- تق آلبوس..تق دامبلدور.. تق..ممد.. تق جاسم پاتر..تق گروه مرلین صغیر..دههه نون خامه ای شکلاتی!
ممد ایفای نقش هر بار با چوبدستیش به رادیوی جادوییش ضربه می زد و اسم رمز رو میگه.. در آخر هم خواستن توانسته و روح هلگا هافلپاف پاداش این سختکوشی رو به ممدش می ده و رادیو از صوت تراوش می کنه و ممد ایفای نقش لبخند ملیحی می زنه و روی صندلیش ولوتر می شه!
- سلام شنوندگان عزیز من نهنگ هستم به همراه سیناپس هزار رنگ در خدمت شماییم!
- یه لحظه صبر کن نهنگ تا منم بتونم سلام علیک کنم با شنوندگان عزیزم.. شنوندگان عزیز سلام چطورید ..خوبید.. خوشید.. سلامتید؟ من هزار رنگ هستم و امشب با دوست و برادر عزیزم در خدمت شماییم تا یک مصاحبه ی خفن داشته باشیم..
- و قابل ذکر این که ما گولاخیم!
- تا شما یه آهنگ زیبا و نوستالژیک گوش بدید مهمون ما هم وارد میشه و ما مصاحبه رو شروع می کنیم.
بلافاصله صدای آواز خواننده ی خوش صدا اوج می گیره:
یادم میــــاد اون قدیــــمــا کـــه مـــن بودم تـازه و نو
هاگوارتز شروع نکرده بود هنوز تا اون وقت کاری رو
پایـــه گــــزاران همـــین مدرسه ی هاگــــوارتز مـــا
هرگز به خـــــواب نمی دیدند جـدایی از همدیگه رو
- خشششش خششش..
- فیشو فیش مــار نازنین
بــخـــز و بــرو روی زمیــن
با مـــورفینـــت بد نکــــنی
یه وقـت باهاش قهر نکنی
و گرنـه میـــخت مــی کنه
بــه در آویــزونـت می کنه!
- خشش خششش..
- وقـتی داری میری سفر
هرچی دلت می خواد ببر
گیتـــــــارو با خودت نبر...!
- پششش!
- مــی افتادن به جــون هم با طــعنــه و پــرده دری
هر چهـــارتاشون جدا از هم به دنبال سلـــطه گری
چی میشه کرد وقتی دویار جنجال و بلوا می کنن؟
چه میشه کرد وقتی با هم دوئــل و دعوا می کنن؟
- خشش خششش
- هاگوارتزمون در خطره، دشمن بیرون منتظره
دشــــمن ما رحم نداره خیلی پـــلـید و مـکاره
باید توی مدرسمون همه با هم یــکی بشیم..
-خششش!
ممد:!!!؟!
ممد ایفای نقش از این حرکت شاکی میشه و یه نامه به سازمان ثبت گروهها می فرسته و از این بی برنامگی رادیوپاتربان شکایت می کنه.
چند لحظه بعد صدای مجری اول رادیو پاتربان از داخل جعبه ی چوبی بیرون میاد که میگه:
- خیلی از اشکالات پیش اومده پوزش می طلبیم.. ولی ما بی تقصیریم مامورین امنیت پاتربان جادوهایی رو کشف کردن که قصد دارن به سرور ما حمله کنن!
- خب نهنگ به نظرم باید بریم سر مصاحبمون.. سلام استاد شاندو..
- نخیر من قرار بود استاد وال ریشو باشم!
- خب پس سلام استاد وال ریشو.. اوضاع چطوره؟
- اینجای احوال پرسی بود؟.. اوضاع وخیمی رو می بینم.. اخبار ماگلها می گفت که جریان گلف استریم از کار افتاده در نتیجه تمام شبه جزیره در یخ فرو خواهد رفت.. تازه خیابون ها هم خیلی ترافیک بود مجبور شدم پشت ترقه بشینم و بیام اینجا!
- ترقه؟
- آره دیگه اسامی مستعاره.. وزارت سحر جادو هم حقوق کارگران رو نداده تازه یه سازمان هم این وسط نیست و نابود شده.. فرزندهای من می گن که هوکی ملعون العلیه(!) همشون کشته .. بوق بر تو ای وزیر دماغ دراز گوش خفاشی زگیلی..
- عمو دا.. استاد وال ریشو ایندفعه سرورمون رو به فنا می دیا!
- نترس نهنگ کوچولو.. من حمایت می کنم.. من از همه ی یارانم حمایت می کنم.. لازم باشه خودم وارد میدان جنگ می شم.. هیچ کس نمی تونه هیچ کاری بکنه ما می جنگیم ولی نه با اجبار ما راهمون سفیده و با علاقه می جنگیم.. اون سربازان مزدور در نهایت خسته میشن ولی ما می جنگیم..
- استاد وال می خواین یه آهنگ نوستالژیکه دیگه هم گوش کنیم؟
- نخیر.. من همینجا هرگونه سازش کاری را نفی می کنم.. جنگ جنگ تا پیروزی.. تا حوض برادران جادویی راهی نیست.. دشمن ما شیطان بزرگ است.. ببینم اینجا مرلینگاه کجاست من یه ذره مشکل چیز دارم.. کلیوی!
- پس از همون ور تشریف ببرید لطفا.. شنوندگان عزیز یه ترانه گوش کنید!
-