هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۱۳ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

خاندان پاتر ها و تمامی کسانی که خود را پاتر می نامند فکر می کنند،از مرگ نمی ترسند.
یکی از جملات معروف ریچارد پاتر،یکی از معروف ترین پاتر های تمام دوران که در دوره رنسانس زندگی می کرده،این است:
"پاتری که از مرگ بترسد پاتر نیست!"

حکایتی داریم که می گوید در عصر سنگی،دسته ای از انسان های غار نشین مشغول شکار بودند،ناگهان ببری به آنان حمله می کند.ریش سفید این قبیله برای نجات بقیه خودش را دهان ببر می اندازد و می گوید:پـَ آ تِر!(ااز مرگ نمیترسم!)
متاسفانه او متوجه نبود که با خورده شدن فقط بقیه را بیشتر به دردسر می اندازد و اشتهای ببر را تحریک می کند،در هر حال...
کوچک ترین پسر زنده ماند و چون درست نمی توانست درست حرف بزند همش می گفت:پاتر،پاتر!
اینگونه خاندان به اصطلاح نترس پاتر ها به وجود آمدند.(کوچک ترین پسر سال ها بعد فداکاری کرده و برای جلب کردن توجه یتی در هیمیالیا خودش را از کوه پائین انداخت!)

البته لازم به ذکر است که پاتر ها همیشه دنبال جلب توجه و ترحم دیگران بوده اند.پاتر ها از همان روز اول خود را تافته ی جدا بافته حس می کردند و به گونه ای باید این موضوع را با رفتار و حرف زدنشان ثابت می کردند.این رفتار کلیشه ای و مسخره خاندان پاتر موجب بوجود آمدن الگوهای رفتاری غلط در جامعه می شود و کودکان معصوم جامعه را به راه های اشتباه و احمقانه می کشد!

پروفسور آمبریج که یکی از سران جادوگریست برای جلوگیری از بوجود آمدن شکاف های متعدد در خانواده ها و جامعه توسط پاتر ها که به دروغ می گفتند از مرگ نمی ترسند،"کور ممد پاتر" را از روی صفحه ی هستی پاک کردند تا دیگران در تقلید از آنان چنین رفتار های ناشایستی را انجام ندهند.

به علاوه شخصیت های ساختگی در ایفا نیز موجب می شوند که ملت از آنان تقلید کنند و همه ی ایفا را شخصیت های ساختگی فرا بگیرد!

در نتیجه این عمل پروفسور آمبریج شایسته ی تقدیر و صد البته تمجید است!

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


پروفسور آمبریج با هوش سرشاران با یک تیر دو نشان زدند پروفسور با القای ترس به دانش آموزان،آن ها تا پایان درس جرئت نمی کردندند فضای آرام کلاس را متشنج کنند!
به علاوه با این روش خلاقانه عنوان درس را معرفی کردند به طوری که دانش آموزان تا پایان عمر خود این درس را فراموش نخواهند کرد!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح

عزرائیل از حرکت پیش بینی نشده و صد البته بسیار خلاقانه پروفسور که بسیار پایبند به قوانین ایفای نقش هستند متعجب شد.پروفسور با این حرکت خودشان ثابت کردند که مرز ها نمی توانند او را محدود کنند،او به وسیله مرز ها دیگران را محدود می کند!
البته عزرائیل بعدا هنگامی که فرم استعفایش را می نوشت اعلام کرد که تا به حال چنین گستاخی ای را از انسان ها ندیده و وقتش خیلی کمتر از اینست که سرکارش بگذارند.
(در جواب فرم استعفایش نوشته بودند:ببین این آمبریج میزنه بلاکمون می کنه!خودتو لوس نکن سر کارت برگرد!)

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

در جناح مرگخواران به دلیل کشته های زیاد هر روزه ی مرگخواران مونتگومری،گورکن مخصوص ارباب لرد ولدمورت،با سرعت نور قبری می کند و جنازه ها را پنج شش تایی روی هم می اندازد و خاک را با لگد به درون قبر بر می گرداند!
البته اما دابز،سرآشپز خانه ریدل،و آیلین پرنس،معجون ساز،از اجساد با کیفیت برای غذا ها و معجون هایشان استفاده می کنند و گاهی هم حس چشایی به ان ها کمی دهند تا در مورد مذه ی غدایشان نظر دهند.
آماندا بروکل هرست،مخترع ریونی،و فلور دلاکور،کاشف ورد های جدید، هم از اجساد مرگخواران و کشته های خانه ی ریدل برای تست ورد ها و اختراعاتشان استفاده می کند!

یکی از شعار هایی که روی فرم در خواست عضویت و تبلیغاتشان نوشته اینست:"به گروه مرگخواران ملحق شوید تا در آخر حتی از جسدتان هم استفاده شود!"

با تشکر،فلور دلاکور!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۳۵ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)
خب در این رابطه باید چند فرضو بررسی کنیم. کور ممد پاتر به دست پروفسور آمبریج کشته شد. با یه نگاه سطحی به کلاس اینطور برداشت میشه که کور ممد پاتر سر کلاس نسبت به استادش گستاخی کرد. یعنی قدرت پروفسور رو ندیده گرفت و مدل پاتری باد کرد. البته اینم به خاطر همون غرور کاذبی که تو خون ناخالص پاترها پیدا میشه(حالا این ناخالصی بخواد با مشنگ زادگی هم ترکیب شه که دیگه...) و چیز عجیبی نیست. در نتیجه هم جا به جا به دیدار پدر و مادرش رفت. در این فرض من حقو به پروفسور آمبریج میدم. اما با این همه میشه فروض دیگه ای رو هم در نظر گرفت.
نقل قول:
یک دست چروکیده و پیر در کنار پرسی بی دهن در انتهای کلاس بلند شد.

با توجه به سبک نگارش این جمله و همینطور با توجه به مفهومی که از سایر جملات در تصیف کور ممد پاتر برداشت میشه اون مرحوم که آخرش معلوم نشد زن بوده؟مرد بوده؟ خنثی بوده؟... موجودی بوده پس چندشناک و کریه المنظر که مشاهده اش کافی بوده آدم دچار حالت تهوع بشه. ترکیب تهوع اوری که به کمک غرور کاذب پاتری تونسته بود تا اون لحظه به حیات متعفنش ادامه بده. میشه اینجوری نتیجه گیری کرد که پروفسور آمبریج در راستای ایجاد فضای سالم و مناسب برای زندگی در سایت شجاعانه به این عمل خطیر دست زدند و ترکیب نامیمون و ناشگون یه گندزاده و پاترو از روی صفحه ی سایت محو کردن تا اعضا با دیدنش از سایت فراری نشن. با بررسی این فرض در اینجا هم حقو به پروفسور میدم.
فرض بعدی

نقل قول:
آمبریج: «می بینم که باز سوروس شخصیت های ساختگی تایید کرده ! ایوان، کجایی؟ شاهد باش من شخصیت کلیدی رو حذف نکردم از ایفای نقش و آسیب نزدم به بدنه اش. آواداکاداورا !

همونطور که در این فرض مشاهده میشه کاملا مشخصه قصد پروفسور از اجرای طلسم مقدسی چون آوادا روی این موجود پلید چی بوده... التزام به حکم قانون. عمل ایشون در قبال یه شخصیت تخیلی و ساختگی نشان دهنده ی اوج مسئولیت پذیری و اعتقادشون به حکم قانونه. در اینجا نیز من باز حق رو در قبال عمل بسیار شایسته ی پروفسور به ایشون میدم.

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


گزینه ی دال در اینجا مناسب تر به نظر میاد. البته من گزینه ی هـ نیز به ذهنم میرسه که با اجازه ی پروفسور ارائه می کنم. زهر چشم گرفتن و عرض اندام کردن در مقابل عزراییل!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


پروفسور... این که چیز عجیبی نیست. عزراییل همیشه قیافه اش این شکلیه! البته این دفعه یه مقدار تعجبش بیشتر از همیشه بود. علتش این بود که عزراییل متوجه شده رقیب قدری پیدا کرده که حتی به اون فرصت فکر کردن هم نمیده چه برسه به جون گرفتن!

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

بی لحظه ای تامل من مرگخواران رو بر میگزینم. چه چیز بالاتر از نشان مقدسیه که بر ساعد دستم خورده و چی بالاتر از خدمت به ارباب ولدمورته؟ از مزایاش همین بس که هرکاری دوست داشته باشم میکنم به هیچکس جز سرورم لازم نیست پاسخگو باشم. همین بس که وقتی تو خیابون راه میرم مردم از وحشت جیغ می کشنو فرار می کنن. خیلی حال میده! تازه این ترسو وحشت رو برای بازمانده هام هم به ارث می ذارم دیگه چی می خوان؟ برقراری سریع ارتباط با سایر همکاران رو هم همه در جریان هستن و در اینجا نیازی نمی بینم بخوام بازم توضیح بدم.


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۲۳:۴۲:۰۸


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
1. مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

چرا کورممد بلف می زد که از مرگ نمی ترسد؟ چرا کور ممد خود را جزو کسانی که از مرگ نمی ترسند قرار داد؟ اصلا این کورممد کیست؟

می رویم به سال ها قبل، شب ناپدید شدن ارباب سیاه!

صدای لرزیدن تمام بدن خانواده چهار نفره پاتر ها حس می شد. لی لی صورت هری کوچولو در حالی که روی گهواره اش خوابیده بود؛ را ناز می کرد و کورممد پاتر که دور از محبت مانده بود؛ هی مانند چسب دوقلو به مادرش می چسبید.

لی لی در حالی که پاهاش را می چرخاند که شاید کورممد بیوفتد؛ رو به جیمز گفت: «این الدنگ رو دورش کن!» جیمز مانند اسکل ها همان جا نگاه می کرد و کاری نمی کرد. فقط می لرزید و انواع اکسپلیار موس ها را مرور می کرد. وقتی همسرش بار دیگر اصرار کرد؛ او فریاد کشید: «اوف! فکر می کنی واسه چی به هیچ کسی نگفتیم که یه بچه دیگه هم داریم؟ چون روانیه! عین مادرش. الانم اسمشو نبر می آد و می خواد ما رو نفله کنه. اون وقت تو فقط به این که یه موجود بهت چسبیده گیر می دی.»

ناگهان صدای بارش باران شدید تر شد و از طبقه پایین صدای شکسته شدن چیزی آمد. لی لی که قادر به حرکت نبود؛ از او پرسید: «میری ببینی چه خبره؟» اما جیمز با حالت گریه مانندی، نالید: «اما من می ترسم!»

لی لی فوشی به او داد و گفت: «چی تو بهتر از سوروس بود؛ نمی دونم.» جیمز گفت: «پولم؟» لی لی سر او داد کشید و این باعث شد که او ترجیح بدهد که از سرراه او دور باشد.

وقتی جیمز پایین و پایین تر می رفت؛ سر راه پله مردی را دید. اولین جیزی که توجه ـش به آن جلب شد؛ دماغ نداشته آن فرد بود.
- اِ... تو دماغ نداری که!

جیمز با دیدن دست لرد ولدمورت که به طرف چوبدستی اش می رفت؛ متوجه خطر شد و با سرعتی باور نکردنی حدود 30 بار اکسپلیارموس را به طرف او فرستاد. اما لرد سیاه جا خالی داد و او را کشت.

- موهاهاهاهاها! من دارم می آم بخورمت پاتر!

وقتی لرد به طبقه بالا رسید؛ کورممد و لی لی با هم فریاد زدند. لی لی گفت: «تو رو خدا منو نکش. منو نکش. بیا کور ممد من رو بکش. بیا!»

لرد سیاه با خشم او را کنار زد و به بالای گهواره پاتر رفت. ناگهان انگار چسب دوقلو آب شده باشد؛ کور ممد از پای مادرش جدا شد و با صدای زیر 6 ساله اش داد زد:
- پدسوخته! می تونی منو بکش!

لرد آودا کداورایی به طرف کور ممد فرستاد. اما در کمال تعجب او نمرد. لرد با تعجب پرسید: «چجوری...» کور ممد لباسش را بالا زد و جلیغه ضد طلسمی زیر آن پدیدار شد. سپس پرسید: «چیه؟ جا خوردی کچل؟ بیا...» اما لرد ولدمورت توجهی به او نکرد و لی لی پاتر را کشت و در شرف کشتن هری کوچولو ناپدید شد.

کور ممد با تعجب گفت: «چجوری؟» چند دقیقه آن جا ماند تا راوی برای او توضیح دهد؛ اما وقتی دید چیزی نشد؛ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیلات به هاگوارتز بیاید و پنج سال بعدی تا یازده ساله شود را در آن جا و در هتل های مجانی اش بماند.

خب! این نشون می ده که چون جناب کورممد یک جلیغه ضد طلسم خیلی خفن دارن؛ از مرگ نمی ترسن! حالا پس چرا مرد؟ جواب این سوال رو باید در داستانی دیگر جستجو کنیم!

کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه، پروف آمبریج:

- خب خب خب! گفتی از مرگ نمی ترسی؟
- نه پروفسور! می دونین؛ من مثل اون همکلاسیمون که غیب کردین و اسمشو نبردین؛ هری پاتر رو خوندم داخل اون شما بودین. اینقدر بدجنس و بدترکیب و بی شعور و ...

آمبریج سرش را کج کرد وفرمود: «جانم؟» با ساکت ماندن کور ممد آمبریج ادامه داد: «بنده با این پر خوشگلم نمی بینید چقدر با وقار و زیبا هستم؟ اونا همش چاخانه! داستانه. اصلا نباید اونا رو بخونین و حالا... گفتی چرا نمی ترسی؟»

کور ممد همان طور که چشم در چشم آمبریج بود؛ دهانش را پاک کرد و گفت: «همون طور که گفتم چون شما خیلی همون چیز هایی که گفتم بودین؛ همه باید از شما بترسن. اما من نمی ترسم. چون من... یه رازی دارم که هیچ کس نمی دونه.» آمبریج با بی تفاوتی پرید: «چه رازی؟»

- اگه بگم باور نمی کنین استاد!

آمبریج که کمی کنجکاوی اش تحریک شده بود؛ دوباره پرسید. اما وقتی دید کورممد جوابی نمی دهد؛ به او یک آودا کداورا پرتاب کرد.

همان زمان، در فکر ممد پاتر، موقع پرتاب آودا:

جلیغه ضد طلسم من رو هیچ طلسمی حتی آودا نمی تونه بشکنه و این که من هیچ وقت درش نمی آرم؛ حتی تو حموم، این رو می رسونه که من نمی میرم. البته امرزو حموم رفتم؛ درش آوردم. فکر کنم. در آوردم؟ صبر کن! الان جلیه تنمه یا نه؟ وای، الان من می میرم؟!

بالاخره آودا به کورممد اصابت کرد و او نقش زمین شد و دلوروس که با تعجب به اولین باری که آودایش کار کرد؛ نگاه می کرد؛ رو به بچه ها گفت: «چیه؟ تکلیفتون رو بنویسین.»

خب، این داستان ها نشون می ده که چون کورممد فکر می کرده جلیغه داره؛ از مرگ نمی ترسیده. اما تنها یک بار اون رو تو عمرش در آورده بود که اونم حموم دیروزش بود و یادش رفت که اونو بپوشه.

برای همین از مرگ نمی ترسیدن؛ اوشون. چون فکر می کردن نمی تونن بمیرن. اما....

*اوستاد، عجب مقاله مختصری دادیم؛ نه؟


2. چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


گزینه ب! اوستاد ما یکم حالشون بد بوده امروز. چون یک اکسپلیار موس(!) به جای چوبدستیشون به پیشونی ـون کمونه کرده بود!

3. عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


من گزینه "ه)دیگر موارد" رو انتخاب می کنم. دیگر موارد هم شامل چیزی می شه که ما مخ مون هنگ کرده و همین طور به شما نمی گیم، اوستاد!

دیگر موارد می تونه شامل "قیافه وحشتناک آمبریج" بشه. البته چون دافنه در آن جا بود؛ عزراییل از این که چنین آدم های "خوشگل" ـی هنوز وجود دارن؛ تعجب کرد!


4. یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

پروف جان! فارسی حرف بزنین ما هم بفهمیم. یعنی چی؛ کارت عضویت یعنی همون کارتی که داخل حیاتمون داریم یا همون کارتی که اون دنیا بهمون می ده؟

من با کارت عضویتی که تو هردوتاشون هست؛ می نویسم و مرگخواران.

ماجرای کارت هایی که مرگ را راحت می کنند؛ از جایی شروع شده که لرد ولدمورت می بیند که تعداد مرگخوارانش برای مقابله ا ققنوسیان کافی نیست. لرد برای چاره ای پیش روح مرلین بزرگ می رود و مرلین به او پیشنهاد می دهد که برای این که گناهان مرگخوارانش کم شود در آن دنیا؛ کارتی به آن ها بدهد که خوشبختی آن ها را در آن طرف تضمین کند.

لرد با تعجب در مورد چنین کارتی می پرسد و مرلین با توافق رییس دنیای زیرین کارت مخصوص مرگخواران را درست می کند.

لرد در اعلامیه هایش این موضوع را ذکر می کند. فردای آن روز تعداد داوطلبان به قدری زیاد می شود که برای بررسی آن ها، لرد ناچار به درخواست هم کاری می شود.

چند روز بعد مرلین ندا می دهد که رییس دنیای زیرین برای کارت ها درخواست گالیون کرده و تنها چاره پخش کارت های غیر دائمی یا همون موقتی هستش.

وقتی لرد در مورد فرقشون پرسید؛ مرلین جواب داد: « هیچ فرقی ندارن! نویسنده برای نمره گرفتن فقط مجبور بود که اینو الکی وارد داستان کنه. تو به خودت نگیر.» لرد با خوش حالی پذیرفت و از آن پس فقط مرگخوار های پول دار قادر به استفاده از کارت های دائمی هستند.

هر وقت مرگخواری می میرد؛ بقیه دور او را می گیرند و اولین سوال قیامت را می پرسند: «کارت داری؟» اگه مرگخوار کارت دائمی را نشان بدهد؛ او را به یک محل سیار دل پذیر و خوش گل و ناز می برند. اگر هم کارت موقتی نشان دهد؛ مسئولین پس کله او را زده و او را به همان جا می برند. اگر هم کارتی را نشان ندهند؛ او را بار ها و بار ها می کشند.

...

*اوستاد؛ با جواب سوال یک عملا مخ ما هنگید!


ویرایش شده توسط دافنه گرینگراس در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۱ ۱۶:۴۵:۳۶

تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۱:۳۶ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز
خانم امبریج ادم که بلوف بزنه باید اوادا بخوره بمیره اومد بگه ما اره ما شجاع که خانم امبریج حالش را گرفت.
علل کشته شدن:بخا طر این که ادم پرو باید بمیره.
* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)
الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس د) شوخی دور همی
د

عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)
الف) حماقت پروفسور آمبریج ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟ د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح
د
* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز
ما که محفلی هستیم اگه بمیریم خرج کفن ودفن میدن بعدشم سر قبرت تف نمی اندازن یا قبرتو باز کنند.بعدشم برای بازماندگان خوبه اگه فشفشه هم باشنند میرن هاگوارتز.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۰:۵۷ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

به نظر بنده این یک سوال بسیار بیهوده ای است و اصلا نباید وقت ارزشمند فرزندان اصیل زادگان و مرگخوارزادگان را با این قبیل لاطائلات گرفت.
اما چرا این سوالات بیهوده است؟ توضیح خواهم داد.

ببینید، شما پرسیدید که علل قتل کورممد توسط شما چه بوده است؟ به نظر بنده کورممد بودن ایشان دلیل کافی و لازم برای قتل وی می باشد حالا شما فامیلی منحوس "پاتر" را هم اضافه کنید. دیگر چه شود! کورممد بودن یارو کم بود فامیل کله زخمی هم از کار درآمد! حالا سوال اینجاست که یک چنین جرثومه ی فسادی آیا باید زنده بماند و اصلا این را کی ثبت نام کرده در هاگوارتز تحت مدیریت سالازار اسلیترین؟ اصلا این جد بزرگ آلزایمر است و آرمان های خود را فراموش کرده وگرنه بعد از هزاران سال که بالاخره مدیر شده، این گندزاده های مشنگ شیفته ی کله زخمی را ثبت نام نمی کرد و من اگر می دانستم با یک همچین آدمی سر یک کلاس نشسته ام مثل این جادوگرهای یانکی می آمدم و همه ی هاگوارتز و اساتیدش را به رگبار آوادا می بستم تا درس عبرتی باشد برای دورمشترانگ و بوباتون!
بنده همینجا کمال تشکرات را از این اقدام سریع، به جا و به موقع استاد محترم به عمل آورده و امیدوارم دیگر هرگز شاهد نشستن چنین لکه های ننگی بر نیمکت های هاگوارتز نباشیم.

اما سوال دوم شما در مورد اینکه چرا این لکه اینقدر بلوف می زند دیگر واقعا جای پرسیدن ندارد. چرا؟ مگر شما خاندان کله زخمی ها را نمی شناسید. این ها همه شان اهل دروغ و بلوف و چاخان اند. من حتی به چاخانوف هم شک برده ام که نکند کله زخمی باشد!
شما همین بابای کله زخمی را ببینید وقتی ارباب قدر قدرت به خانه ی فسادش حمله می کند ببینید چه قشقرقی راه می اندازد:

نقل قول:
جیمز پاتر در هنگام حمله ارباب قدر قدرت به خانه ی فسادش نوشته:
اوه! لیلی! هری رو بردار و فرار کن! من در برابر اسمشونبر از شما محافظت می کنم. اوه! لیلی! تو که چشمات خیلی قشنگه! برای آخرین بار تو چشمای من نگاه کن و بهم قول بده که بعد از من زن کله چرب نمیشی و تا موهات رنگ دندونات (البته نه اون دندون کرموت که پارسال عصب کشی کردی) بشه تو خونه میشینی و هری رو بزرگ می کنی تا بزرگ که شد بره و انتقام منو از اسمشونبر بگیره و یار محفل و دامبلدور عزیزمون بشه. اوه! لیلی! هر چی دلت میخواد با خودت ببر ولی هری رو نبر... یعنی... چیز... اون گیتارو کجا می بری؟... اون عکس کله چرب چیه چسبوندی رو گیتار؟!... هری رو چرا انداختی تو سطل آشغال؟!... بیا هری رو وردار ببر... هوی... نه! کمک!... اسمشونبرا حمله کردن... شلوارم چرا خیس شد؟! پاهام چرا فلج شد؟! لیلی! هری رو ولش!... بیا منو با خودت ببر... نه...


خب. حالا اگر ابوکله زخمی به جای این کارهای جلف و بلوف زنی ها، دست زن و بچه اش را می گرفت و در می رفت الان زنده نبود؟
نه که نبود! باز هم لرد سیاه دو کوچه پایین تر می گرفت، آواداش می کرد. تنها راه فرار این بود که غدبازی را کنار بگذارد و دست زن و بچه اش را بگیرد و برود پیش ارباب اظهار اطاعت و بندگی کند. ولی نکرد که! اعتماد کرد به امثال پشمک و سیریوس هاپ هاپو که با دو نات پیمان رازداری را شکستند و محلش را لو دادند، این هم شد نتیجش.
دیگر نگذارید از بلوف بودن خود کله زخمی و بچه ی جیغزش بگویم! آقا! اصلا این ها از ریشه خرابند. نسل گودریک گریفندور را باید کند انداخت دور! به خاطر همین می گویم از این سوالات بیهوده نپرسید. هم اعصاب خودتان خراب می شود هم اعصاب ما.

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


آخه چرا منو تو این موقعیت قرار میدی؟ الان راستشو بگم میگی چرا گفتی! دروغ بگم بر خلاف سوگند وزارتم عمل کردم. ولش کن راستشو میگم و تمام عواقبش رو به جون می خرم. من یک وزیر مردمی ام که حاضرم در راه مردمم از جان بگذرم.
تو همون موقع ریگولوسیت هم این آوادا رو بلد نبودی، سه خط در میون درست میزدی. حالا که دلویی دیگه چه انتظاری باید ازت داشت؟!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


از اعتماد به نفس گوله ی دلو بعد از در کردن ورد اشتباه.

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)


آخه باز چرا منو تو این موقعیت قرار میدی؟ من از وزارت تعریف کنم حالا یا از مرگخواران؟! ها؟!:vay:
ولش کن اصلا! از بدی های محفل میگم!
ملت! هر چی این جیغز گفته بهتون از مزایای محفل، همش دروغه. اینا همش در باغ سبزه. جوونای خودتونو به این مفسدین نسپرین که اینا با شستشوی مغزی بچه هاتونو ازتون میگیرن.

اصلا می دونین اینا شعار اصلیشون چیه؟ همه می دونن دیگه! عشق!
رییسشون کیه؟ دامبل!
باقیش یه حساب دودوتا چارتاست. دامبل با همین شعار عشق رفت مفسد فی الارض شد حالا شما هم جووناتونو بفرستین زیردست این پیر منحرف تا از راه راست وزارت و سیاهی منحرف بشن! اصلا عشق مایه ی فساده!
شما مرگخواران رو ببینید. عشق کلمه ی ممنوعه است اونجا! و نتیجه اش چیه؟ یک دیسیپلین خارق العاده که مو لای درزش نمیره. همه تحت امر ارباب در راه اعتلای سیاهی!
وزارت رو ببینید. چیز شعار ماست و نتیجه ی اون آزادسازی حداکثری ظرفیت ها و به ارمغان آمدن آزادی و پرواز برای آحاد جامعه است.
حالا محفل رو ببینید... ببینید چطور با شعار عشق روز به روز بیشتر در منجلاب فساد و تباهی فرو میره و تاسف دلسوزانی مثل ارباب و وزیر محترم رو برمی انگیزه.
در ضمن هرکی کارت عضویت وزارت داشته باشه بعد از مرگش به خانوادش سبد کالایی شامل 1 کیسه برنج، 2 قوطی روغن، سه کیلو شکر، یک پک کامل از کرم و صابون جن خاکی (تهیه شده از عصاره ی جن خاکی) و 1 ماه پاترونوس رایگان همراه آخر، مخصوص ماه رمضون میدیم.

پ.ن: خانوم اجازه! ما اعتراض داریم. چرا کلاس دفاع در برابر جادوی سفید نداریم. الان من از کلاس برم بیرون یه کله زخمی دیوانه با ورد اکسپلیارموس بهم حمله کنه باید چیکار کنم؟ آیا در صورت مرگ من و رسیدن سبد کالای رمضانم به ارباب قدرقدرت چه کسی پاسخگوست؟


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۱:۱۳:۱۰


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۰:۳۴ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

لی جردن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶
از سوسک سیاه به خاله خرسه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

یکی بود، یکی نبود، غیر از هانیت ارگنژ و مریم انزلی هیچ کس نبود
سالیان پیش، زمانی که آنتونین هنوز کاملا اسکلت نبود، حضرت سلطان سیمون خان، بر منطقه ای که امروزه به آن "استانبولی" می گویند، حکومت می کرد. او سلطانی بسیار نترس بود و از مرگ نمی ترسید. سیمون قصه ی ما خیلی عاشق خانواده بود، واسه همین یه روز یه خانومه هه که خارجی بود پیداش شد، با این سلطان سیمون ازدواج کرد و با هم یه خانواده ی بزرگ تشکیل دادند. اسم این خانومه گاوم بود این خانومه مثل ماشین جوجه کشی بود و سالی یه شاهزاده تولید می کرد
گاوم از بس رفته بود تو کار کمیت، کیفیت رو از یاد برد و کالا فرزند ناقص تولید کرد اسم این شاهزاده، شاهزاده جهان کور بود. از شانس ایشون، شاهزاده گوزپشت از آب در آمد. خلاصه، سلطان و گاوم کلی به مدت دو قسمت فیلم هندی بازی کردند، و در قسمت سوم دکتر ها بکش بکش را تجویز کردند گاوم که بسی با این تجویز مخالف بود نتوانست جلوی سیمون را بگیرد و بالاخره جهان کور تحت تجویز قرار گرفت. اما در قسمت بعد معلوم شد که تجویز اثری نکرده است.
پس از چندین قسمت، بالاخره پرسی، در یکی از شخصیت های قبلیش به نام "زمرد"، حلول کرد. او پس از فراز و نشیب های زیادی به حرمسرای سیمون وارد شد و سلطان را حسابی توجیه کرد .خلاصه پس از چند قسمت پرسی، شناسه خود را عوض کرد و پرسی شد. سورس هم که به شناسه قبلی پرسی علاقه مند شد و شناسه خود را به زمرد تبدیل کرد. مدتی بعد گاوم، او را به عنوان کنیز خود انتخاب کرد. از این طریق سوروس با جهان کور آشنا شد. درد او را با چند وزد کم کرد و اینگونه شد که جهان کور به او عادت کرد و این دو به هم وابسته شدند. پس از مدتی سورس استعداد او را تشخیص داد و تصمیم گرفت او را به جادوگران بیاورد. شخصیت خود را به سورس تغییر داد و مدیر سایت شد و اورا با نام کورممد پاتر تایید کرد.
کور ممد مادر زادی، پسری بسی شجاع بود اما زندگی در کنار مدیرانی چون دالاهوف، سوروس، فلور و خودتون، از او فردی تیتیش مامانی، بزدل و دروغگو ساخت که همیشه سر هر چیزی به شدت بلوف می زد.


* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)
الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس د) شوخی دور همی

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)
الف) حماقت پروفسور آمبریج ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟ د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

تصمیم گرفتم مستندی بسازم برای توضیح هر چه مناسب تر

تصویر هی مات و شفاف میشه تا با اعصاب بیننده بازی کنه. بالاخره تصویر مش ابراهیم ظاهر میشه که داره با یه گیتار شکسته داره ترانه می خونه:
-کی اشکاشو پاک می کنه، شبا گریه داره؟
-EKU !(مخفف Eskelet Khalkoobi Unit )
-دست رو موهاش کی میکشه، وقتی تو رو نداره؟
-EKU !
-رو چیزبوکت پست میزنه، وقتی که حال نداره؟
-EKU !

در این هنگام تصویر عوض میشه و به جای اون، تصویر یه دادگاه میاد. قاضی تو چشمای دو تا خانواده نگاه می کنه و میگه:
- ریگولوس بلک تموم مال و املاک خودشو به تیم مدیران واگزار کرده! در حالی که کارت دائمی خدمات پس از مرگش رو به دلوروس آمبریج واگزار کرده. مزیتی که این کارت نسبت به مدل موقتیش اینه که شما می تونید به صورت 24 ساعته از آرشیو خصوصی پرسی ویزلی بهره مند بشید

در این هنگام دلوروس داره به تیم مدیریت نیشخند میزنه، من از نا کجاآباد ظاهر میشم و میگم:
- من با این که هنوز نمردم، ارباب کشور جردن (اردن) رو به نامم کرده! حالا ببینید اگه بمیرم دیگه چه ها میکنه!!

و مستند با شعار "زیرو، وان، تو; EKU " به پایان میرسه



ویرایش شده توسط لی جردن در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۱۲:۰۴:۲۴

Modir look at that ticket
I work out
Modir look at that ticket
I work out
When I go to "contact us", this is what I see
Modirs are in bed and they wont answer me
I got passion in my head and I ain’t afraid to show it

I’m ANGRY and I know it


تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲

اما دابز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۰:۲۵ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲
از کی تا حالا؟!!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 111
آفلاین
بسم الارباب الظالم الظلیم



* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

کور ممد پاتر، دختر است!
بله من به این موضوع یقین دارم. دختری که تحت تاثیر حرف های دیگران، در مورد شجاعت پسرا قرار گرفته و اقدام به تغییر شناسه، یعنی اقدام به تغییر جنسیت کرده. از اونجایی که چهره ی زشتو بی وقارش را هیچ کور ممدی( حالا میخواد پاتر باشه یا هرچیز دیگه) ندارد، مجبور شد ضمن تغییر جنسیت، خود را علاوه بر پیر، کور نیز نمیاد. حالا این دوشیزه ممد ما که فکر میکرد الان روح مرد در وجودش دمیده شده، خواست با لاف زدن های الکی و بلوف های خود، حقیقت دختر بودنش را مستتر تر سازد. در ضمن من ته کلاس نزدیک ایشون نشسته بودم و با چشمان خودم دیدم که شلوار ایشون در لحظه ی شنیدن اسم پروفسور آمبریج نازنین خیس شده بود. بعد از مرگ اتفاقی بدتر افتاد...خب راستش چون نمیخوام جلوی روی شما، به زبون بیارم که دقیقا چه اتفاقی افتاد، خواهشا خودتون حدس بزنید.



* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


گزینه ی "ج".
این سوال رو به روش حذفی حل میکنیم.
گزینه ی "الف" غلط است چون ایشون نیازی به این جینگولک بازی ها ندان. ایشون همواره از در و دیوار وجودشون ابهت و ترسناکیت میباره. نیازی به این چیزا نیست.
گزینه ی "ب" و "ج" غلط است، چون ایشون که علم مطلق هستن و حکیم هستن(البته بعد از ارباب)، این کارها براشون کسر شانه!



* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


گزینه ی "د" صحیح است.
از اونجایی که هرجا پروفسور آمبریج قدم میزارن، مرگی رخ میده، عزرائیل همواره هنگامی که ایشون رو در جمعی میبینه انتظار وقوع یک مرگ وحشتناک رو داره. از این رو تعجب کردن که اون آوادای همیشگی که بلیط یه طرفه ی مسافرهای این طرف به اون طرف بود، مسافرا رو از قطار مرگ پیاده کرد و ایشون رو توی ایسگاه کاشت تا زیر پاشون علف خشک بشه.



* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)



مرگخوارن! بنده تمام جد و آبایم مرگخوار بودن. با وجود اینکه بیان علت انتخاب این جنح در ایل ما کفر محسوب میشه، جانم به شما بگوید پروفسور عالی مقام و عزیز، که بعد از مرگ بدنمون همچنان به فعالیت ادامه خواهر داشت (به صورت یک اینفری) و تنها روحمان از بدن جدا خواهر شد. و این جسم است که مهم است و گرنه روح آدم حتی نمیشود وزنش کرد که بخواد به گرم برسه و با توجه به نرخ گوشت، با جسممون مقایسه کرد.





پروفسور به سالازار مهمون داشتیم، بچه های فامیل نذاشتن بخونم. دفترم رو تو سرویس جا گذاشتم و....
شما به بزرگواری خودتون نمره ی کامل بدین. خواهش میکنم!



I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

برای بررسی کردن نترسیدن کورممد پاتر از مرگ، دو حالت وجود داره که بررسی میشه!
حالت اول:

کورممد پاتر مثل هزاران کور ممد دیگه، به خاطر اسمی که داشت همیشه مورد تمسخر قرار میگرفت. تازه یه عده دانش آموز خلاق هم بودن که به علت هیکل عجیب و غریب و قد نسبتا کوتاه و صورت کشیده ش به جای کورممد، بهش میگفتن مورِ کُمد!
اینجور برخوردا از بچگی روی روحیه ی کورممد اثری گذاشته بود که دیده شدن فیلم رینگ، اونم نصفه شب توسط یه بچه ی دو ساله روی روحیه نمیتونه بذاره.
خلاصه اینکه کور ممد دید که تنها راه اینه که بیاد و خودشو شجاع جا بزنه، چون دیده بود که چه جوری همه واسه هری پاتر که شجاع بازی در آورده بود و از مرگ نمی ترسید و اینا غش و ضعف میکردن! واسه همین گفت از مرگ نمیترسه.
دلیل پاتر بودن فامیلش هم صرفا زیاد بودن و عادی بودن این فامیل باید باشه.
حالت دوم:

ممکنه کورممد پسر ناشناخته ی جینی ویزلی و هری پاتر باشه. پسری که وقتی دو سالش بود، حین خرید کردن جینی و هری گم شد، جینی و هری هم بعد از یه مدت فراموشش کردن.
اما کورممد که اسم اصلیش سوروس بود ( و این روشن میکنه که چرا جینی و هری اسم بچه دومشونو یه طومار گذاشتن و آلبوس تنها نذاشتن) به یتیم خونه سپرده شد و چون خیلی کوچیک بود و نمیتونست درست حرف بزنه، به جای سوروس، میگفت کور مروک. همین شد که مسئولین یتیم خونه فک کردن اسمش کورممده و بزرگش کردن!

که خب هر کدوم از این حالتا، خودش ممکنه به دو صورت باشه. یا اینکه کور ممد از مرگ نمیترسیده، و خییسی شلوارش به خاطر این بوده که تازه شسته بودتش و کلاسش دیر شده و همونجوری خیس خیس پوشیده، یا اینکه و واقعا از مرگ میترسیده و خیسی شلوارش به خاطر عوامل دیگه ای بوده!

پروفسور آمبریج دیدن که حضور یکی که فامیلش پاتره و اسم کوچیکش هم اصلا جالب نیست و تازه " هری بازی" هم در میاره، تو کلاس صحیح نیست.
واسه همین هم خودشونو راحت کردن، هم نصف کلاسو، هم خود کورممدو!

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی

یه گزینه ی هـ دوست داشتم بود با محتوای:
معرفی عنوان درس با آزار دادن رز مظلوم!
حتی به محتوای " گزینه های الف و ج" هم راضی ام.
اما چون معلم چارگزینه بیشتر نداده، گزینه ی ج رو انتخاب میکنم!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


به نظر من عزرائیل از چیزی جز گزینه ی د نمیتونه تعجب کنه. چون هم حرکات پیش بینی نشده دیده، هم ملت مظلومِ کشته شده دیده و هم اساتید عجیب و غریب!
نگفته نمونه که حماقت پروفسور آمبریج عبارت درستی نیس و باید از شجاعت پروفسور آمبریج استفاده بشه! این مرز باریک بین این دوتا بازم شناخته نشد!


* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

شما اگه توی مرکز خالکوبی اسکلت برای پیروان اسمشونبر عضو بشید، واسه مرگتون اصلا این نگرانی رو ندارین که نکنه اعضای گروه به خاطر شما بخوان انتقام گیری کنن و جونشون به خطر بیفته!
واسه همینه که وقتی بخواید بمیرید بدون هیچ عذاب وجدانی می میرید!
مزایای دیگه هم هست.
مثلا شما میتونین از کارت 30 درصد تخفیف بعضی از فروشگاه های سیاه استفاده کنین.
برتری عضویت دائمی نسبت به عضویت موقت، اونجا مشخص میشه که برای خالکوبی موقت از مواد نامرغوب چینی استفاده میشه که راحت بعد از یه مدت محو بشه! و خب اصلا به سلامت محصول اطمینانی نیست!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

کورممد پاتر، بسته ای از سایر بستگان هری پاتر بود. گوژپشتی که وابستگی دقیق او به هری پاتر، پسری که نمرد، پس از مرگش در دفترچه ی خاطرات وی کشف شد.
کورممد پاتر در دفترچه اش ذکر کرده که حتما از فامیل های هری پاتر است و حتی اگر هری کمی بیشتر در کتاب اول رولینگ به آیینه ی اسرار دقت می کرد میتوانست او را ببیند. او کورممد بود. هری که نبود! پس چرا ندید؟
کورممد پاتر پس از این گله ی کوچک، نوشته:
" اما اون حق داشت که منو توی آینه نبینه. چون من زیر شنل نامرئی بودم. "

کورممد پاتر از مرگ هراسی نداشت. زیرا مرگ را همچون دوستی قدیمی میشناخت که روزی می بایست در آغوشش می کشید. پس به دنبال موقعیتی مناسب برای وداع گفتن دار فانی، سرانجام کلاس دلوروس آمبریج را برگزید و با علم به آن که از در این کلاس زنده بیرون نمی آید وارد آن شد.
و پس از نشستن کنار ویزلی، در اولین فرصت، بعد از سالها، شنل نامرئی اش را درآورد و اعلام کرد که هراسی از مرگ ندارد و شد آن چه شد.

لازم به ذکر است مورخان و اندیشمندان دلیل گوژپشت بودن او را بلوغ و قد کشیدن او را زیر شنلی دانسته اند که قدی ثابت داشت و کورممد را از کودکی تا مرگ زیر خود پرورانده بود!
بد نیست بدانیم کورممد پاتر که از والدینش به خاطر انتخاب نامناسب نام گله مند بود، بعد ها به جا به جا کردن حروف این نام به طرزی کورممدانه، نامی شیک و با ابهت برای خود ساخت و از آن پس کمتر کسی می داند که نام حقیقی ایگنوتیوس پاورل کورممد پاتر بوده است.

چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


همونطور که خود ِ پروفسور اشاره کردند، هدف از انجام این حرکت معرفی عنوان درس بود. لاکن این دلیل نمیشود که آمبریج را از نظر روحی - روانی فردی سالم بدانیم!!

عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)
الف) حماقت پروفسور آمبریج ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟ د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


در واقع به نظر ِ من گزینه ی الف صحیح نیست. چرا که پروفسور آمبریج احمق نیست و بسیار بزرگ و با ابهت و با جبروته و گربه ها رو دوست داره و منم که گربه نگه میدارم و کلا آبمون با هم تو یه جوب میره!

گزینه ی جیم هم نمیتواند صحیح باشد، چرا که عزرائیل فقط مامور به عمله و کاری رو میکنه که ازش خواسته شده و حق تعجب یا دلسوزی در ماموریتش رو نداره!

با رد این دو گزینه، احتمال 50 درصد بیت گزینه ی ب و دال داریم. که نظر من به نظر گزینه ی دال نزدیکتره! چرا که هیچ قوانینی برای ایفای نقش و رول نویسی موجود نیست که چیزی خارج از اون انجام شه یا داخل اون و ما امروزه شاهد انواع رول(!) ها هستیم!

بدین ترتیب گزینه ی دال صحیحه!

یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

شهادت ِ هر یک از اعضای محفل ققنوس در راه عشق، مزایای بسیار زیادی برای بازماندگانشان دارد. (قبل از دولت ِ گانت ِ ملعون! الانو نمیدونم!)
از جمله این امتیازات می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1. نپرداختن ِ مالیات
2.داشتن ِ حق ِ تقدم در جاروسواری در همه حال
3. ورود به مدارس و دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی بدون ِ گذراندن امتحان سمج {با سهمیه ی محفل}
4. داشتن ِ حق ِ تقدم در استخدام در همه جا
5. دریافت مبلغی کمک هزینه ی خرج از محفل
و هزاران هزار جایزه ی نقدی و غیر نقدی دیگر!

برای خوشبختی فرزندان ِ خود،
در محفل بمیرید!







پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲

ویلبرت اسلینکرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۲ جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۹:۲۹:۱۱ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
از م ناامید نشین.. بر میگردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 416
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

به نام اسلیترین

امروز می خواهیم درباره ی مرگ دانش آموز کور ممد پاتر که ساعاتی پیش در کلاس پروفسور آمبریج رخ داد صحبتی بکنم.
کور ممد دانش اموز ترسو و البته شوخی بود که به دلیل شوخی های بی موردش خود را به آغوش مرگ پرتاب کرد!!

امروز هم در کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه دست به شوخی زد.بنابراین او به درک واصل شد.

اون همیشه خالی بند ماهری بوده و این بلوف هاش حد و مرزی نداشته.
اون سعی می کرد تا با بلوف زدن نظر دختر ها بقیه رو به خودش جلب کنه.من قبل از شروع کلاس کور ممد را در حال خریدن " چیز " از مورفین گانت دیدم. پس کور ممد قبل از شروع کلاس چیز رو زده بود و دلوروس آمبریج رو یک دختر 16 ساله ی زیبا می دید.
بنابراین خواست با بلوف زدن نظر دختر را جلب کند ولی با آواداکاداورا رو به رو شد و آبروی خاندان پاتر رو برد.

روحش شاد.

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)
الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس د) شوخی دور همی

فکر کنم ...هیچ یک از موارد نباشه... .

به نظر من تنفر از ویزلی ها باعث انجام این کار شده توسط آمبریج شده بود!!!
چون آمبریج با این که پرسی ویزلی سر کلاس او اجازه گرفت و حرفی زد ، دلوروس آن دمنتور مونث را به سمت او روانه کرد.

نقل قول:

پرسی دستش را بلند کرد و گفت:

«خانوم اجازه ! میشه من اول از همه بوس بشم؟! »

آمبریج: «اووه ! شمایی که بی اجازه حرف زدید البته که میشه.»


ولی اگر بخواهم از گزینه های بالا انتخاب کنم:الف ، بهترین جواب است.


* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟ د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح

باز هم مثل سوال قبلی:جواب من این است که عزرائیل از این که به خاطر یک آوادای الکی و ساختگی بی خواب شده بود ، تعجب کرد!!!

ولی از بین گزینه ها: ب بهترین انتخاب است.


* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

محفل ققنوس:
اگر با عضویت در محفل بمیرید بعد ها بازماندگان خاندان شما ، با افتخار و غرور خاصی به عکس شما نگاه می کنند و با احترام از شما یاد می کنند.
همچنین بسته ی کشته شدگان محفل به شما تعلق می گیرد که در آن وسایل مختلفی وجود دارد!!!











شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.