نقد پست شماره
14 بحبوحه ای درسیاهی پرسی ویزلیاولا اسم این تاپیک اشتباهه.بحبوحه به معنای وسط و درمیانه.و بحبوحه ای درسیاهی معنی نمیده.
نقد پست:
پرسی عزیز
کلا پست زیبایی بود.حتی من که زیاد طرفدار پستهای جدی نیستم از خوندنش لذت بردم.توصیفات زیبا و بجاییی بکار برده بودی.پستت قشنگ شروع شده.توصیفاتت بعضی جاها اشکالات کوچکی داشت که بهتره در پستهای جدی بیشتر رعایت بشه.
نقل قول:
باد چنگ می انداخت و تنها خواسته اش این بود که زمین را از جا بکند ، درختان پوسیده و کهن به جان یکدیگر افتاده بودند.
بهتر بود اشاره میکردی که درختان در اثر وزش باد به جان یکدیگر افتاده بودند.مثلا این دو جمله میتونست اینجوری در هم ادغام بشه:
بادبر درختان پوسیده و کهن چنگ زده و آنها را به جان یکدیگر می انداخت.گویی تنها خواسته اش این بود که زمین را(یا آنها را) از جا بکند.
نقل قول:
برق کماکان در حال کشیدن نقشه مورد نظرش روی آسمان بود و مادامی که ایده اش درست از آب در نمی آمدناراحتی خود را با رعد نمایان میکرد .
این قسمت واقعا زیبا بود.البته من یک جابجایی کوچیک بین کلمات ناراحتی و رعد انجام دادم.
نقل قول:
دو جادوگر ردا سیاه و چوبدستی به دست ، ماندانگاس فلچر را به اعماق جنگل می بردند.
بکار بردن کلمه ردا سیاه زیاد جالب نبود.بهتر بود این عبارت نوشته میشد:دو جادوگر سیاهپوش...یا دو جادوگر با رداهای سیاه.
نقل قول:
چوبدستی ای که اندازه گردنش بود
لازم نبود اندازه چوب دستی گفته بشه.چون این روش وقتی به کار میره که اندازه اون شیء بطور غیر عادی بزرگ یا کوچیک باشه.در اینجا اندازه چوب دستی عجیب نبوده.و ضمنا اندازه چوب دستی ربطی به کارایی اون نداره ودلیلی برای ترس از اون وجود نداشته.
نقل قول:
پرسی ویزلی از او کینه ای عمیق و نفرت انگیز در دل داشت.
کینه نمیتونه نفرت انگیز باشه.کینه نفرت انگیز معنیش کینه ای که باعث نفرت میشه نیست.صفت عمیق کاملا مناسب و بجا و کافی بود.نفرت میتونست در کنار کینه بکار برده بشه:کینه و نفرتی عمیق.
نقل قول:
« فقط به خاطر لرد سیاه ... شک نکن که فقط به خاطر لرد سیاه بود که حاضر نشدم چوبدستی رو به زحمت بندازم و یه باریکه پرتوی سبز رنگه مامانیش رو به خاطر تو حروم کنم ... حیف که میخوایم جای اون احمقه ابله رو پیدا کنیم و گرنه اصلا علاقه ای به این ندارم که کودنی مثل تو رو دنبال خودمون این ور و اون ور بکشیم ... حیف ! حیف که این آخرین باری هست که کسی رو لو میدی !! »
نفرت پرسی با حرفهای پر از نیش و کنایه و لحن تمسخر آمیزش کاملا مناسب و خوب نشون داده شده.
نقل قول:
با صدای خش دار و کشداری ماندانگاس را مورد خطاب قرار داد.
صدای خش دار درسته ولی به نظر من صدا نمیتونه کش دار باشه.این لحنه که کش دار میشه.بهتر بود مینوشتین لحن کش دار.
نقل قول:
دقایقی که گویا به ساعت ها می انجامید از کلبه خارج شدند .
اینطوری فکر کنم بهتر بشه:دقایقی که گویا سپری شدنشان ساعتها به طول می انجامید.
نقل قول:
جادوگری که نامش بلیز بود ، سری تکان داد و با حرکت ملایم چوبدستی اش درب اتاق را در هم کوبید و وارد کلبه شدند ... دقایقی که گویا به ساعت ها می انجامید از کلبه خارج شدند ... ماندان نه ! این بار کسی که در تیر رس چوبدستی پرسی بود ، آلبوس دامبلدور بود ... قدرتمند ترین جادوگر قرن !
این پاراگراف کمی مبهم بود.با توجه به اینکه نقطه اوج پست همینجاست بهتر بود کمی بیشتر بهش پرداخته میشد.
نقل قول:
باد با زوزه های دردناکش درب کوچک تک پنجره چوبی کلبه را در هم کوبید ، موهای موج دار ماندانگاس در رژه باد میرقصیدند و چشمان نیمه بازش گرد و غباری که از پنجره وارد کلبه میشد را رویت میکرد و دهان بازش نشان از اعتراض بود ، شاید اعتراض به آخرین تهدید های سرد و خشک پرسی ... جسم بی ارزشش روی کف پوش اتاق بی حرکت مانده بود و روحش در دنیایی دیگر سیر میکرد ... او مرده بود !
این قسمت هم جالب بود..مرگ ماندانگاس خیلی خوب توصیف شد.
علاوه بر توصیفات زیبا نکات مثبت زیادی به چشم میخورد.
هدف دو مرگخوار تا آخر پست لو نرفت و این جالب و هیجان انگیز بود.
نفرت مرگخوارها به خوبی احساس وبه خواننده منتقل میشد.
فضاسازی یکی از مهمترین بخشهای پست جدی به شمار میره که این نکته در پست شما به خوبی رعایت شده بود.با توضیحاتتون درباره وزش بادو رعد و برق فضای وهم آور جنگل رو کاملا میشد حس کرد.
موفق باشید.