هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#58

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲:۱۸:۴۹
از گیل مامان!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
اسلیترین
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 522
آفلاین
لرد به سرعت خود را به جایگاه شاکی رساند.
-جناب قاضی، ما به مقدار بسیار بیشتری شکایت داریم. این حشره...

لرد انگشت اشاره اش را مستقیم به سمت لینی گرفت.
-عالما و عامدا با قرار دادن نیش خودش بر روی صندلی مخصوص ما، قصد ترور ما را داشت. این موضوع باید حتما در پرونده لحاظ شود.

لرد پس از پایان سخنانش به سرعت از جایش برخاست و به سمت جایگاه قاضی رفت و کلاه گیس قضاوت را بر روی سرش گذاشت.
-مدرک یا شاهدی دارین؟

شاهد که دوباره خود لرد بود از جایش برخاست.
-بله...ما شاهد بودیم که متهمه لینی وارنر، بجای خشک کردن نیشش بر روی رخت آویز آن را بر روی صندلی ما قرار داد...این هم خود نیش.

لرد کیسه نیش را به حضار نشان داد.

حضار به نشانه اعتراض به لینی هووو کشیدند‌.

-وکیل متهمه می تواند اگر جرات...دفاعیات خودش را ارائه دهد.

فنریر که گلویش خشک شده بود به سختی شروع به سخن گفتن کرد.
-د...دفاعی ندارم.
-در طی این یک ربع ساعت پنجاه سالی که کار قضاوت انجام دادیم تاکنون چنین وکیل بی کفایتی ندیده بودیم. پس برای چه وکیل شدید؟

جمله "من خودم نخواستم وکیل بشم، خودتون مجبورم کردین."برای همیشه در گلوی فنریر باقی ماند.
-خب...جسارتا خیلی خیلی ببخشید که اینو میگم ها ولی راستش به نظرم لینی خودش عمدا اینکارو انجام نداده که بخواد...

چکش قضاوت به سمت کله فنریر پرتاب شد و پیرو آن حضار هم مقادیر عظیمی گوجه و دمپایی به سمت او پرتاب کردند.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۱ ۲۳:۱۴:۲۹

Don't ask me why I still can't leave
This is where I feel at home
This is where my heart always belonged



پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#57

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۲۰:۰۹:۱۷ یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
- ما شهادت میدیم که دیدیم لینی نیشش رو روی صندلی گذاشته بود!

و سپس لرد به سرعت به جایگاه قاضی برگشت.
- صحبت های شاهد رو شنیدیم. وکیل صحبتی داری؟

فنریر آب دهانش را قورت داد و صد بار خودش را بخاطر اشتباهش سرزنش کرد.
- خیر ارباب.

لرد خشمگینانه تر به فنریر خیره شد.
- ما هم اکنون قاضی میباشیم.
- به ارب... جناب لرد قاضی. صحبت های جناب لرد شاهد انقدر محکم و با دلیل و مدرک بود که خودم...

لرد با چکش بزرگش روی میز کوبید.
- فنر داری با صحبت های طولانی و بی‌معنیت حضار و ما رو خسته میکنی!

و سپس به مرگخوارانی که شدیدا در نقش خود غرق شده بودند، نگاه کرد.
مرگخواران هم با سر به تایید لرد پرداختند.
فنریر هم سعی کرد صحبتش را به اتمام برساند.
- به نظر من هم لینی متهمه!

بعد با بغض ساکت شد.
لرد که راضی به نظر میرسید، آماده شد که نقش بعدیش را ایفا کند.


ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۱ ۲۲:۲۹:۲۶
ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۱ ۲۲:۲۹:۵۷
ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۱ ۲۲:۴۰:۵۰

قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#56

فنریر گری‌بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
از زیر سایه ارباب
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 552
آفلاین
- اینجا کجاس اصلا؟

مرگخواری که وکیل شده بود و دست بر قضا فنریر بود، این رو گفت.

- فنر؟
- ارباب؟ من اصن نمیدونم چی شد و چرا اینجام. باور بفرمایید.
- دفاع کن فنر... وگرنه باهات یه کاری میکنیم که کاری که بلاتریکس با خاندان لانگ باتم کرد شبیه یه شوخی به نظر برسه.

تهدید لرد چنان ترسناک بود که علاوه بر فنریر، تمام مرگخوارا هم ترسیدن و رفتن روی صندلی هاشون نشستن. و برای اینکه نقش تماشاچی بودنشون رو به صورت کامل اجرا کنن، شروع کردن به خوردن پاپ کورن و نوشیدنی.
و باز هم با نگاه مرگبار لرد سیاه رو به رو شدن.
- نمیتونید دو دیقه نظم دادگاه رو رعایت کنید، نه؟

لرد انقدر جدی و ترسناک بود که حتی شکلکی جلوی دیالوگش قرار نگرفت و مرگخوارا هم نوشیدنی ها و پاپ کورن هارو با لیوان و پاکت خوردن که لرد بیخیالشون بشه.
و البته لرد هم بیخیالشون شد، با چکشش زد روی میز قضاوتش و گفت:
- جلسه دادگاه رسمی است. متهم لینی وارنر در جایگاه حاضر است. ایشون به نیش زدن لرد سیاه متهم شده، در نتیجه از شاهد بزرگوارمون لرد سیاه میخوایم که به جایگاه بیان و توضیحات رو ارائه بدن.
- ارباب؟ میشه من اعتراض کنم گاهگداری؟
- ما دادگاهمون به شدت عادلانه س فنر... حق اعتراض داری. ولی بعدش اگر به طور اتفاقی مردی، ما بی تقصیریم.
- به نظر من که خیلی گناهکاره لینی اصلا.
- نظم دادگاه رو بهم نریز تا ما به عنوان شاهد بریم تو جایگاه خودمون.

و لرد از جایگاه قاضی به جایگاه شاهد وارد شد!




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#55

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۳:۲۰:۱۶ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 5466
آفلاین
- ارباب ولی ما که همه‌مون یه وظیفه‌ای برعهده‌مون قرار گرفت!
- حضار!
- و تماشاگر!
- نمی‌تونیم همزمان چند تا مسئولیت داشته باشیم ارباب.

لرد هیچی نمی‌گه. فقط با نگاهش یکی یکی از روی تمام مرگخوارا رد می‌شه و هیچ‌چیز برای مرگخوارا ترسناک‌تر از این نگاه لرد نبود. پس یکی یکی شل می‌شن و اختیار از کف می‌دن.

- می‌خواین دادگاه عادلانه‌ی ما رو با نداشتن وکیل زیر سوال ببرین؟

مرگخوارا که تحت‌تاثیر نگاه لرد حسابی رام شده بودن به سرعت واکنش نشون می‌دن.

- معلومه که نه ارباب!
- ارباب اصن از بس همه‌مون داوطلبیم موندیم کی وکیل شه!
- من از بچگی به چند مسئولیته بودن علاقه داشتم. اوپس.

مرگخوار خود شیرین آخر بلافاصله بعد از گفتن حرفش به اشتباهش پی می‌بره و این‌بار مورد هجوم نگاه مرگخوارا قرار می‌گیره. کاش فقط نگاه بود، اما از چند طرف مورد چندین ضربه هم قرار می‌گیره. اول یکی هلش می‌ده و اونم تلو تلو خوران به جلو رونده می‌شه و بعدم چندین جفت پا سر راهش قرار می‌گیرن و نتیجه این می‌شه که با مخ جلوی پای لرد پرتاب می‌شه.

- اینم وکیل ارباب!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۱۲/۱ ۲۱:۳۹:۵۴



پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۱۳ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#54

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۳:۲۰:۱۶ چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 5466
آفلاین


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#53

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۵۰:۴۸ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
پیام: 718
آفلاین
- کسی نبود؟ دادگاه منصفانه باید وکیل داشته باشد!

مرگخواران سریعا باید کاری می‌کردند. تجربه نشان داده بود که منتظر گذاشتن اربابشان عاقبت خوبی در پیش ندارد.

- ارباب، فکر کنم بشه بدون وکیل هم محاکمه‌ش کنیم.
- راست می‌گه ارباب، اصلا وکیل می‌خوایم چه کار؟
- ارباب با توجه به جرمی که لینی مرتکب شده، به نظرم حقِ داشتنِ وکیل رو نداره!

در این هنگام لینی فورا شروع به حرف زدن کرد:
- عه... یعنی چی؟ من وکیل می‌خوام. من بدون حضور وکیلم حرف نمی‌زنم!

لرد چنان نگاه خشمگینی به لینی انداخت که باعث شد او زیر فشار همچین نگاهی خرد شود.
- در این که جرم لینی سنگین بوده و نیازی به داشتن وکیل ندارد، شکی نیست. اما از آنجایی که اربابی عادل و منصف هستیم، می‌خواهیم دادگاهی منصفانه برگزار شود که دادگاه منصفانه نیز نیاز به وکیل دارد. داوطلب؟


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#52

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
باز هم یک بار دیگر بحث مسئول و مقام و انتخاب و انتصاب توسط لرد در خانه ریدل‌ها مطرح شده بود و مرگخوارهای قدرت طلب، همه به صرافت افتادند...
_من...من...من ارباب...من مسئول بشم!
_ارباب...من مدیر و مدبر هستم...منو انتخاب کنید!
_اینا هیچکدوم به اندازه من التزام عملی ندارن...من بهترین گزینه‌ام!
_هیچ انتخابی بهتر از انتخاب من نیست ارباب...خدمت صادقانه فقط از عهده بنده برمیاد!
_انتخاب اصلح ما هستیم ارباب...با ما دیگر از هیچ چیز نترسید!
_ارباب من وعده میدم اتوبان ها رو دو طبقه کنم....خانه ریدل رو استان میکنم ارباب...پول نفت دریایی شمال رو میارم سر سفره شما ارباب!
_ارباب...بخدا صد تومن میدم...رشوه میدم...من رو انتخاب کنید!
_ارباب...من شعار نمیدم....عمل میکنم....رای خودتون رو به من بدین!
_یاران ما...هول نکنید...ما قصد داریم دادگاهی عادلانه داشته باشیم...پس به قاضی، هیئت منصفه، دادستان، شاکی، شاهد و حتی حضار و تماشاگر نیاز داریم...و البته متهم که لینی باشه و وکیلش....پس به همه نقش میرسه...نترسین!

بعد از این جمله‌ی لرد، مرگخواران کمی اطمینان پیدا کرده و آرامتر شدند...سپس لرد در حالی که مشخصا در حال تفکر بود، گفت:
_خب...رییس دادگاه و قاضی که مشخص هست که ما هستیم...شاکی هم که ما بودیم....برای دادستانی هم کسی غیر از ما لایق برای ستاندن داد نیست...تنها کسی که منصف هست هم خودمان هستیم، پس هیئت منصفه هم خودمانیم...شاهد هم کسی غیر از ما نبوده...حل شد!
_ارباب...ما هم قرار بود نقش داشته باشیم!
_ما اربابی خوش قول هستیم که سر حرفمان می‌مانیم...شما به عنوان حضار و تماشاگر میتونید حضور داشته باشید!
_واقعا لطف کردین ارباب!
_ناراضی هستین؟ باشه...یک پست خالی دیگه هم داریم که میتونید اشغالش کنید...کی حاضره وکیل این ملعون بشه؟

مرگخواران همه پا پس کشیدند...هیچکس نمیخواست در دادگاهی که حکمش از قبل مشخص شده است و یک طرف دعوای آن قاضی_ شاکی لرد است و طرف دیگر لینی بود، طرف لینی را گرفته و وکیل او شود!




پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#51

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲:۱۸:۴۹
از گیل مامان!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
اسلیترین
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 522
آفلاین
-ارباب بعد از اینکه لینی رو گرفتیم کجا ببریمش؟
-به دادگاه!
-دادگاه؟

بلافاصله لینی در ذهنش تجسم کرد که در دادگاهی احضار شده که لرد در جایگاه قاضی نشسته است، هنوز این مسئله را هضم نکرده بود که لرد دومی را در جایگاه وکیل مدافع و لرد سوم را در جایگاه جلاد دید.
حتی تجسم فکری این موضوع هم برای لینی وحشت آور بود!
-بخاطر یه نیش کوچولو؟
-نیش...داشتیم شواهد و مدارک را فراموش می کردیم.

لرد با دستمال کاغذی به دقت نیش لینی را از روی صندلی برداشت و در کیسه ای قرار داد.

-ارباب؟ برم وصیت کنم دیگه؟ البته من فقط همون یدونه نیش رو دارم که اونم برای شما می ذارم.
-نیششو برای ما می ذاره...انگار کم امروز نیشش برای ما سود آور بوده! هنوز وقت وصیت نرسیده! ما دادگاهی عادلانه بر پا خواهیم کرد و اکنون مسئولین دادگاه را انتخاب خواهیم نمود.


Don't ask me why I still can't leave
This is where I feel at home
This is where my heart always belonged



پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#50

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
- واقعا ازتون ممنونم ارباب.
- الآن با حالت تمسخر از ما تشکر کردی؟

ارباب حواسش به همه چیز بود!
- عه نه، اثرات نبود نیشه ارباب، واقعا ازتون ممنونم ارباب!
- بهتر شد. خب دیگه... مرگخوارانمان! این ملعون نیش جا گذارنده را ببرید.

مرگخواران و جلوتر از همه، بلاتریکس با شنیدن فریاد ارباب، به امید دیدن یک دزد یا محفلی به اتاق اربابشان حمله ور شدند؛ اما با دیدن لینی از تعجب میخکوب شدند.
- الان ارباب به لینی گفتن ملعون؟
- تو این کتابِ نوشته اینا تاثیرات نیشه.
- نیش؟!

و ناگهان همهمه ها با صدای بلاتریکس خاموش شد.
- مگه نشنیدید ارباب چی گفت؟ بگیرینش!


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: دادسرای عمومی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۷:۰۰ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸
#49

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سوژه جدید:


-ندیییییییییییییییده؟ کسی ندیده؟

-لینی...محض رضای ارباب بس کن! الان دو ساعته داری جیغ می کشی! ندیدیم. باور کن ندیدیم. نیش زشت و مسخره تو به هیچ درد ما نمی خوره.

اشک، چشمان لینی را پر کرده بود. ربکا آهی کشید.
-باورم نمی شه. حتی اشکاش هم آبیه. خب...نمی تونی یکی دیگه در بیاری؟

لینی با عصبانیت فریاد کشید:
-مگه مارمولکم؟ شمایین که باید یاد بگیرین وقتی نیشی تمیز و براق روی صندلی دیدین، فوری برای خودتون برش ندارین. اون نیش صاحب داره. صاحبش اونو شسته و روی بزرگترین و نرم ترین صندلی گذاشته که خشک بشه.

ربکا کمی جلوتر رفت.
-صبر کن ببینم. چی گفتی؟

-گفتم مارمولک...
-نه نه...بعدش...
-شما باید یاد بگیرین...
-بعد ترش!
-بزرگترین و نرم ترین...
-آره آره همینه...بزرگ ترین و نرم ترین صندلی؟ صندلی ارباب؟ توی حشره، نیشتو شستی و برای خشک شدن گذاشتی روی صندلی ارباب؟

لینی که هنوز در سوگ نیش از دست رفته اش بود، متوجه وخامت اوضاع نشد. ربکا جلو رفت و شانه های لینی را گرفت و تکان داد.
-تو می فهمی چیکار کردی؟ ارباب رو از صبح تا حالا دیدی؟ ندیدی؟ توصیه می کنم بری و ببینی!

لینی نگران شد...
پرواز کنان به اتاق لرد سیاه رفت.
در اتاق باز بود.
به آرامی سرش را از لای در به داخل اتاق برد.
-ار...باب؟

لرد سیاه وسط اتاق ایستاده بود و کاغذی را مطالعه می کرد.
-ازت متنفریم تام...فقط یک قدم باقی مونده بود. همه چی رو خراب کردی...

خیال لینی راحت شد! اوضاع عادی بود.

-عادی؟...تو به این می گی عادی؟

با شنیدن صدای لرد، شوکه شد. سرش را بلند کرد و لرد سیاه را در یک قدمی خودش دید، در حالی که نگاه خشمگینش به او دوخته شده بود.
-تو...حشره ریز لعنتی...ما رو ببین! ما خیلی خسته هستیم...به ما توصیه کن که کمی بشینیم!

لینی نمی فهمید جریان چیست. ولی اطاعت کرد.
-ارباب...خیلی خسته به نظر می رسید...لطفا بفرمایید و بشینید.

-نمی تونیم!

این بار لرد سیاه فریاد می کشید. لینی وحشت کرد. هرگز او را اینقدر عصبانی ندیده بود.
لرد سیاه نمی توانست بنشیند...این موضوع چه ربطی به او داشت؟
ناگهان جرقه ای که لازم بود زده شد.

-آخ...نیشم!

-بله...نیش لعنتیت...روی صندلی ما بود! درست در لحظه ای که خواستیم کمی آسایش داشته باشیم!

لرد سیاه روی نیش لینی نشسته بود و حالا در اثر خشمی که از تام جاگسن داشت، عصبانیتش دو برابر شده بود.
-دیگه نمی تونیم بی مبالاتی های تو رو تحمل کنیم. ما تو ارتشمون حشره لازم نداریم!

-برم ارباب؟

-بری؟...با این همه اطلاعاتی که داری؟ تو حتی می دونی ما قبل از خواب از یک تا چند می شمریم! جایی نمی ری...تو محاکمه و اعدام می شی!

لینی چیزی را که می شنید باور نمی کرد.
-اعـ ...دام؟... اگه از الان مشخصه، برای چی محاکمه می شم؟

-چرا که ما اربابی هستیم عادل، و محاکمه را حق تو می دانیم!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.