هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۳

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
ناگهان مرلين وارد شكنجد مي‌شه و يك راست به سمت كالين مي‌ره و ميگه: هي كالين! پسر خوب خودم! اولا كالين كريوي با معدل عالي از هاگوارتز هستي! دوما براي چي اينجايي؟
سالازار سروكلش پيدا مي‌شه و ميگه: هيي بروبچ مرليننن! بريزين سرش!!
همه‌ي سياها از پشت پرده‌ي قرمزرنگي ظاهر مي‌شن و به مرلين كه تك و تنها كنار كالين وايساده بود حمله‌ور مي‌شن
كرام: آخ جون بازم مي‌تونيم سرسره بازي كنيم... ديروز به خاطر سرسره بازي تو آب مامانم دعوام كرد ولي امروز مي‌تونيم به جاش روي ريش سر بخوريم
در حين دويدن گيلدروي ميگه: اتفاقا من واسه ريشش نقشه‌هاي ديگه‌اي دارم.. مي‌خوام كاغذ كتاب جديدم از ريش مرلين باشه :grin:
مرلين كه متوجه شده همه دارن به ريشاش نگاه مي‌كنن بلافاصله فندكي رو كه پارسال روز تولد سايت تو كافه سه دسته از مودي گرفته بود در مياره و زير ريشش ميگيره..
همه دوندگان در جا مي‌ايستن
مرلين: اگه جلو بياين ريشمو آتيش مي‌زنم
كرام: ببين مرليني عزيز خوشگل.. ما كه با تو كاري ندريم فقط اجازه بده اين ريشتو از جا در بياريم..
سالازار: آره به جون خودت... يه جوري ميكشيم كه فقط درد بكشي
مرلين: من حاضرم نصف ريشامو بدم بهتون به شرطي كه همتون بياين دست منو ببوسين و بگين غلط كرديم


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۳

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
نقل قول:

پروفسور مينروا ‏مک گونگال نوشته:

یا ریش مرلین

آقای کریوی ؟! شما هم به سیاه هان پیوستی؟!

حتما تو جلسه یه کاریت کردن! معجونی چیزی دادن به خوردت یا اینکه طلسمت کردن؟!

یعنی چی آقای کریوی؟ همین که رفتین جلسات و با سیاه هان سایت راه افتادید الان تصمیم گرفتید که سیاه باشید؟! آقای پاتر بیچاره چی می گه پس؟!

I've never been more ashamed a of Gryffindor student

چشم پروفسور چرا میزنی من اغفال شده بیدم الان از سیاهی میکشم بیرون....ولی من هم تعجب میکنم این نظر سنجی چیه....
خوب کالین میگه:من نمیخوام دیگه سیاه باشم
اسلی :چی؟چی گفتی؟
کالین:خوب نمیخوام دیگه
اسلی:بر و بچ بریزین سرش...
جاسم:نه من کالینو کاریش ندارم اون رئیس واحد منکرات ما تو قزوینه
نورممد:منم با جاسم موافقم
حاجی:ولکن کالین از مردان آسلام است و شکنجه مردان آسلام حرام باشدی
کرام:کالین ایندفعه رو به خاطر دوستیمون بی خیالت میشم
گیلدی:ولی من...
من:بیا این کاغذ وبگیر(کاغذ مجوز باشگاه تنفس مصنوعی در قزوین)
گیلدی:هووم منم بیخیال
اسلی من واقعا اینهمه احساسات ونمیتونم تحمل کنم برو تو آزادی بدون شکنجه بری بیرون
رودی و بلا:پس ماچی؟
اسلی:نه عزیزانم کاری بهش نداشته باشید ما نباید معجون به خوردش میدادیم
مگی:چی شما معجون به خوردش دادی؟
اسلی:آری...
مگی: هووم بیا کالین بیا بریم...

مگی کالین و با خودش میبره میدون گریمولد شماره 12 به سلامت و دست هیچ مرگخواری بهشون نمیرسه...

ضمیمه کالین سفید گشت.... (یه خاطر یک سری از دوستان که گفتند تو نباید بری تا نیروهای سیاه وسفید برابر بمونه )


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۳

balestrood


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۶ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۰۲ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
سلام
من دارای دکترای شکنجه هستم.
امیدوارم که من را برای عضویت در شکنجه گرانتان بپذیرید.
پیشاپیش کمال تشکر را دارم.
بالسترود


تصویر کوچک شده


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ شنبه ۵ دی ۱۳۸۳

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
بعد از يه سرسره بازي حسابي اگه گفتين چي ميچسپه....


كرام : يه كي ديگه كه شكنجه اش بديم ....
رودي : آي گفتي دلم لك زده براي شكنجه دادن حالا كيو شكنجه بديم ...؟؟
حاجي : راست ميگه كيو؟
سالازار : مكي گوني گال بي اجازه وارد اينجا شده بشكنجينش

-=-=-=-=-


نمایشنا


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۹:۳۵ شنبه ۵ دی ۱۳۸۳

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام که داشت به طرف شکنجه گاه حرکت میکرد سر راه دومبول و هاگریدو دید
کرام: سلام هاگرید چطوری ؟میبینم که دوستان حسابی ازت پذیرایی کردن حالا نوبت منه.....

کرام یه سوزن از جیبش در میاره و......شترق!!!!!!
صدای انفجاری مهیب کل منطقه رو در بر میگیره

کرام که حسابی کیف کرده بوده(و البته حسابی خیس شد چون با آب هاگریدو پر کرده بودند) هاگریدو بر میداره و میبره پنجر گیری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اوستا:نمیشه!!!1این ترکیده کاری نمیشه کرد!!!!
کرام:بابا شما اوستایی!!...حالا یه کاری کن!!
اوستا:

چند لحظه بعد!!!!

صحنه کلوز آپ.....پیست اسکی!!!!

کرام و رودی و سالازار و کالین سوار بر تیوپی که بسیار آشنا به نظر میرسید!!!(هاگرید)از بالای کوه به پایین سر میخوردند!!!!و دوباره به طرف بالای کوه حرکت میکردند تا دوباره سوار تیوپ هاگریدی شوند!!!!!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۵:۳۰ شنبه ۵ دی ۱۳۸۳

پروفسور مينروا ‏مک گونگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۳:۱۵ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 895
آفلاین

یا ریش مرلین

آقای کریوی ؟! شما هم به سیاه هان پیوستی؟!

حتما تو جلسه یه کاریت کردن! معجونی چیزی دادن به خوردت یا اینکه طلسمت کردن؟!

یعنی چی آقای کریوی؟ همین که رفتین جلسات و با سیاه هان سایت راه افتادید الان تصمیم گرفتید که سیاه باشید؟! آقای پاتر بیچاره چی می گه پس؟!

I've never been more ashamed a of Gryffindor student


Minerva McGonagall

Head of Gryffindor House

Deputy Headmistress

Less Expectation , Less Disappointment


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۰:۲۷ شنبه ۵ دی ۱۳۸۳

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
کالین میاد تو
هاگرید:کالین تو اینجا... کمک دارم از ...میترکم...
کالین:الان کمکت میکنم
یهو الزمینوس لیزیوس ....هاگرید میخوره زمین چون حجمش سه برابر شده هوا میره نمیدونی تا کجا میره
کالین کتاب معجزات شکنجه نوشته بلای مرحوم رو یه ورق میزنه
توپ...آها پیداش کردم توپیوس فوتبالیوس... هاگری گرد میشه... میشه اندازه توپ فوتبال
کالین:بر بچ بیاین یه فوتبال بزنیم... حالا کالین هاگری پاس میده به نور ممد نور ممد به جاسم ...جاسم خودش داره میره جلو پاس میده به گیلدی ...گیلدی هاگری شوت میکنه میخوره تو سر گراپی اسلی هاگری رو میگیره پاس میده شیکم ،شیکم میده به جاسم ...جاسم میشوته هاگری از در شکنجه گاه پرت میشه بیرون می خوره تو سر دومبول ...
دومبول:اح نمیدونم این طوپ اض کجا اومد....(یهو میبینه هاگریده)
طلسم هاگرید وباطل میکنه...:کی این بلا رو صرط آورد
هاگرید:در حالی که به شدت زخمی شده...کالین تقصیر کالین بود
.........................
پی نوشت روزنامه پیام امروز:کالین هم به سیاهان اصیل پیوست(نه ولدی و دال دالی بلکه قدیمیاش اسلیترین ها)


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ جمعه ۴ دی ۱۳۸۳

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
نارسيسا يكم اصلات از خودت نشون بده
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-

هاگريد داشت از جلو شكنجه گاه رد ميشد ديد جاسم با نور ممد دارن يه قوطي كبريت رو ميبرن بيرون
هاگريد : نور ممد هووووووووووووي اون چيه دارين ميبرين
نور ممد : يكي از زنداني هاست تموم كرده
هاگريد ميره در جعبه كبريت رو باز ميكنه

سر دوست من چه بلايي آوردين و ميره به سمت در شكنجه گاه

از در مياد تو دو قدم ميره جلو يهو زير پاش خالي ميشه ميفته رويه سرسره ليز ميخوره مياد پاييت ميفته رو ي صندلي دست و پاش به صندي بسته ميشه

سالازار : به به پاگنده از اين طرفا ؟

هاگريد : نا مرد شماها سوسك رو كشتين ميكشمتون

سالازار : فعلا كه كاري نميتوني بكني پاگنده جون نوبت شكنجه شدن برادر گنده بك

سالازار يه كتاب قطور از تو رداش در مياره روش نوشته 2000 راه شكنجه دادن جادوگران سفيد نوشته بلاتريكس لسترنج
ميره تو فهرست كتاب

سالازار : هوووووم بزار ببينم اهان يافتم شكنجه مرلين فصل 2

سالازار يه بشكن ميزنه يه شيلنگ ظاهر ميشه ميره به طرف هاگريد ميگه
سالازار : بگو آآآآآآآآآآآآآآاا
هاگريد : آآآآآآآ
سالزار شيلنگو ميچپونه تو حلق هاگريد :mama:
سالازار : آفرين حالا به بلاي مرلين دچارت ميكنم
شير آب رو باز ميكنه

سالازار :
دو ساعت بعد سالازار بيدار ميشه ميبينه هاگريد به سه برابر اندازه طبيعيش در اومده
كتاب رو باز ميكنه فصل سوم از شكنجه مرلين :
پس از دوساعت آب خوراندن با يجاد يك دستشويي و آفتابه و اجراي طلسم خودداري از سلول خارج شده و دست و پاي زنداني را باز ميكنيد
سالزار يه بشكن ميزنه دستشويي با آفتابه ظاهر ميشه
سالازار : خودداريوس .......
سالاز : خوب پاگنده جون مارفتيم
به محض اينكه سالزار خارج ميشه دست و پاي هاگريد باز ميشه هاگريد ميدوئه به سمت دستشويي ولي تا به در ميرسه پرت ميشه عقب

-=-=-=-=-=-=-=-
خوش باشين


نمایشنا


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ جمعه ۴ دی ۱۳۸۳

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۳ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۵۱ جمعه ۱ مهر ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 118
آفلاین
چقدر بی رحمید بابا
یه خورده ملایمتر بنویسید
صفحه های اولو خوندم دلم کباب شد


و تو اي غول قصر ... در رفتي از دست ... گربه ي چكمه پوش!!!
=========================
T.A.T.U




تصویر کوچک شده


Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
پیام زده شده در: ۱۱:۰۱ جمعه ۴ دی ۱۳۸۳

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
گیلدی که خیلی خوش تیپه از سوراخ شکنجه گاه واقع در ارتفاع چهار متری میپره پایین!
سوکسی: قــــــــــرچ!
گیلدی: هومک... ویکی تو هم این صدای قرچو شنیدی؟ فکر کنم یه چیزی رو له کردم!
گیلدی پاشو میاره بالا، کف کفششو نیگاه میکنه، میبینه سوکسی چسبیده به کفشش داره دست و پا میزنه!
گیلدی: آخه سوکسی جان جان، برای چی وایسادی زیر سوراخ؟؟!! جاسم! بدو بیا این بیچاره رو خلاصش کن، طفلک داره زجر میکشه!
جاسم در حالی که توی هر دستش یه پیف پاف گرفته بغل گیلدی ظاهر میشه!
جاسم: جیلدی جون، این سوکسی که میجی نجورسنگ؟ خانوما، آگایون لطفا چشماتونو ببندید! صحنه دلخراشده!

یه ربع بعد...
جاسم یه بطری تو دستشه، داره تو بغل ویکی گریه میکنه!
جاسم: من بیر نفرو کشتم.... من بیر نفرو کشتم! من هرجز جیلدی رو نمیبخشم!
ویکی ( با لحنی مثلا مهربان و پدرانه و در تلاش برای آرام کردن جاسم! ) : جااااااااااااااااااسم! تو آدمی؟ هووووم؟ تو آدمی؟
جاسم: من یخ (Yokh)! ولی یه دادش دارم اونم یخ!
ویکی ( با لحنی مثلا مهربان و پدرانه و در تلاش برای آرام کردن جاسم! ) : جااااااااااااااااااسم! تو مگه خودت خوار مادر نیسیتی که سوکس میکشی؟ هوووم؟
جاسم: من یخ (Yokh)! ولی یه دادش دارم اونم یخ!
جاسم (توی دلش): اصلا شیطونه میجه جیلیدی و ویکی رو هم بکشم! خیلی نامردن!
در همین لحظه دامبل (در نقش فرشته ) روی شونه راست جاسم و سالی رو شونه چپش (در نقش شیطون) ظاهر میشن!
سالی: آفرین پسر! من کاملا با کشتن این دو نفر موافقم!
دامبل: حوووم! جاصم از طو واقئا بئیده! من برای این که طو این کارو نکنی چند طا دلیل دارم:
1. صالاظار لحجه طرکی نداره!
2. من خودم مدیر کل صایت ایرانین دومبولیسمم!
3. ببین من چی کار می طونم بکنم ( شروع میکنه به روی دست راه رفتن )
سالی: بابا جاسم به حرفای این گوش نکن! ببین چه چنگ ضایعی دستشه! تازه لباسشم شبیه لباسای زنونس!
دامبل: چنگ من ظایص؟ لباص من ظنونص؟ نشونت میدم! ( از روی شونه راست جاسم میپره روی شونه چپش شروع میکنه به کتک کاری با سالی )

نیم ساعت بعد....
همه جمع شدن دو جاسم، دارن کتک کاری سالی و دامبلو نیگاه میکنن!
چو: 5 گالیون دامبل
ویکی: 20 گالیون سالی
پادما: 18 گالیون دامبل
نورممد: 30 گالیون سالی

فوقع ما وقع....

=============
هومک.... این به شکنجه گاه ربط داشت؟ اکشال نداره... شما فرض کنید که داشت!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.