مشق يك)-جلو حرف زدنتو داشته باشا! بوقي!
-تو كسي نيستي بخواي واسه من تعيين تكليف كني!
-جفتتون خفه شيد! حرف حسابتون چيه؟
اين صداي خشمگين پيتر بود كه وارد تالار گريفيندور مي شد و شاهد كل كل جيمز و سيريوس بود. سالن خلوت خلوت بود و جيمز و سيريوس در گوشه اي دنج از سالن در نزديكي شومينه به هم پريده بودند. عجيب بود كه اولين بار بود كه آن ها اينگونه با هم دعوا مي كردند.
سيريوس با عصبانيت گفت:
-اين بوقي منو مسخره مي كنه! مي گه تو تغيير شكل بلد نيستي! انگار خودش چيه! گوزن بي شاخ و دم!
- تو ديگه داري خيلي پر رو مي شي! آشغال سگ!
پيتر كه به خاطر كل كل آن ها به خنده افتاده بود بر روي زمين افتاد و از خنده به دل درد افتاد.
جيمز و سيريوس:
-تو چي مي گي موش بي خاصيت!
پيتر كه دانست از حد خود گذشته به سختي جلوي خنده خود را گرفت و گفت:
-شما بوقيا به خاطر چيزاي چرت چه قدر كل كل مي كنيد! خيلي دلتون مي خواد بدونيد كدومتون قشنگ تر تغيير شكل مي ديد يه مسابقه مي ذاريم و متوجه مي شيم!
جيمز و سيريوس:
همان شب...در حياط هاگوارتز!-خوب! كدومتون شروع مي كنيد اول كار؟
جيمز با متانت و غررو جلو آمد و گفت:
-من!
-اوكي شروع كن!
جيمز نگاه خود را بر روي يك نقطه متمركز كرد. تمام حواس خود را بر روي تغييرشكل خود جمع كرده بود. اما هر چه زور مي زد نتيجه اي نداد. صورتش را سرخ كرد. امام هيچ نتيجه اي نداد. يك زور ديگه زد! يكم بيشتر! هوووووووووووم! نشد! يه خورده ديگه! يه زور محكم تر!
-*********(افكت سانسور شده صداي خارج شدن هوا از بعضي از نقاط بدن
)
پيتر و سيريوس با خنده خود را بر روي زمين انداختند. جيمز كه سرخ سرخ شده بود از آن ها دور شد و شاهد تغيير شكل سيريوس شد. سيريوس به جلو امد. كمي تمركز كرد و بعد از يك صداي هووووووووم بلند كم كم موهاي سياه بر روي صورتش و بدنش ظاهر شد. لباسش دريده شد. انگشتانش به پنجه تبديل شد و و جثه اش به صورت يك سگ سياه در آمد! جيمز كه اين صحنه را مي ديد، از فرصت استفاده كرد و براي سو استفاده از سيريوس و مسخره كردن وي، تكه استخواني را از لباسش بيرون آورد و گفت:
-آهاي آقا هاپو! اينو ببين!
و سپس استخوان را تكان داد. سپس با تمام توان خود آن را به طرف درخت بيد كتك زن پرتاب كرد. سيريوس كه خوي و منش سگيت(
) در وي به وجود آمده بود، با صداي هو هوي بلند به طرف درخت رفت.
-چيكار كردي ديوونه!
الان مي ميره!
-بيخيال! اون يه سگه! خودش از پس كاراش بر مياد
-نمي دونم والا! حالا منم به افتخار جمع مي خوام تغيير شكل بدم! و با يك چرخش به دور خود، جثه اش كوچك شد و تنها يك موش در آن نقطه بر جاي ماند.
نيم ساعت بعد يك موش و يك گوزن در حال بازي كردن با هم بودند. در حالي كه هيچ اثري از سيريوس نبود و آن ها نيز به فكر او نبودند. ناگهان صداي غرشي به گوش رسيد. سر گوزن و موش به طرف منبع صدا بازگشت. به نظر مي رسيد كه شدت صدا به حدي بوده است كه چمن ها را لرزانده است!اما پس مدتي متوجه شدند كه عامل اين كار، باد سردي بيش نبوده است! ناگهان از دور چثه بزرگي پديدار شد. سيريوس نبود! خيلي بزرگ تر از يك سگ بود. شايد گلوگمات بود!
ولي نه! او كه هيچوقت حق نداشت پا به هاگوارتز بگذارد! آن موجود يزرگ هر لحظه به آن ها نزديك تر مي شد. اما پيتر و جيمز در جاي خود خشكشان زده بود! كمي طول كشيد تا آن دو متوجه شدند كه سر يك سگ سياه در دهان آن موجود قرار دارد.
-اي واي! نه! خاك بر سر شديم! اين گرگينه ي بي چشم و رو سيريوس رو خورده!
به محض پايان بافتن سخنان پيتر، لوپين له آن دو نيز حمله ور شد. صحنه سياه مي شود.
نيم ساعت بعد!
لوپين در حال خوردن كباب موش، با سس گوزن بود
================
تكليف دوم)اين روزا همه تغيير شكل مي دن! شما چطور؟
هوووم! به طور كلي مي تونيم اونايي كه تغيير شكل مي دن رو به چند دسته تقسيم كنيم:
1) كسايي كه مي خوان رنك بگيرن و يا يه مدالي به دست بيارن و بهترين عضو تو سايت بشن، معمولا با تغيير شكل چندين بار راي مي دن
2) يه عده هستن كه براي تفريح اين كارو انجام مي دن! مثلا نمونش بليز هست كه مياد و تغيير شكل مي ده به كوييرل!
3) دسته ي ديگه هستن كلا خودشون حيوون هستن
در واقع به حالت عادي حيوون هستن!
4) جاسوس هاي وزارت سحر و جادو از اين توانايي براي فهميدن شورش يا كودتا استفاده مي كنن
5) عده اي واسه خواستگاري تغيير شكل مي دن. معمولا كسايي همچين كاري انجام مي دن كه تيريپ خلايي دارن
در غير اين صورت عروس خانم به محض ديدن قيافه داماد رد مي كنه!
6) و قشر آخر كه خيلي هم خز شده است، براي رد كردن هويت خودشون و يا دست زدن به كارهايي كه با صورت واقعي و قيافشون امكان پذير نيست! اين رايج ترين دليل هست واسه تغيير شكل! مثلا واسه دزدي از بانك