1.روی چه شی یا حیوونی این طلسم رو اجرا می کنید و چرا؟ (۳نمره)شاید خندتون بگیره ولی من میخوام این طلسم رو روی یکی از پریز هایی که دزد... چیز... پیداشون کردم... آره آره
... روی یکی از پریز هایی که پیداشون کردم امتحان کنم. میپرسید چرا؟ چون توی اوقات بیکاریم، وقتمو با اون ها میگذرونم. روشون مطالعه میکنم تا ببینم دقیقا چه کاربردی دارن و از چی ساخته شدن. حتی وقتایی که دلم گرفته سرمو باهاشون گرم میکنم تا حالم بهتر شه. چه بهتر که بخوان باهام حرف هم بزنن.
2.چه واکنشی نشون میدید؟ چه بحثی باهاش خواهید کرد؟ سوال جوابتون با شی یا حیوونی که به حرف آوردید رو برام بنویسید. مکالمه جالب تر، نمره بهتر. (۷نمره)از اونجایی که همیشه دلم میخواسته چیز هایی که ممنوع شدن یا توصیه شده انجام ندیم رو انجام بدم، چوب دستیم رو سمت پریز میگیرم و تا ناقوس، "س" رو میکشم. اسسسسسسسسسسسسس...میلانسیوس! حالا انتظار میکشم:
-همممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم...
-...
-همممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم...
-...
-همممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم...
-...
-یه زری بزن!
-خودت زر بزن!
حالا که پریز تصمیم به زر زدن گرفته و زر زده، من از جام میپرم و ذوق زده ویبره میرم.
این از واکنشم.
درست در همین لحظه، پریز انتظار داره که ویبره زدن ها و این مسخره بازیا رو تموم کنم و به بحثمون بپردازم.
-خب... چی باید صدات کنم؟
-پریز؟
-پریز؟ پریز خالی؟
-نه. فقط پریز.
-خب فقط پریز...
-فقط پریز نه... پریز. من پریزم.
-آخه پریز خالی که نمیشه صدات کرد. آقای پریزی، خانم پریزی، ممدی چیزی.
-فقط پریز صدام کن.
-خب پریز... خیلی خشک و خالیه ولی خب کاربردت دقیقا چیه؟
-یعنی چی که کاربردم چیه؟ پریزم دیگه.
-خب دقیقا کاربرد یه پریز چیه؟
-تا به حال یه پریز ندیدی؟
-چرا دیدم ولی تا به حال باهاشون کار نکردم.
-من برق رو انتقال میدم.
-برق؟
-آره. از طریق دو شاخه به وسایل برقی.
-دو شاخه چیه؟
-چرا از خودش نمیپرسی؟
-خب دو شاخه ها حرف نمیزنن.
-پریزا هم حرف نمیزنن.
-خب تو طلسم... بگذریم... این سوراخات مال چیه؟
-سوراخ؟
-آره دقیقا همینجا روی صورتت... البته اگه صورتت باشه!
-از طریق همین سوراخ ها برق رو انتقال میدم.
-چرا برق رو انتقال میدی؟
-تا وسایل برقی رو به کار بندازم؟
-چرا میخوای وسایل برقی رو به کار بندازی؟ چه فایده ای دارن؟
-چون این وظیفه منه و فایدشون... ببین... خیلی داری سوال میپرسی.
-سوال پرسیدن عیب نیست.
-آره ولی چرت و پرت داری میپرسی. یه چیز درست و حسابی بپرس.
-یه دیقه صبر کن الان میام.
-کجا میری؟
-صبر کن اومدم... آها... ایناهاش.
-چیکار داری میکنی؟
-منظورت از دوشاخه اینه؟
-نه اون دو تا سوزنه. از من دورش کن.
-ولی دقیقا دو تا شاخ داره.
-آره ولی هر گردی گردو نیست.
-این که گرد نیست.
-آره ولی دوشاخس.
-تو که گفتی دوشاخه نیست.
-معلومه که نیست.
-پس چرا میگی دو شاخس؟
-چون دو تا شاخ داره. ولی این، اون نیست.
-فقط یه کم...
-نه!
-یه ذره!
-خودت به فنا میری، منم به چوخ میدی. به منبع برق وصلم.
-هواپیما اومد...
-نه!
-بگو عاااااااا... آآآآآآامشدستشسیکشدتشالشتکسزئشمنسدزذشوسئزدشئسدز.
این بود نتیجه به حرف آوردن یک پریز، گوش ندادن به توصیه های یک پریز، سوزن کردن تو پریز و بازی بازی کردن با ابزار برقی. نتیجه اخلاقی این بود که هرگز با برق بازی نکنید، وگرنه برق باهاتون بازی میکنه.
این هم از تکلیف من.