نقل قول:
گویندالین مورگن نوشته:
وینکی
میخواستم بدونی که من پشتتم.
#تا_2018_با_وینکی
واف (وینکی)
هاف هاف (میخواستم بدونی که منم جلوتم.
)
#آخر_هفته_وینکی_رفته
----------
واق واق واق (فنگ معتقد است پست وزارت یک پرستیژ ویژه و خاص نیاز دارد. آخرین باری که یکی از ما جک و جوونورها وزیر شد، دوره
هوکی فقید بود که دیدیم چند سال بعدش چی شد. ایشون در دوره فرار مورفین (لعنت المرلین علیه) با پای خودشون به دولت موقت و الحق قانونی و حلال بنده ملحق شدند و در قالب سرباز بی آزار و نیمه mokhless به ارتش خدمت می کردند. بدون روشنگری من هرگز متوجه جنسیت خودشون نشده بودند. اون وزیر اسبق با اون همه کبکبه و دبدبه دچار بحران هویت شد):
نقل قول:
هوکیold نوشته:
من یه عمر داشتم با یه شخصیت مونث ایفای نقش میکردم؟!
دچار بحران هویتی شدم
بیچاره زن و بچه ام
هاااپ (رجوع شود به فیلم "
عمر گل پونه")
ووواف وووواف هاف (در محافل عمومی و خصوصی بعضاً نقل می شود که فنگ بی اخلاق ترین نویسنده و پرچم دار فساد در ایفای نقشه.)
هااااپ:
وینکی طی یکسال اخیر 56 بار در پست هایش از "
عنتونین" استفاده کرد و گوی سبقت را از ریگولوس بلک برای دفعات استفاده از چنین ترکیبی ربود و ایشان را به جایگاه دوم فرستاد. وینکی بسیار خوش شانس بود که من به عنوان فرمانده وقت زوپسستان فرصت رسیدگی به چنین جزئیاتی رو نداشتم و مدیران ایفای نقش وقت رو مسئول رسیدگی به این ابراز ارادت او و سایر اعضای متدین و ایفادوست میدونستم. ولیکن دیده شد ستارگان و خدایان وقت همانند سینوس (که ارادت ویژه هم دارید بهش و کلا هر چی طرفدار هم الان جمع شده اینجا حاصل ساعت ها فکر و تلاش این مدیر و وزیر بازنشسته ست) هم خودشون دستی در این اپیدمی داشته اند.
میخواستم از شما بپرسم کمی درباره استفاده از این ترکیب در گذشته و حال و آینده تان توضیحاتی بدین و برنامه خودتون رو هم جهت استفاده از اون در دولت تون اعلام نمایید.
آیا امیدی هست بتونید ثبت ملی ش کنید در موزه وزارتخانه تحت یک تاپیک و قانون براش بنویسید شورا تصویب کنه که مبدل بشه به یکی از کلید واژه های اصلی و پای ثابت برای تازه واردان جهت گرفتن تایید از کارگاه نمایشنامه نویسی؟ آیا ممکنه بتونید در مقام شامخ وزارت به نیابت از امت جادوگری سی و چند هزار امضا جمع کنید بفرستین رولینگ براش هفت گانه بنویسه، مصوت نمکی هشت تا اقتباسی بزنه اون یکی مصوت نقدش کنه؟
دست لیس شما
فنگ
-----
+ رول
شب قبل از بازگشایی ستادها- هاگزمید، خوابگاه مدیران رز وسط پذیرایی داره با مگس کش دنبال لینی میکنه و نهایتاً روی ناحیه صورت پرتره مونالیزای فقید پیکسی مورد نظر رو له میکنه اما لن کلیه بند بسته، می چسبه به یکی از خونه های مربعی مگس کش و قصد هم نداره به این سادگی ها کنده بشه. رز با مگس کش میره سمت انباری که پیف پاف رو ور داره.
هاگرید در پستوی خوابگاه لم داده روی کاناپه و ضمن لمبوندن تی تاپ، انسولینشو میزنه و یه نیم نگاهی هم به بانو مافلدا شنل پوش میندازه که مثل باربی و بدون حرکت جلوش سیخ واستاده. شیکم بانو در حد نه ماه باد کرده. نیمه غول کیک خوره دفترچه خاطرات کوییرل رو باز میکنه تا قسمت بلاک شدن آرشام جوات رو از نو مرور کنه اما صدایی از فراسوی بانو مافلدا توجهشو جلب میکنه.
- واق واق؟
- آره فنگول. اینجام هنوز.هییع! باز این توله سگ رفته زیر این پیرزن.
- وات ده واق؟ واق واق هاپ؟
- خیلی خب خیلی خب. اوکیه.
با صدایی همانند مالیده شدن شور به سر و صورت اعضا، جریان نیمه روان روغن و پیچ و مهره جاری میشه کف زمین و فنگ لیز و غرق در روغن میوفته بیرون از مافلدا و ولو میشه روی سجاده عله که همون گوشه موشه ها پشت مشت ها کنارا منارا داشت راز و نیاز میکرد به درگاه زوپس انگلیسی اما چون نگاهش همواره پدرانه و از بالا به پایین بود، لجن فنگ و متعلقاتش رو نادیده میگیره و بدون شکستن عبادت، پیش میره برای رکوع و ادامه داستان...
- سبحان زوپسی العظیم و بحمده...
فنگ آچارشو میگیره دهنش و خودشو از بین روغن و پیچ و مهره ها میکشه بیرون. یه دور سه دوری می تکونه و میپاشونه به زمین و زمان جریان روغن لانه گزیده بین پشماشو. لینی بال بال میزنه از ناکجا میشینه رو مهتابی خاموش...
- آقای فنگ! خیلی ممنونیم از شما. زحمت دادیم. حل شد مشکل؟
- واف واف واف
- من که نمیفهمم چی میگین ولی همون که میگین درسته حتما. باشه. آره. منم فکر کنم قسمت تماس با ما نشتی داشت. مافلدا هم اخیرا تنبل شده. پس درست شد؟ چقدر تقدیم کنیم؟
قبل از آنکه لینی چیز دیگری بگوید و به خودش بیاید که اشتباهاً روی مهتابی حشره کش نشسته، رز دکمه مهتابی رو میزنه و لینی کرک و پرش (بالش؟) پودر میشه می ریزه. فنگ بی توجه به خوددرگیری دو ساحره، آچارو پرت میکنه یه گوشه و میره کنار کاناپه هاگرید ولو میشه رو زمین. هاگرید یه رانی باز میکنه ولی داخلش شیر گاومیشه و در هر صورت میده دهن حیوان زبان بسته.
- واق واق
- آره میدونم. عوضش نتیجه که بده همه اینا خاطره میشه اصن فنگول جون.
- وائوف وائوف وائوف هاع !
- درسته. فردا که دیدنی میشه ستاد اون جن بی خاصیت. شیر رودولفه رو ریختم تو ساندویچ هاشون.
- هاف هاف هاف
- ایول! پس وصل کردی به کلبه مون سی پنلو؟ به به. به خوابشون هم ندیدن زوپس چه امکاناتی میتونه روش سوار بشه! چه انتخاباتی بشه امسال! بزن قدش.
فنگ جنبه نداشت خلافش سنگین بود با شیر گاومیش مست کرد عوض فایو دادن با پنجه، برگشت صندوق هاچ بکشو مالید تو صورت صاحبش.
فردای آن روز - ظهر، ستاد وینکیوینکی مسلسل گرفته دستش و رفته پشت تریبون داره سخنرانی میکنه در جمع هوادارانش که جلوش نشستن و ساندویچ شون رو میخورن:
- وینکی جن خانگی خوب؟
- خووووب!
- اما وینکی عصبانی بود. وینکی تو دهن دولت بیکار زد. اون عاقا چرا ته ستاد داشت می خند؟
ته ته ته ته ته ته تق
گلوله هایی از مسلسل جن خانگی به سمت انتهای ستاد شلیک شدند و مخالفی رو از صفحه هستی محو نمودند.
- در دولت وینکی همه اقشار هم...
- هــــــق!
- هوووق!
- هیـــــــغ!
- هاپ هاپ!
- آآآآآه !
- اوهوغ!
- شیر!
- هاپ هاپ!
- ایویییغ!
- اهه اوهو اوووغ!
ملت حاضر در ستاد یکی پس از دیگری اندکی پس از بلع ساندویچ ها تا فیها خالدون شون رو در میان جریانی لجن رنگ بالا می آوردند و کلا از اینا که می پاشه هی این ور و اونور و ریگولوسیان و وینکیان هم خیلی از مدل پاشیدنی و مالیدنی ش به در و دیفال دوست دارند و از این دست خزعبلات خلاصه!
به دلیل تکراری بودن استفاده از دسته جارو و تی در لوکیشن های قبلی، وینکی این بار نی نوشابه ست آپ میکنه سر مسلسل اش و از پشت تریبون میره پایین در دل جمعیتی که شنا می کنند در برکه ی Sحال و Sتف راغ!
همان موقع ها - لیتل هنگلتون، خانه ریدل ها - عاقا خلاصه اش کن.
- عمو. ملت کار و زندگی دارن. از اذون صبح اون تویی. ده بیا بیرون دیگه.
- کی هستی تو؟ یه نشونی بده.
- کروشیو!
- یعنی کی میتونه باشه اون تو؟
- آب گرونه. شاید سکه ای شده. برین کنار من یه نگاهی بندازم از تو سوراخ کلید.
- برو عقب. سر و صدا نکنید. ممکنه نجینی باشه. شاید داره تخم میذاره؟
- آخه تو مرلینگاه؟ جا قحط بود؟
- چیکار داری تو خب. شاید نمیخواد داره میندازتشون. مردم آبرو دارن.
- اهه! اوهو. آوا...دا...ک..د..
قبل از تکمیل ورد مرگبار، ملت مرگخوار از روی سرفه ها، صدای ارباب شون رو شناسایی میکنن و همگی چند متری می پرن عقب و هر کی یه گوشه پناه میگیره برای خودش و از فاصله ادامه میدن:
- ئه ارباب شمایید که. نگفتین چرا خب از اول. من رفتم باغچه رو آباد کنم. همراه نبود؟ رفتما.
- هک! بی زحمت اون پاتیل ت رو قرض میدی؟
- ارباب نوشابه بیارم؟
- آفتابه نشتی نداره ارباب؟
- باز نوبت کی بوده ظرفای دیشبو نشسته. تا یه لیوانی چیزی خواستیم پیدا نمیشه.
- ارباب آب گرم هست؟ برم آب گرم کن رو چک کنم؟
- مگه رفته دوش بگیره؟
- هیشش. شاید داره تعمیر میکنه خب.
درب مرلینگاه برای چند لحظه ای باز میشه و لرد سیاه در چارچوب در نمایان گشت. رنگش پریده بود و از گوشه دهانش بقیای خیارشور و سوسیس آویزان مانده بودند. قبل از آنکه چیزی بگوید، بی هدف چند تا اخگر رگباری از چوبدستی اش فرستاد این ور اون ور خانه ریدل و برگشت داخل تالار اندیشه مجدداً و درو بست و یارانش رو با دل های پری تنها گذاشت.