خلاصه: قانونی وضع شده که همه باید از سنت مانگو گواهی سلامت روحی و جسمی بگیرن. هر کسی که بیماری روحی یا جسمی داشته باشه، با توجه به شدت بیماریش باید هزینه پرداخت کنه. ولی واقعیت اینه که بودجه سنت مانگو تموم شده و میخوان با نسبت دادن بیماریهای روحی و جسمی مختلف به مردم، کسب درآمد کنن. آگلانتاین که بعنوان دکتر وظیفه دادن این گواهی سلامت رو داره، الان با لرد ولدمورتی مواجه شده که میخواد درباره دخترش درد و دل کنه!~~~~~~~
آگلانتاین به سرعت نشست. مثل بچه آدم هم نشست. اما نگاه خیرهی لرد نشون میداد هنوز یه جای کار میلنگه و این چیزی نبود که آگلانتاین نتونه متوجهش بشه.
شاید کج نشسته بود؟
آگلانتاین صاف میشینه.
شاید نباید پاشو رو پاش مینداخت؟
آگلانتاین پاشو از رو پاش پایین میندازه.
شاید قوز کرده بود؟
آگلانتاین مطمئن بود که صاف نشسته.
چهره لرد اما همچنان تغییری نکرده بود و آگلانتاین دیگه چیزی برای تغییر وضعیت به ذهنش نمیرسید جز پرسش مستقیم!
- اممم... چیزی شده سرورم؟ چرا نمیشینید پس؟... دغدغههاتون تموم شد؟
آگلانتاین جمله آخر رو با هزار امید و آرزو به زبون آورده بود و با این که چهرهش نگران بود، اما برای لحظهای نشانی از امید که شاید لرد دیگه خیال نداره درد و دل کنه میدرخشه.
- ما قراره درد و دل کنیم نه تو. چرا جای ما نشستی!
آگلانتاین وقتی متوجه اشتباهش میشه، چنان با سرعت از جاش بلند میشه که صندلی از پشت به روی زمین پرتاب میشه. صندلی رو سریعا صاف میکنه و اینبار میره روی صندلیای که دکتر باید جلوس کنه، میشینه. لرد هم به دنبالش روی صندلی پرتاب شدهای که حالا صاف شده بود میشینه.
همون لحظه توجه آگلانتاین به کله مدیر بیمارستان جلب میشه که از پشت در نمایان میشه و پلاکاردی رو به دست گرفته:
"این یکی تا همین الانم زیاد وقت تلف کرده. یادت نره بیشتر ازش پول بچاپی!"
همزمان لرد هم احساس آمادگی میکنه.
- ما هم اکنون مایلیم سخنان خود را آغاز کنیم!