرکز نکنین.روی شک و تردید شخصیتها تاکید نکنین.به جاش به موارد طنز آمیز تر و سرگرم کننده تری بپردازین.مثلا ورود محفلیا به قسمتهای مختلف خانه ریدل.برخورد شخصیتها با هم و حتی با لرد.


نقل قول:
چهره ی او به طرز تردیدناپذیری به مالی ویزلی شباهت داشت. وقتی متوجه شد آیلین او را نگاه می کند برافروخته شد و کوشید موی سرخش را زیر دستمالی که به سر بسته بود پنهان کند. در همان لحظه بلاتریکس درحالیکه از پله ها پایین می آمد به او تشر زد:

جمله ها و توصیفهاتون خیلی واضح و روشنه و به خوبی منظورتونو رو در قالب جمله های درست و کامل به خواننده میرسونین.


پست قبلی که نقد کردم از لحاظ طنز کمی قوی تر بود.ولی اینم خوب بود.


موفق باشید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بررسی پست شماره 398 حانه ریدل، اما دابز:


آه...چه خوب.این ادامه پست قبلیه که نقد فرمودیم!
قبل از شروع نقد میخوام اشاره کنم که پست گورستان ریدل شما خیلی خوب بود.معمولا درباره پستی که براش درخواست نقد داده نشده نظر نمیدم.ولی برای اینکه مسیر درست رو زودتر پیدا کنین لازم بود به این موضوع اشاره بشه.


اندازه پست با توجه به فاصله ها، قابل قبوله.کلا نمیدونم چرا این نسل جدید علاقه به طومار نویسی دارن.


نقل قول:
فلور: بیل؟ ... عزیزم؟ این چه لباسیه تنت کردی؟
بیل: خانم جان، من نه بیل میشناسم نه میل. ولی شما اراده کن من جاشو برات پر میکنم.

شروع عالی بود.دقیقا منظورم از اینکه روی هدف تمرکز نکنین، همینه.به جاش از موقعیتها و سوژه ها استفاده کنین.
لحن و شخصیت کوچه بازاری محفلیا خیلی خوب از آب در اومده.


نقل قول:
پرسی در حالی که سعی داشت خشمش رو نسبت به همسرش مشخص نکند، گفت: خب، خانم جان اتاقتون کجاست؟

از شخصیتها خیلی خوب استفاده کردین.بیل و فلور، پرسی و پنه لوپه.فقط حواستون باشه که هم کتاب و هم سایت رو در نظر بگیرین.مثلا اگه تو سایت بیل ویزلی ای داشتیم که عضو محفل نبود بهتره شما هم محفلی در نظر نگیرینش.یه شخصیت خنثی باشه براتون.نه سیاه و نه سفید.در مورد شخصیتهای کلیدی رعایت این مورد لازم نیست.


نقل قول:
با آخرین کلمات پرسی، صدای هق هق پنه لوپه بود که از اتاقش بلند میشد و لحظه به لحظه شدید تر
میشد.

کمی اغراق آمیز بود این صحنه...و این اغراق از اون اغراقهایی نیست که ما دنبالشیم.احساساتی شدن یه مرگخوار، اونم تا این حد و به این دلیل، کمی توی ذوق خواننده میزنه.علاوه بر این هدف یا فایده خاصی هم نداشت.بهتر بود اون قسمت حذف میشد.


آخر پستتون خوب بود.روشن و واضح.هر دو قسمت رو به نقطه مشخصی رسوندین.خواننده میتونه هر کدوم رو که مایله ادامه بده و پایان قسمت اول(خانه ریدل) کاملا بازه و خواننده مجبور نیست مسیر خاصی رو ادامه بده و پایان دوم(قسمت مربوط به نارسیسا و بقیه)جذب کننده تره....یه پیشنهاد خوب دادین و اجراشو گذاشتین به عهده نفر بعد.خیلی خوب بود.


این پستون بهتر از قبلی(که نقد کرده بودم) بود.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۲

اما دابز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۰:۲۵ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲
از کی تا حالا؟!!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 111
آفلاین
درود ارباب!
براتون یه پست پختم، بچشین ببینین، نمکش اندازه ست یا نه.
پست خانه ی ریدل 398
پ.ن. ارباب حدود 10 بار هم پست و هم درخواست نقدش رو پاک کردم و میگفتم خوب نیست. آخرسر به زور خودمو مجبود کردم بذارم، گفتم حداقل میبینم مشکلش کجاست!


ویرایش شده توسط اما دابز در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۱۷ ۱۰:۵۸:۱۴


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۱ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
سلام بر سرورم.
ارباب آیا ممکنه پیش از مرگم این پست رو برام نقد بفرمایید؟
خیلی از لطفتون سپاسگذارم سرورم و یقینا لطف شما باعث میشه با آرامش این دنیارو ترک کنم.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۵۲ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 395 خانه ریدل، بارتی کراوچ:


اگه میخوایین پستتون خونده و ادامه داده بشه سعی کنین خیلی کوتاهتر از این بنویسین.موقع نوشتن برای خودتون هدف تعیین نکنین.که مثلا قصد دارم ماجرا رو به فلان قسمت برسونم.شما فقط بنویسین.


نقل قول:
بلا با چهره ای خشمگین از بچه مو قرمز که معلوم بود یک ویزلی است چشم برداشت و روبه محفلی ها کرد:
-شما ها اینجا چیکار میکنید؟کی گفته بیایید اینجا؟مگه شما کار و زندگی ندارید؟اصن کی شما ها رو اینجا فرستاده؟نــــــــــــکن!!!بهش...دست...نزن...کروشیو...چند بار بگم آخه؟!
یکی از محفلی ها از میان جمع بیرون پرید و با اعتماد به نفس روبه بلاتریکس کرد.

از طلسم قدرتمندی مثل کروشیو با این سادگیا استفاده نکنین.تبدیل به یک فحش یا عادت نشه!و وقتی ازش استفاده کردین حتما باید تاثیرشو نشون بده.یکی باید شکنجه بشه یا حداقل اشاره کنین که طلسم به طرف نخورد.


نقل قول:
بلا:چـ...چی؟؟؟شـ...شما ها...؟!کروشیو هام...؟!شما ها مطمئنید که حالتون خوبه؟؟مگه شما محفلی نیستید؟؟مگه دشمن ارباب نیستید؟؟مگه...!!
-نه خانم!ما هیچکدوم از اینا نیستیم و نمیشناسیم.حالا اجازه میدید بیاییم تو تا کارمونو شروع کنیم؟!
این قسمت جالب بود.ولی به نظر من کمی باید اغراق آمیز تر نوشته میشد.کمی پررنگ تر.اونقدر غیر منطقی و بزرگ که خواننده خنده اش بگیره.مثلا یکی از شخصیتهای اصلی محفل با پررویی تو چشمای بلا زل میزد و میگفت که اون فردی که بلا فکر میکنه نیست.اینجا هم همین اتفاق افتاده.ولی طنزش اون ضربه لازم رو نداره.


نقل قول:
حرف محفلی تمام نشده بود که بقیه با بیل،کلنگ،قاشق و گردگیر،از حرفش استقبال کردند!

محفلی ها یکی از رده بندی های جانوران نیستن!!بهتره به جای کلمه محفلی یکی از شخصیتها رو انتخاب و از اسم خودش استفاده میکردین.


بخش دوم پست از یه سری دیالوگ جالب ولی مبهم تشکیل شده.جالب به دلیل موقعیتی که توصیف کردین...و مبهم برای اینکه فاصله نسبتا زیادی با آخرین باری که نارسیسا و ایوان و مورفین رو دم در رها کردیم داره.برای همین قبلش بهتر بود یه توضیح کوتاه میدادین که اینا کجا هستن و دارن چیکار میکنن.من با وجود اینکه سوژه رو میدونستم بعد از خوندن این قسمت دوباره رفتم پست قبلی که یادم بیفته جریان چیه!


نقل قول:
ایوان:رفتم از یه مشنگ پرسیدم،این چیز عجیب و غریبو با هزار تا بدبختی و زور بم داد!!منم کشتمش!
نارسیسا با تردید و با نوک چوبدستیش ضربه ای به پشت وسیله زد.
-این چیه؟؟چطور کارمیکنه؟؟
-نمیدونم ولی هرچی که هست خیلی باحاله...نگا!وقتی دکمه این بغلو میزنم روشن میشه!

این شیء عجیب تقریبا تا آخرای پست مجهول باقی میمونه.شما میدونین چیه.و فکر میکنین احتمالا خواننده هم میفهمه.ولی خواننده هنوز زمان و مکان این سه نفرو به خاطر نیاورده که با یه عنصر مجهول دیگه مواجه میشه.کافی بود همون اول یه اشاره کوچیک داشته باشین که چیزی که ایوان آورده یه گوشیه.


کوبیدن گوشی به تابلو ایده فوق العاده ای بود.ولی خود گوشی هم میتونست سوژه خیلی جالبی باشه.کاش نابودش نمیکردین.ولی مهم نیست.گاهی ارزششو داره که یه سوژه کوچیک رو فدای سوژه بزرگتر کنیم.


سعی کنین کمی واضحتر بنویسین.برای خواننده بیشتر توضیح بدین.پستتون رو کوتاهتر کنین، و به جاش روی موقعیتهای طنزش بیشتر کار کنین.شما موقعیتهای خوبی ایجاد میکنین ولی بطور صد در صد ازشون استفاده نمیکنین.


موفق باشید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بررسی پست شماره 248 گورستان ریدل ها ، آیلین پرنس:



نقل قول:
با ورود لرد و سالازار، ملت مرگخوار بی اختیار از جنب و جوش افتادند و نگاه های متعجبشان را به آن منظره ی باورنکردنی دوختند.

در پست قبل اشاره شده بود که اینا ده دقیقه در راه بودن....یعنی ظرف ده دقیقه داشتن از طبقه بالا میومدن پایین؟...ولی به هر حال ارزش اینو داشت که مرگخوارا اون صحنه رو ببینن!!

نقل قول:

مرگخواران با شنیدن صدای فریاد لرد وحشت زده شدند و در یک چشم بر هم زدن درحالیکه چشم هایشان را محکم بسته بودند به اطراف فرار کردند. اما چون جایی را نمی دیدند به یکدیگر برخورد کردند و جملگی نقش بر زمین شدند.

یعنی صحنه از این بی معنی تر نمیشد!!!و همین بی معنی بودنشه که بامزه اش کرده.این قسمت خوب بود.شکلک لرد هم طنزش رو کامل میکرد.


بعضیا توصیفاتشون طنزآمیز میشه...بعضیا دیالوگهاشون.شما در هر دو مورد استعداد دارین:
نقل قول:
- عجب روزگاری شده... نمی خوای کولی بدی خب نده چرا به این نحو بی شرمانه با جسد من برخورد می کنی؟

نقل قول:

نعره زد:
- آماندا... همین الان میای و سالازارو کول می کنی... تا تو باشی از این پیشنهاد های مشنگی ندی! حواست هم باشه حق نداری به من نگاه کنی!



شخصیت خودخواه، بی منطق،بداخلاق و یک دنده لرد، بهترین شکل طنزیه که میشه به این شخصیت داد.شما هم شخصیت رو به خوبی شناختین و هم جنبه هایی رو که میتونین ازش نکته های طنز در بیارین.و این دو مورد رو خیلی خوب با هم تلفیق کردین.


این شکلک چکش گاهی میتونه کل جذابیت یک قسمت رو نابود کنه.وقتی نویسنده یک نکته طنز مینویسه و بعدش این شکلک رو میزنه یه جورایی نظرش به خواننده تحمیل میشه که این قسمت بامزه اس!بخند!و این اثر منفی روی خواننده میذاره.این شکلک درجایی استفاده میشه که نویسنده یه حرکت غیر عادی انجام داده.یا شخصیت کاری ر انجام میده که اصولا نباید بده و یا نویسنده قصد داره توجه خواننده رو به نکته خاصی جلب کنه.


آخر پست شما رسیده به همونجایی که پست قبلی تموم شده.این یعنی درجا زدن.درجا زدن چیزیه که یه نویسنده(نویسنده سایت منظورمه...نه نویسنده حرفه ای!)حتما باید بلد باشه.به نظر من بهترین پستها از همین نوع هستن.پستهایی که نویسنده سوژه رو پیش نمیبره.فقط در اون محدوده، چیزی رو که دوست داره مینویسه.از سوژه مایه نمیذاره.کارتون عالی بود.


شخصیت لرد رو خیلی خوب توصیف کردین، شخصیت لوس سالازار رو هم همینطور.من فکر میکنم شما همین کار رو باید برای آیلین انجام بدین.آیلین شخصیت شناخته شده ای نیست.و اینطور که به نظر میرسه شما توانایی کافی برای شکل دادن بهش رو دارین.آیلین میتونه ویژگیهای ثابت اخلاقی داشته باشه و سوژه های جدیدی رو وارد ایفای نقش سایت بکنه.درست مثل هوگو ویزلی که تو کتاب شناخته شده نبود.ولی تو سایت خیلی خوب شخصیتش رو شکل و پرورش داد و جا افتاد.


پست نسبتا طولانی بود ولی به هیچ عنوان خواننده رو خسته نمیکرد.


خوب بود.

موفق باشید.







پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۹:۴۸ سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
درود بر سرور بزرگوارم
ارباب... امیدوارم جسارت این مرگخوار حقیرو ندیده بگیرید که با وجود اگاهی از مشغله های متعدد شما مزاحم شد تا بر سرش منت گذاشته و این پست رو براش نقد بفرمایید. با سپاس فراوان.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲

بارتی کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۵ شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۲۱ شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از خانه ریدل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 121
آفلاین
اربابا!!!لردسیاها!!!ای سیاهترین سیاهان!!!ای...
میشه لطفا این پستو نقد کنین؟!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
فلور چرخشی!از این طرفا!

بررسی پست شماره 394 خانه ریدل، فلور دلاکور:


نقل قول:
نارسیسا به سرعت یقه مشنگی را گرفت و گفت:یا یکیو برای تعمیر خونه معرفی می کنی یا می کشمت!

شروع پستتون کمی ناگهانی بود.پست قبلی در محفل تموم شده.شما یا باید از محفل ادامه میدادین، یا مکانتون رو مشخص میکردین.بدون انجام این کار رشته ارتباطی پست شما با پست قبلی قطع میشه.خواننده با شروع پستتون کمی گیج میشه که مرگخوارا کجا بودن؟مشنگه کیه و از کجا پیداش شده.
این دیالوگ و رفتار بیشتر برای بلاتریکس مناسب بود.گرچه همه مرگخوارا میتونن چنین رفتاری داشته باشن.ولی خواننده رو یاد بلاتریکس میندازه.نارسیسا کمی خانمانه تر و ظریف تر رفتار میکنه.حتی اگه بلاتریکس در صحنه حضور نداشته باشه از مرگخوار دیگه ای میشه استفاده کرد.


نقل قول:

نارسیسا به تابلوی بالای سر ایوان(که مشغول سر و کله زدن با توله سگی بود)چشم دوخت و پرسید:زنگ بزنم؟!

سرو کله زدن ایوان با توله سگ نکته خیلی خوبی بود.به نظر من بهتر بود همونجا تمومش نمیکردین و بیشتر از این سوژه استفاده میکردین.مثلا در طول پست گهگاهی به وضعیت توله سگ و ایوان اشاره میشد.با وجود این، سوژه خوبی به نفر بعدی دادین که میتونه ازش استفاده کنه.


نقل قول:
نارسیسا بی توجه به مشنگ فریاد زد:ایوان!یه زنگ برای من پیدا کن!

خیلی خوب بود.در آوردن یک نکته طنز از اون موقعیت و جمله کوتاه کار ساده ای نبود.شما در این مورد بسیار نکته سنج هستین.


نقل قول:
بلاتریکس پس از این جمله در را باز کرد.و با وحشت با گله ای از محفلی های دستمال به دست همراه با بیل و کلنگ که در حال بالا رفتن از سر و کله ی همدیگر بودند مواجه شد.

ورود عجیب و غریب محفلی ها و عکس العمل بلاتریکس هم خیلی خوب و متناسب با شخصیتش بود.پایان پستتون خیلی خوب بود.محفلی ها وارد خانه ریدل شدن ولی مشخص نیست بلاتریکس چه برخوردی میکنه و اونا چه جوابی میدن.مجهول گذاشتن این نکته ها خواننده رو ترغیب میکنه که پست شما رو ادامه بده.


احساس کردم پستتونو کمی سانسور کردین!شاید برای اینکه کوتاهتر بشه.شایدم از ترس خسته کننده شدن.بعضی جاها به کمی توضیح بیشتر احتیاج داشت.البته هیچ نکته ای مبهم باقی نمونده.ولی شما استعداد خوبی برای خلق طنز دارین.میتونستین بیشتر ازش استفاده کنین.با وجود این به نظر من یک پست کوتاه،مرتب، بامزه و با کمی ارفاق، خوب بود.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
لردا!ای ابر قدرت!ای سیاه ترین و قدرتمند ترین جادوگر!
میشه لطفااین پستو نقد کنین؟!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۵۱ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 393، خانه ریدل رون ویزلی:


پست کوتاه شده.این نکته مثبتیه.جایی که واقعا لازم نیست پستتو طولانی تر از این بشه بهتره به همین شکل بنویسین.


نقل قول:
بلا: خب، ایوان تو با نارسیسا و مورفین برو دنبال کسانی که بتونند خانه را تعمیر کنند. ایوان دهان به اعتراض گشود ولی با دیدن چوبدستی بلا دهنش را چفت کرد!

قسمت اول پست خوب بود.امر و نهی بلاتریکس به بقیه و ترس بقیه از مخالفت کردن.شخصیت بلاتریکس یکی از شخصیتهاییه که ظرفیت حرکات عجیب و غریب رو داره.


نقل قول:
-کروشیو نارسیسا...به من چه، خودتون باید کسیانیو برای تعمیر پیدا کنید... انقدر ناله نزن نارسیسا، من وبقیه هم دنبال خرابی های دیگه می گردیم.

کروشیو یک فحش نیست.یکی از قدرتمند ترین و ترسناک ترین طلسمهاست.منطقی نیست وقتی یکی با طرف مخالفت کرد شکنجه اش کنه.مخصوصا در برخورد بلاتریکس با خواهرش.نکته مثبتی که اینجا وجود داشت این بود که برخلاف بیشتر پستهایی که خوندم بعد از اجرای کروشیو اونو به حال خودش رها نکردین.حداقل خوبیش اینه که نارسیسا واقعا شکنجه شده.ولی به هر حال سعی کنین کم و در موقعیتهای مناسب از همچین طلسمی استفاده کنین.

نقل قول:

سه مرگخوار اپارات کردند ولی چون از قبل با هم هماهنگ نکرده بودند که کجا بروند مجبور شدند به خانه باز گردند

عالی بود.شما میتونین موقعیتهای طنز آمیز خوبی خلق کنین.از این استعدادتون بیشتر استفاده کنین.
اصولا با شکلک های متحرک وسط متن، مخصوصا این شکلک چکش مخالفم.ولی اینجا خیلی درست و بجا استفاده شده بود.


نقل قول:
مورفین به سمت اولین مشنگ رفت.
-اقا ژما کسیو برای تعمیر خونه میشناژی؟
-تتت تو ظاهر شدی
-بچه ها این فهمیده ما جادوگریم
و به راه خود ادامه دادند، که ناگهان نور سبز رنگی به مشنگ بیچاره خورد.

این فسمت کمی خام بود!شما موقعیت رو میدونین.حس و حال شخصیتهاتونو میدونین.روند داستان رو میدونین.ولی خواننده اینا رو نمیدونه.برای خواننده باید همه چیز رو توضیح داد.این قسمت کمی رو دور تند رفته بود و اون پختگی و وضوح لازم رو نداشت.علاوه بر این، برخورد مرگخوارا با یه مشنگ میتونست کمی طنز امیز تر و جالبتر باشه.


نقل قول:
مایل ها انورتر، خانه گریمولد

بین زمانها و مکانها و بقیه متن یه فاصله بذارین.خوشبختانه شما با بولد کردنش این قسمتها رو مشخص کردین.ولی بهتره قبل و بعدش فاصله هم بذارین که هم قاطی بقیه متن نشه و هم یه فرصت نفس کشیدن و استراحت چشمی به خواننده بده.


نقل قول:
دامبلدور: بچه ها همین الان سوروس به من اطلاع داد که مرگخواران دنبال کسانی برای تعمیر خانه ریدل می گردند.

وارد کردن محفل به سوژه بهترین کاری بود که شما انجام دادین.شما در واقع مسیر سوژه رو تعیین کردین و به نظر من مسیر خیلی خوبی رو انتخاب کردین.


یکی از نکته های مثبت پستهای شما پایانشونه.در بهترین قسمت پست رو تموم میکنین.هم ادامه داستان واضح و مشخصه و نفر بعدی گیج نمیشه و هم نفر بعدی در ادامه راه آزاده.


منم با شما موافقم.این پستتون بهتر از قبلی بود.

موفق باشید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بررسی پست شماره 149 آموزشگاه مرگخواری، اما دابز:



نقل قول:
لرد با این حالت رو به بلا و ایوان کرد.

معمولا موافق کپی کردن آخر پست قبلی در پست جدید نیستم.چون خواننده چند ثانیه پیش همین جمله رو خونده و تکرارش نمیتونه براش جالب باشه.ولی استثنائا چون شما قصد داشتین همون جمله رو ادامه بدین اشکالی نداشت.


پست شما هم کمی کوتاهتر شده.اینجوری بهتره.حتی اگه میتونین از اینم کوتاهتر بنویسین.دو پست کوتاه بهتر از یه پست بلنده.


پونزده سطر اول پستتون دقیقا همون چیزی بود که ازتون خواسته بودم.شما موضوع رو به خوبی گرفتین!در پونزده سطر اول(که از نظر اندازه میتونه یه پست مستقل باشه)هیچ اتفاق خاصی نیفتاده.فقط چند تا دیالوگه.مثلا با تقویت خاطرات آنتونین و لوسیوس از نظر طنز، میتونست یک پست کوتاه خیلی خوب باشه.بدون اینکه سوژه رو دستکاری کرده باشه یا جلو برده باشه.کمی کار و توجه بیشتر میخواست.


نقل قول:
ایوان فرمی رو روی میزی دورتر از جمعیت داوطلب مرگخواری گذاشت و با اشاره ی بلا، پشت سرش وارد اتاقی در همون نزدیکی شد :worry: .

استفاده از شکلک در وسط متن، بجز موقعیتهای استثنایی جالب نیست.همینطور استفاده از شکلک در قسمتهای توصیفی.اینجوری به نظر میرسه که دارین سعی میکنین احساس خودتونو به خواننده تحمیل کنین.


نقل قول:
چه غلطی داری میکنی؟ مگه آزمون تموم شده که میگی شما رو به عنوان مرگخوار میپذیریم؟ اون کیه که جرئت میکنه منو تو هوا نگه داره؟ مرگخواری گفتن، دست راست اربابی گفتن! بزار من برم بهش نشون بدم، کاری کنم که دیگه آرزوی مرگخوار شدن رو به قبر ببره!
این قسمت خوب بود.بخشهای مشکل دار(از نظر سوژه)پست قبل رو اصلاح کردین.
بلا: چی؟ . . . (سکوت) . . . یعنی چی؟ . . .(سکوت) . . . یعنی میگی. . .(سکوت) . . . آهان!. . .(سکوت) . . . فهمیدم! بهت میگم فهمیدم! باشه..

پایان پست خیلی مهمه.در این بخشه که خواننده تصمیم میگیره پست شما رو ادامه بده یا نه.پایان شما باید واضح باشه.نباید خواننده رو گیج کنه.نباید به این فکر کنه که منظور شما چی میتونست باشه.باید آزاد باشه.مثلا اگه بعد از دیالوگ بلاتریکس، پست تموم میشد خیلی بهتر بود.الان خواننده مجبوره فکر کنه و نقشه ایوان رو و حرفهایی رو که به بلاتریکس زده حدس بزنه.این کار احتمالا براش جالب نیست.


خیلی از اشکالات پست قبلیتون اینجا دیده نمیشه.سوژه رو خوب پیش بردین.دیگه عجله ای برای رسیدن به خط پایان نداشت.شخصیتها پخته تر و باور پذیر تر بودن.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۲۸ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲

اما دابز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۰:۲۵ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲
از کی تا حالا؟!!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 111
آفلاین
درود ارباب!
میشه پست 149 آموزشگاه مرگخواری رو نقد کنین؟ ممنون میشم!


ویرایش شده توسط اما دابز در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۹ ۱:۵۹:۲۵







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.