هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۸۸

برتا جورکینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۷ سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ جمعه ۵ تیر ۱۳۹۴
از قبرستون!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 145
آفلاین
1)

-مامی، ددی، بای!
-مواظب خودت باش، عزیزم.
-من که بچه ی 2 ساله نیستم. خیر سرم دارم میرم سفر اکتشافی. خداحافظ.

برتا کول پشتی اش را برداشت و از خانه خارج شد. سپس به محدوده ی خارج از طلسم های محافظتی رفت و پاق! (افکت غیب شدن)

جنگل های شمال ایران!

پاق!(افکت ظاهر شدن)

-آخیش! یه چند روزی از دست مامان و بابام راحتم!
به اطرافش نگاهی اندخت و در بین درختان تنومند و سر به فلک کشیده ی جنگل، آلاچیقی را دید. در حالی که در دل ماگل ها را برای این اختراعشان تحسین می کرد، به سمت آلاچیق حرکت کرد. صدای خش خش برگ ها و علف ها را در زیر پای خود می شنید. اما احساس می کرد این صدا فقط صدای پای او نیست. ناگهان متوقف شد. از گوشه ی چشم خود حرکت موجودی را دیده بود. به آن سمت رفت، اما چیزی آنجا نبود.
-حتما یه جک و جونوری چیزی بوده!

سپس وارد آلاچیق شد و تختش را از کیف جادویی اش در آورد و آن را در جای مناسبی قرار داد. بعد از سفر به آن طولانی از لندن تا اینجا احساس خستگی می کرد. پس روی تخت دراز کشید و بعد از چند دقیقه به خواب رفت.

پند ساعت بعد-نیمه شب

با صدای خش خش برگ ها از خواب پرید. احساس می کرد کسی او را زیر نظر دارد. بلند شد و روی تختش نشست و به دقت به اطراف نگاه کرد. نمی توانست در آن تاریکی چیزی ببیند. چوب دستی اش را در آورد و زیرلب گفت:
-لوموس.

و سپس آن را دید. موجودی عجیبی که 10 متر با او فاصله داشت. تا الان با احتیاط حرکت می کرد. اما با روشن شدن چوب دستی برتا، با سرعت به سمت او می دوید. برتا از جایش برخاست و از آلاچیق خارج شد و در جهت مخالف جانور شروع به دویدن کرد. آن یک گورمونوس بود. درس چند روز پیششان. همان طور که می دوید، به وردی فکر می کرد که گرومونوس را از بین میبرد. نمی توانست آن را بیاد بیاورد.اما کتاب موجودات جهنمی و طرز مقابله با آن ها را با خود آورده بود. چوب دستی اش را به سمت آلاچیق که اکنون خیلی از آن فاصله گرفته بود، گرفت و گفت:
-اکیو بوک!

در بین صدای پاهای خودش و گورمونوس که همچنان در تعقیبش بود، صدای برخورد کتاب به درختان جنگل و جر خوردن صفحاتش را می شنید. بعد از چند ثانیه کتاب به دستش رسید. فوراً به صفحه ی 396 نگاه کرد و ورد مورد نظر را پیدا کرد.

چوب دستی اش را به سمت نشیمنگاه گورمونوس که اکنون در ده قدمی اش بود، گرفت و فریاد زد:
-پگریموس!

گورمونوس لحظه ای به برتا نگاه کرد و بعد از چند ثانیه منفجر شد!


___________________________

2)

اگر او از مرگ رهایی پیدا کند، از درد به خود می پیچد. این طلسم بر روی انسان اثری تقریبا معادل با طلسم کروشیو دارد. (با این تفاوت که اجرا کننده ی آن به جز بلا کس دیگری هم می تواند باشد! )

عوارض بعدی آن هم ملتهب شدن نشیمنگاه، یبوست و به هم خوردن نظم بدن است. به طوری که شخص طلسم شونده آرزو می کند که کاش در همان لحظه که طلسم به او خورده بود، می مرد.



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 842
آفلاین
. شما با یک گورمونوس مواجه میشید. رولی در همین تاپیک ایراد کنید که در آن شما این موجود را با روش ذکر شده نابود می کنید.( 25 امتیاز - رول )

كينگزلی كتاب مقابله با جادوی سياهش را بست و با بي حوصلگی آنرا به گوشه ای پرتاب كرد . به نوشته ای چشم دوخت كه با عنوان مقابله با گورمونوس يك صفحه از كتاب را اشغال كرده بود .

- هه هه ، اين كتاب كه مال آماتوراست ، گورمونوس اينا كه در مقابل من مثل موشن !

به آرامی به سمت ميزِ كارش كه در گوشه اتاقش جا خوش كرده بود رفت و به پرونده های قطور وزارتخانه چشم دوخت .

- واقعا جالبه . اصن نفهميدم چرا داشتم اون كتاب رو می خوندم ؟ آدم وزير سحر و جادو باشه از پسِ يه گورمونوس بر نياد ؟

كينگزلی با بيحولگی تمام پشت ميز كارش ، رویِ يك صندلی رنگ و رو رفته و قديمی نشست و تلاش كرد تا بتواند روی پرونده ها تمركز كند .


شاكی : آلبوس سوروس پاتر

متهم : جيمز سوروس پاتر

مورد شكايت : آقا اين داداشِ من خيلی پر رو تشريف دارن ! همش ميزنه تو سرِ من . منم دردم ميگيره . من نمی خوام دردم بگيره ! آخه بايد به كی بگم ؟ كچل جون خواهشا به اين موضوع رسيدگی كن .


كينگزلی با عصبانيت پرونده را بست و به درون شعله های شومينه پرت كرد كه هر لحظه اوج ميگرفتند .

- كچل خودتی و هفت جد آبادت .

پرونده ی بعدی را باز كرد و با ديدن نام پرسی ويزلی روی صندلی اش جا به جا شد .

سلام بر وزير عزيزم .

با توجه به آنكه به مسائل بی ناموسی توجه بسيار كمی می شود خواهشمدنم اين مورد را پيگيری كنيد .

اردتمندتان : پرسی ويزلی


كينگزلی با آرامش تمام نامه ی پرسی ويزلی را به درون شعله های سوزنده ی شومينه اش انداخت تا به سرنوشتی مشابه سرنوشت شكايت نامه آلبوس سوروس پاتر دچار شود . زير لب با عصبانيت و خشم گفت :
- لعنت بر اين نامه ها ! آخه پرسی ديوونه ، با وجود كوئيرل مگه ميشه فرهنگ بيناموسی رو گسترش داد ؟

كمی خودش را كش و قوس داد و زمزمه وار گفت :
- بهتره برم سراغ آخرين اخبارِ اقتصادی . ببينيم اين بليز كه هميشه سرش تو پريزه چه اخباری رو واسم جمع آوری كرده ؟

متاسفانه نرخ تورم مخصوصا در مورد كتب هاگوارتز و پياز ، گوجه فرنگی ، خيار و اينا به شدت افزايش پيدا كرده . گروه تسترال ها هم كه برای فروش به الجزاير می رفتن توسطِ يك گروه غارتگر رباييده شدن ...

- به جهنم ! يه خبرِ خوب نيست به من بدن ؟

- خخخخخخخخخخخخخخخ ( افكت نعره ی گورمونوس )

- هوم ، تو اون كتاب آماتورانه نعره ی گورمونوس رو همين طورر توصيف كرده بودن . به هر حال فك كنم خيالاتی شدم . در هر صورت گورمونوس واسه من عينِ جوجه است .

كينگزلی به شعله های آتش شومينه اش چشم دوخت كه همانند موج دريا بالا و پايين می رفتند . از صندلی اش برخاست و روی پاشنه پايش چرخيد و با ديدن موجود عظيم الجثه ای كه جلويش قد علم كرده بود بر خودش لرزيد .

- بَه ، جوجه جان ، يعنی گورمونوس جان شما هستی ؟ از آشنايی باهات بدبختم ... يعنی خوشبختم .

- خخخخخخخخخخخخخخ

- جان ؟ من كه از زبون گورمونوسی سر در نميارم !

گورمونوس خودش را به كينگزلی نزديك كرد . كينگزلی با حسرت به در خانه اش نگاه كرد كه هيچوقت عادت به بستن آن نداشت و همان عامل ورود گورمونوس به خانه اش بود . به سمت كتابِ مقابله با جادوی سياه شيرجه رفت و با عجله به دنبال صفحه ای گشت كه در مورد مقابله با گورمونوس توضيح داده شده بود .

- ببين كتاب عزيزم ، تو اصن مال آماتورا نيستی ، مال حرفه ای ها هستی . مثل خودم .

بعد به بالای صفحات كتاب نگاه كرد كه در كنار شماره ی صفحه با رنگ طلايی برای آماتوران نقش بسته بود .

- اين گورمونوسه عجب دندونايی داره . اينجا نوشته بايد به نشيمنگاهش يه پگريموس بفرستيم ... خدا بخير كنه !

با شجاعتِ تمام ( در كمال ترس ) بلند شد و دور گورمونوس چرخيد . اون دورِ گورمونوس چرخيد ، گورمونوس دور خودش چرخيد . گورمونوس چرخيد ، كينگزلی چرخيد . حالا كينگزلی بچرخ ، گورمونوس بچرخ . كينگزلی بچرخ ، گورمونوس بچرخ . بعد از يه مدت كوتاه نشيمنگاه گورمونوس در تير رس چوبدستی كينگزلی قرار گرفت ولی از اونجا كه سرش گيج می رفت طلسمش به كله گورمونوس برخورد كرد كه موجب برگشت طلسم به طرف كينگزلی شد . كينگزلی با يه تريپ جكی چان جاخالی داد و دوباره چرخيد تا جلوی نشيمنگاه گورمونس قرار بگيره .

- خخخخخخخخخخخ

گورمونس دستان زبر و توانمند خودش را دور كمر كينگزلی حلقه كرد و دندانهای تيزش را به نمايش گذاشت .

- وای ، بدبخت شدم ، هنوز وصيت نامم رو تنظيم نكردم. هنوز ازدواج نكردم . هنوز دنبال حركات بيناموسی و غير آسلامی نرفتم . هنوز پاكِ پاكم . به هر حال هر چه بادا باد ، يه طلسم می فرستيم هر جا رفت ،رفت . پگريموس !

موجود ، دهانش را با ولع خاصی به كينگزلی نزديك كرد . دندانهای تيزش را به صورت كينگزلی زد تا تيزيشان را احساس كند . اما در همان لحظه پيچ و تابی خورد و بر زمين افتاد .

2. بنویسید اگر این طلسم به جای به کار گرفته شدن بر روی گورمونوس بر روی یک انسان استفاده شود شاهد چه صحنه هایی خواهیم بود. ( 5 امتیاز – غیر رول )

آخه اين ديگه چه سواليه ؟

در صورتی كه طلسم بر مكانی غير نشيمنگاه فرد وارد شد فرد تا چند متر به عقب پرت ميشود و به طرز عجيبی از شانه اش خون خارج ميشود كه دليل اين موضوع هنوز توسط هيچ شخصی كشف نشده است ولی اگر طلسم بر نشيمنگاه انسان برخورد كند خون از نشيمنگاهش فواره زده و باد شكمی از انسان خارج شده و بوی بسيار بدی توليد مي شود . خونی كه از نشيمنگاه فرد خارج ميشود موجب مرگ وی ميشود و به ندرت شخصی از اجرای اين طلسم بر نشيمنگاهش جانِ سالم به در برده است .



Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۳:۱۸ جمعه ۵ تیر ۱۳۸۸

روونا ریونکلاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۱۱ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از ل مزل زوزولـه .. گاو حسن سوسولـه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 553
آفلاین
1. شما با یک گورمونوس مواجه میشید. رولی در همین تاپیک ایراد کنید که در آن شما این موجود را با روش ذکر شده نابود می کنید.( 25 امتیاز - رول )


-تق !
بادراد رفت ودر را پشت سر خود بست .
ررونا در حالي كه با تعجب فراوان به بلك برد نگاه مي كرد گفت :
-اين ديگه چه تكليفيه داده ؟ ما يه چيزي مي خوايم واقعي باشه ، حالا مجبوريم يه چيزي از خودمون سر هم كنيم بش بديم .

لونا : بچه ها توجه كردين كل درسمون به 5 دقيقه هم نكشيد .
سيموس : نه بابا . بخشنامه ي جديد هاگوارتز به معلم اين حقو ميده هر زمان عشقشه كلاسو تموم كنه . حتمنم الان داره ريشاشو سشوار مي كشه ...!

دراين لحظه برقي عجيب در چشمان روونا چرخيد . لبخندي زد و به سرعت از كلاس خارج شد .

...
- اين كجا رفت ؟

مغز روونا : ميدونم بايد چي كار كنم . آره همين كارو مي كنم . بعدشم اون يكي كارو مي كنم و بعدشم اونو به ماي لرد هديه مي دم ...

- كارگردان ( بوقي اين كاراكتر بلا...)
-نه ... اسمشو نيار صداي جيغش يادم مياد . به خاطر اون كم شنوا شدم!
- البته مغزمه ديگه ، همه چي توش پيدا مي شه !


روونا به سرعت به طرف تالار ورودي مي دويد و پس از رسيدن به درب ، از آن خارج شد و به سمت جنگل ممنوعه روان گشت .

منتقد: حالا از كجا ميدونستي سوژه تو جنگله ؟
- آها ... ببين ، تو هم اگه تكليف بيدلو خونده بودي مي دونستي .


از كلبه هاگريد گذشت و ... نه ... صبر كن. مثه اينكه نگذشت . در خونه واساده و داره در ميزنه ...
هاگريد در آستانه ي در ظاهر شد .
- آ ه ، سلام روونا ! مي تونم كمكت كنم؟
-البته . مي خواستم بدونم اردوگاه گورنوموس ها كجاس /
-اوه ! موجود خطيري رو براي تحقيق انتخاب كردي رووي !
- بعد از مرگ اراگوگ ، اونا توي اردوگاه اون ساكن شدن . خيلي مواظب باش رووي . من اونا رو ميشناسم و باهاشون زندگي كردم ...

- ( باز اين شروع كرد به خالي بندي ! ) .

1 دقيقه بعد ...
-الو ... سلام ....
-كسي اينجا نيست ؟
يك كلبه در آن غار ديده مي شد . روونا به سمت آن حركت كرد . در زد . كسي در را باز نكرد . در را هل داد و آن را باز كرد .
پيرزني كچل روي يك تخت خوابيده بود .
-اوه . سلام مادر! اوا دم در بده ، تو رو خدا بفرما داخل !
روونا :
- بيا جلوتر . بزار روي ماهتو ببوسم مادر !
روونا به تخت نزديك شد . ناگهان مادربزرگ روي او پريد !
تق ... توق... ديش ...
در به شدت در هم كوبيده شد و هاگريد با بر سر گورنوموس كوبيد .
گرنوموس بيچاره ضعف كرد !
روونا به سرعت از جا برخاست و
- اوادا ... اِ ببخشيد : پگريموس .
گور نموس بيچاره آشو لاش شد .
-ممنون از كمكت هاگريد .
-جبران مي كني.

روونا به هاگريد اخم كرد و به طرف قلعه دويد .


---------------------------------------------------------------------------
2. بنویسید اگر این طلسم به جای به کار گرفته شدن بر روی گورمونوس بر روی یک انسان استفاده شود شاهد چه صحنه هایی خواهیم بود. ( 5 امتیاز – غیر رول )


اين امر موجب تاثيرات بدي روي فرد شده كه از جمله آنها مي توان به پخ كردن از پايين ، ايجاد علائم سوزش ، خارش ، كهير ، ورم ، و همينطور بگير برو بالا استپ باي استپ ، با توجه به شدت طلسم و همچنين ايجاد آسيب و اخلال در مجاري دفع ادرار و دفع فضولات خواهد شد كه كمترين و پايين درجه آن اصطلاحا" جيش بند نام دارد .

تبصره : براي اطلاعات بيشتر به دانش آموز مضروب مراجعه كرده يا با 118 تماس گرفته و شماره همراه اين يارو ريشو رو ازش بگيريد .

------------------------------------------------------------------------------

اتنشن پليز: تمام اين چرند و پرند ها رولي بيش نبود و اگر به كسي توهين شده شخصا از ايشان عذر خواهي مي كنم .


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۸۸

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
1. شما با یک گورمونوس مواجه میشید. رولی در همین تاپیک ایراد کنید که در آن شما این موجود را با روش ذکر شده نابود می کنید.


-آره ،بادراد قراره بیاد بریم ریش هاشو مش صورتی کنه!
-جدی؟
-باور کن! آخه گفتم که توی تالار این تنها پسر زنده است! البته آلفرد و بیدل اینا هم هستند ولی بادراد نه که جذابه !.. واسه اون میگم. باید بهتر از اینا باشه.

وییژژژ .. ویژژژژ .. ویژژژژ ..!

-اَه! بادراد، بادراد! میشه بس کنی؟ شوخی هات اصلا خنده دار نیستند.

ویژژژ.. ووووژژژ.. وییژژژ!

-باد..بادراد؟
-ووووژژژژژ!


گابریل با عصبانیت از جایش بلند شد، چوبدستی اش را توی هوا تکان داد و تصویر دختر مو قرمز تکانی خورد. دختر گفت:
-چیه؟
-فکر کنم بادراده،من باید برم جینی.بای!
وووووووووووووژژژژژژژژ!

چیز عجیب و قرمز رنگی مدام در سالن عمومی حرکت میکرد.
گابر از روی مبل همیشگی اش مشرف به شومینه ی ریونکلاو بلند شد. چوبدستی اش را به ارامی از جیب شلوارش در آورد و به صدای پای آن موجود فکر کرد.

-پخ!
-جیــــــــــــــــــغ! (از نوع بنفش! )بادراد! اَه.. میدونستم تویی..

ویژژژژ.. وِیژژژژ.. وووووژژژژ!

بادراد با کت و شلوار قهوه ای رنگ حاضر شده بود و تمام ریش هایش داخل آن بود. با تعجب به صدا گوش داد و گفت:

-این دیگه چیه! یا ریش مرلین..برو ببین چیه!
-من برم؟ خب تو برو تو مردی..
-من پیرم بابا قلبم که درست حسابی کار نمیکنه.. خب پس نمیخواد بریم، صبر میکنیم خودش بیاد.
-من فکر میکردم تویی..

بادراد سرش را به نشانه ی نفی تکان داد. به در و دیوار تالار عمومی نگاهی انداخت و سپس، با ناراحتی هوارا از دهانش بیرون داد.

-احساس بدی دارم.. فکر کنم یه..
موجود روی سر بادراد پرید. لاغر بود و تمام تنش گوشت قرمز رنگ داشت. به نظر میرسید خون روی گوشت هایش در حرکت است اما چیزی چکه نمیکرد. دندان هایی نارنجی رنگ و تیز داشت و لبخندی نامیزان .

-گورمونوسه !

بادراد فریاد کشید:
-اینو از من دورش کنید. هی هی.. هی..هیع.!هِ.. ههه..
-چطوری؟
-وردشو بگو.. وردش هست..پگریموش.. یعنی موس!

-موس؟
-هیهی..هه..نه.. پگریموس!

گابریل در میان سردرگمی تایید میکنه و سپس چوبدستی اش رو به سمت حیوان میگیره. اما، چوبدستی اش در اثر پرتاب شدن به آن سمت رفته. با یک شیرجه چوبدستی اش رو برمیداره و به سمت حیوان ِ جهنمی نشانه میره.

-پگریموس!
-نه نه.. داره قلقلکم میده.. هی .. هیع!هه ... هووهووهوو..هع!هع! گابر.. بزن به اونجاش..
-جانم؟
-عقبش!

گابریل با وحشت گفت:
-عقب ِ چی؟
-بابا نشیمنگاه !

گابریل با چرخش پشت حیوان ایستاد.

-این نامردیه.. من.. دردش میاد خب! بادراد، فکر کنی یکی این کارو با خودت بکنه! من نمیتونم هدفگیری کنم.
-بزن به پشتش! ههی.یههییی.. بزن دیگه!

حیوان به سمت گابریل برگشت و با یک پرش روی او افتاد. موهای گابریل را گرفت و سرش را بلند کرد و محکم به زمین کوبید.

-آخ! کمک..
-چوبدستی.. چوبدستی.. هِی !حیوون ِ احمق..

بادراد از جایش بلند شد. حیوان جهنمی همچنان موهای گابر را میکشید و اورا به در ودیوار میکوبید. بادراد که چوبدستی اش را پیدا نکرده بود، با لگد به نشیمنگاه حیوان ضربه زد.

جانور به سمت دیگری پرتاب شد.

-بادراد، برو اونطرف.. پگریموس!
گابریل دقیقا" نشیمنگاه حیوان را انتخاب کرد و هدف دقیق اصابت کرد. حیوان با فریادی خاموش، منفجر شد و نوری از او باقی ماند..گابریل صورت خونی مالی اش را پاک کرد و به بادراد گفت:

-این ورد رو کی اختراع کرده؟
-یکی از اجداد کالین کریوی قزوین!
-حدس میزدم....

بادراد و گابریل به سمت مبل رفتند واز خستگی روی آن از حال ! (رفتند!! فعل برای زیبایی حذف شده).

-گابر، بزنش!
-چیو؟
-این هنوز زنده است...

گرونوموس با پرش از پشت بادراد رو بیهوش میکنه و این بار گابریل، این گرونوموس رو با مهارت و بدون ترس از بین میبره..
-بادی؟ نه، نمیـــــــــــــــــــــــــــر!




2. بنویسید اگر این طلسم به جای به کار گرفته شدن بر روی گورمونوس بر روی یک انسان استفاده شود شاهد چه صحنه هایی خواهیم بود. ( 5 امتیاز – غیر رول )

ورد روی انسان اجرا میشه.
به یکی از سه سمت(!) اصابت میکنه.
ورد وارد بدن میشه.
ورد باعث پکیدن میشه.
ورد از هر زاویه، پنجاه اندام رو ناقص میکنه.
شخص منفجر میشه.
شخص برای باقی عمرش نمیتونه دستشویی بزرگ کنه!
شخص بدبخت جانباز 90 میشه!

به نظرم از آوداکداورا بدتره..


[b]دیگه ب


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۱:۴۴ پنجشنبه ۴ تیر ۱۳۸۸

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
1.

لینی از جایش بلند شد و گفت: من میرم یه دوری به این اطراف بزنم. تو نمیای؟

- نه من نمیام. فقط حواست باشه سمت باتلاقا نری!

لینی با تعجب نگاهی به لونا کرد و گفت: چرا؟

- میگن اونجا گورمونوس داره. یه وخ نریا!

لینی با بی حوصلگی گفت: اینم یکی مث اسنور کک شاخ چروکیده س؟ ولمون کن لونا اینارو ولش کن. حالا اینی که میگی چی هس؟

لونا دستش را در کیفش برد تا کتابی را که درونش مطلبی در این مورد نوشته است را بیرون بیاورد و در همین حین گفت: وایسا الان بهت میگـ...

لینی دستش را به نشانه ی مخالفت بالا آورد و گفت: نه نه مرسی. من رفتم ، فعلا بای!

لینی به راه افتاد اما قبل از آن لونا پشت سرش فریاد زد: اگه یه گورنوموس دیدی بدون باید به محل اتصال پاها و شکم ورد پگریموس بگی. اوکی؟

لینی با بیخیالی گفت: اوکی!

- پس وردش چی بود؟

- گورنوموس باید به نشیمن گاهش زد ورده پگریموس رو!

و وارد قسمتی از جنگل شد که سراسر آن را درختان بلند و سر به فلک کشیده فرا گرفته بودند. او بدون توقف کمی جلوتر رفت و اینبار به فضای بازتری رسید که درست در وسط آن یک باتلاق قرار داشت.

- هوووم آخه گورنوموس دیگه چیه ، میاد اینجا چی کار کنه؟ اینم از همون تخیلات لونا و باباشـ...

اما با دیدن حیوانی که درست جلوی باتلاق ایستاده بود یک قدم به عقب برداشت و با خود فکر کرد که تا به حال جانوری با این شکل ندیده است پس چیزی نیست جز ... گورنوموس!

- جـــــــــــــــیـــــــــــــــغ

گورنوموس بلافاصله برگشت و متوجه او شد ، چنگال هایش را آماده ی حمله کرد ، حالت نیم خیز گرفت و با قدم هایی آهسته به سمت او آمد.

لینی سعی کرد به خاطر آورد: به سمت نشیمن گاهش ، ورد .... اممم پگریموس؟ آره آره همین بود. اما چه طوری نشیمن گاهش رو نشونه برم.

در همین فکر بود که ناگهان فکری به ذهنش رسید. بنابراین یکراست به پشت سر گورنوموس خیره شد و گفت: واو ... واو ... واو!

گورنوموس بلافاصله ایستاد ، چند لحظه ای به لینی نگاه کرد و سرانجام رویش را برگرداند و به سمتی که تا لحظاتی پیش لینی به آن خیره بود ، نگاه کرد.

لینی از فرصت استفاده کرد و چوبدستیش را به سمت مذکور گرفت و فریاد زد: پگریموس!

گورنوموس یک متر به عقب پرتاب شد و بعد بدن بی جانش به درون باتلاق افتاد و رفته رفته در آن فرو رفت.

لینی بدون توجه به گورنوموس برگشت و دوان دوان خود را به جای اولش کنار لونا رساند و نفس نفس زنان گفت: لونا لونا بیا بشین برام در مورد اسنور کک شاخ چروکیده بگو.

لونا که هم خوش حال شده بود هم متعجب مجله ی طفر زنی را از کیفش بیرون آورد و شروع به خواندن از روی مطلب اسنور کک کرد!

2.

اهم ... از اونجا که این ورد فقط بر روی نشیمن گاه اثر میذاره ، پس اثرات اولیه ی این ورد بر روی انسان هم بر روی همون قسمته. موجب پاره شدن رگ های درون همون قسمت میشه و بعد از پاره شدن رگ ها و بیرون اومدن خون از درون رگ ها ، دیگه نمیشه برای اون شخص کاری کرد و میمیره!




Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸

بیدل آوازخوانold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۹ یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۱۲ جمعه ۹ مرداد ۱۳۸۸
از همین دو رو برا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 69
آفلاین
1. شما با یک گورمونوس مواجه میشید. رولی در همین تاپیک ایراد کنید که در آن شما این موجود را با روش ذکر شده نابود می کنید.( 25 امتیاز - رول )

2. بنویسید اگر این طلسم به جای به کار گرفته شدن بر روی گورمونوس بر روی یک انسان استفاده شود شاهد چه صحنه هایی خواهیم بود. ( 5 امتیاز – غیر رول )

;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;

1)بیدل همان طور که به حرف های( پرفسور ) بادراد فکر می کرد از کلاس خارج شد ؛ در راه خوابگاه با خود فکر کرد:باید یک گرمونوس پیدا کنم ، باهاش بنجنگم و داستانشو به صورت واقعی بنویسم این طوری بهتر می شه ؛ اره ، باید یک گرمونوس پیدا کنم.
به خوابگاه که رسید به سرعت وسایلش را روی تختش ریخت و به سمت دفتر بادراد به راه افتاد .
به دفتر که رسید یک نفس عمیق کشید ودر زد:تــــــــــــــــق ، تــــــــــــق ، تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق.
بادراد:ها ها ،امدم ، کدوم خریه ، امدم ؛ عه عه عه ...
بادراد در را باز می کند و بیدل را می بیند تا می اید فحهش هایش را نثار او کند بیدل شروع به حرف زدن می کند:سلام پروفسر ریشو من اومدم ازتون یک گرپولوس ... نه ، یعنی چرمولوس ... نه ، عه بابا همون که سر کلاس گفتین ازونا می خوام ؛ می خوام داستانم واقعی باشه تا تاثیرات فراوانی روتون بزاره پرو فسور .... پرو فسور ، حالتون خوبه .
بادراد:
بیدل : کمک لازم ندارید پرفسور ریشو ؟
بادراد ناگهان به خودش امد و فریاد زد:پسره کر خره دیگه به من پرفسور نمی گی ؛ تو تعطیل پاشدی امدی اینجا منو دست بندازی ؛ بهه پسر جان من خرو رنگ می کردم جا گوجه سبز می فروختم ، خاک برسرت.
بیدل: عــــــــــــــــــــــــــــهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
بادراد:بگو چیکار داری شومپت
بیدل: من ... من ... ازتون یک خلمروس می خواستم ، پرو فسور (بادراد:)نه ... یعنی اقا ، معلن ، دبیر ، ...
بادرد: کافیه ،نه من گرمونوس ندارم
بیدل: عهـــــــــــــــــــــــــــه من تر مگوس می خوام.
بادراد: یا مرلین بزرگ مرا از دست این روانیه زنجیری ازاد بفرنا...
بیدل: کمک نمی خواین اقای ریشو؟
بادراد:برو گمشو دفتر دانبلدور اون داره.
بیدل وبه سمت دفتر دانبلدور حرکت می کنه ...
وقتی به مجسمه میرسه با خوشحالی داد می زنه:یک کپه پشگل.
و ناودان کنار می ره وبیدل وارد اتاق دامبلدور میشه .
دامبلدور:سلام ، بیا بشین پسرم ...
بیدل:مرسی پدرم (دامبلدور:اهم اهم) من ترمولوس می خوام
دامبلدور: ها
بیدل:ورموفول
دامبلدور:ها
بیدل:پدر چقدر خنگین ،مورغوسول شنیدی پیرمرد ...
دانبلدور: اها فکر کنم مظورتونو فهمیدم اقای بیدل گورمونوس ، من ندارم این موجودی خطرناکه و خوب ما از این چیزا..........
بیدل:اینا رو وللش پدر جون بگو کجا می تونم گیرشون بیارم...
دامبلدور:تو جنگل ممنوعه زیادن ولی خطر دا.....
ولی دیگه بیدل اونجا نبود وداشت به سمت جنگل ممنوعه حرکت می کرد .
همین طور که زیر لب اهنگی را زمزمه میکرد_ اها همونی که خیلی نایسه عمرنه سر کوچه وایسه راهی میره...( پشت صحنه: خره باید مجاز بخونی اینا خارج از اصول دینیه، ایکیو)اها بله و ادامه میده:مشکی رنگ عشقه ...._ و رفتو رفت تا به اعماق جنگل رسید و یکی از ان گرمونوس ها را دید و خر کیف شد.
گرمونوس داشت جلو می امد که بیدل از سر خوشحالی فریادی زد و گفت:خوشحالم از اینکه پیدات کردم و گرمونوس سر جا میخکوب شود و پشم های نداشتش سیخ شد.
بیدل :من نه حوصله دارم نه وقت سریع پشتتو بکن.
گرمونوس:
بیدل:کاریت ندارم می خوام بکشمت ... عهه پــــــــــــــشـتتو بکن
ولی گرمونوس به خودش می یاد و روی بیدل می پره ...
بیدل: بی حیا مگه ننت بهت یاد نداده رو غریبه نخوابی ها؟
گرمونوس:اخ ببخشید متاسفم ...
بیدل پاشد و دوباره گفت:پشتت
گرمونوس: اون مثه ناموسم می مونه اصلا حرفشم نزن
بیدل: عهه، اون به من پشت نمی کنه عهه عهه عهی عهی عها ...
گرمونوس :باشه بیا و پشتشو به سمت بیدل می کنه.
بیدل:ها اینه
چوبشو بالا می یاره و داد می زنه ... چی داد می زنه؟
بیدل: من ورد یادم رفت عهه عهه عهه
گرمونوس: باید بگی پگیر موس (من ماییه ننگ حیوانات وحشیم)
بیدل: ها اماده ، لیترموس ...
و گورمونوس هزاران متر به هوا بلند میشه ودر جایی نامعلوم فرود می یاد.
بیدل:فکنم وردو اشتباه گفتم ؛ چی بود تمرموس ، کتم دوس ...
وهمین طور که با خودش کلنجار می ره به سمت قلعه حرکت می کنه.


؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
2)بادی مهلک بدبو از ما تهت فرد با فشار خارج می شود ودر زمانی که قدرت ورد زیاد باشد احتمال پارگی هم داده می شود .لازم به ذکر است که این ورد بر روی انسان ها باعث سوزش زیاد و خارش بسیار زیاد می شود.
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛


ان زمان که بنهادم سر به پای ازادی
دست خود ز جان شس�


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۸ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
از لرد سیاه اطاعت میکنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 388
آفلاین
1. شما با یک گورمونوس مواجه میشید. رولی در همین تاپیک ایراد کنید که در آن شما این موجود را با روش ذکر شده نابود می کنید.( 25 امتیاز - رول )

زنوفیلیوس با لبخندی از لینی جدا شد. بلاخره موفق شده بود. حالا اون یک اواستک شاخ نچروکیده داشت. حالا دیگه کسی نمیتونست بخاطر این مطالب اون رو مسخره کنه. با فکر کردن به این مطالب نیش زنوفیلیوس بازتر شد و سوت زنان به سمت خانه اش حرکت کرد. لحظاتی بعد اولین اواستک شاخ نچروکیده را در اختیار داشت و دیگر هیچکس، هیچکس او و دخترش را احمق خطاب نمیکرد.
چند دقیقه بعد جلوی در قلعه ایستاده بود. به تازگی آن را عوض کرده بود. دری که شبیه دو موجود اواستک شاخ نچروکیده و اسنورکک شاخ چروکیده درست شده بود که درروبروی هم ایستاده و به یکدیگر لبخند میزدند.
وارد خانه شد. حس کرد چیزی عجیب است اما خب او همیشه این احساس را داشت . با بیخیالی ادامه داد اما با دیدن در باز خانه وحشت کرد. چه کسی وارد خانه شده بود؟ به سرعت شاخ اسنورکک شاخ چروکیده رو به گردنش بست و چند قطره از مایعی که روی آن نوشته شده بود : عرق اسنورکک روی چوبدستیش مالید و با احتیاط وارد خانه شد.

- وای نــــه

زنوفیلیوس با دیدن صحنه روبرویش نتوانست از گفتن این جمله خودداری کند. تمام خانه به هم ریخته بود و تمام کمدها گشته شده بود. چه کسی میخواست جاسوسی او را بکتد؟ اما درست در همان لحظه از پشت سرش صدایی شنید

- هاها، زنوفی دیوونه، برگشته است به خونه. هاهاها

زنوفیلیوس به سرعت برگشت اما چیزی جلویش نبود ولی در همان لحظه درد عجیبی چون گازگرفتی را در شانه سمت چپش احساس کرد. کسی او را گاز گرفته بود. دستش را روی شانه اش زد و پیش از آنکه موجود بپرد گوشه ای از بالش را لمس کرد. آری همان زبری خاص را داشت. پس او یک گورمونوس بود. دیشب، قبل از آنکه بخواند مطالبی را درباره انها خوانده بود اما درست زمانی که به فصل دفاع دربرابر گورمونوس رسیده بود خوابش برده بود. او هیچ شانسی نداشت. میدانست گورنوموس تنها با یک ورد خاص نابود می شود اما آن ورد چه بود؟
باید یک جوری به طبقه بعد میرفت و کتاب را میخواند شاید اونطوری موفق میشد.

چرخید و به سرعت به سمت پله ها دوید صدای بال زدن گورنوموس رو میشنید. چرخی زد و چوبدستیش رو بالا آورد و درحالی که میدانست کاری از پیش نمیبرد برای معطل کردن گورمونوس فریاد زد: پروتگو.
این ورد تنها میتوانست چند دقیقه گورمونوس رو نگه دارد و این برای زنوفیلیوس کافی بود. او درست به موقع به طبقه بالا رسید و کتاب را برداشت.
کتاب را ورق زد اما بار دیگر شانه اش زق زق کرد. اینبار شانه سمت راستش. اما گورمونوس او را رها نمیکرد میخواست باعث شود کتاب از دستان زنوفیلیوس خارج گردد. زنوفیلیوس با دست ضربه ای به شانه اش زد اما تنها باعث شد قسمتی از دندان های گورمونوس به دستانش بخورد و دستانش را نیز بخراشد.
زنوفیلیوس به سرعت کتاب را ورق زد و به فصل دفاع رسید اما درست در همان لحظه گورمونوس بازویش را گاز گرفت و کتاب از دست زنوفیلیوس رها شد و تنها چیزی که پیش از بسته شدن کتاب دید این دو کلمه بود:

پگریموس،نشیمن گاه!!

اما همین ها کافی بودند گورمونوس او را رها کرد اما زنوفیلیوس بلافاصله در پشت سر او قرار گرفت و چوبش را به سمت نشیمن گاه گورمونوس نشانه رفت: پگریموس

گورمونوس پرتاب شد و هاله ای سبز دورش را گرفت لحظاتی بعد هیچ اثری از وجود گورمونوس نبود مگر شلوغی خانه.

زنوف به آرامی نشست و پس از چند دقیقه به خواب رفت. و زمانی که بیدار شد 3 روز گذشته بود و لونا بالای سرش بود. او یک بار دیگر شانس داشتن اواستک شاخ نچروکیده را از دست داده بود

2. بنویسید اگر این طلسم به جای به کار گرفته شدن بر روی گورمونوس بر روی یک انسان استفاده شود شاهد چه صحنه هایی خواهیم بود. ( 5 امتیاز – غیر رول )
آقا این چه سؤالیه آخه .
هنگامی که پگریموس به انسان برخورد کند از انجا که این طلسم تنها در نشیمن گاه کارخاصی انجام میدهد تنها انسان را به عقب پرتاب میکند اما اگر این طلسم به سمت نشیمن گاه کسی نشان رفته و به شخص برخورد کند، گازی بدبو و پرفشار خارج گشته و طلسم وارد بدن می شود و باعث می شود بدن پس از مدتی گویا از چندین نقطه تحت طلسم جریوس قرار گرفته باشد جر خورده و یک بدن قطعه قطعه را تحویل میدهد البته این عمل مدتی طول میکشد(درحدود 1 روز) اما شروع آن بلافاصله پس از برخورد است و دلیل پاشیدن خون برروی دستان پروفسور نیز همین می باشد.


ویرایش شده توسط زنوفيليوس لاوگود در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۴ ۹:۲۳:۲۳


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸

دیدالوس دیگلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۹ شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۲
از جلوی کامپیوترم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 338
آفلاین
1. شما با یک گورمونوس مواجه میشید. رولی در همین تاپیک ایراد کنید که در آن شما این موجود را با روش ذکر شده نابود می کنید.( 25 امتیاز - رول )


ج1)شب آرامی بود...ستارگان از آسمان به زمین چشمک می زدند و باد نسبتا تندی که می وزید درختان رو نوازش می کرد و ابر های سفید آسمان را جابجا.

مثل همیشه دیدالوس دیگل به کوهستان رفته بود تا مثل هر بار یک ماه از سال رو در آنجا بگذراند.این عادت همیشگی او بود.همیشه دوست داشت از دهکده ی مشنگ نشینش دور باشد و در کوهستان زندگی کند ولی نمی شد.تقدی راو را در آن دهکده ی کوچک و خالی از جادوگر نگه داشته بود.

دیدالوس در وسط کوه آپارات کرد.مثل همیشه قبل از چادر زدن به دور و اطراف خود نگاه کرد.چیز خاصی نبود.پست چادر را از کیفش که با طلسمی، بزرگ شده بود در آورد و با جادو آن را برپا کرد...خوشحال بود که دیگر از وجود مشنگ ها در اطراف نمی ترسید.

در چادر رفت و با خانه ی کوچکی مواجه شد.وارد آنجا شد و وسایلش را روی میز گذاشت.رفت تا قبل از خواب دوشی بگیرد و چیزی بخورد...


بعد از چند ساعت کار،دیدالوس دیگل تصمیم گرفت به تخت برود.عادت نداشت در کوهستان با لباس خواب بخوابد پس با لباس خوابید.او همیشه گوش به زنگ بود.

بعد از سه ساعت خواب!!!

دیدالوس با صدای غرشی از خواب پرید.با چشمان از حدقه در آمده اش چوبدستی اش را برداشت کفش پوشید و به بیرون از چادر رفت تا منبع صدا را پیدا کند.وقتی از در چادر بیرون رفت هوا سرد شده بود...دورو بر را نگاه کرد و با صحنه ی عجیبی روبرو شد!

یک موجود گورنوموس در برابر او قد علم کرده بود.چهار پا داشت که پاهایش مانند پاهای عقرب بود.نیم تنه ی بالایی بدنش یک انسان ریشو و پرمو بود که در چشمانش آتشی وجود داشت.مو های قرمزش بسیار ترسناک بود.نیش بزرگ و عقرب مانندی در پشتش داشت...

دیدالوس خواست قش کند ولی با خود فکر کرد و فهمید که الان وقتش نیست...همین که فکر کرد گورنوموس وحشی آتشی از دهانش بیرون داد و دیدالوس را پنج متر پرتاب کرد.

دیدالوس که خیلی عصبانی شده بود از جا برخاست و چوبدستی اش را به طورت موجود نشانه رفت و فریاد زد:آواداکداورا!

نور سبز رنگی هوا را شکافت و به صورت گورنوموس خورد.

گورنوموس اندکی صورتش را مالید و انگار که فقط بر او نور تابانده بودند به صحنه ی نبرد برگشت.

دیدالوس طلسم های متعدد و متفاوتی را امتحان کرد ولی هیچ نشد...دیگر وقت مردن بود...گورنوموس با او دو متر فاصله داشت.

ناگهان فکری در ذهن او جرقه زد.یادش آمد که دو سال پیش با یک موجود بی چشم پشمالو مواجه شده بود و همین بلا سرش اومده بود که جادوگری قد کوتاه که قیافه اش معلوم نبود اورا نجات داده بود...با ورد...

دیدالوس چوبدستتی را به صورت گورنوموس گرفت و نعره زد: پگریموس!

طلسم بنفشی به صورتش خورد ولی فقط پرت شد عقب.

دیدالوس که تازه متوجه شده بود که دو سال پیش جادوگر از پشت حمله کرده بود به پشت موجود رفت و به پشت موجود طلسمش را فرستاد...

طلسم به او برخورد کرد...موجود لحظه ای برگشت و دیدالوس ترسان را نگریست و بعد مانند خاکستر،ذره ذره با باد رفت...

دیدالوس خوشحال به چادر بازگشت...


2. بنویسید اگر این طلسم به جای به کار گرفته شدن بر روی گورمونوس بر روی یک انسان استفاده شود شاهد چه صحنه هایی خواهیم بود. ( 5 امتیاز – غیر رول )

برخورد این طلسم به انسان موجب ایجاد سوراخی شده که ذره ذره تمام خون بدن را از بین برده و به بیرون هدایت می کند.این طلسم حتی ممکن است اثر نکرده و حتی ممکن هست باعث انفجار در آن قسمت شود...گاهی اوقات هم آن قسمت را از بدن شخص محو می کند!!!




غیر ممکن غیر ممکنه! همینی که گفتم...ناراحتی زنگ بزن 118


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۰۸ سه شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸

آبرفورث دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۰ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۶ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 805
آفلاین
هو121


شب سردی بود،باران به تندی میبارید.
مرد ریز نقشی و رنجوری ،تنها در خیابان خلوت قدم میزد.
با کوله باری از تجربه،راهی شده بود تا آخرین آرزویش را تحقق بخشد.آرزویی که تمام جوانیش را صرف آن کرده بود.تمام عمر در حسرت ساخت داروی جاودانگی مو بود. و اخیرا فهمیده بود تنها راه ساخت آن،دستیابی به خون گورمونوس جهنمی است.



باران رفته رفاته شدت بیشتری میگرفت،لباس های معجون ساز پیر کاملا خیس بودند.به خوبی صدای قهوه چی سرکوچه را به یاد داشت.
- نمیدونم والا،یه چیزی هست توی خرابه ی توی اون کوچه پشتی!گورنونوس؟گورنونور؟

انرژی دوچندانی داشت،میخواست با افتخار تمام،حاصل سالها تلاشش را تقدیم اربابش کند،میخواست پس از سالها،تنها آرزوی ارباب سیاهش را برآورده سازد.میخواست رنگ سیاه را به سر لرد سیاه برگرداند.



قدم هایش را تند تر کرد،اکنون دیگر خرابه را میدید،ترسی در وجودش نبود.با خونسردی چوبدستیش را به دست گرفت و زیر لب گفت : لوموس!
نوک چوبدستی نورانی شد و راه پیش روی پیرمرد را روشن کرد.
لحظه ای بعد،دیوار های خرابه را به خوبی میدید.خانه ای اشرافی و بزرگ،شبیه به قصر،گویی در آتش سوخته بود.
با جسارت پا در محوطه خاکی گذاشت،به هیچ چیز نمیاندیشید،به خوبی میدانست چگونه باید گورمونوس را نابود کند،در ذهن تصور میکرد که تنها با چند دقیقه جدال،میتواند خون گورمونوس را بریزد.هنوز چند قدمی پیش نرفته بود که در گوشه ای از خانه،نوری شبیه به نور شعله های آتش مشاهده کرد.


آری هدفش را یافته بود،بدو به سمت طبقه بالا و منبع نور شتافت.ثانیه ای بعد،گورمونوس غول پیکر را در حالی که در آتش میسوخت،برابرش دید.موجودی عظیم و غول پیکر،با بدنی مانند پوست لاکپشت همراه با دوشاخ پیچ خورده.
پوزخندی زد و چوبدستیش را بالا آورد.
- پگر...
همین که ورد بر زبان بادراد جاری شد،گورمونوس بر او آتش فشاند.



پیرمرد با نهایت توان،به پشت دیواری پرید اما گویی بی فایده بود،تمام موها و ریش هایش سوخته بودند.خشمش اکنون دیگر شخصی شده بود،با زیرکی تمام،از پشت دیوار بیرون پرید.

- هی هی گورمونوس،پست سرت یه اسنورکک شاخ چروکیده هست!
موجود آتشین با سادگی کودکانه اش،برگشت و به دیوار خالی پشت سرش نگریست اما درست در همین فاصله،معجونساز پیر کا ر خود را کرد.
- پگریموس!
نور قهوه ای رنگی از نوک چوبدستی وی خارج شد و مستقیم به بخش تهتانی بدن گورمونوس برخورد کرد و بلافاصله،باعث از پای درآمدن وی شد.

مرد که به شدن کیفور شده بود،خنجرش را بیرون کشید و با بریدن قسمتی از بدن موجود،بطری کوچکی از خون وی را برداشت و قهقه زنان از خرابه بیرون رفت...





سوال دوم :
اگر طلسم پگریموس بروی انسان ها اعمال گردد توانایی انهدام کامل اندام تهتانی بدن را دارد،همچنین توانایی بسیاری در بستن مجرا های موجود در همان اندام های مزبور.


seems it never ends... the magic of the wizards :)


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ سه شنبه ۲ تیر ۱۳۸۸

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۸ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۲:۲۸ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸
از شیرموز فروشی اصغر آقا!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 242
آفلاین
جلسه اول


دانش آموزان داخل کلاس نشستن و با خیره شدن به در و دیواری که با رنگ های سیاه و خاکستری مزین شده بود انتظار آغاز اولین جلسه کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه را می کشیدند.

کلاس در سکوت محض گاهی با پچ پچ دانش آموزی آرامشش را از دست می داد ولی اندکی بعد دوباره آرامشش را بدست می آورد تا اینکه در کلاس با صدای آرامی باز شد ولی کسی در آستانه در دیده نشد.

- به مرلین پیوزه!
ولی صدایی که از آستانه در شنیده شد انتظارات را برآورده نکرد.
- پیوز هفت جدته کره خر! کی بود این حرف رو زد؟

دانش آموز خطاکار دستش را بلند کرد.
سرانجام منبع صدا با بالا رفتن دست دانش آموز دیده شد. بادراد ریشو با همان ریش و پشم پرپشت و ابروان در هم رفته اش به پشت میزش رفته و دانش آموز را نگاه می کرد.
- این ترم دومه که منو به جای این پیوز اشتباه می گیرین! من بادراد هستم ، هرکسی هم که منو پروفسور خطاب بکنه ده امتیاز از گروهش کم میکنم. خرفهم شدین؟
دانش آموزان :

بادراد : خوبه! خب کلاس ما از الان شروع شد. برای اینکه هم دانش آموز گناهکار رو تنبیه کنیم و هم مدرسه اعلام گرده موش های آزمایشگاهیش تموم شده از این دانش آموز برای درک بیشتر درس استفاده میکنیم.
و در حالیکه به دانش آموز بیچاره اشاره می کرد گفت : بیا جلو!
دانش آموز :
دانش آموز بیچاره ولی با اخم بادراد سرانجام تسیلم شده و به طرف استاد درس دفاع در برابر جادوی سیاه حرکت کرد.

بادراد دانش آموز را برانداز می کنه و بعد شروع به درس دادن میکنه.
- خیلی خب! برای جلسه اول شما باید یاد بگیرید بعضی از موجودات جهنمی رو چطوری نابود کنید. به این موجودات جهنمی که تا به حال در هیچ کتابی بهشون اشاره نشده گورمونوس میگن. الان فرض کنید که ما رو به رومون یک عدد گورمونوس داریم.

بادراد با اشاره به دانش آموز حرفش را ادامه داد.
- باید بهتون بگم در مواجه با موجودات خطرناکی مثل گورمونوس باید رگ خوابشون رو بلد باشید. برای گذر از این موجود جهنمی هم باید این قاعده رو درک کنید. متاسفانه روی این موجودات هیچ گونه طلسمی تاثیر گذار نخواهد بود به جز طلسم "پگریموس". البته باید بهتون بگم طلسم مذکور به هرجای این موجود اتاثیر گذار نخواهد بود و جای مخصوصی دارد.

دانش آموزی دستش را به علامت سوال بالا برد.
بادراد : بله دوشیزه دلاکور؟
گابریل : پس به کجای این حیوون این طلسم اثر داره؟

بادراد لبخندی زد و گفت : الان!
و سپس رو به دانش آموز کرد و گفت : پشتتو بکن!
دانش آموز :
بادراد با بی حوصلگی تکرار کرد : پشتتو بکن! باهات کاری ندارم. فقط میخوام جواب دوشیزه دلاکور و قسمت پایانی درس رو بگم!

دانش آموز با بدگمانی پشتش را کرد و بادراد ادامه داد : با تمامی احترامی که به شئونات و ارزش های هاگوارتز قائلم باید بگم که این طلسم فقط به نشیمن گاه موجود جهنمی اثر داره.
و سپس با یک حرکت سریع قبل از اینکه دانش آموز توانایی عکس العملی را داشته باشد چوبش را به سمت نشیمنگاه دانش آموز گرفته و فریاد کشید : پگریموس!
دانش آموزان :

بادراد لبخندی زد و گفت : اینجوری شما می تونید موجود جهنمی یا همون گورمونوس رو نابود کنید!
و سپس در حالیکه خون مجهولی رو از روی دستاش پاک میکرد ادامه داد : از بازرسا هم میخوام سعی کنن برای شهید ندادن موش آزمایشگاهی تهیه کنند تا از جلسه بعد با این صحنه ها مواجه نشیم.

سپس بر روی پاشنه پا چرخید و همزان با خروج او از کلاس تکالیف بر روی تخته کلاس نقش بسته شدند.

تکالیف :
1. شما با یک گورمونوس مواجه میشید. رولی در همین تاپیک ایراد کنید که در آن شما این موجود را با روش ذکر شده نابود می کنید.( 25 امتیاز - رول )

2. بنویسید اگر این طلسم به جای به کار گرفته شدن بر روی گورمونوس بر روی یک انسان استفاده شود شاهد چه صحنه هایی خواهیم بود. ( 5 امتیاز – غیر رول )


[b][color=FF0000][url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?topic_id=883&post_id=219649#







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.