"سوژه جدید"هوایی سرد، سوزناک و سیاه.
سیاه, درست مثل قلب انسانی که در آن حوالی در حال رفتن به سوی پیروانش بود. انسانی با قلبی چرکین و صورتی مارمانند...
بلاخره از دروازه دژ مرگ گذشت و از آن هوای سرد راحت شد. به طبقه بالا میرفت.جایی که مرگخواران منتظرش بودند. دستگیره جیرجیر کرد و بعد صدای گام های لرد ولدمورت روی کف سنگی تالار پیچید,به محض اینکه افراد درون تالار متوجه ورود او شدند, دست از گفتگو کشیدند و تعظیم کردند.ولدمورت بدون توجه به چاپلوسی آنها در حالی که ردای سیاهش پشت سرش موج می زد, به بالای تالار رفت و ایستاد و با صدایی رسا گفت:خب! همه اینجایید.یک مأموریت خطرناک، یک مأموریت واقعی در انتظارتونه! اما افتخار جان فشانی برای من کار به هر کسی اعطا نمیشه. من تعدادی از مرگخواران رو برگزیدم. بلاتریکس لسترنج، رباستن لسترنج، سوروس اسنیپ، فنریر گری بک و بلاخره عضو جدید راکفود ماکینگ
5 مرگخوار از جایشان برخاستند و در حالی که با نگاههای سرشار از نفرت و حسادت دیگران بدرقه می شدند,به سوی لرد رفته و تعظیم کردند. لرد فریاد زد: متعهد میشویم تا پای مرگ برای به پایان رساندن این مأموریت تلاش کنیم!!
و 5 مرگخوار با صدایی که در تمام تالار پیچید,جمله او را تکرار کردند...
***
لوپین که در حال تماشای فیل ها بود, با شنیدن صدای نعره ی شیرها به سمت آنها رفت. 5 شیر در آنجا برای مردم خودنمایی میکردند. چهارمین شیر از سمت راست علامت صلیب مانندی بر سینه داشت و انگار فرمانروای حیوانات بود. لوپین محو تماشای آن شیر شده بود و از این موضوع غافل بود که ظاهر جادوگرش توجه ماگل ها را جلب کرده است و بیشتر اطرافیانش به جای تماشای قفس ها به او زل زده اند, که صدای فریاد بورگین او را به سوی خود کشید.
- لوپین اونجا رو!
تلق
تمامی اعضای ارتش الف دال با شنیدن این صدا از حرکت ایستادند و به بالا نگاه کردند 5 مرگخوار منتظر خالی شدن باغ وحش بودند که ناگهان یکی از آنها فریاد زد: بریم!!
و همانطور که با انگشتش اعضای الف دال را نشان میداد, همراه بقیه غیب شد.
***
در مقر ارتش دامبلدور
بورگین که در حال قدم زدن در طول آشپزخانه بود, ناگهان از حرکت ایستاد و با این کار محکم به آلیشیا تنه زد.بعد با دستپاچگی معذرت خواست و گفت: به نظرتون باید به محفلی ها خبر بدیم؟
آلیشیا آنها را برای بحث درباره این موضوع فرا خوانده بود.
پس از گذشت زمانی آلیشیا با آرامی گفت: نه! ما خودمون با اونها مبارزه میکنیم. نمیدونم اونها دنبال چی هستند ولی هر چی هست ما باید جلوشون رو بگیریم. این بهترین فرصت برای انجام یک مأموریت جدیده.
و سپس به اعضا خیره شد
- بله
صدای فریاد اعضا در اتاق پیچید و به فرمان آلیشیا تمامی اعضا مشغول تمرین برای جنگ بزرگی که در پیش رو داشتند شدند.
___________________________________
خب اینم ماموریت جدید.اون شیر قدرت خاصی داره که مرگخوارها دنبالش هستند.ارتش با سه تا مشکل روبرو هست هم باید بفهمه که اون شیر چرا مهمه هم باید جلو مرگخوارها رو بگیره.در ضمن اون باغ وحش مال ماگل هاست پس باید مرقب باشیم اونا هم چیزی نفهمن.
ریموس زیاد به سوژت دست نزدم که خراب نشه.
موفق باشید