جلسه چهارم معجون سازیکلاس آرام آرام باری دیگر به سمت خاموشی فرو میرفت. غم انگیز بود. سؤالهای خسته کننده هرمیون را به یاد آورد و لبخندی تلخ زد. سپس آرام آرام به سمت میزش گام برداشت اما ناگهان زمین و میز لرزشی پیدا کرد. لرزشی سخت و مبارز با ساختمان هاگوارتز و در همین هنگام صدیی در هاگوارتز طنین انداز شد:
ماگلها به ماکت خارجی هاگوارتز حمله کردن، تمامی معلمان سریعا در حیاط مدرسه جمع بشن. دانش اموز سریعا به تالارهای خصوصی برن.
لوپین بدون توجه به تدریسش بلند شد و دوان دوان به سمت حیاط مدرسه رفت.تمامی اساتید آنجا بودند. سریعا سؤال کرد: چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ طلسم مشنگ دور کن دیگه کار نمیکنه؟
مینروا به تلخی جواب داد: نمیدونیم. پرفسور دامبلدور در حال بررسی طلسمه. اما بنظر میرسه که.....
ریموس فریاد زد: هری پاتر.
و سریعا برگشت و به سمت تالار خصوصی گریفیندور رفت. بلاخره پس از چند دقیقه ریموس بازگشت. آلبوس دامبلدور برای اولین بار تعجب در صورتش بوضوح مشخص بود.
- قراره این پسر برامون چیکار کنه ریموس؟
- هری، بگو آیا وسیله ای هست که بتونه بدون نزدیک شدن انسان به مکان ها اونجا رو خراب کنه؟
- بله پرفسور لوپین.همچین وسیله ای هست.
ناگهان جنب و جوشی میان اساتید براه افتاد. تمامی اساتید حالت
به یکدیگر چشم دوخته بودند. ناگهان پرفسور فلیت ویک برگشت و به دروازه ها نزدیک شد آنگاه درحالی که چوبش را به سمت دیوار مقابل نشانه میرفت فریاد زد:
- پرتگو
سپری مدافع در برابر هاگوارتز به وجود آمد اما هنوز زمین میلرزید. فلیت ویک با ناراحتی سری تکان داد. دامبلدور درحالی که سعی میکرد بار دیگر آرامش خود را بازیابد گفت: عیبی نداره فیلیوس. حداقل حالا نوع وسیله رو فهمیدیم.*
در همین حین شاهین سفید رنگی به سمت آسمان اوج گرفت. همانند یک پاترونوس و سپس در پشت درهای هاگوارتز فرود آمد. صدای بلند و گوش خراشی بلند شد و پس از چند ثانیه نوری آبی رنگ در آسمان هویدا شد. اما هنوز لرزش ادامه داشت.در همین حین ناگهان آلبوس دامبلدور آرامش خود را از دست داد. چوبش را بلند کرد و موجی شکل به آن تکانی داد. سپس گویی که باد را با خود هم آواز میکند شنلش به هوا رفت. ناگهان فریاد زد: ایواناریکنیوم بنگردانیلهرکسیون ترکواندرو
با شنیدن این ورد گویی چیزی تمامی اساتید را میخکوب کرد. آن نور آتشین رنگ از بالای دروازه ها گذشت و با صدای وحشتناکی در بیرون دروازه ها نابود شد. لرزه ها متوقف شدند و آهنی به آسمان پرواز کرد. اساتید نفسی از روی آسودگی کشیدند و سپس آرام آرام به سمت تالار اصلی براه افتادن که ناگهان بار دیگر زمین شروع بندری زدن(
) کرد.
هری:
پرفسور اسپراوت درحالی که با نگرانی به هری نگاه میکرد پرسید: چه اتفاقی افتاده؟ چرا دوباره لرزه ها شروع شد
هری درحالی که صدایش میلرزید گفت: این ماشین، یک سپر مدافعم داشت
مک گونگال: چی؟ یعنی میخوای بگی ماگل ها هم جادو میکنن؟
اما ناگهان استاد درس ماگل شناسی گفت: اه نه چرا یادم نبود. این سپر یه نوع سپر اختراعی جدیده توسط ماگل ها که وقتی به وسیله ای که داراش هست ضربه وارد میشه جلوی ضربه رو میگیره. اما چون طلسم آلبوس خیلی قوی بود اون نابود شد اما هنوز خود دستگاه مونده.
اساتید دیگر:
مدرسان هاگوارتز بار دیگر برای نابودی وسیله با قوی ترین وردها تلاش کردند اما اینبار آلبوس دامبلدور نیروی کافی برای اجرای ورد نداشت.
اما ناگهان ریموس برگشت و به دو به سمت اتاق ضروریات رفت
چند لحظه بعد
صدای ریموس لوپین در اتاقی دایره مانند پر از پاتیلهای معجون سازی طنین انداز شد:
-مخلوط خون عادی و خون تک شاخ.خاکستر آتش اژدها. عصاره گیاه شیطان.
با ظاهر شدن مواد سریعا دست بکار شد.
در ابتدا خون عادی و خون تک شاخ را به همراه خاکستر آتش اژدها درون پاتیل ریخت و آنها را داغ کرد و سپس با استفاده از عصاره گیاه شیطان آن ها را در هم آمیخت.
سپس شتابان حیاط رفت و درست در چند قدمی دروازه ورد نابودی پس از پرتاب را بزبان آورد
- ارکانتویم اگزمی اریکان بومبارا
شیشه معجون پرتاب شد و از دروازه بیرون رفت سپس گویی که چیزی آن را ترکانده باشد منفجر شد. نوری سبزرنگ چشم حاضران را زد و پس از چند لحظه لرزش کاملا متوقف شده بود
دامبلدور درحالی که به این حالت
به سمت لوپین می آمد گفت: معجون بومبکتراماگریل. بهترین معجون برای نابودی اشیا ماگل ها. اما تو چجوری به این زودی خاکستر آتش اژدها رو پیدا کردی؟
لوپین چشمکی به هری زد: این یه رازه پرفسور.
-----------------------------------------------------------------------------
* ورد پروتگو دربرابر اشیا آهنین ماگلی کاربرد نداره
تکلیف:براي تکليف يکي از تاپيک هاي رول را برگزيده، موضوعي دررابطه با معجون سازي انتخاب و سپس درباره ان يک رول بنويسید